در سال ۱۳۶۹ عاتقه صدیقی، نماینده وقت تهران در مجلس سوم، طی نطق پیش از دستور مخالفت خود را با کلیه محورهای سخنانی که آن روزها در ترویج ازدواج موقت بیان میشد، مطرح کرد.
۷ ژوئن ۱۹۴۲ سالگرد تولد سرهنگ چند چهره
مغز ما برای استفاده از قدرت مطلق طراحی نشده است. دیکتاتورها ممکن است تا انتها بجنگند، زیرا آنان پایانی برای خود متصور نیستند. قذافی میتوانست پیش از آن که همه چیز را از دست بدهد از قدرت کناره گیری کند. هیتلر میتوانست برای صلح میانجی گری کند. صدام حسین میتوانست برای زندگی اش چانه زنی کند. با این وجود، دیکتاتورها از نظر نظامی بسیار قوی و از نظر روانی ضعیفتر از آن هستند که بتوانند چانه زنی کنند. به همین دلیل به استقبال نیستی میروند.
تماشاگران گریستند
دکتر غلامحسین مصدق در کتاب «در کنار پدرم» به کوشش سرهنگ نجاتی مینویسد: در هنگام سخنرانی او قاضی انگلیسی سرش را پایین انداخته بود.
خاطرات هوشنگ ابتهاج؛
با رسیدن خبر انفعال و سقوط قریبالوقوع حکومت مرکزی، ناامنی مناطقی را که در آستانهٔ سقوط بودند، فراگرفت. مردم وحشتزده از شهر بیدفاع میگریختند. با اشغال کامل رشت، طبیعتاً روسها برای اثبات تسلطشان، برقراری امنیت را لازم میدیدند. ابتهاج میگوید: هر روز خبر میرسید که شهر امن و امانه. این یک واقعیته. خوشبختانه یا متأسفانه؛ یعنی شهری که همیشه پر از گردنکلفتی و اوباشگری بود، امن و امان شده بود.
بازخوانی جنگی که خاورمیانه را تغییر داد
درباره جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ تحلیلهای فراوانی صورت گرفته است، اما هنوز معمایی بزرگ درباره آن وجود دارد که کسی بدان توجهی نکرده یا نمیخواهد بکند.
بریتانیا تصمیم داشت در مقابل خرید چای، تریاک و کتان صادراتی هند را به چین بفرستد؛ این شروع مشکلی بزرگ و البته چالشی خزنده در چین بود. طولی نگذشت که دولت چین با افزایش سرسام آور اعتیاد به تریاک و در نهایت افزایش واردات آن و همچنین کاهش ذخیره نقره مواجه شد.
به روایت سرلشکر صفوی؛
بعد از پیروزی بزرگ در خرمشهر، هدف نظامی ایران بازپسگیری تمامی سرزمینهای اشغالشده و عقب راندن نیروهای ارتش عراق به پشت مرزهای بینالمللی و رسیدن به نقطه صفر مرزی در مناطق غربی و جنوبی کشور بود، طوری که هیچ نیروی متجاوزی در خاک ایران نباشد.
چهارم ژوئن ۱۹۸۹ میلادی سالگرد کشتار معترضان میدان تیان آنمن توسط حکومت چین
درسهایی که احتمالا رهبران امروز حزب کمونیست چین از رخداد میدان تیان آنمن میتوانند در دستور کار قرار دهند چنین مواردی خواهند بود: رژیم کمونیستی توسط دشمنان داخلی و خارجی محاصره شده که قصد دارند آن را ساقط کنند، حزب باید انضباط ایدئولوژیک را بر اعضای خود و کنترل فکری را بر جامعه اعمال کند تا از رشد ایدههای خطرناک لیبرال جلوگیری نماید، حزب باید تحت رهبری قوی متحد شود تا هرگز از خود بلاتکلیفی یا تردید نشان ندهد تا دشمنان اش جسور نشوند.
بمناسبت ۴ ژوئن ۱۹۷۱ میلادی سالروز درگذشت لوکاچ
جرج لوکاچ معتقد بود که استالین نازیسم و فاشیسم را اصطلاحا به سادگی به زیر فرش رانده بود و به جای آن مبارزه را معطوف به ضدیت علیه دموکراسیهای غربی کرده بود و آنان را متهم به تحریک آغاز جنگ میدانست. لوکاچ نمیتوانست این سیاست استالینیستی را بپذیرد که دموکراسی بورژوایی یا سوسیال دمکراسی را به جای فاشیسم دشمن اصلی قلمداد کند. هرگونه سازش ضمنی یا آشکار با فاشیسم برای او عمیقاً نفرت انگیز بود. به طور کلیتر میتوان گفت که لوکاچ هر زمان که استالینیسم در تضاد شدید با دموکراسی و فرهنگ غربی (بورژوایی) بود در جایگاه اپوزیسیون قرار میگرفت.
در یکصدمین سالگرد مرگ کافکا
زمانی که افسر به او فشار میآورد تا استفاده از دستگاه را تایید کند او تصمیم میگیرد که موضع گیری کند و میگوید: "من با این رویه مخالف هستم". قدرت این کلمات باعث میشود که افسر روند را متوقف کند و محکوم را آزاد نماید. از آنجا که مسافر عقیده خود را بیان میکند حتی اگر فاقد اقتدار رسمی باشد مرد محکوم از یک مرگ وحشتناک در امان میماند. تفاسیر بی شماری از این داستان صورت گرفته است از جمله داستان به عنوان یک پیشگویی اولیه در مورد خطر ناشی از رژیم توتالیتر (تمامیت خواه) و یا هشداری در مورد خشونت در خدمت قانون یا هشداری در برابر اشتیاق به یک فرمانروای قدرتمند تفسیر شده است.
هاشمی رفسنجانی: لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام به زحمت نفس میکشیدند. فقط یک بار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاهشان بود. دکترها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند...
-به نظر شما چرا روشنفکرها اون روزها اینقدر به حزب توده گرایش داشتن؟ ببینید جوونها به خصوص دنبال حرف نو. هستن در زمان جوانی من به خصوص بعد از کتابهای مرحوم کسروی، حتی دیوان حافظ و سعدی نشانه ارتجاع بود و اون موقع ارتجاع اصلاً بدترین کلمه بود... اصلاً آدمهایی که هیچی سرشون نمیشد، روزنامه رهبر، ارگان حزب توده ایران پول میدادن و میخریدن و طوری تاش میکردن که اسم روزنامه معلوم باشه
این تصویر متعلق به سال ۱۳۶۰ و در جریان دیدار اعضا شورای عالی انقلاب فرهنگی با امام در جماران است.
در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۹ شمسی، اولین جلسه مجلس اول برگزار گردید. رئیس سنی مجلس اول در ابتدا با یدالله سحابی بود و نایب رئیس اول مهندس مهدی بازرگان بود.
هنوز پس از گذشت بیش از شش دهه، ترور جان اف. کندی، سی و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده، یکی از بحثبرانگیزترین و پرمخاطبترین رویدادهای تاریخ این کشور به شمار میرود.
از دبیرکل سازمان سنتو تا قرارداد الجزایر؛
عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه دهه پنجاه محمدرضا پهلوی در سال ۱۲۹۱ در تهران به دنیا آمد. او فرزند نصرالله اعتلاءالملک خلعتبری و نواده شکرالله نامهنگار بود که هر دو در دستگاه سیاست خارجی دوران قاجار مشغول به کار بودند. پدربزرگ مادریاش اسداللهخان مشارالسلطنه نیز در زمان احمدشاه قاجار وزیر امور خارجه بود.
آلبوم عکسهای برادران زنگاکی به عنوان یکی از گنجینههای ارزشمند عکاسی و تاریخنگاری شناخته میشود. این عکسها نه تنها برای مصریان، بلکه برای تمامی علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ جهان، از اهمیت بسیاری برخوردار هستند.
اما این مبارزات اغلب هدف دیگری هم برای افسران جوان نیز داشت و آن نشان دادن شجاعت و دلیری بود. این زخمها حتی از مدالهای شجاعت در آن زمان ارزشمندتر محسوب میشد و نمادی از رشادت محسوب میشد.
بعضاً به جاهایی هم میرسیدیم، ولی موفق نمیشدیم تا این که خبر دادند فردی در اصفهان دستگیر شده است. پدرش دربارهی او گفته بود: میدانم پسرم منافق است. یک بار که از تهران به اصفهان آمده بود، به سپاه خبر دادم که بیایید و بگیریدش اطلاعات سپاه اصفهان این فرد را دستگیر کرده بود چیزی هم از او نداشتیم با مکاتبات انجام شده از ما سؤال کردند چه کار کنیم؟ جواب دادیم به تهران بیاوریدش او را به تهران آوردند. در بازجوییهای تهران به همان سرنوشت همکاران در بازجوییهای اصفهان دچار شدیم.
ماجراهایی از روزهای اشغال ایران
- از رفتار سربازهای آمریکایی هم خاطرهای دارید؟ بله به چشم دیدم تو میدان فردوسی اینجا که دواخانه رامین هست، اینجا یک کافهای بود به اسم پرنده آبی شاید این اسم رو از اسم کتاب مترلینگ گرفته بودن، چون همون موقع کتاب مترلینگ ترجمه شده بود. یک شب من با پسر خالهام ـ برادر گلچین گیلانی - به اونجا رفتم نمیدونم چرا منو برده بود با خودش. فکر کنم شب جشن ژانویه بود، سال ۱۳۲۴ من اونجا دیدم که سربازهای آمریکایی با زنان و دختران ایرانی چه کار میکنن؟ این سرباز آمریکایی فکر نمیکرد این زنی که اینجا اومده زن این آقاست دستشو میانداخت دور کمر این زن میکشید میبرد که باهاش برقصه بعد وسط رقص بوسیدن و ملامسه اصلاً بی پروا بود.