bato-adv
کد خبر: ۳۹۹۸۵۳
آخرین سفر شاه به فرنگ

شش کیلو پودر خارش‌زا سوغات مظفر الدین شاه از فرنگ!

یک گردی از فرنگستان با خود آورده بود که به قدر بال مگسی اگر در بدن کسی یا رختخواب کسی می‌ریختند، تا صبح نمی‌خوابید و مجبور بود مدام بدن خودش را بخاراند. دو مَن (حدود شش کیلو) از این گرد را آورد، اتصال (دائم) در رختخواب عمله خلوت (نوکران دربار) می‌ریخت، آن‌ها به حرکت آمده، حرکات مضحک می‌کردند و او می‌خندید!

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۰ - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸

شش کیلو پودر خارش‌زا سوغات مظفر الدین شاه از فرنگ!

شاه قاجار با این‌که دوبار پیش از این، جهت مداوای امراض در آب‌های معدنی فرنگ و آشنایی با فرهنگ و صنعت آن دیار ـ و نه چیز دیگری ـ عازم اورپا شده بود، بااین‌حال شوق و ذوقش را در خاطرات آخرین سفرش به فرنگ پنهان نکرده و روز ـ به روایت خود ـ "نزول"اش را این‌گونه ثبت می‌کند: "عموم مردم از ورود ما زیاده اظهار شعف می‌نمودند. ما هم به همه اظهار مهربانی می‌کردیم و با دستمال تعارف می‌نمودیم. حقیقتا خیلی خوب از ما پذیرایی کردند."

به گزارش فرادید، مظفرالدین شاه قاجار علاوه بر تاج‌وتخت شاهی و علاقه به تفریح و خوش‌گذرانی، عشق سفر به فرنگ را هم از شاه شهید به ارث برده بود. او در طول دوران ده‌ساله‌ی سلطنتش در فواصلی نزدیک به هم به اورپا مسافرت کرد. در عصری که خزانه‌ی مملکت خالی‌تر از هر دوران دیگری بود و امور جاریه‌ی کشور ازطریق استقراض از بانک‌های روس و انگلیس درقبال اعطای امتیازات فراوان انجام می‌شد، در16 خرداد 1284، شاه جماعتی 50نفره از خدم‌وحشم دربار را راهی سفری صدروزه کرد، که به شهادت تاریخ، دستاوری به‌جز "هیچ" برای ایرانیان نداشت. سفری پرخرج که منابع مالی آن ازطریق وامی به ارزش 290 هزار ليره از بانك شاهي انگليس تأمین شد.

مظفرالدین شاه در سفر آخر به اورپا از اتریش، فرانسه، بلژیک و روسیه دیدن کرد. او در این سفر دستاوردهای اندکی ـ آن هم فقط برای دربار ـ به همراه آورد. ازآن‌جمله چند دستگاه تلفن برای دربار، سیناتوگراف برای دربار، فنوگراف (دستگاه ضبط و پخش صدا) برای دربار و لانترن مژیک (دستگاه نمایش تصاویر غیرمتحرک یا جهان‌نما) باز هم برای دربار. و البته بدهی چند صد هزار لیره‌ای برای مردم که کشورشان از پس جنگ روس و ژاپن، بیش از گذشته گرفتار تورم و گرانی شده و به نان شب محتاج بودند. در طرف دیگر اما، شاه و رفقا، در فرنگستان گشت‌وگذار می‌کردند، در جشن‌های باشکوه حاضر می‌شدند، به سیرک و اپرا و مراسم حرکات موزون  می‌رفتند، در فروشگاه‌های پرزرق‌وبرق خرید می‌کردند و جایی نوشته آمده که گویا به بانوان فرنگی به دیده‌ی حسرت می‌نگریسته‌اند. مظفرالدین شاه هم‌چنین به تجویز پزشکی انگلیسی دارویی برای تقویت قوه‌ی باه همراه خود به ایران آورد که گفته می‌شود تأثیر همان دارو بر کلیه‌ها، باعث مرگش شد.


تاریخ به نکویی از مظفرالدین شاه نام نمی‌برد. او را مردی بیمار، بی‌سواد، بی‌کفایت و در پی مسخره‌بازی معرفی می‌کند. خاطرات سفرهای او به فرنگ نیز مملو از این ظرائف است. در بخشی از خاطره‌ی سفرش به بلژیک نوشته: "یک مرد که یک طرف سبیلش بلند بود، یک طرف کوتاه... [آمد]. از ریشش به سبیلش درست کرده بود. خیلی خندیدیم. اسماعیل‌خان فراش خلوت پیش ما بود، به او نشان دادیم. حیف که فخرالملک نبود که نشان بدهیم و درست خنده کنیم." تاج‌السلطنه خواهرش در خاطره‌ای از سفرهای برادر به فرنگ می‌نویسد: "... گردي از انگلستان با خود آورده بود كه به قدر بال مگسي اگر در بدن كسي يا رختخواب كسي مي‌ريختند تا صبح نمي‌خوابيد و مجبور بود اتصال بدن خودش را بخاراند. دو من از اين گرد آورده و اتصال در رختخواب عمله خلوت مي‌ريخت، آنها به حركت آمده، حركات مضحك مي‌كردند و او مي‌خنديد."

علی‌اصغر شمیم در کتاب «ایران در دوره سلطنت قاجار» در توصیف پنجمین شاه قاجار می‌‌نویسد: «تاریخ او را فردی ساده‌لوح، سهل‌القبول، متلون‌المزاج، مسخره و مضحکه‌پسند به خلوت می‌شناسد که از لحاظ فکر، کودکی سالخورده بیش نبود. در دوره او امور سلطنت با میل عمله‌جات خلوت با وزرای خودغرض اداره می‌شد. خلوتیان پادشاه گویا از پست‌فطرتان و پست‌نژادان و بی‌تربیت و بداخلاقان انتخاب شده بودند. از این رو وضع دربار ملاعبه بود. پادشاه شخصا با آن همه تعلیم و تربیت دارای هیچ علم نبود و از اطلاعات سیاسی و تاریخی و غیره که لازمه جهانداری است، بی‌بهره بود و از این رو مال‌بینی و عاقبت‌اندیشی، حتی برای خود و اخلاف خویش، هم به خاطرش خطور نمی‌کرد."


بزرگ‌ترین افتخار شاه علیل قاجار، امضای سند مشروطه بود. بعید به نظر می‌رسد پادشاهی که به گواهی تاریخ، به سختی می‌توانست تا صد بشمارد و با سواد و معلومات کاملا بیگانه بود، از آگاهی به فواید دموکراسی و مشروطه و حکومت قانون، تن به امضای سند مشروطه داده باشد، محتمل آن است که فرمان مشروطه امضا شد از ترس گرفتار شدن مظفرالدین شاه به غضب عامه و مرگی مانند پدرش. به دیگر سخن، شاید صدور فرمان مشروطه، دلجویی پادشاهی علیل و پرخرج از مردمی فقیر و نجیب بوده‌باشد. چراکه سند مشروطه، اندکی بعداز آخرین سفر شاه به فرنگ که باعث بروز نارضایتی‌های عمومی شد، به امضای شاه رسید.

bato-adv
مجله خواندنی ها