فراروـ قسمت اول سریال نیسان آبی به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه کنندگی احسان ظلی پور چهارشنبه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در جدیدترین سریال منوچهر هادی مدیریت فیلمبرداری را روزبه رایگا برعهده دارد، سیاوش کردجان تدوینگر و آریا عظیمی نژاد نیز آهنگساز مجموعه است. حسین یاری، مهران غفوریان، یکتا ناصر، بهناز جعفری، جمشید هاشم پور، علیرضا خمسه، سحر قریشی، گیتی قاسمی، ایمان صفا و... نیز گروه بازیگری این سریال را تشکیل میدهند.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«همه ماجرا از صبح یک روز بهاری در شکرآباد شروع شد. جایی که جمشید قاسم پور از زندان آزاد شد و رضا خرسند هم بالاخره کار پیدا کرد. ولی یک اتفاق همه چیز را به هم ریخت...»
داستان از به دنیا آمدن جمشید (حسین یاری) و رضا (مهران غفوریان) شروع میشود. این دو نفر با گذر از سالهای کودکی و نوجوانی رفاقت محکمی بینشان شکل میگیرد و در سالهای دهه شصت عاشق دو خواهر دوقلو به نامهای زری (یکتا ناصر) و پری (بهناز جعفری) میشوند. دو خواهری که همیشه یک چشمشان را میپوشانند و علت هم ضربهای است که زری وقتی هنوز در شکم مادرشان بودند، به چشم پری زده و او را کور کرده است و حالا برای همدردی با او یک چشمش را با چشمبند میبندد!
رضا از بدو تولد با بد شانسی و بد شگونی به دنیا میآید و این را تا بزرگسالی هم با خود میکشاند. جمشید هم در دنیا هیچ چیز را به اندازه نیسان آبیاش و جمشید هاشم پور دوست ندارد. عشق به اینها برای جمشید دردسرهای زیادی از شوخیها و دست انداختنهای اطرافیان تا دعوا و درگیری و زندان به وجود میآرود. اما داستان نیسان آبی از سالها پس از دهه شصت شروع میشود. جایی که جمشید از حبس دو ماهه آزاد شده است و رضا هم کاری در گاوداری ناظم مدرسه قدیمش پیدا میکند. نیسان آبی جمشید دست رضاست و بدشانسی رضا باز هم کار دستش میدهد...
یک مهران غفوریان دوست داشتنی، یک حسین یاری متفاوت و یکتا ناصر و بهناز جعفری بد و مشتی کلیشه دهه شصتی و دهه نودی. اینبار منوچهر هادی بعد از انواع و اقسام شکستهایش در سریال سازی سراغ سوژه و فضایی امتحان پس داده آمده است تا با جذب مخاطب عام فیلمهای کمدی بیمخاطبی دل و گیسو را به دست فراموشی بسپارد (کاری که در سینما هم کم و بیش انجام میدهد). دهه شصت، شلوار پیلیدار، اِپُل مانتو و فوکول مو چند سالی است که در سینمای ایران مورد توجه قرار گرفته است. چندین اثر موفق و ناموفق با پرداختن به این دهه تولید شده است. البته که پرداخت آنچنان هم به موضوعات این دهه نمیشود و به بازسازی شکل و شمایل و آرایش مو و لباس مردم در آن دوران بسنده میشود.
کارگردانها و نویسندگان ایرانی مدتی است که کار خودشان را با محتواسازی و میمسازی برای اینستاگرام و به طور کلی فضای مجازی اشتباه گرفتهاند. نمایش شکل و شمایل جوانهای دهه شصت در اواسط دهه ۸۰ و با گسترش شبکههای اجتماعی کمی فقط کمی بامزه بود. با پوشاندن مانتوی اپل دار به بازیگر سینمای کمدی شکل نمیگیرد. بازیگر بینوا بعد از پوشیدن این لباس باید در یک کنش کمدی قرار بگیرد و گرنه نتیجه همین میشود که میبینیم. تلاش بسیار برای ساختن ژستهای عجیب و غریب که همگی بیمزه و گاه زننده میشوند.
به هر روی باید به انتظار نشست و دید که این سریال کمدی به چه سمت و سویی میرود و چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد. هیچ کس دیگر از منوچهر هادی انتظاری ندارد و این میتواند نقطه قوت سریال شود.