فراروـ قسمت بیست و دوم و پایانی سریال گیسو به کارگردانی منوچهر هادی، نویسندگی علی رضا جلالی پور و سعید جلالی وتهیه کنندگی هومن کبیری چهارشنبه ۶ مرداد ماه ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«پلیس به رضا میگوید که دزد پولها چه کسی بوده است. پیمان و افرا نیز با حاج یونس روبرو میشوند و...»
پلیس در مقابل رازی که رضا فاش میکند، راز دزدیده شدن پولها را به رضا میگوید. این که پیمان با کمک درسا پولها را دزدیده و همه را بازی داده است. رضا خبر را به گوش حاج بونس میرساند و حاج بونس هم جلوی در خانهی افرا ظاهر میشود. حاج یونس سعی میکند به تهدید اسلحه از پیمان جای پولها را پس بگیرد، اما درگیری میان آنها به آسیب دیدن افرا میانجامد و نهایتا پلیس هم سر میرسد پیمان دست گیر میشود! حاج یونس سراغ خانوادهی درسا هم میرود، اما چیزی دستگیرش نمیشود.
این جاست که کتایون وارد عمل میشود و حاج یونس را از شهر خارج میکند. او حاج یونس را میکشد و سر قرارش با سهیل هم نمیرود و به جایش یک نامه با امضای گیسو برایش میفرستد و هویت واقعی خودش را فاش میکند.
رضا از همه جا بی خبر و بازی خورده خودش را به سهیل میرساند و از این که او پنهانی با کتایون قرار گذاشته است گله میکند و از سمتی دیگر هم سهیل از این همه شک رضا و آسیب دیدن رفاقت و برادری شان شکوه میکند!
سریال گیسو بعد از بیست و دو قسمت و حواشی و نقدهای مختلف به پایان میرسد. سریالی که از زمان شروع پخشش در رقابت با همهی سریالهایی که هم زمان با آن یا قبل و بعد از پخششان را شروع کردند ضعیفتر و چند پله پایینتر از پایین ترینشان بود.
بعد از سریال دل این سریال به طور کلی شهرت هنری منوچهر هادی را به عنوان کارگردان بدی که فیلم و سریالهایی ضعیف با خرج و مخارج بسیار میسازد و توانایی هنری اش با حجم کارش نسبتی معکوس دارد به ثبت رساند. کارگردانی که کمتر کسی بعد از سریال خداحافظ بچه و فیلم سینمایی یکی میخواد باهات حرف بزنه و حتی قرنطینه، چنین سرنوشتی را برایش پیش بینی میکرد.
قسمت بیست و دوم سریال گیسو جمع بندی بد و بی سلیقه و سهل انگار و شلختهای است برای سریالی با همین مشخصات. این همه کش دادن ماجراها با پایان بندیای سرسری و با این امید که عبارت ادامه داردی که قبل از تیتراژ پایانی میآید میتواند مخاطب شاکی را آرام کند هیچ دلیلی ندارد جز این که سازندگان سریال توانایی نقطهی پایان گذاشتن بر این داستان را ندارند.
به فرض که قصهی رضا، پیمان و سهیل ارزش ادامه داشته باشد، قصهی لوسی و افرا چطور؟ آنها از قسمت اول این سریال چه نقشی در پیش برد داستان داشتند؟ خرده داستانی آبکی با پرداختی ضعیف. حاج بونس با پیمان درگیر میشود و پبمان فرار میکند و به یکی از اتاقها میرود. حاج یونس با طمانینه اسلحه اش را بر میدارد، افرا و اطرافش را مینگرد و میرود. خب چرا سراغ پیمان نمیرود؟ پیمان که همان جا است و فاصله اش با حاج یونس یک در بیشتر نیست. دری که بیشتر سطحش هم شیشهای است.
حاج رضا چرا سراغ او نمیرود؟ و شگفتی ادامه پیدا میکند حاج یونس به راحتی از مقابل پلیسهایی که در به در دنبال او میگردند عبور میکند و دست گیر نمیشود؟! کودکانهتر از این هم ممکن است؟
به هر روی کلکسیون بازیهای بد و کارگردانی بد و فیلمنامهی بد بعد از بیست و دو قسمت به پایان میرسد و ما باید منتظر باشیم که این گروه بد را در سریال و فیلم و پروژهای دیگر باز هم با بیاستعدادیشان ببینیم. گروهی که همیشه و همواره در حال تولید است روزی استراحت ندارد...