پورحسن معتقد است که فهم شریعتی خطرناکتر و گمراهکنندهتر است، تابع هیچ ملاک عینی و یا حتی تاریخی نیست او شیعه را تنها یک حزب سیاسی دانسته و به مرتبه عصیانگری و پرخاش و انقلاب فرو میکاهد، این فهم سبب میشود تا شیعه را قادر بر ساخت یک نظام عقلی با بنیادهای تمدنی ندانیم امری که علامه طباطبایی، مطهری و حائری بسیار دارند.
قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی امروز ۹ دی در نشست «تشیع علوی، تشیع صفوی» گفت: تا کنون التفات صحیحی به رویکردهای سهگانه در مطالعات شیعه صورت نپذیرفته است. این سه را «فهم فلسفی-عقلی»، «فهم متصوفانه» و «فهم ایدئولوژیک» مینامم.
به گزارش ایکنا، پورحسن افزود: علامه طباطبائی در آثار مهمش در باره تشیع همچون شیعه در اسلام، علی و فلسفه الهی، گفتوگوها با کربن و رساله در ولایت، از خوانش عقلی از شیعه دفاع کرده و تصریح دارد که شیعه بر بنیادهای تفکر فلسفی استوار یافته و سخنان علی(ع) واجد عمیقترین تفکرات فلسفی است و دیدگاه ائمه(ع) ذخایر بیکرانی از افکار فلسفی را داراست. علامه ضمن دفاع از این رویکرد آن را تنها رهیافت منطبق با گوهر اسلامی تلقی کرده است و بیان میدارد که قرآن کریم تفکر عقلی را امضا نموده و آن را جز تفکر مذهبی قرار داده است.
وی تصریح کرد: کربن که امروزه در جامعه ایرانی بسیار خوانده میشود و بدون استثنا از خوانش وی در برابر شیعه دفاع به عمل میآید، با رویکردی پدیدارشناسانه، گوهر اسلام را تشیع میداند و البته مرادش تشیع ایرانی است. در این رویکرد غبارهای تاریخیگروی زدوده شده و میتوان با عدم التقات بنیادین به تاریخ و حتی پیروان و نهادها و ساختارها از دین وجودی سخن به میان آورده و مدعی شد که گوهر دین خلاف واقعیات و رویدادهای تاریخ آن است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه من با رویکرد تاریخی گرانه سر موافقت ندارم، گفت: رهیافت پدیدارشناسانه را تا حدودی ترجیح میدهم. تا حدودی بدین معناست که به جای اپوخه قرار دادن رویدادهای تاریخی و واقعیات تاریخ که عملا منجر به حذف روند تاریخی دین خواهد شد، می توان به تاریخ (و نه تاریخی گروی) اهمیت داد و آن را در ذیل رویکرد پدیدارشناسانه، به فهم گوهر دین اسلام همت گمارد.
پورحسن تصریح کرد: میان اصالت دادن مطلق به تاریخ به اهمیت دادن به آن تفاوت است همان طور که میان پدیدارشناسی هوسرلی که کربن در ذیل آن قرار میگیرد و به مرزهای روانشناسی گروانه نزدیک میشود، با پدیدراشناسی این که زمانمندی را بدرستی فهم میکند، متفاوت است. کربن مطالعات شیعه را در لغزشگاه روانشانسیگروانه هدایت کرده و به نادرست اسلام و تشیع را همان جریانهای تصوف و عرفان پنداشت.
وی ادامه داد: علیرغم تمامی هشدارهای علامه طباطبایی نه کربن و نه شاگردان علامه نتوانستند عمق بینش فلسفی و عقلی علامه در باره تشیع دریابند. با تفسیر کربنی که متاسفانه امروزه تفسیری شایع از تشیع در ایران امروز است، نه تنها واقعیات تاریخی تشیع و اسلام را نادیده گرفتیم بلکه نتوانستیم فهمی صحیح از شیعه بدست داده و از عقلانیت آن دفاع نماییم. این خطر امروزه به مراتب بیشتر از دوره علامه بچشم می خورد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی افزود: شیعه تصوف و عرفان نیست، بلکه دیدگاهی عقلی از اسلام است که در میان فهم های مسلمانان بیبدیل است. شریعتی فهم ایدئولوژیک از این تشیع ارائه داد که خطراتش کمتر از فهم مصتوفانه کربنی نیست. تشیع علوی و تشیع صفوی عنوان کتابی از شریعتی است که در حسینه ارشاد سخنرانی شده بود و در سال ۱۳۵۱ به چاپ رسید. شریعتی شیعه را در درون نگاه تاریخی مینگرد و بیان میدارد که تشیع دارای دو دوره کاملا متمایز است.
پور حسن ادامه داد: نخست دوره آغازین اسلام تا سده نهم میباشد و دوم دورهای است که با ظهور صفویه آغاز شده و تا کنون ادامه داد. او شیعه اصیل را شیعه نوع نخست میداند که شیعه نهضت، اعتراض و قیام است شیعه نوع دوم شیعه قدرت و نظام است. به باور شریعتی شیعه حرکت و مخالفت و قیام تبدیل به شیعه مناسک و مصالح حکومت شده است. او شیعه اصیل را تشیع ضد وضع موجود میداند و شیعه صفوی را تشیع وفق وضع موجود بر میشمارد.
وی افزود: از منظر شریعتی تشیع علوی تشیع حقیقت است و در مقابل تشیع مصلحت صفوی قرار دارد. تشیع صفوی از نظر او روپوش دروغین میباشد که تیغ شرعی است و حقیقت را رو به قبله ذبح میکند. به دور از توصیفات شاعرانه شریعتی که من خطری را در آن احساس نمیکنم و خاصیت نوع مطالعه او درباره بسیاری از موضوعات نیز همینگونه است، فهم سراسر ایدئولوژیک و تنگ و ناقص او از تشیع است که نگران کننده است. او همچون گرایشهای زیدی و اسماعیلی که امام راستین را تنها امام قائم بالسیف میپنداتند، شریعتی شیعهای که شمشیر در دستانش باشد را شیعه نام مینهد.
پورحسن ادامه داد: شریعتی در کتاب علی(ع) تاکید دارد که حقیقت اسلام چیزی جز تشیع بدین معنی نیست. شریعتی شیعه را چهره انقلابی اسلام و طبقه محکوم نامگذاری میکند. شریعتی از تشیع تنها مبارزه و استقرار عدالت اجتماعی را فهم کرده و از بنیانهای عقلی آن سراسر غفلت میورزد. بعلاوه شریعتی در رساله علی(ع) نشان میدهد که تقسیمبندیهایش نه بر اساس رویکرد تاریخی بلکه ذوقی است و بیبنیاد است. شریعتی میگوید مرادش از تشیع صفوی این نیست که از زمان صفویه ساخته شده، بلکه اصولا این تشیع از زمانی ساخته شده که شیعه علوی به وجود آمده است. به همین سبب شریعتی تقسیم تاریخی را بدون ارائه هیچ استنادی به تقسیم سنخی تبدیل میکند و پراشتباهتری اینکه به صراحت تاکید میکند که تشیع یعنی میعادگاه روح سامی و آریایی که از آغاز تاریخ این دو رو در روی هم جنگیدهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در پایان گفت: مسئله مهم تفاوتهای بنیادین سه فهم طباطبایی، کربن و شریعتی است. فهم کربن سبب شد که شالودههای عقلی در شیعه که مودی به ظهور تمدن اسلامی شد را نادیده بگیریم. امروزه غرب به تاسی از کربن فهمی متصوفانه و عرفانی صرف از تشیع دارند، رویکردی که نه تنها با حقیقت تشیع نسبتی ندارد، بلکه سبب کژفهمی شده و بنیاد عقلی-تمدنی شیعه را مورد غفلت قرار داد. فهم شریعتی خطرناکتر و گمراهکنندهتر است. فهم شریعتی تابع هیچ ملاک عینی و یا حتی تاریخی نیست، او شیعه را تنها یک حزب سیاسی دانسته و به مرتبه عصیانگری و پرخاش و انقلاب فرو میکاهد. این فهم سبب می شود تا شیعه را قادر بر ساخت یک نظام عقلی با بنیادهای تمدنی ندانیم امری که علامه طباطبایی و مطهری و حائری بسیار دارند. بررسی تطبیق سهگونه فهم میتواند کاستیها و خطرات فهم کربن و شریعتی را عیان ساخته و نیرومندی فهم عقلی از تشیع را آشکار سازد.