مرد میانسال که خبر ناپدید شدن مرموز همسرش را به پلیس اعلام کرده بود بهعنوان تنها مظنون این پرونده بازداشت شد.
صبح آخرین روزهای تابستان امسال مرد میانسالی به مقر پلیس در اطراف امامزاده داوود رفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد و گفت: ما ساکن روستایی در اطراف امامزاده داوود هستیم دیشب با همسرم به باغمان که در اطراف روستا است رفتیم تا میوههای باغ را بچینیم و درختها را آب بدهیم. من برای آبیاری رفتم و زمانی که برگشتم از همسرم فرنگیس خبری نبود. کیف و وسایل همسرم داخل اتاقک باغ بود، ولی از خودش خبری نبود. با خودم گفتم احتمالاً باز قهر کرده و به خانه رفته است. شب همانجا ماندم و صبح به خانه برگشتم.
شیشههای شکسته
به گزارش «ایران»، کیوان ادامه داد: وقتی به خانه رسیدم با دیدن در خانه و شیشههای ماشین دامادمان که شکسته بود متعجب شدم. همسایهها مدعی شدند که عامل شکستن در و شیشهها فرنگیس بوده است. او گفته بود کلید با خودش نیاورده و شیشه را برای ورود به خانه شکسته است، اما همسرم در خانه هم نبود.
با شکایت مرد میانسال تحقیقات برای یافتن زن میانسال آغاز شد. ۱۰ موتور سوار کوهستان و مردم محلی به جست و جو پرداختند، اما ردی از زن میانسال بهدست نیامد.
شکایت از داماد
در حالی که تحقیقات برای یافتن زن گمشده ادامه داشت، کیوان به پلیس رفت و از دامادش شکایت کرد و گفت: تازه متوجه شدهام که همسرم طلاهایش را که ۲۰۰ گرم بود به دامادم قرض داده بود. اما بعد از آن هر چه اصرار کرده که طلاها را برگرداند او قبول نکرده بود.
در حالی که مرد میانسال از دامادش شکایت کرد، سرنخهایی بهدست آمد که پلیس این بار به کیوان ظنین شد. نخست اینکه چرا وی ۱۵ ساعت بعد از ناپدید شدن همسرش به پلیس خبر داده و دیگر اینکه چرا بعد از چند روز ماجرای طلاها و شکایت از دامادش را مطرح کرده است بنابراین بازپرس احسان زمانی از شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران دستور بازداشت کیوان را صادر کرد.
اما وی در بازجوییها باز هم منکر اطلاع از سرنوشت همسرش شد و گفت: ۱۸ سال قبل با فرنگیس ازدواج کردم و زندگی خوبی باهم داشتیم، اما مرگ پسرم مسیر زندگیمان را تغییر داد. پسر ۱۴ سالهای داشتیم که ۱۳۰ کیلو وزن داشت. دو سال قبل به خاطر همین اضافه وزن پسرم فوت کرد.
مرگ پسرم ضربه روحی سنگینی به همسرم زد و همین مسأله باعث بیماری روحی او شد و تحت درمان قرار گرفت، اما متوجه شدم دو ماهی بود که داروهایش را مصرف نمیکرد. شبی هم که باهم به باغ رفتیم حال خوبی نداشت و حتی در میان راه از من جدا شد و دوباره به خانه برگشت. شب حادثه فکر میکردم قهر کرده و به خانه آمده است. بعد هم که از ماجرای قرض دادن طلاها با خبر شدم و از دامادم شکایت کردم دامادم تلفنی از من خواست که رضایت بدهم و در مقابل ۶۰ میلیون تومان بابت طلاها به من بدهد. من از سرنوشت همسرم بیخبرم و واقعاً نمیدانم چه اتفاقی برای او رخ داده است.