bato-adv
کد خبر: ۲۲۲۵۹۴
تاریخ مصرف مرد جنگ‌های خاورمیانه پایان یافت

خداحافظ بندر!

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۳ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۳
 امیر بندر بن سلطان یکی از قوی ترین افراد عربستانی است که در ریاض و واشنگتن خدمت کرده و اخیرا توسط ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان، در اصلاحات اخیر او، از سمتش کنار گذاشته شده است. این تغییر یکی از مهمترین تغییرات مهره های قدرت در عربستان محسوب می شود به ویژه از زمانی که تغییرات عربستان اهمیت ویژه ای برای دستگاه امنیتی ایالات متحده امریکا پیدا کرد.

به گزارش السفیر، تغییر بندر بی شک بازتاب های گسترده بین المللی خواهد داشت، کسی که به نام "بندر بوش"، وقتی که سفیر کشورش در واشنگتن بود، معروف شده بود، و بعد از آن به سمت ریاست شورای امنیت ملی عربستان رسید، از سال گذشته عملا از سمت خود در ریاست سازمان امنیت عربستان کنار گذاشته شده بود.

برای تشریح مسیر قدرت بندر بن سلطان باید به نوامبر 2013 باز گردیم، زمانی که او تبدیل به یکی از قدرتمندترین افراد نه تنها در عربستان سعودی بلکه در واشنگتن نیز شده بود، مساله ای که سهمی به سزا در ایجاد آشوب های حاکم بر خاورمیانه که تا کنون نیز ادامه دارد، داشت.

وقتی که بندر سفیر عربستان در واشنگتن بود، یکی از خیل نخبگان موجود در امریکا محسوب می شد، سیگارهای گران قیمت می کشید و از بهترین انواع مشروب های کونیاک می نوشید، او 30 سال پیام آور بلامنازع پادشاهی عربستان سعودی بود، قصه های متعددی از سیاست ورزی ها و رفتارهایش زده می شود، بعضی از آنها آن قدر غلو آمیز است که به سختی می توان باور کرد، که البته بیشتر باب میل روزنامه نگاران امریکایی است. بندر یکی از چهره هایی بود که قدرتی بالا و نفوذی بی بدیل در مراکز عالی قدرت در امریکا داشت، با آمدنش به امریکا سیلی از ثروت که در چارچوب کمک دوستانش فراهم شده بود به امریکا سرازیر شد.

برای سال ها بندر کاهش قیمت جهانی نفت را در جهت منافع روسای جمهوری جیمی کارتر و رونالد ریگان و بوش پدر و بوش پسر هدایت کرد.

همچنین بنا به درخواست بیل کیسی، از سازمان امنیت مرکزی امریکا (سی آی ای) و بدون اطلاع کنگره برای جنگ با کمونیست ها در نیکاراگوئه و آنگولا و افغانستان از عربستانی ها پول گرفت. روابط بسیار نزدیکی با دیک چنی داشت و از دوستان بسیار نزدیک و خانوادگی خانواده جورج بوش اعم از پدر و مادر، پسران و دختران بود تا آن جا که او را "بندر بوش" می نامیدند.

الآن، این شاهزاده جاسوس، یا به تعبیری دقیق تر، سرور جاسوس های خاورمیانه است، او مرد محوری در بسیاری از برنامه های گسترده به شدت سری عربستان است. در پشت تونل های بزرگی که به سرنگونی حکومت منتخب اخوان المسلمین در مصر انجامید، ایستاده است، کما این که تلاش بسیاری در ایجاد ارتش "جیش الاسلام" در سوریه کرد. اگر این مرد و ماموریتش را نشناسیم نمی توانیم بفهمیم که در منطقه ای که در حال حاضر ناآرام ترین نقطه جهان است، چه می گذرد.

هدف بندر کاهش قدرت ایران بود: دور کردن هم پیمانان تهران مثل بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه و حزب الله و ناکام گذاشتن ایران در رسیدن به سلاح هسته ای و همچنین توقف طرح های رو به توسعه ایران در منطقه. اما کنار رفتن او از سمتش راه ها را برای ایران هموارتر کرد.

او هم زمان تلاش می کرد "اخوان المسلمین" سنی را زیر پا له کند، گروهی که با تمسک به دموکراسی که حکومت پادشاهی عربستان از اساس با آن مخالف است، می خواست به قدرت برسد.

بندر برای تحقق برنامه هایش بعضی پیمان های جنجالی را تشکیل داده، در حالی که عربستان و اسرائیل هر دو اعلام می کنند که هیچ گونه معاهده صلحی با یکدیگر ندارند، اما کاملا روشن است که هر دو به موضوع "دشمن دشمنم دوستم است" توجه ویژه ای دارند. مساله ای که بر اساس واقعیت موجود سبب شد تا بندر هم پیمان نخست وزیر اسرائیل، "بی بی " نتانیاهو در جنگ با ایران شود.  

رابرت لیسی، مورخ و نویسنده کتاب "از داخل عربستان: پادشاهان و مردان دینی و مدرنیته، تروریسم و مبارزه برای عربستان سعودی" در این باره می گوید: «آنها به شکل عجیبی (...) با یکدیگر متحدند، بندر همیشه متمایل به عقد قراردادها و بی توجهی به قوانین موجود است... بندر آدم پررویی است.»

برخی از همکاران عربستانی بندر می گویند که حرف های او بر آمده از خشمی فرو خورده است، به غیر از کسانی که زندگی حرفه ای او را دنبال کرده اند، دیگران می گویند که هر آن چه می گوید در حقیقت بخشی از آن چیزی است که در وجودش می گذرد، اظهاراتی که به روشنی مشخص می کند که او ترجیح می دهد روابط عربستان را با پاکستان مسلح به سلاح هسته ای به شدت تقویت و نزدیک کند.

نخست وزیر منتخب اخیر پاکستان، نواز شریف، بیشتر سال های دهه گذشته را تحت حمایت خانواده پادشاهی در عربستان سعودی زندگی کرد. دیوید اوتاوای، روزنامه نگار و پژوهشگر و نویسنده زندگی نامه بندر بن سلطان موسوم به "پیام آور پادشاه" در سال 2009 در این باره می گوید: «روزی که ایران تبدیل به یک قدرت هسته ای شود، تهدیدی بزرگ برای عربستان خواهد بود در آن موقع پاکستان می تواند به مدافع اصلی آن به جای ایالات متحده تبدیل شود.» بر اساس گزارش موسسه "کارنگی برای خاورمیانه" وی در ادامه می افزاید: «عربستانی ها تلاش کردند که پاکستانی ها را راضی کنند که آنها ماموریت اصلی برنامه آموزش نیروهای شورشی سوری را بر عهده بگیرند.»

از این باب شاید بتوان دریافت که چرا عربستانی ها با اوباما به چالش خورده اند، اما مشکل بزرگ تر وجود خود بندر بود، کارهای وحشتناکی که او یکی پس از دیگری برای عربستان کرد باعث شد تا عربستان در تنگنا قرار بگیرد، و در جنگ سوریه که به بزرگترین فاجعه خونین انسانی تبدیل شده بخشی از این جنگ محسوب شود، همچنین در عراق، که این کشور نیز روز به روز به جنگ داخلی نزدیک تر می شود، و همین وضعیت تا درگیری های مدنی مصر ادامه می یابد، کشوری که با وجود میلیاردها دلار سیاه عربستان در مرحله ای از فروپاشی اقتصادی قرار دارد.  

اگر اوباما به دلیل جوانی اش در کاخ سفید مرتکب اشتباهات بسیاری شد بندر و عربستانی ها نیز کاملا بی گناه نیستند.

ملک عبدالله بن عبدالعزیز در حالی از دنیا رفت که میلیاردها دلار صرف تقویت دیدگاهش برای ثبات منطقه کرد، اما در برابر این همه هزینه هیچ چیز به دست نیاورد، "بهار عربی" عربستانی ها را وحشت زده کرد، و این وحشت باعث ایجاد آشوبی شد که دیدیم که ابزاری برای بازگرداندن آرامش به منطقه ندارد.

حتی عربستانی ها که پایه های خود را در لبنان مستحکم می دیدند و بارها و بارها به رویارویی با ایران و هم پیمانش حزب الله برخواسته بودند، در لبنان نیز نتوانستند هیچ کاری از پیش ببرند. وقتی بندر در سال 2005 سمت سفارت را در واشنگتن رها کرد و مشاور امنیت ملی پادشاه شد، اولین کارش را در سال 2006 کلید زد، او از پشت پرده اسرائیلی ها را در جنگ شدید علیه حزب الله در جنوب لبنان ترغیب کرد، در حالی که این جنگ در آخر به پیروزی قهر آمیز و غیر قابل شکست حزب الله منجر شد و این حزب بیش از هر زمانی مصداقیت پیدا کرد.

بعضی وقت ها بندر تلاش می کرد که بر خلاف دیدگاهش در لبنان، سمیر جعجع، فرمانده سابق شبه نظامیان وحشی مسیحی مارونی را به سمت ریاست جمهوری لبنان برساند، مساله ای که شکایت و گلایه های دیگر فرماندهان جنگ در لبنان را به دنبال داشت تا آن جا که در پی تماس با بندر، رئیس سازمان امنیت عربستان بر آمدند، او در آن موقع برای چند روز ناپدید شد، حتی بعضی ها می گویند که عبدالله در آن موقع به او گفت حتی پیش خودت هم کلمه "لبنان" را به کار نبر.    

بندر نقشی اساسی در راضی کردن کنگره امریکا برای فروش جنگنده های امریکایی به عربستان به ارزش میلیاردها دلار داشت، علی رغم این که اسرائیل در سال 1970 با این کار مخالف بود، او آن موقع جایگاه پیام رسان مورد اعتماد جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا با امیر فهد، پادشاه عربستان را داشت.

خبر فهد در این جا ما را به یاد تناقضات اساسی در روابط سرزمین آزادی با خانواده آل سعود می اندازد، ایالات متحده بزرگترین مصرف کننده انرژی جهان است و عربستان نیز بزرگ ترین تولید کننده انرژی، در حالی که در پشت این حقیقت مصالح کمتری دو طرف را به یکدیگر پیوند می دهد.

پاتریک تیلر، در کتاب خود "دنیای خسته ها: کاخ سفید و خاورمیانه" از جنگ سرد تا جنگ علیه تروریسم" یادآور می شود که امیر فهد به بندر جوان گفت: «ایالات متحده بزرگ ترین خطر برای ما محسوب می شود.» و ادامه می دهد: «ما هیچ تماس فرهنگی با آنها نداریم، نه روابط نژادی، نه روابط دینی، نه روابط زبانی و نه روابط سیاسی.»

روابط عمیق شخصی کلید عمیق تر شدن و گسترش روابط میان دو کشور بود، و بندر مردی بود که این دستاورد را به ارمغان آورد، کسی که میهمانی های شبانه اسطوره ای در واشنگتن داشت. تیلر می گوید که در پشت پرده به نظر می رسید که تقریبا هیچ چیز نبود که از محور ریاض – واشنگتن حمایت کند.

زمانی که صدام حسین، رئیس جمهوری اسبق عراق کویت را اشغال کرد و می رفت که به تهدیدی جدی برای عربستان تبدیل شود، بندر رهسپار ایالات متحده شد تا از امریکایی ها بخواهد که به کشورش نیرو بفرستند تا عملیات "طوفان صحرا" را برای بیرون راندن صدام حسین از کویت و رفع تهدید او از عربستان انجام دهند.

و هنگامی که ریاست جمهوری بوش پسر بر کاخ سفید آغاز شد و خود را برای جنگ با عراق آماده کرد، امیر بندر نسبت به عواقب این جنگ هشدار داد، عربستانی ها می گفتند که سرنگونی حکومت صدام حسین باعث تقویت ایران خواهد شد، عملا هم چنین شد، لاسی می گوید: «اگر حوادث 11 سپتامبر روابط امریکا و عربستان را از حالت استثنائی خود خارج کرد، اشغال عراق توسط امریکا این روابط را کشت.»

بندر حتی بعد از این که منصب خود در سفارت عربستان در واشنگتن در سال 2005 را ترک کرد، همچنان پیام رسان میان ریاض و واشنگتن بود، اما دیگر برای همه روشن شده بود که دنیای او در حال تغییر است، به ویژه در پی سقوط هواپیمایش زمانی که خود آن را خلبانی می کرد، سقوطی که کمردرد شدید او را باعث شد. او در عین حال پا به پیری نیز گذاشت، دیگر می رفت تا دهه شست عمر خود را آغاز کند.

به گفته منابع عربستانی نزدیک به بندر، وی سال گذشته به ملک عبدالله گفته بود که می تواند ظرف چند ماه راه حلی برای سوریه بیابد، کاری که قبل از او برادرزاده ناتنی عبدالله، امیر مقرن نتوانسته بود انجام دهد، اما بعدا مشخص شد او هم نتوانست کاری بهتر از او انجام دهد.

یکی از عربستانی هایی که از نزدیک با بندر کار می کرد، می گوید: «مسئولیت او ایجاب می کرد که 18 ساعت در روز کار کند در حالی که او عملا نمی توانست تا این اندازه کار کند.»

او چهره ای خسته کننده و عصبانی داشت که خیلی دوست داشت به جهان نشان دهد که قدرت آن را دارد که کارهای غیر ممکن را انجام دهد، همان طور که در گذشته انجام می داد، اما این منبع عربستانی می افزاید: «خشم در کارهای امنیتی به هیچ وجه ویژگی خوبی نیست.» در خاورمیانه امروز صرفا پررویی کفایت نمی کند.

bato-adv
مجله خواندنی ها