فرارو- ژن خوک فیلمی به کارگردانی و تهیه کنندگی سعید سهیلی و نگارش فیلمنامهای به قلم خود سهیلی به همراه احمد کاوری است که از جمله فیلمهای اکران نوروز ۹۸ بود و حالا به شبکهی نمایش خانگی آمده است.
ژن خوک چهاردهمین فیلم سعید سهیلی در مقام کارگردان است که پیش از این فیلم هایی، چون گشت ارشاد ۱ و ۲، کلاشینکف و چارچنگولی را در کارنامهی خود دارد.
برای خرید حلال و دانلود قانونی ژن خوک اینجا کلیک کنید
سهیلی از جمله فیلم سازان پر حاشیهی سالهای اخیر سینمای ایران است که با ساخت فیلم گشت ارشاد و توقیف شدنش بیشتر از همیشه به صدر اخبار رسید و با ساخت گشت ارشاد ۲ به فروش بیش از ۱۹ میلیارد تومان رسید. گفتنی است سهیلی قصد دارد فیلم گشت ارشاد ۳ را نیز به زودی جلوی دوربین ببرد.
هادی حجازی فر، سینا مهراد، نازنین بیاتی، بهرنگ علوی، الناز حبیبی و جمشید هاشم پور از جمله بازیگران این فیلم هستند. از دیگر عوامل ساخت این فیلم میتوان به مسعود سلامی، فیلمبردار، فرامرز هوتهم، تدوین و ستار اورکی، موسیقی، اشاره کرد. موسیقی تیتراژ این فیلم را نیز محسن چاووشی خوانده است.
ژن خوک در میان سایر فیلمهای اکران نوروز به فروش قابل ملاحظهای دست پیدا نکرد و سعید سهیلی عدم رعایت حقوق فیلمش در بخشهای مختلف اکران به خصوص تبلیغات محیطی و تلوزیونی را دلیل این امر دانست.
او در واکنش به تحریم ژن خوک توسط تلویون در صفحهی ایستاگرامش اظهار کرد: «رئیس بازرگانی صدا و سیما از قیافهی من خوشش نمیاد و من از ریخت ایشون.»!
سهیلی دربارهی ساخت ژن خوک نیز مطرح کرده است که: «وقتی حال مردم خوب نباشد همه چیز درگیر میشود. ما وظیفه داریم یک سری حقایق را عنوان کنیم و نه با زبان نا امید کننده. در یک فیلم با این موضوع باید رگههایی از طنز را بیاورم و این حرکت عامدانه است.»
اولین تصویر ژن خوک که را رضا کیشمیش (هادی حجازی فر) و عماد گربه (سینا مهراد) با دستبندی که آنها را به هم وصل کرده است، میسازند. آنها از زندان گریخته اند و در جادهها وخیابانها از زندان دور میشوند و به راهی پر فراز و نشیب پا میگذارند.
قصه از جایی شروع میشود که مم باقر، شوهر خواهر رضا، به ملاقات او در زندان میآید و مشخصات فردی به نام عماد گربه را میدهد که تولدش حاصل صیغهی موقت یک حاجی پولدار و کله گنده و زنی است که مادر عماد بوده است. حال حاجی در روزهای آخر عمرش دچار عذاب وجدان شده است و میخواهد پسر گم شده اش را پیدا کند و سهم الارثش را بدهد.
اما فرزندان دیگر حاجی یا همان ژنهای خوب میخواهند از شر برادر نا تنی خودشان خلاص شوند تا چیزی از ارثیه شان کم نشود. بدین ترتیب مم باقر از رضا میخواهد که عماد را فراری بدهد و یک میلیارد تومان از ژن خوب بگیرد.
رضا این کار را میکند، اما تصمیم میگیرد عماد را به جای برادرش به پدرش تحویل دهد، اما او در دام ژن خوب میافتد و معلوم میشود که عماد فقط یک طعمه بوده است و آنها در اصل به دنبال خود رضا بوده اند و پسر حاجی همین رضا است.
در تعقیب و گریز عماد و رضا از دست ژن خوب و دار و دسته اش، پدر عماد کشته میشود و خواهرش مورد تعرض قرار میگیرد. رضا بدین شکل تصمیم میگیرد انتقام آنها را از ژن خوب بگیرد و این کار راه هم میکند؛ و در انتها در گریز از دست پلیس مورد اصابت گلوله قرار میگیرد.
ژن خوک به عنوان فیلمی کمدی اجتماعی معرفی میشود، اما در واقعیت میان چندین ژانر سرگردان است و در نهایت هم به هویتی مستقل دست پیدا نمیکند. این فیلم نمیتواند کمدی موقعیت باشد، اسلپ استیک (بزن و بکوب) را تا اوایل راه میرود و در آن هم شانسی ندارد، در عین حال دوست دارد وسترن هم باشد و از دیالوگهای به سبک و سیاق فیلمهای مسعود کیمیایی نیز نمیتواند بگذرد. در نهایت به این ترتیب فیلم تبدیل میشود به ملغمهای از همه چیز و در واقع هیچ چیز.
انتخاب نام ژن خوک که بلادرنگ اصطلاح ژن خوب را به ذهن متبادر میکند در ابتدا این توقع را ایجاد میکند که با فیلمی دیگر مواجه هستیم دربارهی کلیشهی آقازادهها و رانتها و پولهای کثیف که این روزها در ادبیات سیاسی و ادبیات عامه و ادبیات نمایشی و طنز کشور بسیار رایج شده است.
اکثر این فیلمها هم آنقدر در نشان دادن زرق و برق زندگی این آقا زادهها میکوشند که بیشتر به تبلیغ این گونه از زندگی میپردازند. ژن خوک به این ورطه نمیافتد، اما آن هم در برخی حرفها و کلیشهها آنقدر زیاده روی میکند که تا توجیه و عادی سازی دزدی و خلاف به دلیل فقر پیش میرود.
اما بزرگترین ایراد ژن خوک فیلمنامهی سهل انگار و پر حفرهی آن است. شخصیتها در حد تیپ باقی میمانند و کنشها به جای عینینت یافتن به نوبت توسط کاراکترها تعریف و روایت میشوند.
منطق بسیاری از اتفاقات به هیچ وجه قابل پذیرش نیست و هیچ تلاشی هم برای توجیه آن نمیشود. این که رضا و عماد چطور از زندان فرار میکنند و دست هایشان با دستبند به هم بسته است حتی در حد یک دیالوگ هم گفته نمیشود و از ویژگیهای شخصیتی این دو کاراکتر هم چیزی دستگیرمان نمیشود. دو نفری که یکی جیب بر قهاری است و دیگری ساقی مشروب، چگونه میتوانند به راحتی و بدون مشکل از زندان فرار کنند؟!
حتی آقای ژن خوب وقتی که پدرش هنوز هیچ ردی از فرزند گم شده اش ندارد و در میانهی فیلم هم جان به جان آفرین تسلیم میکند چه اصراری دارد که برادرش را پیدا کند و او را بکشد؟! و یا چطور ژن خوب به راحتی رد برادرش را میگیرد، اما پدرش نمیتواند این کار را بکند؟!
فیلم ساز آنقدر برای رسیدن به برخی سکانسها عجله دارد که فراموش میکند سیری منطقی را برای آن بچیند. ترکیب تصاویر رقص و از خود بی خودی در عروسی عماد با تصویر کشتن و تعرض به فاطی ایدهی جذابی برای کارگردان است که به هیچ وجه به فکرش خطور نمیکند که چطور انقدر ناگهانی عروسی عماد و ماهی بدون دخالت کسی سر میگیرد، اما به فکر مخاطب خطور میکند!
فیلم سعید سهیلی اگرچه از حیث لوکیشنهای متعدد و سکانسهای دشواری که دارد قابل تحسین است و مسعود سلامی هم قابهایی خوب و دیدنی را برای آن از کار در آورده است، اما در کلیت دچار اشکال است و تبدیل به فیلمی کامل و تبدیل به سینما نمیشود.