فرارو- یک شهرت میتواند با یک اشتباه یا پس از ماهها یا حتی سالها رفتار بد آسیب ببیند. سازمانها ممکن است چشم خود را بر روی چنین رفتاری توسط کارمندان یا روسای کسب و کارها ببندند و گاهی اوقات این رفتار به طور ضمنی توسط یک فرهنگ سمی هدایت میشود: برنده شدن یا سود بردن در پایان بازی بُردی که بر انسانها یا خود سیاره زمین ارجحیت داده میشود.
به گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، در هر صورت تحقیقات میتواند به ما در مورد عوامل از دست دادن شهرت و هم چنین چگونگی بازسازی یک شهرت و در وهله نخست راههایی برای جلوگیری از آسیب رساندن به آن چیزهایی را بگویند.
با این وجود، علیرغم آن که میتوان از شهرت محافظت کرد تحقیقات نشان میدهند که این امر نباید به هر قیمتی رخ دهد چرا که یک جنبه تاریک برای مدیریت شهرت وجود دارد که میتوان و باید از آن اجتناب ورزید.
در تحقیق انجام شده در یک زندان فدرال ایالات متحده با زندانیان و افسران زندان مصاحبهای انجام شد. این پژوهش دریچه منحصر بفرد را در اختیارمان قرار میدهد تا درک کنیم که چه چیزی سبب میشود تا افرادی که ذاتا بد نیستند تصمیمهای ضعیف اتخاذ میکنند.
اگرچه این یک مورد شدید است، اما درسهای ارزشمندی به ما ارائه میدهد. سه دلیل اصلی وجود دارند که نشان میدهند چرا زندانیان مرتکب عملی غیر اخلاقی شده اند. شخصیت "گوردون گکو" در فیلم "وال استریت" ساخته "الیور استون" معتقد بود که همه چیز به پول و طمع ربط دارد با این وجود، نتایج تحقیقات نشان میدهد که اغلب این گونه نیست. علیرغم آن که عنصر کوچکی از نفس، غرور و طمع در میان زندانیان مورد بررسی قرار گرفته مشاهده شده بود که عوامل دیگری نیز در آن نقش داشتند. برای مثال، ترس از شکست، جبران کمبودهای درک شده و احساس غرق شدن در انتظارات دیگران.
هم چنین، یک سازمان میتواند در رفتار بدی که منجر به لطمه وارد شدن به شهرت فرد میشود نقش داشته باشد. این امر به طور خاص زمانی صادق است که حاکمیت ضعیف و هنجارهای فرهنگی نامطلوب در سازمانها بدون چالش باقی میمانند. برای مثال، اهداف مالی خشن تعیین شده یا انگیزههای نادرست برای تولید ارزش میتوانند محیطهای سمی ایجاد کنند. فراتر از سازمان انتظارات بیش از حد نظارتی میتواند اثرات منفی نیز داشته باشد. نتیجه پژوهشها نشان میدهد برای شرکت کنندگان قوانینی که ناکارآمد به نظر میرسیدند گاهی اوقات به طرزی انحرافی منجر به ایجاد رفتار متضاد با هدف تعیین شده آن قوانین میشدند.
برای مثال، در پژوهشی یکی از زندانیان گفت که او و همراهانش در پاسخ به انتظارات نظارتی فزاینده که به نظرشان غیر قابل کنترل بود به دنبال اقدامی عملی بودند. سرزنش افراد برای رفتار بد و آسیب وارد ساختن به شهرتشان معمولا کاری راحتتر برای سازمانها میباشد تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. هم چنین، این موضوع میتواند راه جذابی برای گزارش رسانهها در مورد یک رویداد باشد: داستانهای هیجان انگیز درباره افرادی که خود ویران میشوند به خوبی به فروش میرسند. با این وجود، واقعیت آن است که عوامل فردی، سازمانی و اجتماعی همگی در بد رفتاری حرفهای و از دست دادن شهرت نقش دارند.
راههای زیادی وجود دارند که شهرت افراد و سازمانها در دید اطرافیانشان خواه همکاران باشند یا اعضای خانواده یا دوستان، سهامداران، کارمندان و مشتریان آسیب میبیند.
برای یک فرد این امر میتواند شامل توبیخ شدن در محل کار، بیکار شدن یا رفتار نامناسب باشد. برای سازمانها این امر میتواند رفتار بد با کارکنان، ایجاد انگیزه برای رفتارهای انحرافی یا نقش قوانین مرتبط با رفتار باشد. اخراج ۸۰۰ نفر از خدمه خطوط کشتیرانی بریتانیایی P&O از طریق پیام ویدیویی نمونه خوبی از اقدامات رهبران است که با انتظارات سایر گروههای شرکتی از جمله کارمندان، مشتریان، سهامداران و مردم مغایرت دارد.
بخش مهمی از بازیابی زمانی است که افراد یا سازمانهای آسیب دیده بار دیگر با اشخاص مرتبط دیگر ارتباط برقرار میکنند.
ادبیات تحقیقی در مورد شهرت میان شهرت شخصیت و شهرت توانایی تمایز قائل میشود. هر دو شهرت بر رفتار و عملکرد اخلاقی گذشته تمرکز دارند. با این وجود، این که هر دو نوع شهرت میتوانند از بین بروند به ویژه در طول رویدادهای شدید از دست دادن شهرت تفکر درباره "مشارکت" را ارزشمندتر میسازد.
این زمانی است که گروهها یا افراد دیگر معتقدند که فرد یا سازمان میتواند ارزش آینده را ارائه دهد. بازگشت اخیر "فرانک لمپارد" به عنوان سرمربی موقت باشگاه فوتبال چلسی علیرغم اخراج دو سال پیش او احتمال این نوع از بازگشت را نشان میدهد. بدون ایجاد چنین اتصال مجددی موفقیت یک بازیابی دشوار است. بنابراین، نقطه شروع بازیابی شهرت، بازیابی هویت از نظر طرفین ذینفع است خواه مشتریان باشند یا کارمندان، مدیران و یا عموم مردم.
در وهله نخست برای محافظت از شهرت در برابر آسیب باید چه کاری انجام دهیم؟ مهم است که فکر نکنید شهرت همواره نیاز به مدیریت فعال دارد و نباید به هر قیمتی از آن محافظت کرد.
یکی از راههای تفکر در مورد مدیریت شهرت در یک طیف است: در یک طرف انفعال قرار دارد که در آن به شهرت اهمیت نمیدهید. رسانههای اجتماعی، رسانههای جمعی و سایر پوششها صدای ناخوشایندی است که میتوان نادیده گرفت. خطر انفعال این است که ارتباط شما با نحوه تفکرتان در مورد خود یا سازمان و نحوه تفکر دیگران قطع میشود. با گذشت زمان اگر احساسات دیگران را فراموش کنید این شکاف میتواند به یک مشکل تبدیل شود. خطر دیگر آن است که افراد دیگر بتوانند روایت شما را کنترل کنند که میتواند به نقطهای بی بازگشت برسد زمانی که هر کاری که میگویید یا انجام میدهید مردم را متقاعد نمیکند که در مورد شخصیت شما متفاوت فکر کنند.
در انتهای دیگر طیف سمت تاریک مدیریت شهرت قرار دارد. این یک وسواس است که میتواند باعث توجه بیش از اندازه فرد به این موضوع شود که افراد و سازمانها درباره او چگونه فکر میکند و در قضاوت بد نقش دارد.
بنابراین، کلید مدیریت شهرت این است که به اندازه کافی فعال باشید بدون آن که در نحوه ارائه خود و سازمانتان به دیگران به طور وسواس گونهای خود محور باشید. در حالی که شهرت مستحق توجه ماست نباید تنها کانون توجه ما باشد یا به هر قیمتی از آن محافظت به عمل آید. شهرت صرفا مربوط به ما، سازمان مان یا مجموعه محدود ذینفعان مان نمیشود بلکه مسئولیت گستردهتر ما در قبال گروه ها، جوامع و سیاره مان میباشد.