فرارو- راس دوتات؛ تحلیلگر سیاسی محافظهکار، وبلاگنویس، نویسنده آمریکایی و ستوننویس نیویورک تایمز است. او پیشتر دبیر ارشد نشریه «آتلانتیک» بود. دوتات درباره موضوعات محافظهکارانه متنوعی ازجمله وضعیت مسیحیت در آمریکا و «انحطاط پایدار» در جامعه معاصر نوشته است. کتاب «جامعه انحطاطزده» او با ترجمه «حمیدرضا غلامزاده نطنزی» توسط انتشارات سروش به زبان فارسی چاپ شده و نویسنده در آن به مسئله افول آمریکا از منظر داخلی پرداخته است. دوتات از معدود ستوننویسان محافظهکار و راستگرا در روزنامه «نیویورک تایمز» است که عمدتا بهعنوان رسانهای نزدیک به طیف چپ و لیبرال آمریکا شناخته میشود و خطمشی متفاوتی از ایدئولوژی محافظهکاری دارد.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، در طول کارزار انتخاباتی جمهوریخواهان در سال ۲۰۱۶ میلادی، با تماشای این واقعیت که دونالد ترامپ درحال پشتسرگذاشتن رقبای بهاصطلاح «باتقواترش» برای نامزدی انتخابات بود، در توئیتر نوشتم: «اگر جناح راست مذهبی را دوست ندارید، صبر کنید تا با راستهای پسامذهبی مواجه شوید!»
اخیرا «متیو اشمیتز» در نشریه «کامپکت» که رسانهای در انتقاد از لیبرالها است، در نقدنظر سال ۲۰۱۶ من نوشته بود: «این فرض مطرح میشود که ظهور ترامپ نشاندهنده تولد و ظهور یک جریان راست غیرمذهبی است که با نارضایتی نژاد سفید تغذیه میشود. این درحالی است که اکنون مشخصشده این فرض اشتباه است.
راست مذهبی سنتی ممکن است در سال ۲۰۱۶ میلادی ضربه مهلکی را متحمل شده باشد، اما آنچه محقق شد، آنطور که برخی میترسیدند و برخی دیگر امیدوار بودند، موفقیت یک حزب نژادپرست پسامذهبی نبود. برعکس، دونالد ترامپ نسبت به نامزدهای جمهوریخواه قبلی ازجمله «میت رامنی» نرخ بیشتری از حمایت رایدهندگان اقلیتها را به سمت خود جلب کرد. همانطور که «پاتریک روفینی»، فعال جمهوریخواه اشاره کرده است، در فاصله سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ میلادی، لاتینتبارها با افزایشی ۱۹ امتیازی از حزب جمهوریخواه حمایت کردند.
حمایت آمریکاییهای آفریقاییتبار و آمریکاییهای آسیاییتبار از حزب جمهوریخواه نیز بهترتیب با ۱۱ و ۵ امتیاز افزایش همراه بود. از زمان ظهور ترامپ، احزاب از منظر نژادی کمتر و نه بیشتر قطبی شدهاند. در همینحال، دینداری به عامل قویتری برای پیشبینی عادات رایدهندگان تبدیل شده است.
انجیلیها (اونجلیکالها)، کاتولیکها و پروتستانهای سیاهپوست همگی در سال ۲۰۲۰ میلادی درمقایسه با سال ۲۰۱۶ میلادی با نرخهای بالاتری از نامزدی ترامپ حمایت کردند، حتی درصورتی که حمایت ترامپ میان آتئیستها (خداناباوران) و آگنوستیکها (لاادری یا ندانمگرایان) کاهش یافته باشد.
کارشناسانی که زمانی هشدار داده بودند، حزب جمهوریخواه با رهبری ترامپ، درحال آمادهشدن برای ایجاد نوعی برتری نژادپرستانه به سود سفیدپوستان است، اکنون به احتمال زیاد متوجه اشتباهبودن اتهامهایی که وارد کرده بودند، خواهند شد و «ناسیونالیسم مسیحی» که از آن سخن میگفتند، تحقق نیافته است. واقعیت این است که چیزی بهعنوان یک راست پسادینی تحقق نیافته است.
من این پاراگراف از نوشته اشمیتز را تایید میکنم و با او موافقم که محافظهکاری دوره ترامپ میتواند چهرهای مذهبی داشته باشد و برخلاف انتظاراتی که در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ میلادی وجود داشت، جنبههای هویتگرایانه سفیدپوستان در اردوگاه سیاسی طرفداران ترامپ، تأثیر کمتری بر صفبندیهای سیاسی آمریکا گذاشته و تأثیرگذاری بیشتر تحتتأثیر جنبههای طبقاتی و فراقومیتی است. همچنین رویکرد مبادلهای ترامپ به مسائل مربوط به جنگ فرهنگی درنهایت بیش از آنچه انتظار میرفت، برای راست مذهبی دستاوردی به همراه داشت و همانطور که اشمیتز میگوید، به همسویی قویتری در سال ۲۰۲۰ میلادی منجر شد و احتمالا در سال ۲۰۲۴ نیز خواهد شد.
بااینوجود، زمانی که اشمیتز میگوید: یک جریان راست پسامذهبی «تحقق نیافت»، باید با او بهشدت مخالف باشم. اشکال مختلفی از محافظهکاری پسامسیحی وجود دارند که امروزه بهوضوح قدرتمندتر از یک یا دو دهه پیش هستند. همانطور که در کشوری مانند آمریکا که وابستگی و پیروی از مسیحیت بهطور قابلملاحظهای کاهش یافته است و حزب جمهوریخواه تقریبا برای دهه تحت سلطه مردی مانند ترامپ بود که به گفته شخص اشمیتز، باقیمانده مسیحیتش نیز در نوعی تحقیر و نفرتپراکنی «بتپرستانه» و «کافرانه» فرورفته، این امر بیشتر قابلتصور است.
اینجا چندین راه وجود دارد که میتوانید راست پسامذهبی ایجادشده را درک کنید. ابتدا میتوانید به سهم روبه رشد جمهوریخواهان و محافظهکاران آمریکایی که به کلیسا نمیروند، توجه کنید. راستگرایانی که اصطلاحا به کلیسا نمیرفتند، در انتخابات مقدماتی در سال ۲۰۱۶ میلادی سهم قابلتوجهی را تشکیل میدادند و به ترامپ رای دادند و بهطورکلی به بخش مهمی از ائتلاف جمهوریخواهان تبدیل شدهاند. در سال ۲۰۲۲ میلادی، ۲۹درصد از جمهوریخواهان گفته بودند بهندرت به کلیسا میروند یا هرگز نمیروند. این رقم اما در سال ۲۰۲۲ میلادی به ۴۴درصد افزایش یافته بود.
بسیاری از این افراد که در مراسم کلیسا حاضر نمیشوند، هنوز هم از نظر فرهنگی مسیحی هستند، برای مثال آنها میگویند: دین بسیار مهم است، علیرغم اینکه بهندرت در مراسم روز یکشنبه در کلیسا حضور دارند و مسیحیت فرهنگی را چیزی متفاوت از بیایمانی میدانند. بااینوجود، ما تجربیات زیادی پس از دهه ۱۹۶۰ میلادی داشتهایم که طبق آن «مسیحیت اسمی» به نداشتن وابستگی مذهبی منجر شد و امروز نیز اگر ائتلاف محافظهکاران شامل تعداد کمتری از مومنان مذهبی باشد و آن طیفی که به کلیسا نمیروند، بهطور کامل ایمان مذهبیشان را ترک نکرده باشند، باز هم میتوانیم شاهد مسیحیتزدایی باشیم.
همچنین ما شاهد حرکت طیف تازهای از رایدهندگان به حزب جمهوریخواه هستیم که از طیف مترقی (جناح چپ حزب دموکرات) دور میشوند، درحالیکه ارزشهای فردی لیبرال خود را حفظ میکنند و همزمان از اخلاقگرایی محافظهکارانه کاتولیک و مسیحیت اونجلیکال نیز دور میشوند. این طیف ضدچپ هستند، اما هیچ تعریفی از محافظهکاری اجتماعی ارائه نمیدهند.
این طیف که در میان رایدهندگان غرب میانه آمریکا کم نیستند، در سال ۲۰۱۶ میلادی سر موضوع مهاجرت یا تجارت به سمت ترامپ رفتند، اما هرگز حامی طرفداران ممنوعیت سقط جنین نبودند و نیستند. همچنین میتوان به مردان لاتینتباری اشاره کرد که در سال ۲۰۲۰ میلادی، جذب شخصیت تاجرمسلک ترامپ و شورشش علیه سیاستمداران لیبرال شدند و به همین دلیل سمت او جذب شدند.
آنچه من توضیح دادم، شامل جمعیتشناسی گستردهای است، اما راستهای نوظهور پسامسیحی، شامل طیفی گسترده از ایدهها، اینفلوئنسرها و حتی قشری از روشنفکران نیز میشوند. میتوانید آنها را در میان گروه متنوعی از شخصیتهای رسانهای راستگرا و عمدتا مرد مشاهده کنید که مخاطبان بزرگی در یوتیوب و از طریق پادکستهایشان دارند.
آنها ضدلیبرالها، ضدنظام و تشکیلات مستقر در آمریکا هستند. نگرش آنها به مسیحیت، چه خصمانه، چه کنجکاوانه و یا هر چیز دیگری باشد، با هیچ تعریف معقولی از اصطلاح «محافظهکاری مذهبی» نمیگنجد، سپس تا حدودی متمایز و تا حدودی دارای همپوشانی چیزی وجود دارد که میتوانید آن را «نومحافظهکاری اولیه دوران ترامپ» بنامید.
این شامل مخالفان مختلف جریان مترقی است که از نهادهای لیبرال جریان اصلی، دانشگاه و روزنامهنگاری بیرون آمدند و هنوز هم خود را مدافع نوعی لیبرالیسم در برابر دشمنان چپ و راستشان مینامند. این گروه بزرگ، متنوع و پیچیده هستند. برخی از اعضای آن هرگز راستگرا نیستند، درحالیکه برخی دیگر از آنها اساسا در طیف راست جای میگیرند. بههمینترتیب برخی از آنها با مذهب سازمانیافته، دشمنی میکنند و برخی دیگر از آنها رویکرد دوستانهتری به مذهب سازمانیافته دارند.
در کنار همه این بحثها، جناح «راست سیلیکون ولی» را دارید که بیش از همه ایلان ماسک، همچنین «مارک آندرسن»، کارآفرین و «پیتر تیل» از بنیانگذاران پیپل و افراد مشابه دیگر آن را نمایندگی میکنند. این بخش از جناح راست از دین دورتر هستند. جناح راست سیلیکون ولی آماده است تا از هر وسیله و ابزاری برای پیشبرد پویایی مدنظر خود استفاده کند. برای مثال، این طیف با حل بحران نرخ پایین زادوولد و با داشتن رابطه بهطور همزمان با چندین نفر یا با مقوله رحم مصنوعی مشکل چندانی ندارد، درحالی که این موارد خطقرمزهای اخلاقیای هستند که مسیحیان به آن حساسیت دارند، اما میان جناح راست سیلیکون، حساسیت زیادی به آن وجود ندارد.
چنین وضعیتی موجب خواهد شد، محافظهکاران مذهبی با معضلاتی مانند سقط جنین با شدت بیشتری مواجه شوند. برای مثال، اکنون درمورد مخالفت با سقط جنین، نمیتوان ترامپ، رهبر سیاسی آنها را واقعا بهعنوان سخنگوی جدی برای آن جریان در نظر گرفت. همچنین، محافظهکاران مذهبی در آینده با وسوسههای مختلفی برای قربانیکردن اعتقادات مذهبی خود به منظور حفظ همبستگی ضدچپ در ائتلاف راستگارایانهشان مواجه خواهند شد.
بنابراین، آنچه من از وجود محافظهکاری پسامذهبی میگویم، لزوما به معنای پایان جریان راست مذهبی نیست، مقصود این است که جایگزینها و آلترناتیوهای بدیع و تازه را برای لیبرالیسم بیان کنم که در بازار سیاست کنونی آمریکا وجود دارد و معضلات تازهای که محافظهکاری مذهبی در عصر ظهور ترامپ، ماسک و.... با آن مواجه است.