فرارو- اسناد به تازگی از طبقه بندی خارج شده که برای چندین دهه مبهم بوده اند جزئیات را با وضوح وحشتناکی در این باره مطرح میکنند. در سناریویی که در ادامه ذکر خواهد شد واشنگتن ابتدا با یک بمب گرما هستهای (هیدروژنی) یک مگاتنی مورد اصابت قرار میگیرد.
به گزارش فرارو به نقل از دیلی میل، "اندرو وبر" دستیار سابق وزیر دفاع امریکا برای برنامههای دفاع هسته ای، شیمیایی و بیولوژیکی میگوید: "چنین نوعی از حمله آن نوع حملهای است که همگان در آمریکا از آن میترسند نوعی از حمله بزرگ هستهای بدون هشدار".
این حمله به آمریکا آغازگر یک جنگ هستهای مانند آرماگدون است که تقریبا به طور قطع به دنبال آن ایجاد خواهد شد. عبارتی در این باره در واشنگتن تکرار شده است: "چیزی به نام جنگ هستهای کوچک وجود ندارد". حمله اتمی به پنتاگون تنها آغاز سناریویی است که پایان آن پایان تمدنی است که ما میشناسیم. امروز ژنرال "رابرت کهلر" فرمانده سابق فرماندهی استراتژیک ایالات متحده هشدار میدهد: "جهان ممکن است در چند ساعت آینده به پایان برسد". انفجار سلاح گرما هستهای یک مگاتنی با فلش نور و گرمای فوق العادهای آغاز میشود که درک آن برای ذهن انسان غیرممکن است و با حرارت تقریبا ۱۰۲ میلیون درجه سانتی گراد چهار یا پنج برابر گرمتر از دمای مرکز خورشید خواهد بود.
در کسری از میلی ثانیه پس از اصابت بمب به مقر پنتاگون نوری چشمگیر دیده خواهد شد: نور اشعه ایکس با طول موج بسیار کوتاه. نور هوای اطراف را تا میلیونها درجه سانتی گراد به شدت گرم میکند و باعث ایجاد یک توپ آتشین عظیم خواهد شد که با سرعت میلیون چندین کیلومتر در ساعت منبسط میشود. ظرف مدت چند ثانیه قطر گلوله آتشین کمی بیش از ۱.۶ کیلومتر افزایش یافته و حرارت به قدری شدید میشود که باعث ذوب فلز و انفجار بتن خواهد شد. در نتیجه حرارت سنگ خرد شده و انسانها فورا به کربن در حال احتراق تبدیل میشوند.
ساختار پنج طبقه و پنج وجهی پنتاگون و هر چیزی که در فضای اداری آن قرار دارد به صورت غبار بسیار داغ منفجر میشود و تمام دیوارها با ورود تقریبا همزمان یک موج شوک در هم میشکنند. تمام ۲۷۰۰۰ پرسنل پنتاگون فورا از بین خواهند رفت. هیچ چیزی در گلوله آتشین باقی نخواهد ماند. با حرکت با سرعت نور گرمای ساطع شده از گلوله آتش هر چیزی را که قابل اشتعال است چندین کیلومتر در هر جهت مشتعل میسازد.
پردهها، کاغذ، کتاب ها، نردههای چوبی، لباسها و برگهای خشک در شعلههای آتش منفجر و شعله ور میشوند و طوفان بزرگی شروع به از بین بردن منطقهای به وسعت ۲۵۸ کیلومتر مربع یا بیشتر میکند که محدوده سکونت تقریبا شش میلیون آمریکایی میباشد. در شمال غربی پنتاگون تمام ۶۳۹ هکتار از گورستان ملی آرلینگتون شامل ۴۰۰۰۰۰ مجموعه استخوان و سنگ قبر به احترام کشته شدگان جنگ و تمام بازدیدکنندگان از آن مکان، راهنمایان تورها و درختکارانی که از درختان مراقبت میکنند همگی فورا به مجسمههای انسانی زغالی و به دوده تبدیل میشوند. در کنار آنان یک تا دو میلیون نفر به شدت مجروح و زخمی شده، اما هنوز نمرده اند. در سراسر رودخانه پوتوماک ۱.۶ کیلومتر به سمت شمال شرقی دیوارهای مرمری و ستونهای یادبود لینکلن و جفرسون فوقالعاده گرم شده، شکافته شده و از هم جدا شده و متلاشی میشود. پلهای فولادی و سنگی و بزرگراههایی که این بناهای تاریخی را به محیط اطراف متصل میکنند متلاشی شده و فرو میریزند. فروشگاههای مملو از برندهای لباس، کالاهای خانگی، رستوران ها، فودکورتها و هتل ریتز کارلتون همگی محو میشوند. تیرهای چراغ برق، پلههای برقی، فرش، مبلمان، لوستر، مانکنهای ویترین ها، سنجاب ها، سگها و انسانها همگی در آتش سوخته اند. این سناریوی سه ثانیه پس از انفجار اولیه است.
یک بازی بیسبال در پارک ملی در جریان است. ۳۵ هزار نفری که بازی را تماشا میکنند در آتش میسوزند کسانی که به سرعت نمیسوزند دچار سوختگی شدید و درجه سه میشوند. گوشت آنان جدا شده و لایه خونین زیرین آن نمایان میشود. افراد دچار سوختگیهای درجه سه نیاز به مراقبتهای تخصصی فوری و اغلب قطع اندام برای جلوگیری از مرگ دارند. در پارک ملی ممکن است چند هزار نفر باشند که به نحوی زنده بمانند آنان در حال خرید مواد غذایی بودند و اکنون به شدت به یک مرکز درمان سوختگی نیاز دارند. در عرض چند ثانیه تشعشعات حرارتی پوست تقریبا یک میلیون نفر را عمیقا میسوزاند و ۹۰ درصد آنان میمیرند.
در دانشگاه دفاع ملی اکثر ۴۰۰۰ دانشجو مرده یا در حال مرگ هستند. این دانشگاه که توسط پنتاگون تامین میشود و در ۲۰۰ سالگی آمریکا تأسیس شده بدون کم و کاست جایی است که افسران برای یادگیری تاکتیکهای نظامی به منظور دستیابی به تسلط امنیت ملی ایالات متحده در سراسر جهان آموزش میبینند. این دانشگاه تنها موسسه آموزش عالی با مضمون نظامی نیست که در اولین حمله هستهای از بین رفته است. مدرسه امنیت ملی و استراتژی منابع آیزنهاور، کالج جنگ ملی، مرکز آفریقا برای مطالعات استراتژیک همگی فورا نابود میشوند.
علم پشت بمب عمیق است. دو پالس تابش حرارتی در فلش گرما هستهای نور تعبیه شده اند. پالس اول کسری از ثانیه به طول میانجامد و پس از آن پالس دوم میآید که چند ثانیه به طول خواهد انجامید و باعث شعله ور شدن و سوختن پوست انسان میشود. پالسهای نور بی صدا هستند. آنچه در پی آن میآید شبیه غرش رعد و برق است.
گرمای شدید تولید شده توسط این انفجار هستهای موجی با فشار بالا ایجاد میکند که از نقطه مرکزی خود مانند یک سونامی به بیرون حرکت میکند دیواری غول پیکر از هوای بسیار فشرده که سریعتر از سرعت صوت حرکت میکند، باعث ترکیدن ریهها و پردههای گوش شده، اجساد را میمکد و بیرون میاندازد. به طور کلی، ساختمانهای بزرگ با تغییر فشار هوا ویران میشوند در حالی که افراد و اشیایی مانند درختان و تیرهای برق توسط باد از بین میروند. در نهایت، تمام واشنگتن دی سی تبدیل به یک جهنم بزرگ میشود.
هوای پشت موج انفجار شتاب میگیرد و بادهایی ایجاد میکند که سرعت آن به چند صد کیلومتر در ساعت میرسد. درک و تصور سرعت خارق العاده آن دشوار است.
اشیایی به کوچکی رایانه و بلوکهای سیمانی و به بزرگی کامیونهای ۱۸ چرخ و اتوبوسهای تورهای گردشگری دو طبقه شبیه توپهای تنیس در هوا معلق میشوند.
سی و پنج ثانیه از انفجار گذشته است. شکل گیری ابر قارچ مانند نمادین آغاز میشود. کلاهک و ساقه عظیم آن که از افراد سوزانده شده تشکیل شده و از رنگ قرمز، به قهوهای و نارنجی تبدیل میشود. سپس اثر مکش معکوس مرگبار میآید با اشیاء، خودروها، انسان ها، تیرهای چراغ برق، تابلوهای خیابان، پارکومترها که دوباره به مرکز جهنم سوزان مکیده شده و توسط شعله سوخته میشوند.
شصت ثانیه میگذرد. کلاهک و ساقه قارچ که اکنون سفید مایل به خاکستری است تا ارتفاع ۸ تا ۱۶ کیلومتر از سطح زمین بلند میشود و در نهایت به تروپوسفر میرسد سطحی که بالاتر از محدودهای است که پروازهای تجاری در آن انجام میشود. سپس ذرات رادیواکتیو به صورت ریزش بر روی هر آن چه که در سطح زیرین قرار دارد پرتاب شده و دوباره به زمین میبارند. "کارل ساگان" اخترفیزیکدان دههها پیش هشدار داد که یک بمب هستهای "محصولات رادیواکتیو جادوگر" را تولید میکند که در ابر نیز حبس میشوند.
بیش از یک میلیون نفر میمیرند و کمتر از دو دقیقه از انفجار میگذرد. اکنون جهنم واقعی آغاز میشود. این وضعیت متفاوت از گلوله آتشین اولیه است. این یک آتش بزرگ فراتر از اندازه است. خطوط گاز یکی پس از دیگری منفجر میشوند و مانند شعله افکنهای غول پیکر عمل میکنند. کارخانههای مواد شیمیایی منفجر شده و باعث پرتاب پیوسته جریانهای آتش میشوند. ساختمانهای فرو ریخته تبدیل به کورههای غول پیکر میشوند.
دی اکسید کربن ناشی از طوفان آتش سوزی در تونلهای مترو پخش شده و مسافران را بر روی صندلیهای شان خفه میکند. افرادی که به دنبال سرپناه در زیرزمینها و سایر فضاهای زیر زمینی هستند استفراغ میکنند، دچار تشنج شده، به کما میروند و در نهایت میمیرند. هر آن کس که بر روی سطح زمین به طور مستقیم به انفحار نگاه میکند در برخی موارد تا ۲۰ کیلومتر دورتر نابینا میشود. خیابانهای آسفالت شده بر اثر گرمای شدید به مایع تبدیل میشوند و بازماندگان را به گونهای به دام میاندازند که گویی در گدازه مذاب یا شنهای روان گرفتار شده اند. بادهای طوفانی صدها آتش سوزی را به هزاران آتش سوزی تبدیل میکند و سپس میلیونها آتش سوزی رخ میدهد.
اکنون نه دقیقه از حادثه گذشته است. دهها هزار نفر دچار پارگی ریه شده اند. کلاغ ها، گنجشکها و کبوترهای بالای سر آن افراد آتش میگیرند و از آسمان فرو میریزند گویی که بارانی از پرندگان در حال باریدن است. هیچ گونه برقی وجود ندارد. پالس الکترومغناطیسی ناشی از انفجار بمب تمام خطوط رادیویی، اینترنتی و تلویزیونی را از بین برده است. خودروهای دارای سیستم جرقه زنی الکتریکی نمیتوانند دوباره راه اندازی شوند. ایستگاههای آب نمیتوانند آب را پمپاژ کنند. کل منطقه اشباع شده از سطوح کشنده تشعشع به یک منطقه منمنوعه تبدیل شده است.
کسانی که به نحوی موفق میشوند از مرگ ناشی از انفجار، موج شوک و طوفان آتش بگریزند ناگهان به حقیقت موذیانهای در مورد جنگ هستهای پی میبرند این که آنان کاملا تنها هستند. تنها امید آنان برای بقا این است که بفهمند چگونه زنده بمانند و مبارزه برای غذا و آب آغاز میشود.
چگونه دولت آمریکا این حجم از حقایق مرتبط با اثرات انفجار هستهای را میداند در حالی که عموم مردم نسبت به آن ناآگاه هستند؟ پاسخ به همان اندازه پرسش غمانگیز است، زیرا در طول سالیان گذشته از زمان پایان جنگ جهانی دوم دولت ایالات متحده در حال آمادهسازی و تمرین برنامههایی برای یک جنگ هستهای عمومی بوده است. برآوردها نشان میدهند در صورت وقوع جنگ جهانی سوم هستهای دست کم دو میلیارد نفر جان شان را از دست خواهند داد.