سه روز از مرگ مرتضی پاشایی، خواننده ٣٠ ساله پاپ، میگذرد. دیروز مردمی که برای تشییع جنازه از تالار وحدت تا بهشت زهرا، همراهیاش کنند، آنقدر زیاد بودند که نشد دفناش کنند. خیلیها آمده بودند، همانها که از روز قبلش در پارکها جمع شده بودند و ترانههایش را میخواندند، یا جلوی بیمارستان بهمن، محل بستریاش، گردهم آمده بودند.
جوان بودن اش، ابتلایش به سرطان، مردمی و خوش صدا بودناش، همه دایره محبوبیت پاشایی را کامل کرد. حس نوعدوستی مردم در سه روزی که گذشت، بیش از همیشه نمایان بود، خیلی بیشتر از مرگ هر هنرمند و نامآوری.
این روزها خیلیها پاشایی گوش میدهند، ضبط صوت ماشینها، همه از صدای پاشایی پر شده، خیلیها، حتی کسانی که تا پیش از این نام این خواننده پاپ را نشنیده بودند حالا دنبال ترانهها و آلبومش هستند. حتی خود مردم هم از این حس نوعدوستی به هیجان آمدند.
حسی که مورد توجه خیلی از جامعهشناسان و رفتار شناسان قرار گرفت، محمد مراد بیات، یکی از آنهاست. به اعتقاد او حس نوعدوستی در ایرانیان نهتنها از میان نرفته، بلکه بیشتر از قبل هم شده.
این جامعهشناس به خبرگزاری آنا میگوید: «اینبار این فضای مجازی بهخصوص شبکههای اجتماعی بود که با انتشار جزئیات، مردم را برای همدردی به خیابانها کشاند.»
این نکته تنها مورد توجه بیات نبود، او «جوانمرگی» را هم یکی دیگر از موضوعاتی میداند که منجر شده تا مردم اینگونه با مرگ پاشایی همدردی کنند. بیات معتقد است که ابراز احساسات یک جمعیت برای هنرمندی که در جوانی ناکام مانده نهتنها بد نیست بلکه میتواند بسیار مثبت باشد. عدهای از تحلیلگران اجتماعی در شبکههای اجتماعی هم به این نکته اشاره کردند، آنها دلیل واکنشهای اجتماعی به مرگ پاشایی را ریشه در عوامل تاریخی مانند مفهوم جوانمرگی در ایران میدانند.
شخصیت پاشایی، مسئولیت و تعهدش در برابر مخاطبان، ١١ ماه جنگیدنش با سرطان و ... حرکت اجتماعی این روزها را سبب شده. این را غلامرضا علیزاده، جامعهشناس محقق و مدرس دانشگاه میگوید: «فوت این هنرمند بهدلیل پارهای از ویژگیهایی که داشت بیشتر توانست با وجدان جمعی جامعه گره بخورد، او مدتها به سرطان مبتلا بود با این حال به کارش ادامه داد و برای مخاطبانش، کنسرت اجرا کرد، مردم این را حس کردند که مرتضی پاشایی با اینکه عمر کمی از زندگیاش باقی مانده بود، اما به مسئولیت اجتماعیاش عمل کرده. به همین خاطر مردم حس ستایش و علاقه مندی به او دارند.»
به گفته این جامعهشناس، پاشایی «خرق عادت» کرد، میتوانست به خاطر بیماریاش گوشه گیر شود، اما نشد.
علیزاده، به نکته دیگری اشاره میکند. به اعتقاد او این خواننده متولد دهه شصت است. «دههای که با پرزایی همراه بود، از نظر آماری خیلی از جمعیت سالهای بعد از انقلاب را دهه شصتیها تشکیل میدهند.این مسأله کمک کرد تا رفتار جمعی در ارتباط با این هنرمند شکل گیرد، دهه شصتیها حالا تقریبا ٣٠ ساله هستند و به نوعی از مناسبتها و همبستگی اجتماعی دست پیدا کردهاند و این مکانیزم را نسبت به سایر گروههای سنی بهتر میشناسند، آنها بهتر از رفتار جمعی توانستند بهره گیرند.»
به اعتقاد این جامعهشناس، مغناطیسم گروهی هم در شکل گیری حرکت اجتماعی پس از مرگ پاشایی تأثیر زیادی داشت.
او میگوید: «مغناطیسم گروه، به رفتار جمعی شکل میدهد، یعنی زمانیکه حرکتی ایجاد میشود، این مغناطیسم افراد را به خود جذب میکند و نوعی شیدایی را سبب میشود، انسان در گروه حل میشود و بیاختیار به سمت این گروهها جذب میشود، این رفتار جمعی نوعی واگیری اجتماعی دارد و به سرعت هم تکثیر میشود و میتواند در دیگران اثر زیادی داشته باشد و نوعی انباشت ایجاد میکند.»
علیزاده ادامه میدهد: «ویژگیهای شخصیتی پاشایی هم در شکل گیری این حرکت بسیار موثر بود، او چیزی را میخواند که حرف مشترک تمام جوانان هم سن وسال خودش بود.» این جامعه شناس در همین جا به تقویت گروههای مرجع برای جوانان هم تأکید میکند.
«متاسفانه گروههای مرجع جوانان ما کمرنگ هستند، همین هم میشود تا آنها به سمت گروههای مرجع ثانویه و ثالثیه کشیده شوند، درحالیکه باید توجه بیشتری به جوانان کرد و گروههای مرجع جدیتری براشان تعریف کرد.» به گفته او، یکی دیگر از دلایلی که باعث شد، حرکت جمعی پس از مرگ پاشایی شکل گیرد، فقر گذران اوقات فراغت برای جوانان است، به همین خاطر هر حرکت شادی بخش یا حتی سوگوارانه، برای جوانان بهعنوان یک مکانیزم گذران اوقات فراغت به شمار میرود.