انتشار سندی از دستور جلسه هیئت مدیره استقلال نشان میدهد که چگونه میشود که این باشگاه مردمی و بزرگ با مشکلات گستردهای مواجه میشود و نمیتواند به جایگاه واقعی خود برسد.
روز گذشته بود که وزیر ورزش و جوانان در نامهای به وزارت اطلاعات خواستار برخورد با مفسدان فوتبال شد. او در این نامه تاکید کرد برخی واسطهها با آوردن بازیکنان خارجی به فوتبال ایران فضای ناسالمی را در این رشته به وجود آورده اند.
از طرفی طی هفتههای اخیر اسناد و مدارک مهمی در خصوص جا به جایی بازیکنان و هزینههای هنگفتی که از بیت المال برای آنها انجام شده، در رسانههای مختلف منتشر شد. شاید به همین دلیل مسعود سلطانی فر خواستار مبارزه جدی وزارت اطلاعات با این موضوع شده است.
یکی از باشگاههایی که طی سالهای اخیر حرف و حدیثهای زیادی در مورد نحوه به جایی بازیکنان و همچنین شیوه اداره اش مطرح شده، استقلال است. باشگاهی که علاوه بر ورود جدی نهادهای نظارتی برای بحث ورود و خروج بازیکنانش، باید روی چگونگی کارکرد مدیران آن هم ورود جدی کرد.
نکته عجیبتر از عقد قرارداد یا نحوه پایان همکاری با مربیان و بازیکنان این تیم، نظارت روی عملکرد مدیران است. به طور مثال، چرا مدیرعامل یا معاون ورزشی یک باشگاه که زیانده محسوب میشود و زیر نظر دولت فعالیت میکند، باید از بلیط بیزینس کلاس برای سفرهای خود استفاده کنند؟ عجیبتر اینجاست که هیات مدیره وقت نیز با این موضوع موافقت کرده؛ آن هم در شرایطی که مدیران باشگاههای دولتی و علی الخصوص استقلال و پرسپولیس باید در حفظ سرمایههای این باشگاهها متفاوتتر از دیگران عمل کنند. اینگونه ولخرجیها که از جیب مردم میشود، آیا رفتاری متعهدانه به اموال مردم و بیت المال است؟ وقتی چنین بی توجهی و دلسوزی در هزینه کردها میشود، نباید انتظار داشت که باشگاه بزرگ و مردمی، چون استقلال، اینگونه در ورطه مشکلات و کاستیها فرو رود و نتواند به ساحل آرامش برسد؟
سوال دیگر این است که چرا باید معاون ورزشی استقلال منزلی که در اختیار سرور جباروف (بازیکن وقت تیم) بوده را در اختیار بگیرد؟ این در حالی است که شنیده میشود اجاره این واحد مسکونی، رقمی قابل توجه و چند ۱۰ میلیونی بوده است. آیا باشگاه موظف است برای اجاره بهای محل سکونت معاون ورزشی خود، چنین مبلغ قابل توجهی را صرف کند؟ چنین هزینه کردهایی بر چه مبنا و اصول مدیریتی صورت گرفته است؟ البته، این موضوع را باید از این منظر نیز بررسی کرد که مگر یک مدیر میانی در باشگاهی مانند استقلال، چه آورده و عملکردی داشته که چنین هزینهای برایش صورت میگیرد؟ پرسشی که وقتی در آن مداقه میشود، نشان میدهد که این تصمیم، چقدر غیرمتعارف و نادرست بوده است.
به نظر میرسد نهادهای نظارتی علاوه بر پیگیری دلالان رشته فوتبال، باید مدیران را هم زیر نظر داشته باشند. تعداد زیادی از مدیران طی فصول اخیر با عملکرد خود که اسناد و مدارکش نیز موجود است، خسارتهای جبران ناپذیری را به اقتصاد کشور و علی الخصوص فوتبال وارد کرده اند. آیا مدیرانی که تصمیماتشان نشان میدهد، تعهدی به بیت المال و اموال دولتی ندارند یا حداقل با تردید مواجه است، آسیبشان کمتر از دلالها و واسطه هاست؟