متهم: «در آن لحظه فقط به فکر فرار بودم. وقتی صدای شلیک تیر شنیدم، تازه یادم افتاد که من هم اسلحه دارم. از ترسم آن را از جیبم انداختم بیرون. در آن لحظه بود که مأموران موتور سوار محاصرم کردند. حتی هنگام تعقیب و گریز یک تیر نیز از کنار گوشم رد شد و در نهایت نیز من دستگیر شدم. ولی هنگام دستگیر شدن دیدم یک مأمور غرق خون روی زمین افتاده است. من به او شلیک نکردم»
دستگیری شبانه سه مجرم به آخرین مأموریت افسر پلیس تبدیل شد. افسر جوانی که هنگام انجام وظیفهاش تیر خورد و جان خود را از دست داد. استوار یکم میلاد خسروی، مأمور بیستوششساله کلانتری شهرک غرب بود که در گشتزنی شبانه در تعقیب و گریز سه تبهکار با شلیک گلوله به شهادت رسید. شهادت استوار خسروی درحالی رخ داد که دو متهم دستگیر شده منکر این قتل شدند و ادعا میکنند با اسلحه خود هیچ تیری را شلیک نکردهاند. دو متهم ادعا دارند، قاچاقچی موادمخدر هستند و هنگام پرسهزنی برای پیدا کردن مشتری، خود را در محاصره پلیس دیدهاند.
به گزارش شهروند، آخرین مأموریت استوار خسروی شامگاه چهارشنبه اجرا شد. حدود ساعت ٩و٣٠ شب؛ او به همراه همکاران خود در شهرک غرب درحال گشتزنی شبانه بود که به چند مرد مشکوک برخورد. مردانی که به گفته پلیس درحال سرقت از یک خانه ویلایی بودند. همین مسأله مأموران کلانتری را به سمت تبهکاران کشاند. اما در یک لحظه فرار متهمان با صدای شلیک گلوله و خونریزی همراه شد. فراری که درنهایت به دستگیری دو نفر از آنان منجر شد. ولی این تعقیب و گریز پایان تلخی داشت.
افسر جوان تیر خورد و راهی بیمارستان شد. نفسهایش به شماره افتاده بود و تلاش پزشکان نیز نتوانست او را از مرگ نجات دهد. پلیس جوان با وجود دو بار عملیات احیای قلبی- ریوی تسلیم مرگ شد. تبهکاران دستگیر شده نیز بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفتند و با مرگ استوار یکم این بار بهعنوان عامل جنایت بازجویی شدند. اما آنها منکر قتل و سرقت شدند. روایتی متفاوت از این ماجرای خونین در خیابان سپهر سعادت آباد ارایه کردند و مدعی شدند که پلیس جوان با اسلحه آنها به قتل نرسیده است.
درحالیکه متهمان برای تحقیقات بیشتر به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند، دستور بازداشت سومین متهم این پرونده نیز صادر شد. مجرمان وقتی در مقابل بازپرس قرار گرفتند جرم سنگین خود را انکار کردند. این درحالی است که در محل وقوع جرم، اسلحه کلت متعلق به متهمان با پنج گلوله کشف شد. با این حال نریمان که اسلحه همراهش بود، ادعای دیگری را مطرح کرد: «آن شب اصلا تیری شلیک نکردم. ما قرار بود در آن محل مواد بفروشیم. گل و حشیش داشتیم. همدستم گفت بیا به منطقه بالای شهر برویم و با قیمت مناسب موادها را به فروش برسانیم. من هم وسوسه شدم و قبول کردم. سه نفر بودیم. اسلحه همراه من بود. آن را از شهرستان با پنج گلوله به قیمت ٦ میلیون تومان خریده بودم. اما نمیخواستم کسی را بکشم. فقط برای اینکه اگر هنگام فروش مواد با مشکل مواجه شدیم، از آن برای ترساندن استفاده کنم. ولی وقتی در خیابان پرسه میزدیم مأموران به ما مشکوک شدند و تعقیب و گریز شروع شد.»
نریمان مدعی است که در این تعقیب و گریز هیچ تیری شلیک نکرده و فقط صدای شلیک تیر را شنیده است: «در آن لحظه فقط به فکر فرار بودم. وقتی صدای شلیک تیر شنیدم، تازه یادم افتاد که من هم اسلحه دارم. از ترسم آن را از جیبم انداختم بیرون. در آن لحظه بود که مأموران موتور سوار محاصرم کردند. حتی هنگام تعقیب و گریز یک تیر نیز از کنار گوشم رد شد و در نهایت نیز من دستگیر شدم. ولی هنگام دستگیر شدن دیدم یک مأمور غرق خون روی زمین افتاده است. من به او شلیک نکردم، فقط داشتم به فرار فکر میکردم. اتفاقا صدای تیر باعث شد اسلحه را از جیبم بیرون بیاورم تا از شرش خلاص شوم. خیلی ترسیده بودم.»
این مجرم بیستوسه ساله در ادامه صحبتهایش درباره ماجرای زندگیاش میگوید: «من در شهرستان زندگی میکردم. آنجا به دنبال کار بودم. سابقه درگیری و دعوا دارم، اما هیچوقت دزدی یا مواد فروشی نکرده بودم. تا اینکه دوستم گفت بیا به تهران برویم و مواد بفروشیم، پول خوبی بهدست میآوریم. من در شهرستان کشاورزی و گچ کاری میکردم. گاهی هم گندم و نخود میفروختم. ولی درآمد خوبی نداشتم. برای همین وسوسه شدم و قبول کردم. آن شب هم برای اینکه مواد را به بالا شهریها با قیمت بالاتر بفروشیم به آن خیابان رفتیم. هرگز تصورش را هم نمیکردم که چنین اتفاقی بیفتد. هنوز هم شوکهام. کاش هرگز به تهران نمیآمدم.»
با اظهارات متهمان، درحال حاضر باتوجه به متواری بودن همدست متهمان، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران دستور بازداشت سومین متهم این پرونده را صادر کرد. همچنین قاضی غلامی دستور بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل تیراندازی، کارشناسی سلاح و بررسی زاویه شلیک را برای رازگشایی این ماجرای تلخ صادر کرد. از سوی دیگر پیکر مأمور جوان که تنها فرزند خانواده بود با توجه به وصیتش روز پنجشنبه مقابل ستاد فرماندهی انتظامی تهران تشییع شد و از آنجا به روستای آقچه مزار از توابع شهرستان بویین زهرا منتقل و به خاک سپرده شد. در این مراسم خانواده و همکاران استوار خسروی با او برای همیشه وداع کردند