bato-adv

روایت عجیب مهراب قاسمخانی از سانسور در تلویزیون

گفتن یه خانواده پلیس اصلاً نمیشه و اجازه ندارى با پلیس شوخى کنى. ما هم گفتیم چشم و فقط بهنام پلیس شد. بازنویسى شد. گفتن یه محله دزد نمیشه و توهین به محل محسىب میشه. گفتیم ما که اسم محل رو نیاوردیم. گفتن به هر حال میشه محدوده اش رو تشخیص داد. گفتیم چشم. بازنویسى کردیم و تبدیل شد به یه خونه با چندین خانواده که همه شون دزدن. گفتن نمیشه و این مفهوم رو القا میکنه که همه مردم دزدن. یه نفرشون دزد نباشه. گفتیم چشم. یه شخصیت غیر دزد بین همسایه‌ها اضافه کردیم. گفتن نمیشه. اگه این دزد نیست چرا لو نمیده بقیه رو؟ گفتیم یه کارى میکنیم ندونه. گفتن اون وقت معنیش این میشه که تنها کسى که دزد نیست احمقه. بازنویسى شد.

تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۰۷ شهريور ۱۳۹۷
روایت عجیب مهراب قاسمخانی از سانسور در تلویزیون
بعد از دعوت امیر مهدی ژوله برای بیان تجربیات سانسور در صدا و سیما، مهراب قاسمخانی به این دعوت پاسخ داد.
 
مهراب قاسمخانی در مورد سانسور در سریال دزد و پلیس نوشت: «دعوت ژول به بازى من و سانسورچى رو لبیک میگم و از بین خاطرات متعدد و شیرینم با سانسورچى هاى عزیز، یه خاطره از سریال "دزد و پلیس" تعریف میکنم.

توى طرح اولیه اى که نوشتم، تمام محله اى که خانواده شقایق و هومن زندگى میکردن دزد بودن و فقط با دزد‌ها وصلت میکردن. زن‌ها و مرداى خانواده بهنام هم به صورت موروثى پلیس بودن و اونا هم فقط با پلیس‌ها ازدواج میکردن. قصه هم از یه جایى "رومئو و ژولیت" میشد. عشق یه پلیس و یه دزد.

همون اول گفتن یه خانواده پلیس اصلاً نمیشه و اجازه ندارى با پلیس شوخى کنى. ما هم گفتیم چشم و فقط بهنام پلیس شد. بازنویسى شد. گفتن یه محله دزد نمیشه و توهین به محل محسىب میشه. گفتیم ما که اسم محل رو نیاوردیم. گفتن به هر حال میشه محدوده اش رو تشخیص داد. گفتیم چشم. بازنویسى کردیم و تبدیل شد به یه خونه با چندین خانواده که همه شون دزدن. گفتن نمیشه و این مفهوم رو القا میکنه که همه مردم دزدن. یه نفرشون دزد نباشه. گفتیم چشم. یه شخصیت غیر دزد بین همسایه‌ها اضافه کردیم. گفتن نمیشه. اگه این دزد نیست چرا لو نمیده بقیه رو؟ گفتیم یه کارى میکنیم ندونه. گفتن اون وقت معنیش این میشه که تنها کسى که دزد نیست احمقه. بازنویسى شد. فقط چند تا همسایه دزد شدن. گفتن مادر خانواده دزد نباشه. توهین به مقام مادره. بازنویسى شد و مادر رو کلاً حدف کردیم. گفتیم مرده. گفتن حالا توهین به مقام پدره. بازنویسى شد. پدر رو هم تبدیل کردیم به دزد توبه کرده... تهش هم به هیچ قیمت راضى نشدن شقایق و بهنام به هم برسن. حتى گفتیم شقایق دزدى رو کنار میذاره و توبه میکنه... نشد...»

امیرمهدی ژوله چند روز پیش درباره سانسور در تلویزیون نوشت و از دیگر نویسندگان دعوت کرد که از تجربیات مشابه خود بگویند.
bato-adv
مجله خواندنی ها