رضا متهم ردیف اول گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم و قاتل من نیستم ما با هم وارد کارگاه شدیم و بعد که سعید را به قتل رساندیم، جسد او را بیرون بردیم و هردو آن را آتش زدیم، اما کسی که سعید را به قتل رساند من نبودم و امیر بود که مرتکب این قتل شد.
حسادت دو همکار به درآمد همکار دیگرشان آنچنان شدید بود که تصمیم به قتل او گرفتند و بعد از کشتن مرد موفق جسد او را به آتش کشیدند.
به گزارش شرق، اردیبهشت دو سال قبل زنی جوان به مأموران پلیس ورامین خبر داد که شوهرش به نام سعید گم شده است. این زن به مأموران گفت: شوهرم طبق معمول هر روز سرکار رفت، اما شب به خانه نیامد. من چندباری هم به او زنگ زدم اما تلفنش را جواب نداد چون در کارگاه سروصدا زیاد بود. فکر کردم که صدا را نشنیده است، اما وقتی شب شد و به خانه نیامد به کارگاه رفتم و دیدم خبری از شوهرم نیست و تصمیم گرفتم موضوع را گزارش بدهم.
بعد از گفتههای این زن، تحقیقات گستردهای دراینباره آغاز شد و مأموران متوجه شدند جسدی حوالی ورامین پیدا شده است. جسد سوزانده شده بود و امکان تشخیص هویت آن وجود نداشت، اما زمانی که از پدر سعید آزمایش دیانای گرفته شد مشخص شد که دیانای این مرد با جسد پیدا شده همخوانی دارد و بهاینترتیب جسد شناسایی شد.
اینبار مأموران متوجه شدند سعید با دو نفر از همکاران خود تماسهای مکرری داشته است. زمانی که رضا و امیر بازداشت شدند اعتراف کردند سعید را به قتل رساندهاند. آنها گفتند که با سعید اختلافات زیادی داشتیم و چون نمیتوانستیم مشکلمان را حل کنیم تصمیم گرفتیم او را بکشیم.
رضا گفت: من و امیر دو ایرانی بودیم که کارگاه تراشکاری داشتیم. سعید هم افغانستانی بود و کارگاه تراشکاری داشت. مشتریان او بیشتر از ما بود و هربار به او میگفتیم آنقدر ارزان حساب نکن تا مشتریها سمت ما هم بیایند. قبول نمیکرد، ضمن اینکه دستگاههایی که او استفاده میکرد دستگاههای پیشرفتهتری بودند. از اینکه یک افغانستانی از ما بیشتر پول درمیآورد و کاسبی ما کساد بود، خیلی ناراحت بودیم به همین دلیل تصمیم گرفتیم او را بکشیم چون اصلا با ما همکاری نمیکرد. وارد کارگاهش شدیم و زمانی که داشت کار میکرد و دستگاه روشن بود، او را به پشت کارگاه، جاییکه صدایی نباشد، بردیم و دستوپایش را بستیم و بعد هم با پارچهای که دور گلویش پیچیدیم او را خفه کردیم. البته من فقط کمک کردم و امیر بود که او را خفه کرد. بعد جسد را خارج کردیم و به زمینهای خالی اطراف بردیم و در آنجا سوزاندیم و رها کردیم. یک چک و گوشی تلفنهمراه و چند وسیله دیگر او را هم برداشتیم.
بعد از اعتراف رضا، دیگر متهم پرونده نیز به قتل اعتراف و او نیز اتهام را متوجه رضا کرد و گفت: بعد از اینکه وارد کارگاه شدیم، این رضا بود که سعید را خفه کرد و من فقط دستوپای او را بستم و جسدش را آتش زدم.
با توجه به گفتههای متهمان، اولیایدم و شواهد موجود در محل قتل و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه هر دو متهم به اتهام قتل عمدی صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. متهمان در شعبه 11 دادگاه کیفری استان تهران مورد محاکمه قرار گرفتند. در ابتدای جلسه رسیدگی پدرومادر سعید در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند و گفتند درصورتیکه برای هر دو متهم حکم قصاص صادر شود، تفاضل دیه را خواهند پرداخت؛ در ادامه متهمان در جایگاه قرار گرفتند. رضا متهم ردیف اول گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم و قاتل من نیستم ما با هم وارد کارگاه شدیم و بعد که سعید را به قتل رساندیم، جسد او را بیرون بردیم و هردو آن را آتش زدیم، اما کسی که سعید را به قتل رساند من نبودم و امیر بود که مرتکب این قتل شد.
وقتی نوبت به امیر رسید، او هم اتهام را رد کرد و گفت: ما هردو با سعید اختلاف داشتیم و موضوع فقط اختلاف من نبود ضمن اینکه کسی که سعید را خفه کرد من نبودم و رضا بود که او را خفه کرد من فقط در آتشزدن جسد نقش داشتم و کار دیگری نکردم.
روز حادثه ما وارد کارگاه شدیم و درحالیکه دستگاه روشن بود و صدای کسی شنیده نمیشد به سمت سعید رفتیم و دستوپای او را بستیم در همین حین صدای مادرش آمد و ما برای اینکه صدای سعید به او نرسد چیزی دور دهانش بستیم البته رضا بود که گلوی سعید را فشار داد و زمانی که دیدیم او مرده است دیگر چارهای جز ازبینبردن جسد نداشتیم، به همین دلیل تصمیم گرفتیم جسد را آتش بزنیم.
آن را در چیزی شبیه صندوق گذاشتیم و از کارگاه بیرون بردیم و رویش بنزین ریختیم و آتش زدیم تا جسد از بین برود و شناسایی نشود. چک را هم برداشتیم چون مقتول بدهی داشت و ما میخواستیم طلبمان را با او تسویه کنیم. با پایان گفتههای متهمان هیئت قضات برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند.