روابط میان دو ولیعهد جوان عربستان سعودی و اماراتمتحده عربی شکرآب است. آنها زوجهای قدرت در دوره ترامپ بودند که منطقه را به لرزه درآوردند و سیاست خود را به همسایگان تحمیل کردند.
به گزارش دنیای اقتصاد، حال روابط شخصی و رقص تانگوی MBZ (محمد بنزاید) و MBS (محمد بنسلمان) بهواسطه انتخاب جو بایدن، رئیسجمهور دموکرات آمریکا و اختلافات سیاسی و اقتصادی در منطقه بهطور محسوسی سرد و کند شده است. روابط بین ریاض و ابوظبی در سالهای اخیر توسط هم افزایی سیاسی- ایدئولوژیک و اقتصادی ضد روایتهای انقلابی مانند اسلام سیاسی شیعی و اخوانی، قدرت منطقهای ایران و محور مقاومت و بر مبنای استراتژی توسعه اقتصادی در منطقه بهطور گسترده مورد تایید قرار گرفت.
اما ظهور امارات بهعنوان بازیگر قدرتمند عربی طی یک دهه گذشته تنها به این دلیل امکانپذیر بوده که ابوظبی بیرحمانه منافع خود را دنبال کرده است. طی دو سال اخیر، محمد بن سلمان دریافت که ابوظبی بهعنوان متحد فرض شده علاقهای به ایجاد موقعیتهای برد-برد برای هر دو کشور ندارد، بلکه ذهنیت قاطعانه صفر و صد امارات که با سیاست خاورمیانهای دونالد ترامپ جسورتر شده بود، اغلب به ضرر منافع عربستان تمام شده است.
از سال ۲۰۱۹، اختلاف روزافزون منافع بین دو همسایه بر سر یمن باعث ایجاد شکافهای جدی در روکش علاقهمندی استراتژیک آنها شده است. با ناکامی راهبرد نظامی عربستان در یمن و فرسایشی شدن جنگ، زمینههای واگرایی در ائتلاف بهخصوص کنار رفتن مصر و پاکستان و از همه مهمتر قدرتگیری انصارالله در مناطق تحت کنترل و بسط آن به دیگر مناطق و همچنین تغییر جهت راهبرد دفاعی این گروه به سمت حملات آفندی در مرزهای جنوبی عربستان و هدفگیری تاسیسات فرودگاهی و پالایشگاهی ریاض، تغییرات در استراتژی ابوظبی و ریاض در یمن هویدا شد. در واقع امارات با اعلام کاهش سطح حضور در جنگ یمن، عملا راهبرد ناهمسوی خود با عربستان را بروز داد.
شکل دهی به شورای انتقالی جنوب در سال ۲۰۱۷ و تسلط بر بنادر جنوبی یمن و ایجاد پایگاههای نظامی در جزایر استراتژیک سقطری و میون در خلیج عدن و دهانه تنگه بابالمندب گویای این واقعیت است که ابوظبی یمن را بخشی از استراتژی توسعه دریایی خود میبیند که میتواند زنجیره بنادر این کشور از بندر جبلعلی در خلیج فارس را به سمت جنوب یمن و شاخ آفریقا امتداد دهد و زمینه را برای حضور فعال امارات در قاره سیاه فراهم کند. با بروز اختلافات جدیتر بین شورای انتقالی جنوب و دولت منصورهادی بر سر اجرایی کردن توافق ریاض۱ و ۲ بهرغم فشارهای محمد بنسلمان، میتوان انتظار داشت که با سقوط استان مارب، حیات سیاسی منصورهادی متحد عربستان سعودی به پایان برسد و زمینه برای اختلافات جدیتر میان ریاض و ابوظبی فراهم شود.
دومین عرصه اختلاف با روی کار آمدن بایدن خود را نشان داد؛ چراکه تلقی امارات و بهخصوص عربستان این بود که پایان ماه عسل با آمریکا فرا رسیده است. بن سلمان و بن زاید به جای اینکه قلدر منطقه معرفی شوند، نیاز داشتند که چهره خود را بهعنوان بازیگران سازنده نشان دهند که در تلاشند تا با رویکرد دولت دموکرات همراه شوند و به بازتنظیم روابط با واشنگتن بپردازند.
هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۱۶ انتخاب شد، MBZ شخصا با ترامپ در نیویورک دیدار کرد و برای متحد خود MBS بهعنوان پادشاه بعدی عربستان لابی کرد. اما با انتخاب بایدن، اماراتمتحده عربی بهطور محسوسی در تلاش است تا فاصلهای بین خود و ولیعهد سعودی ایجاد کند. هرگونه وابستگی به MBS بهطور بالقوه خنثیکننده تلاشهای امارات برای تغییر چهره خود نزد آمریکا است.
سومین عرصه اختلاف، خود را در آشتی عربستان با قطر نشان داد. اوایل ژانویه ۲۰۲۱ شهر العُلای عربستان میزبان سران شورای همکاری خلیج فارس بدون حضور محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی و حمد بن عیسی آلخلیفه پادشاه بحرین بود. دو مقامی که سال ۲۰۱۷ همراه با عربستان و مصر قطر را محاصره کردند و ۱۳ شرط را بر آن تحمیل کردند. عربستان با توجه به فشاری که از سمت بایدن احساس میکرد بدون توجه به پذیرش شروط از سوی قطر به سمت مصالحه با دوحه پیش رفت. اما امارات از سرعت آشتی عربستان با قطر و تلاشهای ریاض برای پایان دادن به منع تجارت و سفر با دوحه نگران و ناراضی است و این مساله باعث شده تا امارات همچنان بر برخی از شروط برای رفع محاصره دوحه اصرار ورزد.
ابوظبی از رقم تولید پایه کنونی که میزان کاهش تولید بر اساس آن محاسبه میشود، ناراضی است و خواستار بالا رفتن آن است. امارات که میلیاردها دلار برای افزایش ظرفیت تولید خود سرمایهگذاری کرده، معتقد است که پایه تولید آن در هنگام دستیابی اولیه به این توافق، بسیار پایینتر از میزان واقعی تعیین شده است. وزیر انرژی امارات اعلام کرده که کشورش خواستار افزایش پایه سهمیه تولید از ۱۷/ ۳ میلیون بشکه کنونی به ۸/ ۳ میلیون بشکه در روز است. بر این اساس دولت امارات روز یکشنبه ۱۳ تیر-۴ جولای با صدور اطلاعیهای توافق روز جمعه ۱۱ تیر- ۲ جولای وزرای نفت اوپک پلاس را ناعادلانه توصیف کرد. برخی منابع گزارش دادهاند که هماکنون بحثهای جدی در بالاترین سطوح شرکت ملی نفت ابوظبی درباره خروج این کشور از اوپک در جریان است.
اماراتیها و سعودیها بهدنبال راههای متنوعسازی اقتصاد، دور شدن از هیدروکربن، گسترش گردشگری، خدمات مالی و لجستیکی و فناوری هستند. خیز عربستان برای رقابت باهاب دبی در منطقه با سند چشمانداز ۲۰۳۰ و شکلدهی به ابرپروژه نئوم و ساختوسازهای گسترده در ساحل دریای سرخ در حال اجرا است. در واقع گستردگی و تنوع پروژههای اقتصادی دو کشور به قدری بلندپروازانه است که نیاز به جذب سرمایهگذاری خارجی کلان دارد. در تازهترین تحول ولیعهد عربستان از استراتژی ملی خدمات حملونقل و لجستیک رونمایی کرده که هدف آن تثبیت موقعیت سعودی بهعنوان یک مرکز جهانی تدارکات است. در اتفاق دیگر عربستان مقررات جدیدی برای صادرات کالا به این کشور به تصویب رسانده است که رسانهها این اقدام را چالشآفرینی مستقیم برای اماراتمتحده عربی بهعنوان مرکز تجارت و کار در منطقه میدانند. عربستان پیشتر نیز هشداری را به شرکتهای چند ملیتی خارجی داده بود تا مقرهای منطقهای خود را که عمدتا در دبی و ابوظبی هستند، به ریاض منتقل کنند. موضوعی که نگرانی و خشم شرکتها و امارات را بهدنبال داشته است.
امارات و اسرائیل بعد از امضای توافق عادیسازی روابط در تابستان ۲۰۲۰، تا به امروز سفارت هایشان را افتتاح کرده و ماه مه گذشته نیز در راستای تلاش دو طرف برای توسعه روابط تجاری توافقنامه مالیاتی امضا کردند. ماده ۳۱ قانون تجارت اخیر در عربستان سعودی صراحتا تاکید دارد که درصورتی کالایی، یکی از مواد تشکیلدهنده آن در رژیم صهیونیستی ساخته یا مونتاژ شود یا عناصر آن جزئی یا کلی متعلق به شرکتهای اسرائیلی یا در لیست شرکتهای تحریم شده اسرائیلی باشد، نمیتواند عنوان کالای منشأ اصلی را کسب کند و در نتیجه واردات آن ممنوع است. با توجه به محدودیتهای ریاض در ورود به عادیسازی روابط، باید انتظار داشت که با بروز همکاریهای امارات و اسرائیل در حوزههای دفاعی و بروز حساسیتهای ایران، زمینههای بروز اختلاف نظر بین دو کشور فراهم شود.
بهرغم اینکه عربستان نیز مانند امارات اخوانالمسلمین را در لیست گروههای تروریستی قرار داده، اما تجربه عربستان در برخورد با اخوان در مصر، در داخل عربستان، در سوریه، اردن و هماکنون ارتباط با حزب اخوانی الاصلاح یمن نشان میدهد که سیاست ریاض برخلاف امارات که مبتنی بر تهدید فوری اخوان است و در نتیجه صراحت بیشتری دارد، عمدتا مبتنی بر بازی موازنه منافع و هویت است و طبیعتا بروز مسامحه ریاض در مقابل این جریان میتواند در بزنگاه لازم، زمینههای اختلاف جدیتر با ابوظبی را بروز دهد.
متغیر اختلافی دیگر ایران است که در شرایط کنونی عربستان در حال مذاکره با آن است. این در حالی است که امارات از سپتامبر ۲۰۱۹ و پس از بروز حملات در بندر فجیره و انفجار در تاسیسات نفت آرامکو به سمت تنش زدایی متمایل شده بود. شکست پروژه فشار حداکثری ترامپ و همراهی عربستان و امارات باعث شد تا طرفین هر کدام مسیر جداگانهای را برای تنش زدایی با تهران دنبال کنند. اگرچه در شرایط کنونی سرعت مذاکرات ایران و عربستان بیشتر است و اگر به یک خروجی قابل توافق برسد، طبیعتا میتواند فشارها بر امارات در چگونگی تعریف حوزههای همکاری با اسرائیل در خلیج فارس را با توجه به حساسیتهای ایران افزایش دهد.
امارات و عربستان اغلب بهعنوان یک گروه قدرت منطقهای واحد به تصویر کشیده میشوند. اگرچه این اتحاد در معرض خطر نیست، اما ماهیت آن بسیار پیچیدهتر از آن است که معمولا نمایندگی میشود؛ چراکه دو دولت موضعگیریها و ترجیحات متفاوتی را درباره موضوعات متنوع منطقهای نشان داده و میدهند. در نتیجه، ساختار رابطه بیثبات است و با توجه به تغییر معادلات در سطوح بینالمللی و منطقهای و بهخصوص با توجه به افزایش اصطکاک در رقابت اقتصادی میان دو کشور و اصطکاک سیاسی بهویژه بر سر یمن، میتوان انتظار داشت که در کوتاهمدت زمینههای گسست بیشتر در روابط را شاهد باشیم. با این حال باید شکافها بین امارات و عربستان را بهعنوان شاخص شکاف درون اتحادی در نظر بگیریم.