عماد افروغ در گفت وگو با خبرگزاری فارس در باره شعار"اعتدال" گفت:
*اعتدال را در بستری از نقد دولت گذشته(احمدی نژاد) میتوان تبیین کرد، دولت گذشته مشخصاتی داشت که فضای اعتدال را در واکنش فرا میخواند. در کل مشکلات دولت(احمدی نژاد) را بیشتر در بی توجهی به خرد جمعی و قانون، به کارگیری سرباز به جای ژنرال در جایگاههایی که علیالاصول اقتضای تصدی ژنرالها را دارد، توهم فرهنگی ناشی از تسری رابطه قدرت- ثروت به قدرت- منزلت، فضای سیاستزده و اقتصاد زده حاکم و ارائه تعریفی خاص از عدالت که آن را به یک عدالت اقتصادی- توزیعی نفتی فرو میکاهد، میدانم.
*اعتدال عموماً در اخلاق مطرح است و طرح آن نیز مربوط به فیلسوفان و حکمای یونان باستان است. اینکه انسانها قوای مختلف دارند که میتواند حالت افراط و تفریط داشته باشد. مثلاً در خصوص صفتی اخلاقی به نام شجاعت، وجه افراطی آن تهور و وجه تفریطی آن ترس است و یا درباره صفت اخلاقی دیگر مثل عفت، وجه افراطی آن زیادهروی و وجه تفریطی آن بیاحساسی محسوب میشود و کذلک. این حکما معتقد بودند وقتی میتوان از یک مشی متعادل برخوردار بود که عقل بر سایر قوا حاکم شود و در واقع به یک معنا بین عقل و اعتدال رابطه است. کسی متعادل عمل میکند که عاقل نیز باشد و فردی که اهل اندیشه و عقل نباشد متعادل نیست
* معتقدم اعتدال باید بیشتر خود را در مشی و رویکرد نشان دهد تا در اشخاص، اینکه فکر کنیم جناحها و افراد مختلف را با سابقه و سبقههای متفاوت به کار بگیریم اعتدال است، سخت در اشتباه هستیم. این بازی با اعتدال است. این مشی باید در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ تعریف شود؛ اگر قرار باشد اعتدال وارد این حوزهها شود و در عین حال، اعتدال با عقل نسبتی داشته باشد و آن عقل نیز صرفاً عقل فردی نباشد، نتیجه ای جز عقل جمعی و بهره مندی از آن به دست نخواهد آمد.
* اگر قرار باشد آقای روحانی همان سیاست الگوی دوران سازندگی را به کار گیرد من آن را متعادل نمیدانم، بلکه آن را پراگماتیسم و عملگرایی و ابزارگرایی بی توجهی به مبانی انقلاب اسلامی و ظرفیتها، نوعی نخبهگرایی تکنوکراتیک و توسعه اقتصادی غیرفرهنگی، یک سویه و شتابان میدانم. در واقع تمام نقدهایی که بر دولت سازندگی وارد بود را در این صورت به دولت یازدهم نیز میتوان وارد کرد.
*اینکه وامدار نیستم باید تعریف شود. ممکن است گفته شود دیگران آمده و کمک کردهاند و من دینی به آنها ندارم.اگر کسی بتواند این را دنبال کند خیلی خوب است. اما اگر منظور این باشد که کسی سهمی در رای آوردن من نداشته است از آن حرفهاست و این قابل قبول نیست. دیگرانی آمدهاند و صحبت کردهاند و طرفدارانی را به سوی آقای روحانی سوق داده اند.
* به محض اینکه روحانی کابینه خود را معرفی کند من خواهم گفت که آیا این بار به مقصد میرسد یا خیر؛ آیا این بار مشی اعتدال دارد یا میخواهد به نام اعتدال، فرقهگرایی و جناحگرایی را دنبال کند.
* قطع نظر از اینکه مخاطب آقای روحانی در مناظرات انتخاباتی و بستر آن چه بود؛ وقتی آقای روحانی این نکته را مطرح کردند که من سرهنگ نیستم، بنده اگر جای طرف مقابل او بودم میگفتم شما که حقوق خواندهاید از حق امنیت هم اطلاع دارید؛ حق امنیت با امنیتگرایی یکی نیست.
* امنیتگرایی امر مذمومی است اما حق امنیت یک حق شناخته شده است و سرهنگ با حق امنیت شناخته شده است. ما هم مخالف این هستیم که نظامیان وارد عرصههای سیاسی و اقتصادی شوند و به شدت هم با آن مخالفت کردهایم. اما به هر حال حق نیروهای نظامی در استقرار امنیت باید ادا شود چرا که اگر امنیت نباشد مناظره و آزادی و اقتصاد هم بیمعنی میشود. از این رو حق امنیت یک حق شناخته شده است.
* این حرف (سرهنگ نیستم) حرف خوشآهنگی برای من نبود. بلکه یک نوع استفاده از جو طبیعی و مخالف سرهنگ گرایی بود. بنابراین من نگران افراط و تفریطها هستم که عدهای در صحنه انتخابات اینگونه تداعی کنند که امنیتگرا نیستند اما از هر چه امنیت گراتر است امنیت گراتر باشند و این هم داستان سیاست است و البته باید منتظر ماند و دید.
*اگر قرار باشد کشور کماکان متکی به اقتصاد نفتی باشد مطمئنا همان رابطه قدرت - ثروت تقویت میشود و ما مشی اعتدال را نخواهیم دید چرا که بستر رابطه قدرت - ثروت با توجه به تمرکزگرایی در اداره کشور و اقتصاد نفتی هم مفاسد و رانتخواریهایی را فراهم کرده و هم بستر مساعدی برای توهم است. اگر به دنبال مشی اعتدال هستیم حتما باید به فکر آمایش سرزمین و برونرفت از اقتصاد نفتی باشیم، چرا که در این صورت است که ظرفیتها به فعلیت میرسد.
*یک زمانی آقای هاشمی در خطبههای نماز جمعه حرف خوبی میزد؛ او در دهه 60 میل به عدالت اجتماعی داشت و میگفت که بخش خصوصی با بخش اختصاصی فرق میکند.لذا امیدواریم اگر قرار است بخش خصوصی تقویت شود در بستر برونرفت از اقتصاد نفتی و آمایش سرزمین و مرتبط با عدالت در تولید شکل گیرد و از انحصارگرایی یا اختصاصگرایی هم خارج شود.آقای هاشمی در خطبه های نماز جمعه دهه 60 بیشترین شعارها را در مورد عدالت اجتماعی میداد اما وقتی مدیریت کشور به ایشان رسید سیاست های اقتصادی کاملا تغییر کرد.