با گذشت تقریباً ۵۰ روز از انتخابات ریاست جمهوری و شوراها حالا بهتر میشود نقبی به آن ایام زد و آنچه گذشت و به ثمر نشست را تجزیه و تحلیل کرد. از جمله عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان که هنوز جامعه درباره فهرستی که رأی اکثریت را به آن داد سؤالهای فراوانی دارد.
با گذشت تقریباً ۵۰ روز از انتخابات ریاست جمهوری و شوراها حالا بهتر میشود نقبی به آن ایام زد و آنچه گذشت و به ثمر نشست را تجزیه و تحلیل کرد. از جمله عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان که هنوز جامعه درباره فهرستی که رأی اکثریت را به آن داد سؤالهای فراوانی دارد.
روزنامه «ایران» با این مقدمه، گفتوگوی خود با علی شکوریراد - دبیر کل حزب اتحاد ملت - را منتشر کرده است که در ادامه میآید:
انتخاباتی را که گذشت چگونه دیدید؟
پیش از انتخابات پیشبینی کرده بودم آقای حسن روحانی با رأیی بالاتر از دور نخست انتخاب خواهد شد. در همانجا تحلیلی داشتم مبنی بر اینکه به نظر میآید رهبر معظم انقلاب اسلامی مخالف ادامه کار آقای روحانی برای دور بعد نباشد ولی قرائن، این تحلیل را به دست میداد که عدهای از اصولگرایان به خصوص اعضای برخی نهادها، نزد رهبر معظم انقلاب رفته و اینگونه عنوان کرده باشند که ما میتوانیم در روندی قانونی آقای روحانی را در انتخابات شکست بدهیم. اصولگرایان در یک سال منتهی به انتخابات مدام تبلیغ کرده بودند که «آقای روحانی کاری نکرده است» و آنقدر این موضوع را مطرح کرده بودند که خودشان هم باورشان شده بود که «آقای روحانی کاری نکرده» و عملکرد قابل دفاعی ندارد. واقعیت این است که تا حدی هم این را در جامعه جا انداخته بودند که «روحانی کاری نکرده»؛ تا آنجا که از زبان عدهای از اصلاحطلبان هم شنیده میشد «آقای روحانی کاری نکرده تا بتوانیم از او دفاع کنیم».
طیف تندرو اصولگرا، با این رویکرد وارد انتخابات شدند که اولاً همه را مجاب کنند از کاندیدای واحد حمایت کنند و بعد هم انتقاداتشان علیه روحانی را شدت ببخشند و دست آخر هم یک پیروزی «تمیز» به دست بیاورند و برای همیشه طومار اصلاحطلبان و اعتدالگرایان را در هم بپیچند. به نظر میآید این برنامهشان بود، ولی این ایده نگرفت و نتیجه نداد. یک دلیلش این بود که تبلیغات علیه آقای روحانی را خیلی زود و تقریباً یک سال مانده به انتخابات شروع کردند و صدا و سیما هم خیلی با آنها همراهی کرد. تمام حرفهایی را که میخواستند علیه روحانی مطرح کنند تا آستانه انتخابات زده بودند و دیگر حرف جدیدی نداشتند. در حالی که وقتی آقای روحانی شروع به دفاع کرد، حرفهایش تازه بود و جاذبه داشت. موج تبلیغاتی که علیه آقای روحانی صورت داده شده بود، یک ماه مانده به انتخابات به نقطه اوج رسید و عملاً موج وارونهاش به انتخابات رسید. اصولگرایان فضای جامعه را از تبلیغاتشان اشباع کرده بودند و دیگر حرفهای آنها شنیده نمیشد؛ اما حرفهای آقای روحانی شنیده میشد. البته کاندیدای واحدی که آنها به صحنه آوردند چندان شناخته شده نبود و آنها هم به همین دلیل سراغ او رفته بودند و فکر میکردند همین موجب خواهد شد که رأی منفی کمتری داشته باشد. اما اجتماع افراطیون پشت سر او مردم را ترساند. ترس و نگرانی مردم، خودش را در افزایش مشارکت مردم در انتخابات نشان داد.
تحرکات اصولگرایان بهویژه طیف تندرو باعث شده شماری از ناظران این گونه عنوان کنند که اصولگرایان پیام و خواسته اکثریت مردم را نپذیرفتهاند ...
من فکر میکنم طیف مقابل، رأی مردم را پذیرفتهاند؛ عمده آنها در دلشان خوشحال و راضی هم هستند که به جای یک دولت اصلاحطلب، یک دولت اعتدالگرا روی کار است. اما مخالفت هایشان به دو منظور است؛ یکی برای اینکه نیروهای خودشان را در صحنه نگه دارند؛ آنها اگر هدفی برای زدن نداشته باشند، ممکن است نیروهایشان پراکنده شود. میخواهند به نیروهای خود انگیزه بدهند تا حرف بزنند؛ در میدان باشند، بیکار نمانند و از دست نروند. دومین هدفشان این است که آقای روحانی را وادارند کابینهاش را محافظه کارتر بچیند. این کار سابقه دارد.در دولت دوم اصلاحات همین فشار را وارد کردند و ایشان هم یک مقداری تمکین کردند، ولی آقای روحانی با توجه به تجربیات گذشته بنایش بر تمکین نبوده و معتقد است اگر تمکین کند باید چیزهای دیگر را هم بپذیرد و به همین دلیل سفت ایستاده است. ویژگی آقای روحانی این است که در هر جهت به وی فشار بیاید در همان جهت مقاومت میکند و این هم نتیجه داده است. میبینیم با وجود فشارهای زیاد، نه تنها عقب ننشسته بلکه جلوتر هم آمده است. ذره ذره جلو میآید و اعلام کرده است کابینه محکم تری خواهد بست و من هم مطمئنم که کابینه آینده اصلاحطلبتر خواهد بود؛ چه به لحاظ انتخاب وزیران و هم به لحاظ غلبه هژمونی رئیس جمهوری در دولت.
توصیهتان این است که آقای روحانی به این فشارها اهمیتی ندهند؟
نه؛ نباید بیاعتنا بود؛ به هر حال این فشارها تبلیغاتیاند و باید به تبلیغات منفی جواب داد وگرنه انباشته شده و جایی در جامعه اثر میکند. بر اساس همین درکی که از آقای روحانی داشتیم، فشار زیادی به آقای روحانی نیاوردیم. بخشی از اصلاحطلبان میگفتند آقای روحانی به مطالبات پاسخ نداده، اما بدنه اصلی اصلاحطلبان میگفتند آقای روحانی کارش را خوب انجام داده و بگذارید ادامه دهد. ما در ۴ سال دولت اول آقای روحانی دیدار چندانی نداشتیم؛ یک دیدار جدی همان اوایل بود و دیدارهای بعدی تشریفاتی شد؛ بعد از انتخابات هم دیداری با آقای روحانی نداشتیم؛ ایشان هر سال ما را به یک افطاری دعوت میکرد که امسال دعوت نکرد. ما ناراحت نیستیم؛ نوع تعاملی که اصلاحطلبان با روحانی داشتند، نتیجه داد و چون جواب داده، نیازی نیست تغییر کند.اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت کردند و از آقای روحانی هم خواستند که خودش باشد؛ هرگز از آقای روحانی نخواستهاند که اصلاحطلب شود؛ اصلاحطلب شدن آقای روحانی مزیتی ایجاد نمیکند؛ آقای روحانی باید خودش باشد.برای ما مهم است آقای روحانی همین طور آهسته و پیوسته و رو به جلو حرکت کند. وقتی حرکت ایشان را میبینیم آرامش پیدا میکنیم. از سال ۹۲ همینجور بوده و ادامه میدهد؛ همین برای ما کفایت میکند و ما هم حمایتمان را از وی دریغ نکرده و نمیکنیم. بعد از راهپیمایی روز قدس بدنه حامی آقای روحانی نشان داد در حمایتش جدی، پای کار و تأثیرگذار است. ظاهر کار این است افرادی در خانه نشسته و در شبکه مجازی توئیت کرده اند؛ اما همین اصلاً کار کوچکی نیست؛ در دنیای امروز همینها مهم است؛ همینها به آقای روحانی و اصلاحطلبان دلگرمی میدهد که «همه با هم هستیم».
برخی از تحلیلگران معتقدند یکدست شدن فضای حاکمیتی نه به سود جریان سیاسی حاکم است و نه به نفع مردم و کشور؛حالا که اصلاحطلبان اکثریت نهادهای انتخابی را به دست آوردهاند، برای اینکه دچار تبعات سوء این یکدستی نشده و تجربه تلخ گذشته تکرار نشود چه تدبیری اندیشیدهاند؟
منظورشان کدام تجربه تلخ در گذشته است؟
زمان اصلاحات؛ انتخابات شورای دوم.
شورای دوم یک استثنا بود. مجلس ششم به لحاظ کارنامه کاری موفقترین مجلس در تاریخ انقلاب اسلامی بود؛ دولت اصلاحات بویژه دولت دوم موفقترین دولت بعد از انقلاب بود. آن چیزی که دولت دهم را در معرض فساد قرار داد، یکپارچگی کل نهادها بود. اصلاحطلبان حداکثر میتوانند نهادهای انتخاباتی را به دست بیاورند؛ بخش اعظمی از نهادها که غیر انتخاباتی است همچنان در اختیار جریان مقابل است. بنابراین با وجود اینکه مجلس و دولت و شوراها در دست اصلاحطلبان است، در تقسیم قدرت، قدرتشان به ۴۰ درصد هم نمیرسد؛ چون بخش اعظمی از قدرت در نهادهای عمومی دیگر است که انتخابی نیست. بنابراین جای نگرانی از نظر بروز فساد نیست. تجربه دور قبل هم وجود دارد که دیگر دچار چنان مسائلی نشویم. همان تجربه باعث شده اصلاحطلبان در چند انتخابات گذشته یکپارچه ظاهر شده و پیروزی به دست بیاورند.
با گذشت بیش از یک ماه و نیم از اعلام نتیجه انتخابات شورای اسلامی شهر تهران، هنوز مباحث انتقادی درباره عملکرد شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان مطرح است؛ شما این انتقادها را وارد میدانید؟
اینکه اصلاحطلبان توانستند فهرست واحد ارائه کنند و پای آن فهرست هم ایستادند و عملاً طوری رفتار کردند که فهرست های فرعی هم نتوانست به فرآیند انتخاباتیشان لطمه وارد کند، یک پیروزی بزرگ است. اول باید این پیروزی را شناخت و به شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و هیأت رئیسه آن دست مریزاد گفت.
یعنی انتقادها به عملکرد شورای سیاستگذاری را وارد نمیدانید؟
چرا. برخی از انتقادات وارد هستند؛ اما در مجموع اولاً خروجی شورای سیاستگذاری، خروجی موفقیت آمیزی بوده است، ممکن است برخی به فرآیند انتخاب نامزدها انتقاد داشته باشند؛ اما به اعتقاد بنده، هم طراحی فرآیند مناسب بود و هم بخش اعظمی از فرآیند خوب انجام شد. در لحظات پایانی، تعدادی از گزینهها بالا و پایین شدند و دلخوریها و نگرانیها پیش آمد.
لحظات پایانی یعنی چه زمانی؟
روز سهشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه بود که فهرست بسته شد؛ از صبح آن روز فرآیند بستن فهرست در کمیته هفت نفره و هیأت رئیسه دنبال شده و به مرحلهای رسید که شورای عالی سیاستگذاری رأی نهایی را بدهد؛ در این فرآیند اعمال نظرها و نفوذهایی شد،اما اینها مواردی نبود که از قبل پیشبینی نشود و احتمال آن می رفت، اما فکر میکردیم دامنه آن محدود بماند. با توجه به محدودیت زمان پس از تصمیم هیأت رئیسه کار در همان روز به صحن شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان آمد و با رأی این شورا، قضیه تمام شد. طراحی اینکه شورای عالی سیاستگذاری در همان جلسه اول به فهرست نهایی برسد، طراحی درستی بود، اما برخی اسامی تدارک شده برای رقابت و رأیگیری قابل قبول نبود، مثلاً در شورای عالی سیاستگذاری برخی اسامی را برای نخستین بار شنیدیم.
می شود جزئیتر بفرمایید؟
فهرستی که هیأت رئیسه شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان تدارک دیده بود، شامل اسامی نامزدها از یک سنخ و به تعداد دو برابر مورد نیاز بود و ما باید رأی میدادیم، اگر چنین کاری نمیشد به معنای آن بود که آن شب به فهرست واحد نرسیم و بالطبع شب های پس از آن هم روی فهرست واحد اجماع بهدست نمیآمد. اینکه شورای عالی به فهرست واحد برسد کار درستی بود، اما همان طور که گفتم اسم بعضی از نامزدها را برای نخستین بار میشنیدی،مثلاً نام خانم میرسادو را من برای نخستین بار شنیدم که در فهرست مقابل خانم امانی قرار داده بودند و هر دو هم از کارگزاران بودند.
مقابل خانم آروین چه گزینهای بود؟
مقابل خانم آروین، خانم رضایی از اعضای حزب اتحاد ملت و جمعیت زنان مسلمان نواندیش بود، البته اسم ایشان در حزب اتحاد ملت هست؛ اما فعالیتش در اتحاد نبود. در نهایت خانم آروین با رأیی کمی بیشتر انتخاب شد.
خانم آروین که عضو اتحاد هستند.
خیر. این حرف درستی نیست.
با پیشنهاد چه کسی در فهرست آمدند؟
برای گذاشتن خانم آروین در فهرست پیشنهاد خاصی نبود اما آقای جلاییپور بهعنوان استاد ایشان در دانشکده علوم اجتماعی، ایشان را معرفی کردند. اما این گونه نبود که آقای جلاییپور برای حضور ایشان نقشی داشته باشند چون اصلا آقای جلاییپور در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نیست. یک باکس دیگر خانم بهروز آذر با خانم فخاری بودند. خانم بهروز آذر عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران بود. هر چند خانم فخاری عضو اتحاد هم بود اما نماینده حزب عدالت و آزادی در شورای عالی سیاستگذاری بود. حال چون ایشان یک زمانی عضو حزب اتحاد ملت بوده، حضور ایشان را به پای اتحاد مینویسند و نمیگویند ایشان نماینده رسمی حزب عدالت و آزادی در شورای عالی سیاستگذاری است.
معیارهای تقسیمبندی اسامی بر چه اساسی بود؟
اسامی براساس عوامل تخصص، جنسیت و جوان بودن تهیه شده بود و رقبا در این مختصات باید با هم رقابت میکردند. شورای عالی قبلاً برای زنان و جوانان سهمیه گذاشته بود.
از این شیوه سهمیهبندی دفاع میکنید؟
به هر حال توافق شده بود و آن را قابل دفاع میدانم، نه آنکه مطلقاً بگویم درست بود. اما اگر این شیوه دنبال نمی شد، به فهرست نمیرسیدیم. یعنی اگر ۴۲ نفر را معرفی میکردند و میگفتند شما به ۲۱ نفر رأی دهید، حتماً ترکیبی که بهدست میآمد، نقص بیشتری میداشت. معتقدم رسیدن به فهرستی که مثلاً دو برابر بهتر از فهرست شورا باشد، ممکن نبود؛ اما میتوانست مثلاً ۱۵ درصد بهتر باشد. ۱۵ درصد هم عدد زیادی نیست که به خاطر آن، کل کار را تخطئه کنیم.
چرا این امکان نبود؟ گزینههای خوب زیادی از فهرست جاماندند.
یک زمان، یک فرد، کاندیداها را تعیین میکند، مثلاً رئیس جمهوری میخواهد کابینه بچیند؛ این قابل تصمیمگیری است. اما شورای عالی سیاستگذاری یک ترکیب بیش از ۴۰ نفره است که برای رأیشان هم لزوماً استدلال ارائه نمیکنند؛ رأی را مینویسد و در صندوق میاندازد؛ رأی دهندگان نیاز به ارائه استدلال ندارند و مقید نیستند از آن دفاع کنند. شما در چنین جمعی هیچ گاه نمیتوانید به شرایط صددرصد مطلوب آن هم ازهمه نظر برسید. اصلاً امکانپذیر نیست.
ایراد کار چه بود؟
ایراد کار، جمعی بودن کار است. در کار جمعی نمیتوانید ذهن همه را یکی کنید. ذهنها متفرق است و در این شرایط شما نمیتوانید بهترین گزینشها را انجام دهید. شناختها و رویکردها متفاوت است و اساساً امکان ندارد. اگر شما به یک حزب میگفتید که فهرست ببندد، حتماً فهرست بهتری بسته می شد، اگر به رئیس شورا گفته میشد شما به تنهایی فهرست را ببند، ممکن بود فهرست جامعتر از این بسته شود.
خرد جمعی که باید نتیجه بهتری داشته باشد.
خرد جمعی فساد کمتری دارد و پایدارتر است؛ اما نتیجه آن لزوماً بهتر نیست. اگر به رئیس دولت اصلاحات میگفتیم شما فهرست ۲۱ نفره را ببندید، حتماً فهرست بهتری بهدست میآمد. چون همه محاسبات را انجام می داد و مشورتها را داشت و در نهایت انتخاب می کرد، اما وقتی جمعی بالغ بر ۴۰ نفر میخواهد تصمیم بگیرد نه مشورتها کارساز است،نه محاسبات، دقیق. وقتی فهرست در یک جمع ۴۰ نفری با رأیگیری بسته میشود، آرا شمرده میشود؛ دیگر نمیشود کسی را بازخواست کرد که چرا به این فرد رأی دادی؟ حتی کسی ملزم نیست آشکار کند به چه کسی رأی داده است.
با این اوصاف موافق هستید کار شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان تداوم داشته باشد؟
شورای سیاستگذاری دوم و مأموریت آن انتخابات ریاست جمهوری و شوراها بود. مأموریت و کار این شورای عالی سیاستگذاری خاتمه یافته است و باید گزارش خود را به رئیس دولت اصلاحات ارائه کند و بازخورد بگیرند و ایشان در مورد اینکه در آینده چه روشی دنبال شود، نظر دهند. همه برای رئیس دولت اصلاحات بهعنوان رهبر اجماعی اصلاحطلبان این اختیار را قائل هستند که کمک کند ساز و کار سیاست ورزی مشترک در میان اصلاحطلبان شکل بگیرد، به خاطر همین شورای عالی سیاستگذاری اول و دوم تشکیل شد و همه به آن تمکین کردند.
قبول دارید که نتیجه انتخابات را نمیتوان به موفق بودن عملکرد شورای عالی سیاستگذاری مرتبط دانست؛ حتماً تأثیر داشت اما این ادعا مطرح است که هر لیست ۲۱ نفر دیگری بسته می شد، با حمایت رئیس دولت اصلاحات و اصلاحطلبان پیروز بود. از طرف دیگر به نظر میرسد همان اضطراری که شما را به بستن لیست و رئیس دولت اصلاحات رابه حمایت رساند، رأی دهندگان را هم به رأی دادن ناچار کرد، اما سؤالها همچنان باقی است.
برخی ایرادها درست است و همچنان وجود دارد، اما معنایش آن نیست که اگر به این ایرادها و انتقادات توجه و پاسخ داده می شد، به فهرست بهتری می رسیدیم. اساساً رسیدن به لیستی که همه رضایت داشته باشند ممکن نبود. به نظر من لیست، قابل دفاع است اما بهتر از این نیز میتوانست باشد، البته بر همان نظر هستم که در نهایت ۱۵ درصد و در حد همان دو سه نفری که نظر رئیس دولت اصلاحات هم بود.
شورای عالی سیاستگذاری در انتخابات مجلس با بضاعت کم، لیست ۳۰ نفره بست. آن موقع هم در فهرست، افراد ناشناختهای بودند اما همه مجاب شده بودند که با توجه به رد صلاحیتها، بستن فهرستی بهتر از آن بسیار دشوار بود. الان حامیان اصلاحات با همه انتقادهایی که به روند تصمیمگیری و نامزدها داشتند، به این فهرست رأی دادند، اما هنوز مجاب نشده اند؛ بحث مجاب شدن است نه راضی شدن ...
در انتخابات مجلس شورای اسلامی هم در لیستی که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بسته بود دو نفر جابهجا شدند؛ چون اختیار به هیأت رئیسه شورای عالی سیاستگذاری داده شده بود. رئیس دولت اصلاحات اعتراض کرد و در شب آخربه نظر انتقادی ایشان توجه و دو نفر که از فهرست حذف شده بودند به فهرست برگشتند. در انتخابات شوراها با آنکه رئیس دولت اصلاحات به فهرست انتقاد داشت، اما قابلیت اعمال نظرهای ایشان وجود نداشت.
افرادی که با نظر ایشان برای فهرست امید مجلس تغییر کردند؟
فکر کنم آقایان علیرضا رحیمی و فرید موسوی را شب آخر حذف کرده بودند که ایشان اعتراض کردند و به فهرست بازگشتند.
فهرست نامزدهای شورای شهر تهران چه زمانی برایشان ارسال شد؟
همان زمان خبر برای ایشان رفت. رئیس دولت اصلاحات به دلیل اینکه برخی انتقادها به ایشان منتقل شد، نسبت به فهرست مسأله داشتند و تا روز دوشنبه صبح یعنی ۶ روز بعد از بسته شدن فهرست، از تأیید فهرست خودداری کردند؛ اما قابلیت تغییر در فهرست وجود نداشت. به دلیل اینکه فهرست مصوب صحن شورایعالی سیاستگذاری بود و تشکیل جلسه شورای عالی سیاستگذاری برای اعمال نظرات ایشان عملاً امکانپذیر نبود؛ در نهایت ایشان مجاب شد از همان فهرست حمایت کند.
مجبور شدند یا مجاب شدند؟
مجاب شدند که حمایت کنند. دیدند امکان بهتر شدن فهرست نیست.
چه انتقادی به فهرست داشتند؟
در مورد دو سه نفر حرف داشتند. برای اینکه چرا با توجه به ویژگیهای ممتازشان در فهرست قرار نداشتند.
چه افرادی؟
آقای مصطفی سلیمی، آقای تندگویان و نفر سومی هم بود که من اطلاع ندارم چه کسی بود.
واکنش شورای عالی سیاستگذاری به انتقاد ایشان چه بود؟
شورا دیگر جلسهای نداشت. وقتی ایشان اعتراض خود را به آقای عارف منتقل کرد، آقای عارف به جای اینکه مسأله را حل و فصل کنند، کار را رها کردند.
چرا جلسه اضطراری تشکیل نشد؟
مکانیسمی وجود نداشت و از ابتدا این پیشبینی نشده بود که اگر ایشان بر گزینه خاصی نظر داشت چگونه ترتیب اثر داده شود. حتی اگر شورای عالی سیاستگذاری می خواست نظرات ایشان را لحاظ کند، مکانیسمی برای آن وجود نداشت. با تأمین نظرات ایشان هم لزوماً فهرست مورد رضایت همه قرار نمیگرفت.
چطور میشود یک تشکیلات و یک جمع انتخاباتی برای اعمال نظر لیدرش تمهیدی نداشته باشد؟
چون ایشان تأکید میکردند من اصلاً دخالت نمیکنم، حتی درباره ترکیب شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان هم مسئولیت را از خود پس می زدند و میگفتند خودتان افراد حقیقی را تعیین کنید. محلی برای مداخله خود نگذاشته بودند. البته در شورایعالی افرادی هم بودند که میگفتند وقتی ایشان تمایلی ندارند چرا ما اصرار کنیم.
میدانستید که به حمایت ایشان نیاز دارید؟
اینکه شورای عالی سیاستگذاری از ایشان درخواست حمایت از فهرست را داشته باشد، اصلاً انجام نشده بود. شما به مکانیسمها توجه نمیکنید.
پس چرا فهرست را برایشان فرستادند؟
ایشان از فهرست مطلع شدند؛ شورا نفرستاد. شورای عالی سیاستگذاری نه موظف بود و نه این کار را انجام داد. طبق پیشبینیها قرار نبود این کار انجام شود اما حمایت و تأیید یا رد فهرست توسط آقای خاتمی به یک انتظار عمومی تبدیل شد و ایشان به آن انتظار پاسخ دادند نه به درخواست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان. جامعه از ایشان این سؤال را داشت که این فهرست را حمایت میکنید یا خیر؟ ایشان هم موظف به حمایت از فهرست نبود و میتوانست سکوت کند اما پس از سؤالهای مکرر و در پاسخ به جامعه و مردم خود اعلام نظر و حمایت کردند. نظر ایشان بر رد کامل فهرست نبود و فقط نسبت به نبودن دو سه نفر در آن اعتراض داشتند. ایشان مجاب شدند نمیشود این دو سه نفر را در فهرست برد. ایشان هیچگاه نگفتند فهرست بد است. من درباره اختلاف رأی بین ایشان و شورای عالی سیاستگذاری، جانب شورا را میگیرم. فکر میکنم اگر شورا بر نظر خود پافشاری نمیکرد فهرست واحد از دست میرفت و انتخابات شوراها را باخته بودیم.
فکر میکنید اگر حمایت ایشان نبود، فهرست پیروز بود؟
من میگویم این نتیجه شگفتانگیز که ۲۱ نفر با اختلاف نسبت به نفرات بعد رأی بیاورند، بدون حمایت ایشان دستیافتنی نبود اما فهرست پیروز میشد. البته در چنین فضایی مردم سرخورده میشدند و این تشتت در انتخابات ریاست جمهوری هم تأثیرگذار بود، حتی آن حماسه انتخابات ریاست جمهوری هم تحت تأثیر قرار میگرفت. اگر هر کدام از انتخابات شوراها یا ریاست جمهوری میلنگید، آن یکی را متأثر میکرد. از دلایلی که رئیس دولت اصلاحات ادامه فضای غبارآلود را به صلاح ندید همین بود. این انتظار هم خود به خود جهش بعدی را ایجاد کرد. انتظار متراکم شده با حمایت رئیس دولت اصلاحات برآورده شد و جهش بعدی را رقم زد و کارکرد مثبت پیدا کرد. با حمایت ایشان یک باره همه احساس کردند غبار فضا زدوده شد، فضا شفاف شد و نشاط جدیدی در فضای انتخابات فوران کرد.
چرا این مباحث در بستن فهرست امید مجلس پیش نیامد؟
از ابتدا در شورای عالی سیاستگذاری به این جمعبندی رسیدند. در مجلس هم اعتراض درونی وجود داشت، اما به بیرون درز نکرد. در انتخابات شوراها چون فراخوان دادند و نامزدهای شاخص زیاد بودند، بحث خیلی عمومی شد. فراخوان اشتباه بود. با این حال تا رسیدن به ۱۵۰ نفر خوب پیش آمد از ۱۵۰ نفر به ۴۲ نفر مشکل پیش آورد.