bato-adv

(عکس و متن) همایون بهزادی و حسن روشن در یک گفت‌وگوی رک‌و‌راست

(عکس و متن) همایون بهزادی و حسن روشن در یک گفت‌وگوی رک‌و‌راست

دو مهاجم بزرگ فوتبال ایران در سال‌های گذشته باحضور در دفتر کیهان ورزشی صحبت‌های جالبی را مطرح می‌کنند که خواندن آن می‌تواند به درک بهتر فضای فوتبال ایران در آن زمان کمک شایانی کند.

تاریخ انتشار: ۱۲:۲۱ - ۲۰ فروردين ۱۳۹۹

در این روز‌ها که به علت به کار رفتن جملاتی سخیف در یکی از برنامه‌های ورزشی تلویزیون درخصوص یکی از مدیران برجسته استقلال (تاج سابق) باعث شد تا پیشکسوتان استقلال (تاج سابق) و پرسپولیس بدون هیچ ملاحظه‌ای به جان هم بیفتند و همدیگر را با اتهاماتی عجیب زیر سؤال ببرند، مصاحبه‌ای قدیمی در مجله کیهان ورزشی که در حضور دو تن از بزرگان فوتبال ایران و این دو تیم پرطرفدار پایتخت، یعنی همایون بهزادی و حسن روشن به چاپ رسیده است توجهمان را جلب کرد تا با پرداختن به این گفتگوی نایاب و البته جذاب پی به عمق رابطه بازیکنان این دو تیم در آن زمان ببریم و درعین‌حال با مقایسه نکاتی که این دو نفر در مصاحبه نسبت به دروان فعلی بازگو می‌کنند به نتایج بسیار جالبی برسیم:

 

این گفتگوی مفصل که در سال بیست و دوم مجله کیهان ورزشی منتشرشده است با این مقدمه آغاز می‌شود:

 

"دو مهاجم یکی متعلق به دیروز و دیگری مرد میدان‌های امروز. همایون بهزادی مردی که دروازه‌بانان همیشه از او وحشت داشتند و روشن جوانی که به‌هرحال و در هر شرایطی که باشد برای بهترین دروازه‌بانان رعب برانگیز است.

 

در این صفحه شما افکار این دو را پیش روی دارید. همایونی زمانی است که از ورزش قهرمانی به دور است، اما هیچ‌گاه نتوانسته برای همیشه از ورزش دل بکند و هنوز از راه‌کار‌های تشکیلاتی و سازندگی با ورزش سروکار دارد. آن دیگری که این روز‌ها در اوج است و به قولی، به‌ظاهر دنیا به کامش هست، اما این تصویری است که قبل از این گفتگو از او داشتیم، زیرا در جریان همین نشست پی بردیم که روشن نه‌تن‌ها این روز‌ها کامی از دنیا نمی‌برد بلکه دل‌ودماغ درست‌وحسابی هم ندارد"

 

با آن‌ها به گفتگو نشستیم بدون اینکه این صحبت خط مشخصی داشته باشد، از قدیم و جدید و از همه‌چیز و همه‌جا گفته شد. زودتر از همایون، روشن آمد و تصمیم گرفتیم صبر بکنیم تا طرف سوم هم برسد و به همین دلیل بدون اینکه کاغذ و قلمی و مصاحبه‌ای در کار باشد روشن شروع به صحبت و بعد درد و دل کرد.

(عکس و متن) همایون بهزادی و حسن روشن در یک گفت‌وگوی رک‌و‌راست

روشن ابتدا از بهزادی گفت: «راستی دنیا عجب بازی‌های دارد هیچ‌کس از فردای خودش خبر ندارد روزی آرزویم این بود که در فوتبال همایون بهزادی بشوم و حالا وقتی به همه‌چیز در فوتبال رسیده‌ام، می‌بینم چیز خیلی زیادی به دست نیاوردم. راستی این را هم بگویم که اولین مربی من به‌طور رسمی در فوتبال باشگاهی هم همین همایون خان بود سال ۴۹ وقتی برای اولین بار در تیم شرق شاهین در دسته سوم باشگاه‌های تهران عضویت پیدا کردم بهزادی مربی همین تیم بود مطمئن باشید اگر آن روز‌ها شاهین منحل نمی‌شد و بازیکنان مرتب در پرسپولیس و پیکان جابه‌جا نمی‌شدند، من سر از شاهین درمی‌آوردم.»

 

همایون بهزادی هم از راه می‌رسد و کم‌کم گفتگو می‌رود تا آغاز شود. ترجیح دادم تا اولین سوا لاتم را به نظرات این دو فوتبالیست از دو نسل طلایی فوتبال ایران، درباره هم اختصاص دهم.

 

در حضور روشن می‌خواهم که بهزادی درباره او اظهارنظر کند و برعکس از روشن هم‌چنین خواهشی را می‌کنم. ابتدا بهزادی اظهارنظر می‌کند و می‌گوید: «روشن در همان سال‌هایی که در تیم شرق شاهین عضویت داشت من آینده خوبی را برای پیش‌بینی می‌کردم، اما نه تا به این اندازه. از خصوصیات بارز او حرکات پا به توپ و دریبل زنی است، اما آنچه او را انگشت‌نما کرده، تسلط و مهارت عالی‌اش با توپ داخل محوطه ۱۸ قدم است. من معتقدم در بیرون از ۱۸ قدم مهاجمان بسیار زیادی را می‌توان پیدا کرد که تسلط خوبی به توپ دارند، اما مهاجمی که بتواند درون این منطقه عرض‌اندام کند به‌سادگی نمی‌توان یافت. به‌هرحال در آن زمان باشگاه شاهین منحل شد و تیم‌های وابسته به شاهین، چون شرق نیز از میان رفتند و در این گیرودار ما به فکر بازیکنان اصلی شاهین بودیم که بتوانیم به نحوی آن‌ها را حفظ کنیم و از بازیکنان جوان و نوجوان باارزش تیم‌های وابسته غافل ماندیم. به همین دلیل بازیکنانی، چون روشن از دستمان رفتند و این شاید بزرگ‌ترین اشتباه آن روز ما بود، اما حالا که او را در موقعیت ممتازی از فوتبال کشورمان مشاهده می‌کنم بسیار خوشحالم.»

(عکس و متن) همایون بهزادی و حسن روشن در یک گفت‌وگوی رک‌و‌راست

روشن نیز چنین درباره بهزادی مربی سابق خود می‌گوید: «آن روز‌ها بزرگ‌ترین آرزویم این بود که روزی در تیم شاهین بتوانم در کنار همایون بهزادی توپ بزنم، اما متلاشی شدن شاهین این فرصت را از من گرفت. نظیر بهزادی را فوتبال ما کمتر به یاد دارد به همین دلیل در پوسان وقتی کار ما با تیم کره به‌تساوی کشیده شد خیلی از بچه‌های تیم گفتند اگر یک بازیکن مثل همایون بهزادی داشتیم حتماً حریف را شکست می‌دادیم.»

 

بهزادی ادامه می‌دهد: «وقتی هم که فوتبال را کنار گذاشتم هزار و یک اتهام به من وارد کردند. مثلاً عده‌ای گفتند که بهزادی برای منافع شخصی‌اش پشت پا به پرسپولیس زد، درحالی‌که این من نبودم که از پرسپولیس رفتم بلکه آن‌ها بودند که مرا نخواستند. مگر به خبرنگاران نگفتند که بهزادی جایی در این تیم ندارد. من در آن شرایط چه‌کاری می‌توانستم؟ بکنم من هم طبق خواسته‌های آن‌ها به خانه اولاً بازگشتم و در شهباز مشغول تربیت جوانان و ایجاد پشتوانه برای تیم اول این باشگاه شدم. حالا کارم با چنان سرعتی پیش می‌رود که قول می‌دهم در سال‌های آینده باشگاه نیاز به بازیکن غیر شهبازی نداشته باشد، کما اینکه در سال جاری من ۱۰ بازیکن جوان و نوجوان به تیم شهباز دادم که در مسابقه‌های سراسری حضور دارد.

 

بهزادی ادامه می‌دهد: «به هر صورت جبر زمان این است که پیر‌ها صحنه را برای جوانان خالی کنند، اما ما طوری نرفتیم که جوان‌ها تشویق شوند.»

 

*روشن که صحبت‌های بهزادی، سخت متأثرش کرده است می‌گوید: «به همین دلایل است که می‌خواهم تا دیر نشده فوتبال را کنار بگذارم. وقتی به سرنوشت آدم‌های مثل جباری و بهزادی فکر می‌کنم ازهرچی فوتبال است حالم به هم می‌خورد. حداقل آرزویم این است که اگر قرار است تا آخرین روز در فوتبال در تاج بمانم سرنوشتی مثل این دو بازیکن بزرگ انتظار مرا نکشد.»

 

حرف روشن قطع می‌کنم و می‌گویم: «امروز خیلی صحبت از کناره‌گیری می‌کنی. فکر نمی‌کنم برای تو وقت این حرف‌ها رسیده باشد.»

(عکس و متن) همایون بهزادی و حسن روشن در یک گفت‌وگوی رک‌و‌راست

روشن پاسخ می‌دهد: «به‌هرحال فعلاً در جستجوی کار هستم و برای آینده، برنامه‌ام این است که تا پایان مسابقه‌های فوتبال جام جهانی برای تیم ملی بازی کنم و بعد فوتبال ملی را کنار خواهم گذاشت و پس‌ازآن به‌تدریج از فوتبال باشگاهی هم دور خواهم شد.»

 

بهزادی با شنیدن این گلایه‌های روشن می‌گوید: «به اعتقاد من این حرف را برای تو زود است، چون با بدنی که تو داری حالا حالا‌ها می‌توانی بازی کنی و عمر فوتبال تو خیلی طولانی‌تر از این‌هاست. من مطمئنم که تو ۶ و ۷ سال دیگر هم می‌توانی در تیم ملی دوام بیاوری.»

 

روشن درحالی‌که ابروهایش را در هم می‌کشد در پاسخ می‌گوید: «همایون خان کجای کار هستید؟ اگر بقول خود شما، بدنم اجازه بازی را به من بدهد، اما مسلماً ازنظر روحی خیلی زود از پای درخواهد آمد، کما اینکه همین حالا هم از این نظر احساس درماندگی می‌کنم. شما فکر می‌کنید تنها من باید به فکر فوتبال باشم؟ اگر این‌طور فکرمی کنید سخت در اشتباهید، چون الآن من با یک جنگ اعصاب دامنه‌داری روبرو هستم و از همه طرف دارند من را می‌کوبند در محاصره قرار گرفتم، نه راه پس دارم نه راه پیش.»

 

روشن بازهم در ادامه می‌گوید: «گناهم این است که در هنگ‌کنگ یا کره آن‌طور که از من انتظار داشتند نتوانستم خودم را نشان دهم به همین دلیل دارند دنیا روی سرم خراب می‌کنند. آن‌ها فکر می‌کنند که یک بازیکن همیشه باید در اوج باشد، غافل از این‌که بازیکن خوب هم نزول دارد. نمی‌شود من همیشه در بهترین شرایط وارد میدان شوم.

 

این نزول‌ها اکثر موقتی و به خاطر خستگی بدن است گرچه هنوز برای خودم قطعی نشده است که واقعاً دچار نزول شدم، اما اعصاب‌خردکن‌ها دست‌بردار نیستند. گفتم که هنوز نمی‌دانم دچار نزول شده‌ام یا نه. ع. در شرق دور من از ناحیه پا دچار عفونت شدم من نتوانستم درست‌وحسابی تمرین کنم. اگر این فشار اعصاب خورد کن کمی دیگر ادامه یابد قادر نیستم برای همین مدت کم در مسابقه‌های جام جهانی طاقت بیاورم.»

(عکس و متن) همایون بهزادی و حسن روشن در یک گفت‌وگوی رک‌و‌راست

بهزادی که تا این لحظه ساکت است به روشن دلداری می‌دهد و می‌گوید: «این همیشه در فوتبال ما بوده است. جنگ اعصاب جزو فرهنگ فوتبال ما شده است. روزگاری برای اینکه مرا خرد کنند می‌گفتند که بهزادی تماشاگران را تحریک می‌کند که به بازیکنان حریف فحاشی کنند. اگر من مسئول این کار تماشاگر بودم پس چرا حالا که فوتبال را کنار گذاشتم بازهم تماشاگران به داور و بازیکن فحاشی می‌کند؟ حتی بدتر از گذشته. البته روشن جان یادت باشد که همیشه آدم‌های بزرگ، و افرادی که کاری از دستشان برمی‌آید، دشمن‌دارند و از این حرف‌ها هم نباید از کوره در بروی. توکار خودت را بکن آن‌ها هم کار خودشان را می‌کنند.»

 

از روشن می‌پرسم کار رستوران در بندرعباس به کجا کشید؟

 

پاسخ می‌دهد: «با آمدن جکیچ همه برنامه‌های ما نقش بر آب شد. رفیقی در بندرعباس دارم که در آنجا صاحب رستورانی است پیشنهاد کرد به لحاظ موقعیت خوبی که این شهر دارد من هم با او شریک شوم و یک رستوران بازکنیم. من هم موافقت کردم که در کنار این کار به فوتبال بندرعباس هم سروسامانی بدهم. پیرو همین پیشنهاد قرار شد که برای اداره کار هفته‌ای سه روز به بندرعباس بروم، اما با پیدا شدن سروکله جکیچ تمام برنامه‌های ما به هم خورد، چون باید تمام هفته در اختیار تیم باشیم. در غیر این صورت در هر شرایطی که باشم از تیم کنار گذاشته خواهم شد. همین تهدید سبب شد که اندیشه احداث رستوران از ذهنم کاملاً خارج شود.»



می‌گویم حالا که صحبت از جکیچ کردی بد نیست کمی هم درباره اوضاع داخلی تیمت بگویی؟

 

روشن پاسخ می‌دهد: «همه‌چیز در تیم فوتبال ما عالی است و ما هیچ کم و کسری نداریم. جکیچ مربی دلسوز و بسیار علاقه‌مندی است. او یک آرشیتکت است که می‌تواند از این را به‌مراتب بیشتر از فوتبال پول به دست بیاورد، اما عاشق فوتبال است و می‌گوید آمدم تا تاج را درست کنم و اگر در این راه موفق نشوم قبل از این‌که رهبران آن باشگاه بگویند خودم خواهم رفت. به‌طورکلی ما امسال در فکر قهرمانی نیستیم، چون بازیکنان ما جوان‌تر از آن هستند که قادر به کسب چنین عنوانی باشند. اما یادتان باشد که تا سال آینده قهرمان بدون، چون وچرایی جام است.»

 

از وضع خودش در تیم تاج و رابطه‌اش با بازیکنان به‌عنوان کاپیتان سؤال می‌کنم و پاسخ می‌دهد: «من در تیم مشکلی ندارم، زیرا در تیم رابطه‌ها کاملاً مشخص است و همه به مقرراتی که از جانب مربی وضع‌شده است احترام می‌گذارند. شاید تنها بازیکنی که در تیم مشکل دارد خود من باشم که البته این مشکلات بیشتر خصوصی است تا مربوط به وضع کلی تیم باشد. من به‌عنوان کاپیتان دارای وظایف بسیار سنگینی هستم، ازجمله کنترل کامل بازیکنان چه در زمین و چه در اوقات بیکاری. مثلاً من وظیفه‌دارم ترتیبی دهم که بازیکنان ساعت ۱۰ شب در خانه‌هایشان باشد به همین دلیل اغلب شب‌ها سرزده وارد خانه بازیکنان می‌شوم تا از وضعیت آن‌ها آگاه شوم، اما چه خوب بود مردم قبول می‌کردند که کاپیتانی جز دردسر چیزی برایم نداشته، زیرا اغلب غیرازاین فکر می‌کنند. مثلاً امروز یکی از کاسب‌های محل که من هرروز از کنار مغازه‌اش رد می‌شوم با طعنه گفت"حسن آقا ما نمی‌دانستیم که کاپیتانی این‌همه قیافه گرفتن لازم دارد" و یا انواع و اقسام متلک‌ها که دوستان نثارم می‌کنند.

 

وقتی همایون را خیلی ساکت میابیم باز گریزی به گذشته می‌زنم و می‌پرسم در طول زمان بازدید از چه مدافع و از چه دروازه‌بانی بیشتر حساب می‌بردی؟

 

در جواب می‌گوید: «من در سه دوره سه دروازه‌بان خوب دیدم امیر آقا حسینی، عزیز اصلی، ناصر حجازی. اما درباره مدافعان من زیاد روی آن‌ها حساب نمی‌کردم، اما اگر بخواهیم بهترین را نام ببریم مسلماً باید به اسامی آشتیانی و عرب اشاره‌کنم.»

 

این گفتگو جذاب و خواندنی البته ادامه داشت که امیدواریم بتوانیم در آینده خیلی نزدیک آن‌ها را تقدیم شما کنیم، اما بااین‌وجود به نظرمی رسد برای درک هر چه‌بهتر فضای حاکم آن دوره از فوتبال ایران، همین صحبت‌های صادقانه این دو مهاجم کافی باشد.

منبع: ورزش ۳

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین