bato-adv
کد خبر: ۳۴۸۷۰۲

امکانات و محدودیت‌های فلسفه دین تطبیقی

شجاعی در مقاله «امکانات و محدودیت‌های فلسفه دین تطبیقی؛ مطالعه موردی فلاطوری و تحول فلسفه یونانی در پرتو اندیشه قرآنی» معتقد است که فلاطوری بر این باور است که هر چند این مفاهیم فلسفه یونانی مفاهیمی مشابه در فلسفه اسلامی دارند، اما باید توجه داشت که «آنها در حکم پدیدارهای فلسفی – فکری (Philosophie-und Denkphanomene) در درون سنت فلسفی اسلامی به گونه‌ای متفاوت از آنچه در فلسفه یونانی و به طور کلی فلسفه غربی معمول است به کار گرفته شده‌اند.

تاریخ انتشار: ۱۷:۱۶ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۶

مالک‌ شجاعی‌جوشقانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی اختصاصی برای این خبرگزاری، به تشریح مقاله «امکانات و محدودیت‌های فلسفه دین تطبیقی؛ مطالعه موردی فلاطوری و تحول فلسفه یونانی در پرتو اندیشه قرآنی» پرداخته است که آن را در ششمین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر، که روز ۱۷ و ۱۸ بهمن ۹۶ در دانشگاه تربیت مدرس تهران ارائه داده بود.

به گزارش ایکنا، معتقد است که فلاطوری بر این باور است که هر چند این مفاهیم فلسفه یونانی مفاهیمی مشابه در فلسفه اسلامی دارند، اما باید توجه داشت که «آنها در حکم پدیدارهای فلسفی – فکری (Philosophie-und Denkphanomene) در درون سنت فلسفی اسلامی به گونه‌ای متفاوت از آنچه در فلسفه یونانی و به طور کلی فلسفه غربی معمول است به کار گرفته شده‌اند.

در ادامه مشروح یادداشت را ملاحظه می‌کنید: به نظر فلاطوری معیارهایی که تاکنون برای تحقیق در فلسفه اسلامی به کار رفته‌اند ریشه در قرون وسطی دارند و فهم اصیل مفاهیم، مقولات و جهت‌گیری‌های تاسیسی فلسفه اسلامی را با موانع جدی روبرو می‌کنند(۶۳)*.

وی روش صحیح طرح مسئله را آن می‌داند که باید از نوع نگرش قرون وسطی به فلسفه اسلامی فاصله گرفت و آثار موجود فلسفه اسلامی رابا ترجمه‌های موجود عربی از متون یونانی واین متون را با اصل یونانی آن مقایسه کرد و نکته مهم اینکه در این بررسی نگاه‌مان صرفا به تک جمله‌ها و جزئیات متنی محدود نشود، بلکه بیش و پیش از نگاه اتمیک، کوششی جدی برای فهم مبادی، انگیزه‌ها، غایات و چرخش‌های کلیدی در فرآیند ترجمه و تفسیر متون یونانی در افق فرهنگ اسلامی مد نظرمان باشد(۶۳).

در چنین بررسی‌هایی است که ای بسا متوجه شویم در مواضعی که گمان هماهنگی حداکثری فلسفه یونانی و اسلامی می‌رود، اختلافات رخ می نمایند و بسیاری از مسائلی که برای یونانیان دارای اولویت هستند در فلسفه اسلامی فرعی‌اند و بالعکس.

تعبیر کلیدی فلاطوری همین جاست «این موضوع روی هم رفته در ناظر این احساس را ایجاد می‌کند که در فلسفه اسلامی (در قیاس با اصل متون فلسفه یونانی) با یک دگرگونی بنیادی روبه روست این احساس از این طریق تقویت و تائید می‌شود که یک بررسی از کلیه اختلافات نشان می‌دهد که آنها تصادفی نیستند، بلکه در جهت معین رخ داده‌اند و سرانجام به سلسله‌ای از تغییرات اصولی در فلسفه یونانی منجر شده‌اند که نه با فلسفه افلاطونی، ارسطویی، نو افلاطونی و به طور کلی یونانی قابل توضیح‌اند و نه با فلسفه هندی یا ایرانی و نه از راه گرایشی آشتی‌جویانه با مضمون وحی اسلامی یا مسیحی و نه می‌توان آنها را ناشی از نقص ترجمه‌های عربی متون یونانی دانست و دست بر قضا همین اختلافات هستند که ضامن استقلال نسبی فلسفه اسلامی و ضامن وحدت آن می‌باشند(۶۴).

یکی از مواردی که دال بر تجربه زیسته فلاطوری است و از قضا باعث توجه جدی وی به موضوع این رساله شده آن است که وی اشاره می‌کند بعد از مطالعات جدی در فلسفه غربی متوجه «بیگانگی» بنیادین دو روایت از فلسفه یونان (سقراط، ارسطو و افلاطون) در جهان فکری فیلسوفان مسلمان و جهان فکری مغرب زمین می‌شود(۶۵) وی این تفاوت را نه محدود به تفاوت‌های گزاره‌ها و مسائل فلسفی بلکه ناشی از تصویر کلی فلسفه یونانی (Gesamtbild)روح و معنای فلسفه ورزیدن را در برمی‌گیرد که اگر چه در سنت اسلامی از دست رفت ولی قالب، روح و معنای دیگری جایگزین آن شد که نباید آن را غلط یا تحریف شده خواند و مسئولیت آن را به گردن غیر دقیق بودن ترجمه‌های عربی متون یونانی انداخت(۶۶).

مولف بر این باور است که با الهام از متفکران غربی خصوصا کانت، هگل، هایدگر از استادان خود یعنی حاملان فلسفه غربی و همچنین از کارهای تحقیقاتی جریانات مختلف در باب فلسفه یونانی (مانند آلن، بروکر، گرابمان، کرانز، مارتین و .... پاورقی ص ۶۷) به ویژه با الهام از پرسش‌های هایدگر و مکتب او در باب فلسفه یونانی به بررسی تطبیقی تعدادی از مفاهیم بنیادی(Grundbegriffe) فلسفه پرداخته که ساختار اندیشه بدان‌ها وابسته بوده و تابع نحوه‌ای هستند که آنها فهمیده می‌شوند. هر چند این مفاهیم فلسفه یونانی مفاهیمی مشابه در فلسفه اسلامی دارند، اما باید توجه داشت که «آنها در حکم پدیدارهای فلسفی – فکری (Philosophie-und Denkphanomene) در درون سنت فلسفی اسلامی به گونه‌ای متفاوت از آنچه در فلسفه یونانی و به طور کلی فلسفه غربی معمول است به کار گرفته شده‌اند. مفاهیم مورد نظر عبارتند از: زمان، جنبندگی(Bewegtheit) ، شدن (Werden)، وجود(Sein)، آگاهی علمی( das Wissenschaftliche Wissen) که در تحقیقات فلسفه اسلامی نادیده گرفته شده‌اند(۶۸).

در این میان فلاطوری مفهوم کلیدی زمان را مهم‌تر می‌داند و در مسیر گفت‌وگو‌ها و تحقیقات خود اعتقادش راسخ‌تر می شود که هسته اصلی آنچه در جست و جوی آن است در همین مسئله نهفته است. این اعتقاد از طریق مقایسه مکرر ترجمه‌های عربی با متون یونانی و متون فلسفه اسلامی به ویژه آثار فارابی، ابن‌سینا و ابن‌رشد تائید می‌شود(۶۹).

*مرجع همه ارجاعات کتاب «دگرگونی بنیادی فلسفه یونان در برخورد با شیوه اندیشه اسلامی، عبدالجواد فلاطوری، ترجمه محمدباقر تلغری‌زاده، مؤسسه حکمت و فلسفه، ۱۳۹۴» است.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین