بر طبق آخرین سرشماری در کشور، تعداد افرادی که از سن متعارف ازدواج عبور کرده اند، اما هنوز به سن تجرد قطعی نرسیدند یک میلیون و ۸۱۰ هزار نفر است. به افرادی که از سن تجرد قطعی عبور کرده باشند، مجردان قطعی میگویند و تعداد آنها در کل کشور ۲۲۰ هزار نفر است. ۱۱ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مجرد هرگز ازدواج نکرده در کشور داریم و در مجموع جمعیت مجردان ایران به رقم ۱۳ میلیون و ۸۳۰ هزار نفر میرسد! این آمار نشان میدهد که شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و… در کشور چنان است که ازدواج از نظر جوان ایرانی پیش از اینکه مسیری همواره و سرشار از عطر معطر زندگی باشد، مسیری پر پیچ و خم و مملو از مشکلات و سختی هاست؛ براساس آمار تاکنون بیش از ۱۳ میلیون از جمعیت کشور که بیشتر آن جوانان هستند، ترجیح دادن مسیر زندگی را به تنهایی طی کنند و این زنگ خطری است که از سالها پیش به صدا درآمده است!
شفقنا در میزگردی با حضور دکتر سیدحسن حسینی، جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران وحمیده زرآبادی، سخنگوی فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت رییسه فراکسیون جوانان مجلس دلایل و آسیبها و تبعات عدم تمایل جوانان امروزی به ازدواج را مورد بررسی قرار داد.
دکتر سیدحسن حسینی معتقد است: تجرد گرایی در ایران به دلیل تکرر روابط است؛ اگر ازدواج را فقط به خاطر رفع نیاز جنسی بخواهیم، چون راههای رفع این نیاز روز به روز متنوعتر و بیشتر میشود پس ازدواج از معنا میافتد و تشکیل خانواده بی اهمیت میشود؛ باید برای خانواده معنا بخشی و منزلت بخشی بیشتری داشته باشیم. اگر زندگی مجردانه رفته رفته به ارزش تبدیل شود و افراد ارتقای اجتماعی خود را در این جهت ببینند و نمونههای اجتماعی مجرد موفق تری را شاهد باشند، همین مساله موجب تشویق مجردها در تجرد دائمی خواهد بود.
حمیده زرآبادی به نقش و تأثیرگذاری فقه پویا در افزایش ازدواج در میان جوانان اشاره میکند و میگوید: به نظر میرسد در تقسیم بندی وظایف زن و مرد نگاهی که امروز داریم، با نگاه ۴۰ یا ۵۰ سال پیش تفاوتی ندارد. باید دید امروز نگاه به وظایف زن و مرد نسبت به ۵۰ سال پیش چقدر تغییر کرده، چون آزادیها کاملا تغییر کرده است. شواهد نشان میدهد که ما توازن را در خانواده به هم ریخته ایم یعنی یک طرف (مردان) را بسیار بالا آورده و برای طرف دیگر (زنان) هیچ کاری نکرده ایم.
متن میزگرد شفقنا در مورد «جوان ایرانی و تجرگردایی» را میخوانید:
* در بحث تجردگرایی جوانان، مسائل مالی و موضوعات اقتصادی دخیل هستند که در ادامه در مورد این مساله صحبت خواهیم کرد؛ اما نکته حائز اهمیت این است که با وجود اینکه شرایط مالی برای برخی از جوانان فراهم است، باز هم ترجیح میدهند مجرد باقی بمانند. اشکال کار در کجاست؟ چه اتفاقی در جامعه ما رخ داده که دختران و پسران چنین تصمیمی میگیرند؟
سیدحسن حسینی: زندگی مجردانه مختص زمان ما نیست و در طول تاریخ برای زنان و مردان وجود داشته است؛ اما آنچه آمار و ارقام نشان میدهد این است که زندگی مجردانه در دوران صنعتی و دوران مدرن افزایش بیشتری پیدا کرده که بخشی از این افزایش به ساختارهای کل جامعه باز میگردد. به این مفهوم که در ساختار قدیمی و حاکمیت ساختار کشاورزی و دامداری، فرد از طرف گروه اجتماعی در فشار است تا هر چه سریعتر ازدواج کند و تشکیل خانواده بدهد و این مرحله خود یک منزلت است، اما در دوران صنعتی به دنبال دور شدن از این ساختهای اجتماعی، در موقعیتهایی قرار گرفتهایم که منزلتها متفاوت شده است. یکی از منزلتهای مهم در دوران صنعتی و پساصنعتی منزلت شغلی و درآمدی است که از این شغل ایجاد میشود تا زندگی سلیقهای فرد بر اساس این درآمدها بچرخد؛ لذا در انتخاب همسر چه برای زنان و چه برای مردان این وضعیت کمی ابهام ایجاد میکند. یعنی زن در زمان ازدواج باید شرایط بارداری و فرزند پروری را بپذیرد و بپذیرد که بیشتر در خانه خواهد ماند. به همین دلیل در میان زنان بعضاً گفته میشود از زمانی که طلاق گرفته ام یا، چون ازدواج نکرده ام به موفقیتهایی رسیده ام. پس تقسیم کار اجتماعی در دوران صنعتی و به دست آوردن موقعیتهای شغلیِ متفاوت و کسب تخصص با توجه به افزایش بیش از پیش مشاغل و تخصصی شدن آنها، هم سن ازدواج را بالا میبرد و هم محاسبه گری میان دادهها و ستاندهها را در زمان ازدواج ایجاد میکند.
در جامعه ما متاسفانه نه در نظام جمهوری اسلامی و نه در نظام پیشین، با تحولات تاریخی و فرهنگی و اجتماعی حرکت نشده است. یعنی نه قانون گذاران و نه دولتهای ما، با شرایط مدرن منطبق نشدند و قوانینی وضع نکردهایم که از طریق آنها شرایطی به وجود بیاید که با حوزه فرهنگی ما هماهنگی داشته باشند.
وقتی از تجرد صحبت میکنیم یعنی کسانی که به هیچ وجه ازدواج نکردند که هم زنان و هم مردان را شامل میشود. معمولاً تجرد قطعی برای زنان ۳۵ سال به بالا و برای مردان ۴۰ سال به بالا در نظر گرفته میشود. ما در مورد زنانی که مجرد ۳۵ سال به بالا هستند مطالعهای داشتیم که مطالعه ما کیفی بود و با آنها مصاحبههایی انجام دادیم. در این مجموعه حدود ۷۰ درصد از زنان کسانی بودند که ناخودخواسته مجرد باقی مانده بودند. یعنی این خانمها مثلاً والدین خود را از دست داده بودند و بنابراین سرپرست و نان آور خانه شده بودند و تا خواهران و برادران خود را سروسامان دهد از ازدواج عقب افتاده بودند. در جامعهی کشاورزی و دامداری وقتی کسی والدین خود را از دست میداد دیگر اعضای فامیل جانشین میشدند؛ بنابراین این افراد از نبود قوانین و سازمانهای مجری این قوانین دچار این عارضه شده اند. اگر ما نیز همچون کشورهای صنعتی صندوق کمک معاش خانواده داشتیم از تضعیف افراد خانواده و فروپاشی خانواده جلوگیری میشد.
در مورد ۳۰ درصد هم که به اختیار خود مجرد باقی مانده بودند دیده میشد که داشتن شغل و تحصیلات و حفظ کردن این موقعیتها و یک سری باز اندیشیهای فرهنگی مطرح بود. به عبارت دیگر در جامعه مردسالار، زنان به تدریج با این الگوها آشنا شدند که یک انسان هستند و از حقوق برابر انسانی برخوردارند و میل دارند در موقعیت زناشویی و شغلی از آن حقوق برخوردار باشند. این امر باعث شده است این طیف ترجیح دهند که به جای کدبانوگری موقعیت شغلی خود را حفظ کنند چراکه در قوانین مدنی و قانون اساسی و حتی در متمم قانون اساسی در دوران مشروطه به وضوح آمده است که مرد در خانواده به عنوان شوهر و پدر، رییس خانواده و نان آور خانواده است.
حتی در این چهل سال نمایندگان محترم ما به این فکر نکرده اند که ما چگونه با حفظ این دو بند از مواد قانون مدنی که از شرع گرفته شده است، ساز و کارهایی را فراهم کنیم که ریاست مرد به چه صورتی تداوم داشته باشد و بخصوص اگر مرد قرار است نان آور خانواده باشد پس شغل و درآمد میخواهد لذا دلیل وجود برخی از مجردینی که در طبقات پایین درآمدی قرار دارند را باید اینگونه ببینیم که وقتی قرار است نان آور خانه باشند پس شغل و درآمد میخواهند؛ ولی در طبقات بالا گویا به نظر میرسد میخواهند نوعی عیاشی گری را پیشه کنند. به عبارت دیگر وقتی شما امکانات دارید و در فرهنگ و جامعهای زندگی میکنید که به عنوان یک مرد ریاست و نان آوری با شماست در حقیقت خانواده چندان وبال گردن شما نیست چراکه میتوانید چند نفر را استخدام کنید و خودتان هم در محل کارتان به مدیریتی که دارید بپردازید. تجرد مرد و زن در جامعه ایرانی با تجرد مرد و زن در جامعه صنعتی متفاوت است. تجرد مرد و زن در جامعه صنعتی به هم مشابه است و بیشتر به منزلت شغلی بر میگردد، ولی تجرد مردان در جامعه ایرانی تا حدودی به این باز میگردد که میخواهند از یکسری آزادیهایی برخوردار باشند.
* دکتر حسینی اشاره به دوران صنعتی و پسا صنعتی داشتند که یکی از منزلتها در این دوران منزلت شغل و درآمد است و انتقاداتی داشتند مبنی بر اینکه قانون گذاران و دولتها با شرایط مدرن منطبق نشدند و قوانینی وضع نکردهاند که از طریق آنها شرایطی به وجود بیاید که با حوزه فرهنگی ما هماهنگی داشته باشند. چرا قانونگذاران نتوانستند قوانین متناسب با این موضوع را تصویب کنند؟
حمیده زرآبادی: به نظر من در قانونگذاری مشکلاتی داریم مبنی بر اینکه قوانینی که مصوب شده است و تغییراتی که داشتیم تناقضاتی دارد که شاید در بسیاری از مواقع این تناقضات باعث شده چنین اتفاقاتی رخ بدهد. در حوزه زنان در دهههای گذشته بحث تحصیلات زنان به صورت جدی پیگیری شده است. آمارها نشان میدهد در تحصیلات تکمیلی و در حوزههای علمی این سیاست وجود داشته و آمار بسیار خوبی به ما میدهد. ما این کار را انجام داده ایم، ولی کماکان یک سری از مسوولیتها را مختص خانمها میدانیم و به هیچ عنوان در زمینه فرهنگی کار نکرده ایم. تربیت فرزند و مسائل اینچنینی مختص خانمها است و از طرفی قوانین دیگری داریم از جمله اینکه شما به عنوان یک خانم مجرد اگر بخواهید برخی کارها را انجام بدهید هیچ ممانعتی نیست و نیاز به اجازه ندارید.
در حقیقت یکی از ویژگیهایی که تحصیلات از نظر درآمد دارد این است که دیگر وابسته نیستید. امروز زنی که مجرد است وقتی میخواهد یک جراحی زیبایی انجام بدهد نیاز به اجازه ندارد و یا در سفر به خارج از کشور نسبت به زن متاهل بسیار راحتتر میتواند اقدام کند، ولی خانمهای متاهل تمام این موانع را دارند. اگر این را در دو کفه ترازو بگذاریم و سطح فرهنگ و دانش جامعه را ارتقا بدهیم و، چون زنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند قاعدتا باید در امور مربوط به زنان و تحصیل و هر آنچه که مربوط به حوزه ارتقاء دانش زنان است اقداماتی انجام بدهیم و ما این کارها را انجام داده ایم، ولی از نظر فرهنگ کاری نکرده ایم. وقتی بخواهیم این قوانین را تغییر بدهیم به مشکل فقهی بر میخوریم و به نظر من نقش فقه پویا میتواند در حوزه مسائل زنان بسیار تاثیر گذار باشد. در مورد مردان نیز همین قضیه وجود دارد مردان در گذشته کل مسوولیت زندگی را بر عهده داشتند. کل مخارج زندگی و هر چه بود تمام و کمال بر عهده مردان بود؛ ولی در حال حاضر نه تنها در کشور ما بلکه در سایر کشورها نیز یک فرد نمیتواند هزینههای سه الی چهار نفر را به طور کامل پوشش بدهد و به نظر من این موضوع هم حل نشده است.
امروز دو بخش زن و مرد میتوانند فعال باشند، ولی باز از نظر فرهنگی روی این موضوع کار نکرده ایم و در ازدواج نیز خانمی که خود شاغل است انتظار دارد همه هزینهها با مرد باشد همچنان که از نظر فرهنگی تمام مسؤولیتهای خانه و تربیت فرزندان بر دوش زن است. در گذشته روابط بسیار محدودتر بود و آزادیها چه در مورد زن و چه در مورد مرد محدود بود حال سطح این آزادیها افزایش پیدا کرده است، ولی نسبت به این موضوع کاری صورت نگرفته است و ما این تعریف را نکردیم که هر دو نفر این وظایف را بر عهده دارند. من فکر میکنم نگاهی که ما امروز داریم با نگاه ۴۰ یا ۵۰ سال پیش تفاوتی نداشته باشد. باید دید امروز نگاه به وظایف زن و مرد نسبت به ۵۰ سال پیش چقدر تغییر کرده است، چون آزادیها کاملا تغییر کرده است. ما توازن را در خانواده بهم ریخته ایم یعنی یک طرف را بسیار بالا آورده و برای طرف دیگر هیچ کاری نکرده ایم.
* نمونهای از این تلاشها وجود دارد؟ این دسته از مسایل مساله با فقها مطرح و مورد بحث قرار گرفته است؟
حمیده زرآبادی: من برای بحث ازدواج بدون اذن پدر طرحی نوشتم؛ دلایل من این بود قانونی که امروز داریم میگوید ازدواج دختر باید با اذن پدر و در نبود پدر باید با اجازه جد پدری باشد؛ درحالی که این قانون کلا اشکال دارد، چون به فرض اگر دختری بدون اذن پدر ازدواج کند، پدر شکایت میکند و در نهایت طلاق او را میگیرند، ولی این دختر دیگر شرایط قبل را ندارد و میتواند بدون اجازه پدر با همان فرد ازدواج کند. در حقیقت وقتی قانون اجرا میشود خود را نقض میکند. وقتی این موضوع مطرح شد به من گفتند که از نظر فقهی اشکال دارد. ولی این طرح از نظر فقهی اشکال نداشت، چون من بسیاری از فتواها را خواندم که گفته شده بود اگر دختر رشیده و عاقله و بالغه باشد دیگر نیازی به اجازه نیست.
سیدجسن حسینی: نکته جالب این است که دختر رشیده، بالغهی عاقله بدون اجازه پدر میتواند خود را به ازدواج موقت دیگری دربیاورد یعنی ازدواج بدون اذن پدر در ازدواج موقت مجاز دانسته شده است، ولی در ازدواج دائم مجاز دانسته نمیشود. من قوانینی که از سال ۶۱ تا سال ۹۰ در جمهوری اسلامی اجرا شده است را مورد مطالعه قرار دادم؛ در سال ۷۰ اصلاح موادی از قانون مدنی را داشتیم که شرط بکارت برای اذن، ولی را مشخصتر میکند. به عبارتی شرط اذن ولی، فقط موکول به بکارت است و دختران کم سن و سال یعنی ۱۰ یا ۱۱ ساله و غیر حتی اگر یک روز بعد از ازدواج طلاق بگیرند همان دختر میتواند بدون اذن پدر ازدواج کند یا هر کاری خواست انجام بدهد. یعنی یک دختر به صرف یک رابطه جنسی و تفاوت طبیعی که در شرایط جسمی او به وجود آمده است میتواند بدون اذن پدر ازدواج کند در حالی که هیچ تغییری در نگرش او رخ نداده است.
حمیده زرآبادی: من در نوشتن این طرح به موارد متعددی توجه کردم. ازدواج بدون اذن پدر را باید دادگاه تشخیص دهد که این تشخیص فرایند طولانی دارد. دختر خود تصمیم گرفته با کسی ازدواج کند، اما پدر خانواده مخالفت میکند لذا این دختر باید شکایت کند و اولا تحکیم خانواده زیر سوال میرود و همچنین این مساله فرایندی طولانی دارد و لذا بعضا دختران به دلیل این فرایند طولانی شکایت، موقعیت ازدواج خود را از دست میدهند. طبق آمار بیشتر ازدواجها بین ۱۵ تا ۲۹ سال است و بعد از این سن، حرکت به سمتی است که دیگر ازدواج صورت نگیرد و بهتر است از این سن به بعد خود دختر در ازدواجش تصمیم بگیرد. در خانواده سالم تصمیمات در داخل خانواده گرفته میشود، اما اتفاقاتی که من میخواهم از آن جلوگیری کنم در خانوادههایی ایجاد میشود که مشکلاتی دارند.
به طور مثال پدر و مادر طلاق گرفته اند و دختر با مادر خود زندگی میکند و پدر بر سر لجبازی با مادر اجازه ازدواج دختر را نمیدهد و دختری که خود فرزند طلاق است و مشکلی دارد باید به دادگاه برود و اجازه بگیرد؛ لذا پسری که با چنین دختری میخواهد ازدواج میکند چقدر تمایل نشان میدهد و این رابطه چقدر میتواند مستحکم باشد و ادامه پیدا کند؛ یا پدرانی که اعتیاد دارند و یا در زندان هستند و دختران در چنین شرایط مایل نیستند خانواده همسر اطلاعی از شرایط او داشته باشند، ولی در چنین حالتی میفهمند؛ بنابراین قوانین ما در این مرحله خود مشکل ساز است. حتی در مورد مردان باید گفت: فرهنگ به گونهای شده است که بعضا مردان بعد از ازدواج زیر بار مسوولیت پذیری نمیروند. متاسفانه ما ازدواج را به صورت یک معامله درآوردیم، شما چیزی میدهید و چیزی میگیرید و رفتاری که با ازدواج میشود مثل خرید ملک است.
فرهنگ ما و صحبتهایی که در این چهارچوب صورت میگیرد مانند معامله کردن است نه اینکه دو نفر باید از نظر فرهنگی، فکری و عاطفی در کنار هم قرار بگیرند و باعث شوند واحدهای کوچک جامعه شکل بگیرد و در این واحدها افرادی متولد شوند که نسلهای بعدی را شکل بدهند. امروز هم دختر و پسری که میخواهند ازدواج کنند همه اینها را حساب میکنند. تجرد در سنین بالاتر اتفاق میافتد، زیرا کسانی که در سنین پایینتر هستند این موارد کمتر است؛ چون عاطفه و احساس چیره میشود، اما با بالا رفتن سن، افراد سختگیرتر میشوند. یعنی دیگر با مساله ازدواج احساسی برخورد نمیکنند و حسابگر میشوند. چون ما دو کفه ترازو را با هم یکسان پیش نبرده ایم این اتفاقات رخ داده است و همین حسابگری باعث میشود در سنی به بعد پسر و دختر فکر کنند که آزادیهایی دارند پس چرا باید ازدواج کنند.
سیدحسن حسینی: من شخصا با این فرمایش شما موافق هستم که ما در ایران با جامعهای روبرو شده ایم که در این جامعه الگوهای فرهنگی و فکری با تغییراتی که ابزاری پیش آمده است متناسب نیست. مثال ساده این است که بعد از ۹۰ سال از ورود خودرو به کشور، هنوز حریم پل عابر پیاده و خیابانمان مشخص نیست. درحالیکه این مساله حداقل ۵۰ سال پیش در کشورهای صنعتی حل شده است. این موضوع یعنی پس ماندگی فرهنگی را میتوانیم به موضوعات دیگر هم تعمیم بدهیم. یعنی جامعه به لحاظ ساختار مادی و تکنولوژیکی عوض شده است، اما به لحاظ ساختارهای فکری درجا میزند. ما در محیط خانوادگی، زناشویی و روابط میان والدین و فرزندان و … این پس ماندگی را میبینیم.
پس ماندگی ما موجب شده است پدر و مادرهای نسل جدید دایه و نوکر فرزند شوند درحالیکه در زمان قدیم پدر و مادرها اگر کاری انجام میدادند در قبال آن خدماتی از فرزندان خود میگرفتند مثلا دخترانقبل از رفتن به مدرسه خانه را تمیز میکردند و یا پسر مایحتاج خانه را تهیه میکرد. این اتفاق تا حدود زیادی به رسانههای ما باز میگردد و به اینکه ما جامعهی آزاد رسانهای به مفهوم واقعی نداریم. ما جامعهای جهت تعاطی اندیشه نداریم درحالی که این مباحث باید صحبت شود. سیستم پیام رسان و سیستم فرهنگی ما این است که یک الگوهای ایده آلی را درست کردیم و مرتبا این الگوهای ایدهآل را شعار میدهیم. درحالی که دنیای بشریت با هم مرتبط است و جمعیت ۸۰ میلیونی همه در معرض این امواج فرهنگی هستند و وقتی که یک تفکر سنتی داریم و امواج فرهنگی هم از فرهنگهای دیگر وارد میشود مردم مثل کسانی که در سیل گرفتار میشوند سرگیجه میگیرند که چه کسی را انتخاب کنند و کدام بهتر است؟!.
بخشی از مشکلاتی که ما در جامعه داریم به نامفهوم بودن موقعیت خودمان باز میگردد. شما میگویید ازدواج یک مبادله بود و دقیقا درست میگویید، ولی امروز هم ازدواج یک مبادله است، اما ما این مبادله را به درستی به جامعه نشان نداده ایم. ازدواج مبادلهای میان ۲ شبکه خویشاوندی و قبیلهای بود که سرمایههای اجتماعی و فرهنگی نزدیکی داشتند و فرزندانشان را میتوانستند به ازدواج هم دربیاوردند، اما این جمعیت گستردهی پراکنده شده امروز هم مبادله میکند، ولی این مبادله تبدیل شده است به میان دو نفر؛ یک دختر و دیگری پسر. به عبارت دیگر ازدواج و تشکیل خانواده قطعا یک مبادله است؛ مبادلهای در سطح سرمایه اقتصادی، فرهنگی، سرمایه اجتماعی و در سطح سرمایه عاطفی و عاشقانه. عشق قبلا نبود و فقط در سطح خسرو شیرین و در کاری بود که شکسپیر انجام داد یعنی چیزی دست نیافتنی بود. اما امروز وقتی از عشق صحبت میکنیم گفته میشود هیچ رابطه زن و مردی در تشکیل خانواده بدون عشق و تداوم آن معنی ندارد. یعنی این رابطه، رابطهی فردی میان دو نفر شده است و ما دیگر عشق را میان عروس و مادرشوهر و یا داماد و مادرزن نیاز نداریم. عشق باید در میان این دو باشد و ما این مساله را تشریح نکرده ایم، ولی جامعه کار خود را انجام میدهد.
ما چند پایان نامه در مورد کسانی که ازدواج سفید انجام داده اند داشتیم. یکی از ویژگیهای ازدواجهای سفید این است که این دو به هم علاقه دارند، اما این عشق و علاقه نتوانسته است شبکههای خویشاوندی آنها را اغنا کند تا آنها را در این شرایط بپذیرند. آدمهایی که این نوع از زندگی مشترک را تشکیل دادهاند و امروز آنها را انگشت نما میکنیم، ولی مثل سایر جوامع روزی موظف میشویم برای آنها قانون وضع کنیم و به زندگی آنها سامان بدهیم، چون این افراد در نهایت صاحب فرزند میشوند که تبعاتی برای جامعه دارد، ولی مساله اینجاست که حکومت ما هنوز نپذیرفته است که ازدواج میان یک دختر و پسر بیشتر به خودشان مربوط است تا به خانوادهها و پدر و مادر آنها.
اشاره خوبی کردید که جامعه ایرانی و جمهوری اسلامی برابری طلب بود و در بسیاری از زمینهها این برابری را برای زن و مرد فراهم کرده است که یکی از این موارد امر تحصیلات است. وقتی در تحصیلات دانشگاهی درصد زنان از مردان بیشتر است یک امتیاز است، ولی باید در نظر داشت که برای زنها مقام و منزلت شغلی بهتر و مقام و منزلت بهتری هم در زندگی خانوادگی در نظر بگیریم. وقتی آنها باردار میشوند قوانینی مناسبی برای این دوران داشته باشیم تا این دوران موجب افت موقعیت شغلی آنها نشود. اما قوانین و مقرراتی که وضع شده است ظاهرا بسیار طرفدار زنان است، اما این قوانین برای رفع تبعیضاتی بوده که در گذشته وجود داشته. این جامعه چهل سال متحول شده است و جمعیت شهرنشین آن نسبت به ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دو برابر شده است و اقتضائات دیگری داشته که ما نسبت به آن بی توجه بودیم.
یکی از اقتضائات این است که آدمها نیاز به زندگی دارند و یا باید قانون مدنی را عوض کنیم و ریاست و نان آوری را نیز از مرد بگیریم و اگر این کار را کردیم مثل تمام جوامعی که برابری اقتصادی ایجاد کرده اند رفتار میکنیم. در فرانسه چه یک زن و شوهر ازدواج خود را در شهرداری ثبت کرده باشند و چه توافقی زندگی کنند، بدهی و زندگی آنها تقسیم میشود و دعوایی هم در کار نیست. دو انگیزه مهم ازدواجهای سفید در ایران این است که اولا از دخالت بیش از حد خانوادهها اعم از اینکه چه عروسی داشته باشند یا چه خانه و زندگی کنار کشیدهاند و اتفاقا زندگیهای اکثر آنها ساده است. از سوی دیگر عقیده دارند، چون با یکدیگر توافق کردند به تساوی بیشتری در زندگی رسیده اند. به عبارت دیگر یک تساوی طلبی در زندگی آنها وجود دارد.
چون قوانین ما باید منطبق با شرع مقدس باشد پس باید اقتضای زمان نیز دیده شود و این تغییر و تحولات فرهنگی باید دیده شود و نباید مانند ۲۰۰ سال پیش نظر بدهیم. میتوان از احادیث و روایتها هم استفاده کرد و روشی اعمال کرد هرچند که من عقیده دارم در ۱۰ سال آینده قانونگذار ما مجبور است به بچههایی که به این روش با هم زندگی را شروع کردند مشروعیت ببخشد. آنها در خفا هستند، ولی وقتی آنها را پیدا میکنیم متوجه میشویم چند سال است در این شرایط با هم زندگی کرده اند.
* همانطور که عنوان کردید از لحاظ فرهنگی و قانونی موانع بر سر این مساله بسیار است و اگر قانونی در مجلس پذیرفته شود از فیلتر شورای نگهبان رد نمیشود. چه نهاد و نیرویی باید برای این مساله پیش قدم شود تا هم قانون اصلاح شود و هم فقه آن را رد نکند؟
سیدحسن حسینی: من به عنوان یک جامعه شناس معتقدم، فقه ما در جمهوری اسلامی محافظه کارتر از فقهایی است که از سیاست کنار رفته اند.
حمیده زرآبادی: خانواده من روحانی بودند هر دو پدر بزرگ و پدر من روحانی بودند؛ و افراد خانواده من در دولت کار نمیکنند و من ناخلف آنها بودم آنچه که من در یک خانواده روحانی جدا از سیاست از اسلام دریافت کرده ام بسیار متفاوتتر از چیزی است که از بیرون گفته میشود.
سیدحسن حسینی: انعطاف فقهای سنتی ما که سیاسی نیستند بسیار بیشتر است.
حمیده زرآبادی: ما شنیده ایم که اسلام دین محبت و مهربانی و خوبیها است، ولی آنچه از ما منتشر میشود این را نشان نمیدهد. ولی من در خانواده خودم این را حس میکردم. در دیدار با علمای قم تنها کسی که صحبتهای او با دیگران متفاوت بود آقای صانعی بودند و حرفهای ایشان به دل من نشست. ایشان به نکاتی اشاره میکردند که با خود میگفتید اسلام چقدر خوب است درحالی که همه از اسلام حرف میزنند؛ در مورد سوال شما باید گفت: من نمیدانم چه باید کرد؟!
* در میان ۷۰ درصدی که ناخواسته ازدواج نمیکنند و شرایط آنها را مجبور به تجرد میکند، یکی از مسایل و موانع مهم بر سر ازدواج مساله اقتصاد یا به عبارتی شرایط مادی است که به نظر میرسد این مانع بیشتر بر سر راه ازدواج پسران قرار گرفته، مسایل اقتصادی و مادی چه نوع موانعی ایجاد کرده و برای انتخاب تجردگرایی توسط جوانان دلیل درست و معقولی است؟
سید حسن حسینی: بحث اقتصاد موضوعی است که نمایندگان محترم و مسئولین ورود بیشتری بر آن دارند. ما چهل سال در بحران زندگی کرده ایم در جامعهای بحران زده اقتصاد ما بی معنا میشود. چون در شرایطی قرار داریم که در اقتصاد جهانی بخشی منابع و بخشی تولید ماست و با توجه به این مبنا باید جایگاه خود را مشخص کنیم. در سطح ملی نسبت به امکانات ملی و اقلیمی و جمعیتی و … باید محاسبه شود و سپس در ارتباط با اقتصاد جهانی مورد بررسی قرار بگیرد.
ما نه تنها این کار را انجام نداده ایم بلکه دائما در بحرانهایی قرار گرفته ایم که حداقلهای ایجاد شغل را از بین میبرد. نسبت به انفجار جمعیتی در دهه شصت نتوانسته ایم جوابگو باشیم. بخشی از بحرانهای ما در ازدواج و در بی کاری به انفجار جمعیتی دهه شصت بر میگردد و همچنین عدم پیش بینی مناسب و ایجاد اشتغال مناسب که ویژگی جامعه شهری است. در یک جامعه شهری واحدهای صنعتی و خدماتی و تجاری مناسب وجود دارد تا افراد متقاضی شغل به فعالیت اقتصادی مشغول شوند.
شغل دو وجه مهم دارد یکی منزلت و دیگری درآمد. متاسفانه بدتر از این نیز رخ داده است. سیاست خارجی ما موجب شده است ما با تحریم روبه رو شویم. تحریم اقتصاد ما را تخریب میکند تخریب اقتصاد و منابع تولید و مراکز تولید ما موجب میشود حتی عدهای از شاغلین ما بیکار شوند. حال شاغلین ما به لحاظ داشتن شغل و درامد زندگی تشکیل داده بودند. بخشی از نظام گسیختگی خانواده در ایران به بحرانهای اقتصادی در طح کلان جامعه بر میگردد.
این بحرانهای اقتصادی و این محدود شدن امکانات اشتغال به دلیل تعطیلی مشاغل مختلف باعث شده است دیگر نتوانیم جوانان را به کار بگماریم وقتی نتوانیم برای آنها شغل و درآمد ایجاد کنیم چطور باید انها را به ازدواج ترغیب کنیم. یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج در ایران همین است؛ بنابراین اگر میخواهیم خانواده تشکیل شود و اگر میخواهیم خانواده دوام و قوام داشته باشد بیش از هر چیزی، بیش از وام ازدواج و… باید به این فکر کنیم که یک فرد بیش از هر چیزی به شغل و درآمد نیاز دارد. قانون گذاران و مسئولین ما نباید به دورههای چهارساله خود فکر کنند باید به سی سال بعد بیندیشند و جمعیتی که روی دوش هم سوار خواهد شد.
* خانم زرآبادی به نظر میرسد نمایندگان مجلس برای فراهم کردن زمینههای ازدواج جوانان فقط بر روی وام ازدواج کار کرده اند درحالیکه رقم این وام با تورم جوابگو نیست. قانون تسهیل ازدواج جوانان ۱۳ ماده دارد که وقتی مورد مطالعه قرار میگیرد متوجه میشویم اکثر آن موارد انجام نشده اند.
حمیده زرآبادی: من فکر میکنم، چون ما زیر ساخت لازم نداریم این قانون اجرا نشده است یعنی قانونی خوب مصوب میشود، ولی اجرای آن به بستری نیاز دارد. من با بحث وام موافق نیستم، ولی در بحث اشتغال با انجام کار زیرساختی موافق هستم. به طور مثال در بحث مسکن برای کسانی که ازدواج میکنند قانون خوبی نوشته شده است، ولی بستر اجرایی ندارد. مجلس باید بستر را فراهم کند و در این راه گام بردارد.
سیدحسن حسینی: قانونی برای تسهیل و ایجاد اشتغال جوانان به صورت خیلی صریح نداریم. ما طرحهایی اجرایی داریم. یعنی وقتی مجلس قانونی وضع میکند مجریان موظف هستند آن را اجرا کنند در غیر این صورت سازمانهایی وجود دارند که آنها را مورد مواخذه قرار میدهند. ما در قوانین و مقررات و سیاستهای کلی جمهوری اسلامی تا سال ۹۰ که ۵۸ مورد مرتبط با ازدواج و طلاق و خانواده را استخراج کرده ایم تقریبا چنین چیزی نداریم.
وام ازدواج چیزی بسیار پیش پا افتاده است که با این تورم هیچ چیزی نیست از طرفی ما در زندگی زناشویی نیاز داریم جامعه را بر سر عقل آورد تا خانوادهها چشم و هم چشمی نکنند من جامعه شناس در این مورد مانده ام همیشه سر کلاسهای درس خود میگویم یکی از بیچارگیهای فرهنگ ایرانی این است که بر خلاف غربیها که دنیای تولیدات صنعتی به دنبال مشتری است و ما مشتری آنها شده ایم. در یک جامعه صنعتی با تولید انبوه امکان ندارد تمام اسباب زندگی دختر و پسری که زندگی خود را آغاز کرده اند در همان ابتدای زندگی فراهم باشد.
حمیده زرآبادی: اتفاقاً اگر خودشان شروع کنند تحکیم خانواده آنها بیشتر خواهد بود. شما معمولاً قدر چیزی را که به شما بدهند نمیدانید، ولی اگر خودتان چیزی را به دست بیاورید بیشتر قدر آن را خواهید دانست. ولی در بحث قانون به عقیده من نمیتوان قانونی برای اشتغال نوشت. به نظر من در بحث اشتغال دو مشکل وجود دارد که به بحث ازدواج ارتباط پیدا میکند. اول اینکه ما مسئولیت و هزینههای زندگی را بر دوش مرد میگذاریم. ولی قوانین کشور ما طوری است که در شرایط برابر مردها دو سال از زنها عقبتر هستند. چون باید به سربازی بروند. کسی را مسئول تامین مخارج زندگی معرفی میکنیم که نسبت به شریک خود دو سال عقبتر است.
تغییر دیگر تغییر در سیستم آموزشی ما است. در دانشگاههای ما نیروی کار تربیت نمیشود. ما امروز در هر رشتهای مازاد داریم. فردی که وارد دانشگاه میشود بعد از لیسانس و فوق لیسانس هیچ چیزی نمیشود و حتی بعد از دکتری نیز فقط توقع آنها بالا میرود و در طی این سالها هیچ منبع درآمدی ندارند. تحصیلات دکتری در هر کشوری یک شغل است و شاغلین با این منبع درآمد خود و خانواده خود را تامین میکنند. به نظر من باید روی این ساختار فکر کرد باید عدهای در مقطع لیسانس جذب بازار کار بشوند و به دنبال مدرک نباشند و به عنوان نیروی کار حساب شوند باید برای استخدام این نیروها برنامه ریزی شود نکته بعدی نیروهایی است که نمیخواهند به دانشگاه بروند. بررسی مدل دهه ۶۰ با ۷۰ نشان میدهد که دهه ۶۰ دوست داشتند درس بخوانند، ولی دهه ۷۰ اصلن نمیخواهد درس بخواند و تا دیپلم برای آنها کافی است.
مدل ما تغییر کرد و سیستم آموزشی ما فقط تماشاچی بود. عدم نظارت و هماهنگی بین ساختارهای مختلف جامعه باعث شده است این اتفاقات رخ بدهد فقط عدم وجود قانون مسبب نیست. قانون اساسی ما با صراحت نوشته است که باید برای هر فرد شغل ایجاد کند بالاتر از این نیست. ولی ساختار و بستر اهمیت دارد. در دهه ۷۰ به دلیل اینکه بچههای دهه ۶۰ عاشق تحصیل بودند دانشگاههای غیر انتفاعی و علمی کاربردی و کار و دانش را گسترش دادند. فلسفه علمی کاربردی و کار و دانش یک طرح کپی بود، ولی حتی کپی آن نیز خوب اجرا نشد. درحالیکه حرفه آموزی باید بر اساس آمار و نیاز بازار باشد.
سیدحسن حسینی: این به دلیل ایجاد یک شرایط غیر انتفاعی برای خودشان بود. من آن زمان در وزارت علوم بودم همه اساتید یک دانشگاه به اسم خودشان داشتند. به جز وزیر تمام مدیران کل و تمام معاونین یک مرکز فنی حرفهای یا علمی کاربردی راه انداخته بودند.
حمیده زرآبادی: حتی اگر به من وام بدهند، چون من در دانشگاه کارآفرینی را یاد نگرفته ام و در مدرسه ورود به بازار کار و ایجاد درآمد را یاد نگرفته ام این وام به درد من نمیخورد و به تجهیزات خانه تبدیل میشود. مدرسه و سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی به ما تفکر میآموزد. امروز کل تمرکز بر این است که مدرک داشته باشیم. جایگاه دانش به این ترتیب تضعیف میشود.
خانم زرآبادی بنابراین میپذیرید که متأسفانه نمایندگان مجلس بدون توجه به زیرساختها یا بدون اینکه مورد بررسی قرار دهند که چرا زیرساختها برای ازدواج جوانان در زمینههای مختلف تا به امروز فراهم نشده، تنها طرحهایی میدهند که بیشتر حالت تبلیغاتی دارد و دردی از جوانان را دوا نمیکند؟
حمیده زرآبادی: بله، متأسفانه درست است…! برای تحقق برخی از طرحهای نمایندگان مجلس، زیرساختهای لازم وجود ندارد.
* جوانان مجرد با چالشها و مشکلات بسیاری روبه رو هستند، یکی از این مسایل مهم، نیازهای جنسی است؛ جوانان مجرد تا چه میزان قادر به کنترل این نیاز هستند؟ برطرف نشدن این نیاز چه آسیبها و تبعات اجتماعی به دنبال دارد؟
سیدحسن حسینی: سوالی بسیار ظریف و سختی است و پاسخ دادن به این سوال نیز سخت هست. اگر بخواهیم به آمار و ارقام و اطلاعاتی که وجود دارد مراجعه کنیم متوجه میشویم که هر چه جلوتر میآییم و تشکیل خانواده و ازدواج جوانان با تاخیر روبرو شده است. این به این مفهوم نیست که هیچ اتفاقی نمیافتد در حقیقت شرایط اجتماعی و زندگی شهرنشینی مقدار زیادی از ارتباطات را ایجاد کرده است؛ و سن ازدواج به دلایل اشتغال و تحصیل و… باعث شده است که با رقم بیشتری از ارتباطات آزاد بین دختر و پسر روبرو شویم. این اتفاق در جوامع دیگر نیز رخ داده است. ولی من به عنوان یک جامعه شناس بر اختلافی بین جامعه ما و جوامع صنعتی دیگر دقت کرده ام. تکرر میان رابطههای دختران و پسران در جامعه ما بیشتر از جوامع صنعتی است.
آنجا با توجه به اینکه امری است که همه اطلاع پیدا میکنند در روابط اجتماعی شفاف کمتر تجاوز و تخلف دیده میشود. وقتی رابطه پنهان است در جامعه پنهان کار ما تکرر روابط زیاد است. یکی از آسیبهای روابط دختران و پسران در جامعه ما همین تکرر است. در جامعهای که خانوادهها از روابط اطلاع دارند پدر و مادر میدانند که دختر او با این پسر دوست به معنای خاص آن است؛ و این دختر و پسر مادامی که با هم هستند مثل افرادی که با هم ازدواج کرده اند رفتار میکنند و در معرض تکرر رابطه نیستند؛ و اگر بخواهند روابط مکرری داشته باشند انگشت نما میشوند و به قول جامعه شناسان برچسب منحرف میخورند. چون در آن جامعه تک همسر حتی در روابط دوستانه نیز نمیتوانید چند انتخابه باشید. آسیبی که در جامعه ما وجود دارد چند انتخابه بودن هم زمان است.
این مساله به دنبال خود روابط جنسی کاملی دارد که از لحاظ قانونی و شرعی در جامعه ما ممنوعیت دارد و اگر کسی بخواهد ازدواج کند بخصوص برای خانمها مشکلاتی ایجاد میکند. صرف نظر از همه این عوامل در جامعه ما آقایان ادعا میکنند این مساله برای آنها مهم نیست، ولی همچنان نظرات مردان و جوانان ازدواج نکرده ما در موضع انتخاب این است که با کسی ازدواج کنند که هیچ رابطهای نداشته باشد یا دارای حداقل روابط باشد و این ظلمی است که جامعه ما نسبت به زنها اعمال میکند این تبعیض فرهنگی پلشتی است اگر رابطه اینچنینی بد است باید برای هر دو طرف بد باشد؛ لذا بالا رفتن سن ازدواج و مسائل موجود به تکرر این روابط دامن زده است و اتفاقا یکی از عوامل عدم تمایل به ازدواج تدریجا همین موضوع است. چون از نگاه قدرت و جایگاهی که مرد دارد گفته میشود چرا باید برای خریدن یک لیتر شیر گاو بخریم. این عین اصطلاح است.
این یعنی پیدا کردن فضاحت عقل و متاسفانه حکومت ما به این نگرش دامن زده است. با برگذاری سمینار و عنوان جلوگیری از آسیبهای جوانان ازدواج را در حد رابطه جنسی تقلیل داده اند. وقتی چنین تحلیلی در تریبونهای عمومی دیده شد این نگرش برای جوانان به وجود میاید که وقتی رابطه دارند دیگر نیازی به ازدواج نیست. این فکر که آسیب اجتماعی و انحراف اجتماعی فقط همین است فکری است غلط و اینکه فکر کنیم انحراف اجتماعی فقط مختص دختران و پسرانی است که ازدواج نکرده اند. این تز درست نبود و امری بی خود بود، ولی ذهن جوانان را تقویت کرد. آنها تئوری برچسب را روی خود میپذیرند؛ و میگویند ما دیگر منحرف هستیم و وقتی کسی این را پذیرفت در همان شرایط باقی میماند، ولی در اسلام و در روابط فقهی و شرعی به ستار العیوب بودن تاکید شده است این یعنی چه؟!
باید از این جرایم جوانان چشم پوشید. باید گفت: ندیده ام حکومت در جامعه ما جای پدر را دارد این پدر مرتبا در گوش جوانان زده است و بخشی از این آسیبها همان سیلیهای پدرانه حکومت است. وقتی یک نفر یکبار توسط گشت ارشاد دستگیر شد کار او تمام میشود لج میکند و میگوید من همینم و قهرمان میشود. مگر کم اینطور قهرمان شده اند؟! وقتی این مسائل را کنار هم میگذاریم اولا حکومت باید بیش از گذشته و بیش از پیش پای خود را از حوزههای خصوصی زندگی مردم کنار بکشد. یعنی مردم خود با خود در محله و خانواده و گروه خویشاوندان خود مشکلات را حل کنند. حکومتها اداره کنندگان کلیت جامعه هستند. ما باید در این سطوح همچنان در سطح گروههای چهره به چهره و خویشاوندی کنترل صورت بگیرد. حکومت جمهوری اسلامی با این میزان دخالتها در حوزههای خصوصی کودکان و نوجوانان و جوانان اقتدار خانواده را کم کرده است. این یکی از تزهای من است.
در هر صورت ما به لحاظ هرم نیازهای مازلو بعد از غذا و تامین امنیت جانی نیاز به تامین نیازهای طبیعی دیگر از جمله نیازهای جنسی داریم. اگر فرویدی نگاه کنیم دچار عقده میشویم. ناکامی جنسی از نظر فروید اینگونه است که اگر افراد در موقعیتهایی که قرار میگیرند و نیاز جنسی دارند این نیاز را از راه مشروع و مطلوب برطرف نکنند و این نیاز را سرکوب کنند این سرکوب کردن تا جایی ادامه پیدا میکند، ولی ادامه پیدا کردن آن در وجهی آنها را دچار افسردگی و گوشه گیری میکند و حتی باعث میشود از زندگی بیفتند و شاید در جاهایی سر باز بزند و ما شاهد رفتارهایی جامعه ستیزانه از این افراد باشیم. از دیگر تبعات این مساله میتوان به آثار سرکوبهای ذهنی نسبت به نیازهای طبیعی اشاره کرد، چون موجب میشود اگر زمانی امکان ازدواج فراهم شود از ازدواج وحشت داشته باشند. این افراد بعد از ازدواج اعم از دختر یا پسر قادر نخواهند بود روابط جنسی مناسبی با همسر خود داشته باشند. آن حسی که به خود تحمیل کرده اند در رابطه حلال نیز باقی مانده است.
* خانم زرآبادی به عنوان نماینده بخشی از مردم در مجلس که عرصه قانونگذاری است، چه راهکاری برای خروج جوانان از تجرد گرایی به قانونگذاران، قانون و همکاران خود در مجلس پیشنهاد میکنید؟
حمیده زرآبادی: باید همه مسائل را با هم پیش ببریم. بحث فرهنگ و نگاه و قوانین ما نیز باید در کنار ارتقا سطح دانش و زندگی ارتقا پیدا کند. در بحث ازدواج و اشتغال که نقطه اساسی در ازدواج و تحکیم خانواده همین مساله است. بسیاری از طلاقها در ریشه اصلی اقتصادی هستند. نکته بعد دخالت دولت و خانواده در ازدواجها است. دولتها باید سیاستهای کلان را در نظر بگیرند، ولی در جزئیات زندگی افراد دخالت میکنند و خانوادهها نسبت به جزئیات زندگی دو نفر ورود دارند. من با کلیات مشکلی ندارم. ولی نباید وارد جزئیات شود. خانواده نباید در مسائل ریز زندگی جوانان دخالت کنند این مانعی برای عدم تمایل جوانان به ازدواج است.
* با توجه به چالشها و مشکلاتی که جوانان ایران با آن در امر ازدواج رو به رو هستند و با توجه به پیچهایی که در این مسیر وجود دارد و به آن اشاره کردید، در مورد آینده تجردگرایی در ایران چه پیش بینی دارید؟ در آینده شاهد افزایش تجرد جوانان در ایران خواهیم بود یا خیر؟
سیدحسن حسینی: تجرد گرایی در ایران به دلیل تکرر روابط است؛ اگر ازدواج را فقط بخاطر رفع نیاز جنسی بخواهیم، چون راههای رفع این نیاز روز به روز متنوعتر و بیشتر میشود پس ازدواج از معنا میافتد و تشکیل خانواده بی اهمیت میشود؛ باید به خانواده معنا بخشی و منزلت بخشی بیشتری کنیم. در بحث اشتغال باید اولویت با کسی باشد که ازدواج کرده است. از این بابت تفاوتهایی فرهنگی به وجود میآید و زندگی مجردانه اگر رفته رفته به ارزش تبدیل شود و افراد ارتقای اجتماعی خود را در این جهت ببینند و نمونههای اجتماعی مجرد موفقتری ببینند همین موجب تشویق مجردها در تجرد دائمی خواهد بود.