محمدرضا حکیمی فقیه، مجتهد شیعه، متفکر و نویسنده برجسته دینی که مدتی بود به علت ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستان بستری شده بود، روز یکشنبه، ۳۱ مردادماه درگذشت. حکیمی یکی از نویسندگان مذهبی نوگرا و دارای آثار پرشمار و اثرگذار در دوران پیش از انقلاب و پس از آن است. او به دور از هیاهو و بزرگداشتهای مرسوم در فضای فکری و دانشگاهی ایران به فعالیت بیوقفه علمی و خلق آثاری باارزش تا پایان عمر ادامه داد و بیش از صد کتاب و مقاله در دفاع از ارزشهای توحیدی و انسانی تألیف کرد. هركس اندكی با آثار و اندیشههای استاد حکیمی آشنایی داشته و كتابهای او را مطالعه کرده باشد، عمق حقایق دینی او را بیهیچ ملاحظه و مصلحتی درمییابد. علی شریعتی او را مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوی، آزادی و ادب و دانش و دین خوانده بود. اسلامی كه حکیمی در آثار خود از آن حرف میزد، بیشتر به مرامی خالص و اخلاقی بیآلایش و عرفانی بیواسطه میمانست. او هیچگاه برای خوشامد این یا آن گروه، یا فرد یا جناح قدرت، تعالیم آسمانی قرآن و روایات را فرونکاست و تفسیر نکرد و همواره عمل به این آموزهها را از مدعیان، بهصورت جدی مطالبه كرد. او در پی حكومتی بود كه كرامت انسانها را پاس دارد و ادب و اخلاق و انسانیت را در پیشگاه مالاندوزی و امور گذرای دنیوی فدا نكند. از وی با عناوینی چون «علامه»، «استاد»، «فیلسوف عدالت» و «مرزبان توحید» یاد شده است. مهمترین دستاورد و ویژگی حکیمی در تفکر اسلامی، بیگمان اهمیت ویژه به مبحث «عدالت» است تاآنجاییکه او معتقد بود «دینی که در آن عدالت نباشد، دین نیست؛ چه رسد به اسلام!». حکیمی در زندگی واقعی و در بُعد اجتماعی نیز شخصیتی در پی عدالت بود و کتابهای «حکومت اسلامی» و «منهای فقر» بیانگر دغدغهها و مطالبههای او نسبت به اجرای عدالت بود. به گواه دوستان و منتقدان پرشمار، شخصیت اجتماعی او در پیش از انقلاب و پس از آن و تا پایان زندگی هیچ تغییری نکرد و هیچگاه بهدنبال قدرت، مقام و کرسی نبود، بلکه همیشه سعی میکرد به سیاستها و مدیریتهایی که ممکن بود تبعیضآمیز باشد یا منجر به ظلمی شده باشد تذکر دهد. تا پایان عمر هیچ جایزهای را از هیچ ارگانی نپذیرفت و به برگزاری هیچ آیینی در تجلیل از خود و آثارش، رضایت نداد.
حکیمی متولد ۱۴ فروردین ۱۳۱۴ شمسی در مشهد بود. پدرش، عبدالوهاب که از یزد به مشهد مهاجرت کرده بود، از معتمدان و محترمان بازار مشهد به شمار میرفت. حکیمی در سال ۱۳۲۰ تحصیلاتش را آغاز کرد. در سال ۱۳۲۶ وارد حوزه علمیه خراسان (مدرسه نواب) شد و تا ۲۰ سال از عمر خود را در این حوزه به تحصیل دروس مقدمات و سطح، خارج، فلسفه، ادبیات عرب، نجوم، تقویم گذراند. محمدتقی ادیبنیشابوری، شیخ مجتبی قزوینیخراسانی، سید محمدهادی میلانی، احمد مدرسیزدی، اسماعیل نجومیان، حاج سید ابوالحسن حافظیان و حاجیخان مخیری از مهمترین استادان او بودند. او علوم غریبه، رمل و اوفاق را نزد ابوالحسن حافظیان و شیخ مجتبی قزوینی آموخت و اجازه اجتهاد را از آقابزرگ تهرانی در سال ۱۳۴۸ شمسی دریافت کرد. حکیمی که وصی علی شریعتی در نظارت بر آثار او محسوب میشد، بیش از همه با آثارش درباره ضرورت تفکیک دین از فلسفه و عرفان شناخته میشود. او رابطه دوستانهای نیز با فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا، داشت و او را نماد عدالتخواهی میدانست. حکیمی از یک سو رفاقت صمیمانهای با بسیاری از شاعران برجسته مانند هوشنگ ابتهاج و اخوانثالث داشت و سرآمد انجمنهای ادبی و جلسات شعر مشهد بود و خود نیز به زبان فارسی و عربی شعر میسرود و از سوی دیگر اهل دین و شریعت بود و با عالمان و بزرگان سنتی حوزه علمیه مراوده داشت.
حکیمی پس از یک دوره فعالیت فکری در مشهد، در سال ۱۳۴۵ به تهران مهاجرت کرد. وی با روشنفکران غالبا غیرمذهبی و فرهنگی و اهل اندیشه و کتاب و قلم حشر و نشر داشته است. از جمله با مؤسسه فرانکلین (که پس از انقلاب مصادره و تبدیل به انتشارات علمی و فرهنگی شد) چند سال همکاری داشت و کار ویراستاری را بر عهده داشت. یکی از فعالیتهای علمی حکیمی در این دوران، حواشی انتقادی بر کتاب «اسلام در ایران» اثر مشهور پطروشفسکی (محقق نامدار مارکسیست شوروی سابق) است. کریم کشاورز مترجم این کتاب است. حواشی انتقادی حکیمی بر کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» اثر حنّا الفاخوری و کتاب «سیری در اندیشه سیاسی عرب» اثر حمید عنایت قابل ذکر است. حکیمی در همان دوران نیز در مقام ویراستار با شرکت سهامی انتشار و دفتر نشر فرهنگ اسلامی (دو ناشر مهم و اثرگذار مذهبی در دهه 30 تا 50) همکاری داشته است. فرانکلین در آن زمان محل فعالیت پژوهشگران و نویسندگان و مترجمان غالبا چپ غیرمذهبی بوده و حکیمی حلقه وصل برخی از این روشنفکران با نوگرایان مذهبی شمرده میشد. انتشار و دفتر نشر فرهنگ اسلامی نیز مکانی برای پیوند حکیمی با نواندیشان مسلمانی چون بازرگان و مطهری و طالقانی و شریعتی بود.
الحیاه، خورشید مغرب، عقل سرخ، عاشورا: مظلومیتی مضاعف، شیخ آقا بزرگ تهرانی، تفسیر آفتاب و فریاد روزها از مهمترین آثار این اندیشمند و روشنفکر دینی محسوب میشوند. کتاب الحیاه وی که یک دایرهالمعارف عظیم اسلامی است، از شهرت و اعتبار خاصی در جهان اسلام برخوردار است. او در کتاب «الحیاه» - که به همراه دو برادر خود محمد و علی حکیمی نگاشت- ابعاد مختلفی از زندگی اجتماعی و تمدنی انسان را براساس قرآن و سنت ترسیم میکند. پروژه فکری حکیمی در «الحیاه» این بود که بتوانند سنت و روایات معصومان را به زندگی انسان امروزی پیوند زند. «الحیاه» (به معنی زندگی) دربردارنده روایات مختلفی است که با دستهبندی و نظام معرفتی برخاسته از اندیشه کلی حکیمی منطبق است و به موضوعات مختلف مرتبط به زندگی انسان میپردازد.
حکیمی همچنین از واضعان مجدد مکتب معارفی خراسان، مشهور به «مکتب تفکیک» است که معتقد به جدایی دین از فلسفه و عرفان است که البته این نحله فکری منتقدانی جدی در زمینه معارف و فلسفه اسلامی دارد. در مکتب تفکیک شاهـد انتقاداتی از این دست به منطـق ارسطویی هستیم: 1. بیکن با کتاب ارغنـون جدید، منطـق ارسطـویی را نسخ کـرده است؛ 2. اسلام دستگاه شناختی مستقلی دارد؛ 3. منطـقدانان خـود مرتکب خطاهـای نظری میشوند؛ 4. منطق توان کشف ندارد؛ و 5. قبل از منطق ارسطو نیز مردم درست فکر میکردند. به اعتقـاد حکیمی، روش قـرآن کـریم، نه قیاسی و ارسطویی، بلکه استقرایی است که از نظر منتقدان این طرز تفکر دربرگیرنده برخی مخاطرات است. در نوشتههـای ایشـان، با مسلمگـرفتن روش تجـربی بیکـن، تأکید شده کـه این روش همان است که «قرآن کریم توصیه کرده بود». لیکـن بهدلیل اهمیت مسئله، باید از یافتههای جدید فلسفه علم نیز یاری گرفت. برخلاف تصور رایج، امروزه فلاسفه علم برای استقرا در پیشبرد علم چندان ارزشی قائل نیستند و استقراگرایی را بهمثابه معیار رشد علم رد میکنند. این تصور که علم از مشاهدات و بررسی موارد جزئی آغاز و سپس با تعمیم به قاعده و قانون کلی میرسد، که میراث بیکن است، در درسنامههای معمولی فلسفه علم گزارش و کاستی آن نشان داده و سرانجام کنار نهـاده میشـود. (سودای تفکیک: جستارهایی در سنت فکری، روششناسی و شخصیتهای مکتب تفکیک، سیدحسن اسلامیاردکانی، نشر کرگدن، 1397)
بهطورکلی آثار حکیمی را میتوان در چند دسته مختلف جای داد:
1- آثاری كه در معرفی و زندهکردن دوباره «مكتب تفكیك» نوشته شدهاند همچون «مقام عقل»، «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، «معاد جسمانی در حكمت متعالیه»، «الهیات الهی و الهیات بشری»، «مكتب تفكیك» و...
2- آثاری كه در شرح روایات اهل بیت و ترجمه و تقسیمبندی موضوعی احادیث نوشته شدهاند همچون دایرهالمعارف «الحیاه»، «گزارش»، «انذار» و...
3- آثاری كه در پی شناسایی سویههای رهاییبخش و آموزههای فردی و اجتماعی اسلام هستند همچون «كلام جاودانه»، «خورشید مغرب»، «امام در عینیت جامعه»، «مرام جاودانه»، «جامعهسازی قرآنی»، «پیام جاودانه»، «ادبیات و تعهد در اسلام» و...
4- آثاری كه در بزرگداشت و ادای دین به مجاهدتها و کوششهای شخصیتهای برجسته اسلام نوشته شده است همچون «سپیدهباوران»، «بیدارگران اقالیم قبله»، «حماسه غدیر»، «شیخ آقابزرگ»، «میرحامدحسین»، «شرفالدّین» و...
5- آثاری که در بررسی و توجه به واقعه عاشورا و ویژگیهای جهانشمول و عدالتمحور آن نوشته شدهاند همچون «قیام جاودانه»، «عاشورا؛ مظلومیتی مضاعف».
6ـ آثاری كه دربرگیرنده مقالات پراکنده استاد حکیمی در دورههای مختلف حیات فکری ایشان هستند همچون «عقل سرخ»، «آنجا كه خورشید میوزد»، «نان و كتاب»، «عاشورا و غزّه» و...
7- مجموعه اشعار استاد حکیمی به زبان فارسی و عربی. استاد حکیمی در «حماسه غدیر» گفته بود: «روزی زاده میشویم و روزی میمیریم. این، وجه مشترك همه انسانها و بلكه همه كائنات است؛ اما زندگی راستین، در سرنوشت جسم خاكی خلاصه نمیشود و سرشتی دیگر دارد. در مطالعه احوال بزرگان، باید به این نكته توجه داشت. هر انسانی را آغازی است و انجامی. كودكی و جوانی، میانسالی و پیری در زندگی همه بنیآدم تكرار میشود. اینها حیات ظاهری است و صورتِ زیستن. در ورای این سیر طبیعی، سلوك روحی هر شخص است كه او را به كام مرگ ابدی میكشاند و یا زندگی جاودانه میبخشد. هرچند حیات ظاهری و سلوك روحانی، ارتباطی متقابل دارند لیكن اولی با مرگ جسم، متوقف میشود و دیگری، فناناپذیر است. سطح زندگی، چندان ارجمند نیست، اگر عمق آن، ارجمند نباشد». بیگمان استاد حکیمی خود مصداق بارز زیستن در عمق بود و بر امروزیان و آیندگان است که در شناسایی ابعاد تفکر او همت بگمارند.