نئوفئودالیسم رانتی زورگوی انحصاری مانع تولید و باز تولید شده است.
به گزارش جماران، کمال اطهاری، پژوهشگر توسعه در نشست «بررسی تلههای فضایی فقر در ایران» به بیان مفهوم «تله فضایی» و ارتباط آن با فضای توزیع رانت به ویژه در شهرهای بزرگ پرداخته است. به گفته این پژوهشگر توسعه، سیستم ناقص با بیدانشی شهر را نابود میکند و سکونتگاههای غیررسمی و به عبارتی تلههای فضایی ایجاد میکند که تنها شامل فقر هم نیست و میتواند تله رانت هم باشد که با تراکمفروشی شروع شده و بعد با سلطه آنچه میتوان از آن به عنوان «بورژوازی مستغلات رانتی» یاد کرد، تداوم پیدا کرده است.
بخشهایی از صحبتهای کمال اطهاری در این نشست را بخوانید:
هر میزان که از تهران دورتر میشویم تله فضایی فقر سختتر میشود. تلاشها بر این بود که منطقه ۲۲ تهران تبدیل به منطقه نوآوری شهر تهران شود، اما احمدینژاد حکم داد که این منطقه مسکونی شود. فضای نوآوری را تبدیل به مسکن کردند و از رانت آن بهره برده شد. در واقع فضاها برای بازتولید رانت در اختیار گرفته شد. احمدینژاد گفت برای رونق بخشیدن به بخش مسکن ۲۰ درصد روی جمعیت شهر تهران اضافه کنیم! در حالی که اگر این کار در هر کشوری انجام میشد محکومیتهای جزایی سنگین برای آن فرد اعمال میکردند. شهر به بورژوازی مستغلات فروخته شد.
استان مازندران وقتی جنگلهایش را از دست داد، برای مسکن دوم رانتخوارها صرف شد. استان مازندران در تله رانت و وقت فراغت شهری افتاده و کل سیستم اقتصادی آن بسیار ناکارآمد شده است. همانطور که یونان در تله گردشگری افتاد و اصلا اقتصاد متنوعی ندارد. ساماندهی فضا برای گردشگری صورت گرفته و نه یک اقتصاد پیشرو، به همین دلیل دچار بحرانهای پیوسته شده است.
در تله فضایی فقر، فقر بازتولید میشود. سکونتگاههای اجتماعی و غیررسمی حاشیه شهر، بیشتر جنبه سکونتی دارند و جنبه توسعهای ندارند. در تله فضایی فقر نمیتواند سرمایهگذاری صورت بگیرد، حتی سرمایههای نمادینشان نیز از بین میرود. مثلا در استانهای محروم کشورمان، شخصیتهای علمی به اندازه شخصیتهای سیاسی حضور ندارند؛ سرمایههای نمادین پیشرفته در این مناطق نداریم. همانطور که کشور برای شخصیتهای درجه اول علمی، جایگاهی قائل نیست و حتی اگر کوچهای هم به نام آنها کند بعدها تغییر میدهد. در واقع شخصیتهای نمادینش را از بین میبرد و این یک نوع تله است. همین تله نیز یکی از عوامل مهاجرت میشود؛ چراکه هیچ نامی برای کسی که فعالیت مثبتی برای جامعه داشته باشد، وجود ندارد.
در امریکا به دلیل تبعیضهایی که روی سیاهپوستها بوده از ابتدا آنها کمدرآمد طرح هستند به همین دلیل در حاشیه شهرها ساکن هستند. روند بازتولید فقر و بزهکاری به دلیل متراکم شدن این جمعیت در حاشیه شهرهاست. ما در ارتباط با مسکن مهر، شاهد تلههای فضایی هستیم. گفتند میخواهیم کمدرآمدها را سکونت دهیم، هرچند که این هدف محقق نشد؛ اما تلههای فضایی تشکیل شد. جداسازی در سکونتگاههای اطراف شهر، این تلههای فضایی را شکل میدهد.
روستاهای کوچک در مناطق گرم و خشک، بیشترین تاثیر را به دلیل مسائل اقلیمی پذیرفتهاند و کاملا به سوی نابودی رفتهاند؛ چراکه دایم فقر در حال بازتولید است. از سال ۴۹ با برنامهریزی مبتنی بر انفصال، اولین سکونتگاههای منفصل در ایران شکل گرفت تا قبل از آن همه در داخل شهر کنار هم قرار میگرفتند. امریکا قانون ضد تبعیض دارد به این معنی که حداقل ۱۰درصد سکونتگاهها در مناطق شهری باید متعلق به اقشار کمدرآمد باشد که این امر از طریق سکونتگاههای اجتماعی انجام میشود. متاسفانه در ایران برنامه چهارم را کنار گذاشتند؛ در حالی که برنامه چهارم مبتنی بر اقتصاد دانش و بر عدالت متمرکز بود. برنامه چهارم به همت افرادی مانند زندهیاد حسین عظیمی نوشته شد که برنامه جامعی بود. اما متاسفانه برنامهای پراکنده و رانتجویانه جایگزین کردند.
ما در ایران در تله نهادی رانت، بیاعتمادی مردم و سوءظن نهادینه قرار داریم. تله قدیم توسعه، وقتی که دوران اقتصاد کشاورزی است وجود داشت، در آن دوره، درآمد کافی نیست، پسانداز نمیشود و دولت نمیتواند مالیات کافی بگیرد. این تله توسعه قدیم است. تله توسعه جدید، زمانی است که برنامههای یک کشور، کافی نیست و در تله توسعه میافتد. اقتصاد تغییر کرده و این نوع کشورها خُرد میشوند. همانطور که شاهدیم یکباره کالاهای ارزان و باکیفیت چین، اروپا را میگیرد و کشوری مانند ایتالیا نمیتواند سربلند کند. در این شرایط احتمال نابودی آن اقتصاد وجود دارد.
در دهه ۵۰ شاخص پیچیدگی اقتصاد ایران در میان کشورهای در حال توسعه بالا بود، اما اکنون این شاخص تنزل پیدا کرده و ایران کاملا در تله نوین توسعه قرار گرفته است. ما هم شکست دولت داریم هم شکست بازار. شکست بازار با تراکم فروشی و عملکرد شرکتهای خصولتی انجام شد. وقتی سکونتگاههای فضایی منفصل به وجود میآید، رابطه کمدرآمدها با اقشار بالاتر و متخصص قطع میشود. در واقع ارتباط آنها با جامعه مدنی قطع شده و در این حالت فقر فشرده میشود. در نتیجه تله طبقاتی، کمدرآمد وقتی در تله فضایی منفصل میشود دیگر نمیتواند از آن خارج شود. به همین دلیل به بزهکار تبدیل میشود؛ مثلا ابتدا ۴۰درصد منطقه زورآباد کارگران ساده ایران ناسیونال بودند، وقتی مقابلههای دولت با خودشان را میبینند و نارضایتیهایی هم دارند هیچ همراهی برای بهبود بافت اجتماعی خود و در راستای سیاستهای دولت ندارند، در نتیجه قفلشدگی فضایی ایجاد میشود.
هر میزان که از تهران دورتر میشویم تله فضایی فقر سختتر میشود. آنچه که در آن زندگی میکنیم، سیستم سرمایهداری نیست، بلکه ما در واقع در سیستم نئوفئودالیسم رانتی زورگو انحصاری قرار داریم که تنها زیر بنای سرمایهدارانه دارد و مانع تولید و بازتولید شده و به جای آنکه رانت را به چرخه تولید درآورد آن را از کشور خارج میکند. برآوردها نشان میدهد که سالانه به طور متوسط ۵۰ میلیارد دلار به صورت رانت از کشور خارج میشود. دانشگاه تربیت مدرس روی این موضوع کار کرده و نشان داده که بین ۳۰ تا ۸۰ میلیارد دلار به صورت سالانه بسته به میزان درآمدهای نفتی، از ایران خروج سرمایه داریم.
کل تشکیل سرمایه در بخش صنعت و کشاورزی ۳۰ میلیارد دلار است، در ایران سرمایهداری در زیربنا به وجود آمده، اما در روبنا شاهد نئوفئودالیسم هستیم. روبنا میتواند مانع رشد نیروهای مولد شود، خصوصا اگر رانتی باشد و این مساله در ایران وجود دارد؛ بنابراین باید روبنا را برای هرگونه سیاستگذاری شناخت. در اقتصاد سیاسی گفته میشود دولت نئوفئودالی، مانع توسعه و حتی توسعه سرمایهداری میشود، چون پول را از چرخه سرمایه بیرون میآورد. در هر حال سرمایهداری یک چرخه است که قانون اول آن تولید و بازتولید گسترده عنوان میشود.
این چرخه در ایران ایجاد نمیشود، بلکه آنچه در ایران رخ داده شهری شدن رانت است؛ به این معنا که فضا به گونهای سامان داده میشود که رانت بازتولید کند. تلاش ما این بود که منطقه ۲۲ تهران تبدیل به منطقه نوآوری شهر تهران شود، اما مشاور مربوطه را مجبور کردند که این منطقه را مسکونی کند. این خیانت به نسلهای بعدی کشور بود. آقای قالیباف، به عنوان شهردار وقت، نسبت به نوآور شدن این منطقه قانع شده بود؛ چراکه این منطقه کنار منطقه صنعتی ۲۱ قرار داشت و میتوانست در این رابطه ایفای نقش خوبی داشته باشد.
تهران اکنون یک میلیون مسکن خالی دارد و بخشی از تورم کشور مرتبط با آن است. وقتی سرمایهها به بخش مسکن رفت باعث قفلشدگی نهادی شد. بخش زیادی از سرمایه بانکها در این حوزه خوابیده است و بانکها نمیتوانند وام دهند. تحریم هم شرایط را پیچیدهتر کرد. بودجه عمرانی کشور کاهش پیدا کرده و با قفلشدگی نهادی مواجه هستیم.