انفجار مین در اسفند ماه ٢ کشته و ١١ مجروح بر جای گذاشت.
آموزش مقابله با خطرات مین برای مردم محلی از سال ٨٢ شروع شد و از همان زمان مسئولیت این امر به سازمان هلال احمر و بهزیستی واگذار شد تعداد امدادگران میدان مین کم است و بهازای هر ١٥ تخریبچی یک امدادگر وجود دارد
به گزارش شهروند، داستان همه آنها یکی است. خاطره همهشان از لحظه انفجار مین زیر پایشان با یکدیگر مشترک است. آنها نمیدانند جسم بیجانشان چند ساعت روی زمین مانده تا کمک بیاید و آنها را به درمانگاه برساند. حبیبه جهانی هم چیزی به یاد نمیآورد.
اواخر دی ماه روی مین رفت. در روستایی که نقطه صفر مرزی است و هنوز مینها آنچنان در خاکش زندهاند که عرصه را برای اهالی روستای بیوران سفلی سردشت تنگ کردهاند. حسن میگوید مادرش در این ماهها روزهای سختی را گذرانده و با وجود عمل جراحی و درآوردن ترکش از بدنش، اما همچنان هر شب از درد نمیخوابد. «میگوید شکمم سوزنسوزن میشود. فکر میکنیم چیزهایی در بدنش باقی مانده باشد و برای همین همچنان درد دارد.»
خانه آنها ٥٠ متر تا یکی از پایگاههای به جا مانده از زمان جنگ فاصله دارد و هنوز زمینهای آن منطقه به صورت کامل پاکسازی نشدهاند. یکونیم بعدازظهر او به طرف زمینهای کشاورزیشان رفته بود که اسیر مین شد و حالا خانهنشین است. «او را به بیمارستان امام خمینی سردشت بردیم و ترکش را بیرون آوردند. در روستای ما چندین نفر گرفتار مین شدهاند. برای مادرم پرونده تشکیل دادیم و باید منتظر بمانیم.»
حسن میگوید برای مقابله با مین آموزش خاصی به آنها داده نشده و هیچکدام از اهالی هنوز نمیدانند باید چگونه با این وضع روبهرو شوند، حتی محل زمینهای مین هم مشخص نیست و او از پدر و پدربزرگش شنیده که کدام مناطق آلوده به مین است و کدام مناطق امن. «پدران ما که زمان جنگ همینجا بودند به ما از میدانهای مین گفتند. در غیراینصورت خودمان نمیدانستیم که کدام منطقه آلوده است و کجا پاک.»
باغهای انگور و گردوی منطقه برایشان امن نیست. گوسفندان را هم به سختی برای چَرا میبرند و همه اینها روایت زندگی در مرزهای پر مین است «۲۱ روز بعد از حادثهای که برای مادرم اتفاق افتاد، مرکز مینزدایی به این منطقه آمد. در قیاس با دفعات قبلی که افراد دچار حادثه شده بودند، سرعت کارها بالاتر بود.»
براساس آماری که سایت مین و زندگی منتشر کرده است، اسفندماه سال ٩٦ پرحادثه بوده. انفجار مین در شوش باعث مجروحشدن ۴ عضو یک خانواده شد. در ١٤ اسفند دو برادر کولبر در مرز بانه روی مین رفته و مجروح شدند. در ١٧ اسفند انفجار مین در مرز پیرانشهر باعث کشته شدن یکنفر و مجروح شدن دو نفر دیگر شد و هجدهم همان ماه یک سرباز در مرز سقز مجروح شد.
٢٠ اسفند انفجار مین در قصرشیرین عامل موجگرفتگی یک مینروب شد و در دهلران هم باعث موجگرفتگی یک راننده و انهدام تراکتور شد. ٢١ اسفند انفجار مین در شوش یک نوجوان را کشت و ٢٣ اسفند ماه هم در سردشت یک رأس گاو تلف شد. بر این اساس به صورت کلی در اسفند گذشته دو شهروند کشته و ۹ شهروند دیگر مجروح شدند. یک دستگاه تراکتور منهدم و یک رأس دام تلف شد. یک مینروب و یک سرباز هم مجروح شدند.
در بهمنماه ۱۳۹۶ هم طی ۲ فقره انفجار مین و مهمات باقیمانده از جنگ یک شهروند زخمی و یک شهروند کشته شد.
آمار آسیبدیدگان آذر ۱۳۹۶ هم کم نبود. طی ۱۰ فقره انفجار مین و مهمات باقیمانده از جنگ، یک مینروب و سه شهروند کشته و دو نفر زخمی شدند و یک دستگاه پراید منهدم شد.
وضعیت در آبان ۱۳۹۶ هم متفاوت نبود. طی ۱۰ فقره انفجار مین و مهمات باقیمانده از جنگ یک مینروب کشته و سه نفر زخمی شدند و همچنین یک نظامی کشته و سه نفر زخمی شدند. آسیبها به غیرنظامیان هم کم نبود و یک شهروند کشته و پنجنفر زخمی شدند.
آمارهای موجود از زمینهای آلوده به مین در ٦ماه دوم سال گذشته نشاندهنده این واقعیت است که هر ماه مناطق آلوده به مین قربانی میگیرند. قربانیانی که در بعضی از ماههای سال تعدادشان بیشتر میشود.
از شمال غرب تا جنوب غرب
از شمال غرب تا جنوب غرب هنوز مینها زمین را رها نکردهاند و همچنان جان میگیرند. شمال و جنوبی با آبوهوای متفاوت که به همین خاطر در هر فصل میزان مصدومان و کشتهشدگانش فرق دارد. شرایط آبوهوایی در روند پاکسازی هم اثر دارد و خیلیوقتها امکان بازسازی را سلب میکند. صادقی؛ پژوهشگر حوزه مین میگوید در گرمای خوزستان از فروردینماه تا اواخر آبانماه تردد مردم در مناطق آلوده کمتر است.
هوا گرم است و مردم کمتر به سمت مناطق آلوده میروند و همین عاملی است که کمتر در معرض آسیب قرار گیرند. «میادین مین فقط در مرزها باقی مانده و چوپانها برای تعلیف در تابستان راهی مناطق دور نمیشوند و برای همین هم تلفات کمتر شده یا به صفر میرسد.» در فصل پاییز و زمستان در جنوبغرب کشور علفزارهای وسیعی ایجاد میشود و چوپانها هم راهی مناطق دورتر میشوند. برای همین هم آمار کشتهشدگان و تلفات بیشتر میشود. «در همین پاییز و زمستان چندین نفر در شوش روی مین رفتند.»
وضعیت در شمال غرب برعکس است. در استانهای سردسیر شمال غرب کشور با رویش گیاهان در فصل بهار و هجوم مردم برای چیدن گیاهان، تلفات زیاد میشود. این روند تا آبانماه ادامه دارد. «اگر اتفاقی خارج از این دوره بیفتد، اغلب کولبرانی هستند که برای بردن بار به مناطق مینخیز رفتهاند. آنها در تمام طول سال راهی کوهها و مناطق پرخطرند و برای همین هم در این زمان اغلب گرفتار مین میشوند.»
صادقی میگوید حالا سالهاست که آموزشهای مقابله با مین در فصلهای مرتبط با هر استان برگزار میشود، اما این آموزشها باید مستمر باشد تا رفتار مردم محلی تغییر کند و بدانند در فصلهایی که خطر بیشتر است، کمتر در مناطق مینخیز حاضر شوند. «تا پایان پاکسازی باید رفتار مردم تغییر کند. در بسیاری از مناطق شهرستان سردشت؛ مردم برای چیدن گیاهان دارویی میروند، باید محل به دست آوردن گیاهان دارویی را تغییر دهند. یا بسیاری از روستاییان از چشمههایی آب میآورند که اطرافش منطقه پرخطر است. آنها باید بدانند برای به دست آوردن آب باید به کدام چشمهها بروند تا جانشان در خطر نباشد.»
آموزش مقابله با خطرات مین برای مردم محلی از سال ٨٢ شروع شد و از همان زمان مسئولیت این امر به سازمان هلالاحمر و بهزیستی واگذار شد. سازمانهایی که در کنار کارها و مشکلات بسیار زیاد خودشان، توجه به مین در دسته ماموریتهای ثانویهشان قرار گرفت. «هلالاحمر و بهزیستی هر دو ازجمله سازمانهایی هستند که مشکلات و مسئولیتهای بسیاری دارند. آموزش مردم مناطق دارای مین بهطور قطعی ازجمله آموزشهایی خواهد بود که آنها به درستی مورد توجه قرار خواهند داد. این سازمانها توانایی عملی رسیدگی به مشکلات مناطق مینزده را ندارند و از سویی تعداد کارشناسان این حوزه هم بدون تخصص کافی و محدود است. ماموریت اصلی این سازمانها موارد دیگر است.»
این درحالی است که آموزشها به جمعیتهای ساکن در مناطق آلوده اثرات مثبت خود را به خوبی در سطح جهان نشان داده است. قربانیان مین در جهان از ١٥ هزار نفر در هرسال در دهه ٩٠ میلادی به حدود ٤ هزارنفر کاهش پیدا کردهاند.
صادقی میگوید لازم است بخش جداگانه و تخصصیای به مسأله مین اختصاص داده شود. جمعیت هلالاحمر این کار را به بخش امداد و نجات سپرده است و همه میدانیم امدادونجات هلالاحمر چه بخش پرکار و پرمسئولیتی است. «در اساسنامه مرکز مینزادیی آمده که آموزش به عهده آنهاست، ولی میتوانند این امر را به سازمانهای دیگر واگذار کنند و این مرکز را هم به جمعیت هلالاحمر و سازمان بهزیستی واگذار کرد.»
هرچند به گفته صادقی واگذاری به این دو سازمان از منظر تئوری کاری درست است، چراکه تواناییهای این دو سازمان برای آموزش و مهار مشکلات مناطق دارای مین لازم است، اما این سازمانها از نظر عملی توانایی رسیدگی ندارند. «با وجود اینکه آموزشهای مختلفی ارایه میشود، اما هیچ انعکاسی در سایتهای این سازمانها نمیبینیم. مرکز مینزدایی هم هیچ اطلاعاتی از کارهایی که انجام داده، ارایه نمیدهد و حتی سایت هم ندارد.»
مینها جنگافزار کشتار جمعی نیستند، اما بدون تردید یکی از مرگبارترین سلاحها علیه غیرنظامیان هستند. مینها بین پوتینهای یک سرباز و کودک هیچ تفاوتی قایل نیستند و از این جهت بکارگیری آنها در جوامع بینالمللی مورد مناقشه است. به گزارش سازمان ملل، انفجار مین در ۳۰سال گذشته به کشتهشدن بیش از یکمیلیون نفر در جهان انجامیده است.
براساس همین گزارشها از هر ١٠ قربانی مین هفت نفر غیرنظامی بوده که سه نفر آنان نیز کودک بودهاند. از طرفی مینهای زمینی برخلاف سایر جنگافزارها چندان گرانقیمت نیستند. قیمت یک مین ضدنفر بین یک تا سه دلار است و بسیار سریع آماده و به کارگرفته میشود و از این نظر برای جنگجویان سلاح کارآمدی به حساب میآید. اما برای خنثیسازی هر عدد مین هزینهای نزدیک به هزار تا ٣ هزار دلار پیشبینی میشود.
ایران پس از مصر، دومین کشور آلوده به مین است. به گفته مسئولان، در طی جنگ هشت ساله با عراق بیش از ١٦میلیون مین در پنج استان غربی کشور کاشته شده و حدود ٤میلیون و ٢٠٠هزار هکتار زمین را آلوده کرده است. استان ایلام با ١٧٠٠٠٠٠ هکتار، خوزستان با ١٥٠٠٠٠٠ هکتار، کرمانشاه ٧٠٠٠٠٠ هکتار، آذربایجانغربی ١٥٠٠٠٠ هکتار و کردستان با ١٥٠٠٠٠ هکتار سطوح آلوده به مین و مهمات باقیمانده از جنگ کشور را تشکیل دادهاند.
تا کنون حدود ۱۰هزار تن از ساکنان این استانها بر اثر برخورد به مین یا مهمات باقیمانده از جنگ جان خود را از دست داده یا مجروح و معلول شدهاند.
ماههای اسفند و فروردین در دو منطقه آلوده به مین کشور یعنی شمال غرب و جنوب غرب مشترک است. ماههایی که در آن از هر دو منطقه افراد بسیاری مصدوم یا کشته میشوند. آبوهوای معتدل و خوب عاملی است که ساکنان هر دو منطقه در این دو ماه بیش از پیش اسیر مینها شوند. «البته این نکته را نباید نادیده گرفت که در این دو ماه برخلاف تصور ما در استانهای درگیر با مین امدادگرهای بیشتری حضور دارند و بالگردهای امداد هم بیشتر در منطقه حاضرند.» هرچند به گفته صادقی اگرچه امدادگران در این مدت تعدادشان زیاد است، اما به صورت کلی تعداد کم آنها در میدانهای مین ازجمله گلایههای اصلی است؛ امدادگرانی که تعداد آنها نسبت به تخریبچیان معادلهای نابرابر است.
یک امدادگر؛ ۱۵ تخریبچی
جاسم بارهاوبارها تنها به میدان مین رفت. امدادگری در میدان مین برای او حالا خاطرهای است از سالهای دور؛ سالهایی که به تنهایی همراه با گروه ١٥ نفرهای از تخریبچیان به میدان میرفت. او حالا میگوید هنوز هم یکی از اصلیترین مشکلات امدادگران میدان مین تعداد کم آنهاست. «در یکی از حوادث به تنهایی دو نفر از مصدومان با شدت بسیار بالای جراحت را مداوا و به مرکز درمانی اعزام کردم.»
جاسم مجدم سال ١٣٨٥ از اهواز و برای ماموریتی سه ماهه از طریق سازمان امداد و نجات استان خوزستان به شرکت عمران پارس و بعد از آن به شرکت مشاور عمران معرفی شد؛ شرکتهایی که کارشان پاکسازی مناطق آلوده به مین بود.
او ١٠ سال در مناطقی، چون دهستان و بخش اسماعیلیه، شلمچه، چزابه، شهرهای مرزی بستان و فکه امدادگری کرد. «امدادگری در میادین مین از حساسیت فوقالعادهای برخوردار بوده و با توجه به دور بودن از کلیه سرویسهای درمانی لازم است تا امدادگر قوه درک و آموزش بسیار بالایی داشته باشد که بتواند به نحو احسن و بدون کمترین تلفات و آسیب خدمترسانی کند.»
مجدم میگوید بین یک امدادگر میدان مین با امداگر جاده و درون شهری اختلاف زیادی وجود دارد. امدادگر جاده و درون شهری به کلیه سرویسهای درمانی از قبیل: مراکز درمانی، داروخانهها و داروها، سیستم ارتباط رادیویی با مراکز امدادونجات و ١١٥ و. دسترسی دارد و در عمل هیچگونه خطری او را تهدید نمیکند، ولی یک امدادگر میدان مین علاوه بر اینکه وظیفه نجات جان مصدوم در میدان را به عهده دارد، وظیفه فرماندهی در حوادث و از همه مهمتر نجات جان خود و سایرین نیز به عهده او است و هر لحظه ممکن است خود امدادگر هم مورد اصابت یا برخورد با دشمن خفته قرار گیرد.
«مدتهای بسیاری تکنفره امدادرسانی کرده و هیچگونه دستیار یا کمکی در امر نجات جان مصدمان و حوادث نداشتم. بعد از گذشت مدت زمانی به تکاپو افتاده و با همت و پشتکار پرسنل پاکسازی توانستم در حد مطلوبی در امر خودامدادی و دگرامدادی آموزش و اطلاعرسانی کنم.»
عمده فعالیتهای آموزشی و توجیهی در آن زمان برای پرسنل پاکسازی و در پنج استان آلوده کشور شامل شیوه برخورد با مصدوم، امدادرسانی حرفهای، شیوه آتلبندی، کنترل و رفع خونریزی و انتقال صحیح و بیخطر از محل حادثه به نزدیکترین مرکز درمانی بود.
مجدم، اما امدادگری در میدان مین را امری مستمر میداند، یعنی مصدوم بعد از حادثه هم نیازمند رسیدگی و کمک است و نجات جان از محل حادثه نمیتواند به وضع او کمک کند. «از جمله کارهایی که بعد از مصدومیت انجام میدادم، سرکشی مرتب و روزانه به مصدومان، تعویض پانسمان و کمک در امر درمانی و ارتوپدی آنها بود، همچنین تا جایی که میتوانستیم به منازل شهدا سرکشی میکردیم و از وضع معیشتی آنان به مسئولان استانی و کشوری اطلاعرسانی میکردیم.»
او حالا دو سالی است که بازنشسته شده است و آمار دقیقی از تعداد امدادگران در میدانهای مین ندارد، اما همچنان میگوید تعداد اندک امدادگران در کنار دوری و بعد مسافت از مراکز درمانی و کادر پزشکی بیشترین معضل و مشکل حال حاضر است. مشکلی که در بسیاری از موارد نادیده گرفته شده «ما تنها و با دست خالی کاری از دستمان ساخته نیست.»