در همان دورانی که قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران مورد پذیرش قرار گرفت، تفسیرهای متفاوتی از بندهای این مصوبه در ایران مطرح شد که هنوز نیز محل مناقشه است. یکی از مهمترین موضوعات که ایران در قطعنامه ۵۹۸ بهشدت روی آن تأکید داشت، بندهای ۶ و ۷ بود که به نوعی میتوانست آغازگر جنگ و بر همین اساس، مسئول پرداخت غرامت را تعیین کند.
۲۷ تیر ۱۳۶۷ بود که قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران پذیرفته شد؛ قطعنامهای که به معنای پذیرش آتشبس بود؛ اما این قطعنامه در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۶ برای پایاندادن به جنگ ایران و عراق صادر شد و از نظر کمی و تعداد واژههای به کار گرفتهشده مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرائی قویترین قطعنامه شورای امنیت درباره این جنگ بوده است.
این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، اما ایران یک سال بعد آن را پذیرفت. امام خمینی در ۲۹ تیر ۶۷ در پیامی پذیرش قطعنامه را به «نوشیدن جام زهر» تعبیر کرد. پذیرش این قطعنامه هرچند به معنای پذیرش آتشبس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجددا وارد خاک ایران شد تا نقاط مهمی ازجمله خرمشهر را به دست بیاورد تا با وضع بهتری در مذاکرات حضور داشته باشد، اما موفقیتی به دست نیاورد.
اما فرایند تصویب قطعنامه ۵۹۸ چگونه بود؟ دبیر کل سازمان ملل در تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۸۷، در گزارشی به شورای امنیت، درخواست کرد اعضای شورای امنیت به ویژه اعضای دائم برای خاتمهدادن جنگ ایران و عراق تلاش جدیتری به کار گیرند. کار این گروه پس از چندین ماه به صدور قطعنامه ۵۹۸ منجر شد؛ گروهی که در آن کشورهای فرانسه، انگلیس، چین، آمریکا و شوروی اعضای دائم و کشورهایی مثل آرژانتین، آلمان غربی، بلغارستان، ایتالیا، ژاپن و امارات اعضای غیردائم آن را تشکیل میدادند.
قطعنامه ۵۹۸ یک مقدمه و ۱۰ بند دارد که در جلسه ۲۵۷۰ شورای امنیت به اتفاق آرا به تصویب رسید. بندهای قطعنامه براساس مواد ۳۹ و ۴۰ منشور سازمان ملل متحد به شرح زیر است:
۱- مطالبه میکند که بهعنوان اولین قدم به سوی یک حلوفصل از طریق مذاکره، ایران و عراق به یک آتشبس فوری اقدام و تمام عملیاتهای نظامی را در زمین، دریا و هوا متوقف کنند و همچنین تمام نیروها را بیدرنگ تا سرحدات شناختهشده بینالمللی بازگردانند.
۲- از دبیر کل درخواست میشود گروهی از ناظران سازمان ملل متحد را برای تأیید، تحکیم، نظارت بر آتشبس، و عقبنشینی به مرزها اعزام کند. بهعلاوه از دبیر کل درخواست میشود که ترتیبات ضروری را برای مشاوره با طرفین انجام دهد و گزارش آن را به شورای امنیت تسلیم کند.
۳- شورا اصرار دارد که پس از توقف مخاصمات فعال بیدرنگ اسرای جنگی را براساس کنوانسیون سوم ژنو در ۱۲ آگوست ۱۹۴۹، آزاد کند و عودت داده شوند.
۴- از ایران و عراق دعوت میشود با دبیر کل درخصوص بهاجرادرآوردن این قطعنامه و در کوششهای میانجیگرانه برای کسب یک حلوفصل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و مورد قبول طرفین درمورد تمام موضوعات مهم، براساس اصول مندرج در منشور ملل متحد همکاری کنند.
۵- از تمامی دولتهای دیگر دعوت میشود که حداکثر خویشتنداری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است به تصاعد و گسترش بیشتر مخاصمه منجر شود، دوری جویند و بدینگونه بهاجرادرآوردن قطعنامه حاضر را تسهیل کنند.
۶- از دبیر کل درخواست میشود که ضمن مشورت با ایران و عراق، مسئله تفویض کار تحقیق در باب مسئولیت مخاصمه به هیئتی بیطرف را بررسی کند و در حداقل مدت ممکن به شورا گزارش دهد.
۷- عظمت خسارات وارده در خلال مخاصمه و نیاز به کوشش در جهت نوسازی، با امدادهای بینالمللی درخور، زمانی که مخاصمه خاتمه پذیرد، تصدیق و در همین خصوص از دبیر کل درخواست میشود هیئتی از کارشناسان را برای پژوهش در باب مسئله نوسازی تعیین کند و به شورای امنیت گزارش دهد.
۸- بهعلاوه از دبیر کل درخواست میشود با مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، طرق افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد.
۹- از دبیر کل درخواست میشود که شورای امنیت را درمورد بهاجرادرآوردن این قطعنامه، به طور مداوم مطلع کند.
۱۰- شورای امنیت تصمیم دارد برای درنظرگرفتن اقدامات بیشتر و تضمین اجرای این قطعنامه، در صورت ضرورت جلساتی تشکیل دهد.
مقامات سیاسی و نظامی ایران پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶ بنا به دلایلی از جمله قرارگیری ایران در موضع قدرت و نیز لحاظنشدن ملاحظات ایران مثل تعیین متجاوز این قطعنامه را مورد پذیرش قرار ندادند. در آن زمان هاشمیرفسنجانی درباره چرایی عدم موافقت ایران با این قطعنامه در سال ۱۳۶۶ اعلام کرد که «ایران خواستار آن است که اول متجاوز معرفی و بعد راهحل مسائل جدی هموار شود».
او بهعنوان مقام فرماندهی جنگ تأکید کرد که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت باید در قطعنامه دیده شود. علیاکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران نیز عدم مشورت با ایران درمورد تصویب قطعنامه ۵۹۸ و عدم اعلام عراق بهعنوان متجاوز و آغازگر جنگ را از دلایل عدم پذیرش قطعنامه ذکر کرد و آن را نشاندهنده خطمشی غیرعادلانه و یکطرفه شورای امنیت دانست. به صورت کلی میتوان گفت بعد از تصویب قطعنامه در سال ۱۳۶۶ در ایران دو نوع برخورد متفاوت با قطعنامه وجود داشت؛ یک گروه از افراد اعتقاد داشتند که قطعنامه را باید صریحا و کلا رد کرد، ولی گروه دیگری به سیاست «نه رد، نه قبول» اعتقاد داشتند.
این گروه با توجه به آمریت قطعنامه و صدور آن براساس فصل هفتم منشور ملل متحد و لازمالاتباعبودن آن و نیز سیاستهای هماهنگ شرق و غرب در جهت پایاندادن به جنگ ایران و عراق، این موضع را نسبت به قطعنامه ۵۹۸ در پیش گرفتند، تا هم از طرفی با تبلیغات شدیدی که بر اثر ردکردن قطعنامه ناشی میشد، مواجه نشوند و از طرفی هم با تمسک به تقدمبخشیدن به اجرای بند شش قطعنامه بر دیگر بندهای آن، مستمسکی بر عدم پذیرش قطعنامه داشته باشند.
یکی دیگر از دلایل عدم پذیرش قطعنامه در سال ۱۳۶۶ اصرار رزمندگان و فرماندهان نظامی کشور بود. به باور آنها تمامشدن جنگ بدون رسیدن به خواستههایشان همچون سرنگونی صدام، بازگشایی راه کربلا، تنبیه متجاوز، پذیرفتن قطعنامه غیر قابل قبول بود. به هر حال در آن دوران دلایلی مانند عدم معرفی متجاوز در متن اولیه قطعنامه، عدم اطمینان به اجرای مفاد قطعنامه توسط دشمن و حامیان، حضور وسیع و گسترده نظامی آمریکا در خلیج فارس، فاصلهداشتن مفاد قطعنامه با خواستههای ایران، ایجاد فرصت تلاش برای تغییر مفاد قطعنامه، تهیه قطعنامه بدون مشورت ایران و... از جمله دلایل اصلی رد قطعنامه توسط ایران بود.
نپذیرفتن قطعنامه از سوی ایران در سال ۶۶، رژیم بعث عراق را وارد فاز جدیدی از حملات خود کرد و نیروهای این رژیم حملات خود را به مناطق مسکونی و نفتکشهای ایرانی گسترش دادند؛ از طرفی حضور نظامی آمریکا به بهانه حمایت از نفتکشهای کویتی در خلیج فارس، بحران را تشدید کرد. در یک سال که از صدور قطعنامه و تصویب قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۲۸ تیر ۶۶ تا زمان پذیرش آن در تاریخ ۲۷ تیر ۶۷ از سوی ایران اتفاقات و حوادثی رخ داد که ایران را راغب به پذیرش قطعنامه کرد؛ از این اتفاقات میتوان به مواردی نظیر تغییر استراتژی و حمایت مستقیم کشورهای غربی از صدام، معرفی صدام بهعنوان صلحطلب، بهکارگیری سلاحهای شیمیایی از سوی عراق، تهدیدات وسیع بینالمللی علیه ایران، سلب منطق دفاع مشروع از ایران، تغییر روند تحولات در جبهههای نبرد و تحریم شدید تسلیحاتی ایران اشاره کرد.
برخی از شخصیتهای سیاسی و مذهبی با موضعگیری درباره پذیرش قطعنامه سعی کردند واقعیتهای موجود را برای مردم تشریح کرده و از حجم فشارهای پیشآمده بکاهند. امام درباره قطعنامه و چرایی پذیرش آن بیان کرد: «اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم، در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری مینگریستیم و میرسیدیم، ولی این به آن معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان رفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود، مغلوب خصم شدهایم. چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند، چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم پس شهادت و رشادت و ایثار و ازخودگذشتگی و صلابت بیفایده است. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. البته معترضیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم».
آیتالله خامنهای که در آن زمان در سِمت ریاستجمهوری حضور داشتند نیز در تاریخ ۲۲ مرداد ماه سال ۱۳۶۷ دراینباره گفتند: «اعلام قبول قطعنامه، به وسیله جمهوری اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت؛ اول آتشبس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم؛ دوم با اعلام قبول قطعنامه، ماهیت رژیم عراق علیرغم ادعاهای صلحطلبی آشکار شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصلحت را مشخص ساخت».
در آن زمان آیتالله موسویاردبیلی نیز گفت: «شما بهترین صورت را میفرمایید، چون اگر الان موشکی بیندازند که ما کشته شویم نهایت این است که ما پنج، شش یا ۱۰ سال جلوتر مردهایم، اما بدتر از این صورت هم هست؛ اگر اینها بیایند استان خوزستان را تا کرمانشاه بگیرند و دیگر جلو نیایند، نفت را که میگیرند. دست ما را از آن چیزی که نان مردم را تأمین میکند قطع میکنند؛ آن وقت نمیتوانیم جواب مردم را بدهیم. اگر مردم گفتند کاری که شما خواستید بکنید این بود؟ این وضع بدتر است».
هاشمیرفسنجانی هم بیان کرد: «مگر ما ضمانت داده بودیم اگر جنگ به نفع ما هم نبود آن را ادامه بدهیم. آدم وقتی میجنگد که به سرباز نمیتواند بگوید شما یک سال دیگر بجنگ؛ اصلا آن شعارهایی که در جنگ داده میشد؛ حتی اگر ما نیاز داشتیم که در فلان تاریخ جنگ را ختم کنیم تا میجنگیدیم هم باید همان [شعارها]را میگفتیم. ما یکی دو ماهی بود که تصمیم داشتیم، فکر و مقدمات را درست میکردیم. برای اینکه دیگر جنگ تمام بشود؛ بنابراین اینکه قطعنامه را پذیرفتیم، دلیل بر هیچ چیز نمیشود، جز اینکه آدم عاقل کسی است که وقتی مصلحت ملت و نظام را چیزی تشخیص داد به آن عمل کند. حتی اگر اشتباه کرده باشد وقتی تشخیص داد، باید عمل کند».
او همچنین پس از ماجرای حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران در ۱۲ تیرماه سال ۱۳۶۷ هم گفته بود: «کفر جهانی و استکبار در این مقطع تصمیم گرفتهاند، به طور جدی از پیروزی سریع ما جلوگیری کنند. پافشاری ما در این مقطع ممکن است منجر به خسارات فوقالعادهای برای مردم ما و مردم عراق شود. از دلایل دیگر آن است که نشان میدهد به او (صدام) اجازه دادهاند هر جنایتی را مرتکب شود. مجموعه این شرایط و ادله دیگری که فعلا ذکر نمیشود ما را به این نتیجه رساند که مصلحت انقلاب و ملت ایران و عراق و منطقه این است که قطعنامه مذکور پذیرفته شود».
پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران برخی مثبت به آن نگاه کردند و اعتقاد داشتند قطعنامه ۵۹۸ مفصلترین قطعنامه، از نظر حجم و عبارت دقیقترین قطعنامه، برخاسته است از اعتقاد شورای امنیت و نگرانی عمیق آن به ادامه جنگ بین ایران و عراق، آمرانه و بهترین راهحل جامع بینالمللی برای برقراری صلح عادلانه و شرافتمندانه در منازعه ایران و عراق بود، اما برخی هم از همان ابتدا به فرایند پذیرش قطعنامه اعتراض میکردند و تأکید داشتند اگر قطعنامه ۵۹۸ از اعتقاد اعضای شورای امنیت برخاسته است، چرا این اعتقاد در سالهای اولیه تجاوز که افکار جهانی در انتظار تصمیم جدی شورای امنیت بود، برنخاست؟ اگر قطعنامه ۵۹۸ ناشی از نگرانی عمیق شورای امنیت از ادامه جنگ ایران و عراق است، چرا موقعی که رژیم عراق از زمین و هوا و دریا به خاک کشور ایران حمله میکرد و زنان و کودکان بیدفاع مناطق مرزی ما را به خاک و خون میکشید، این نگرانی عمیق به وجود نیامد؟
چرا زمانی که رژیم عراق مناطق مسکونی ایران را هدف موشک قرار میداد و بمبهای اهدایی اربابان خود را بر سر مردم کوچه و بازار و دانشآموزان بیگناه مدارس و بیمارستانها میریخت، نگرانی اعضای شورای امنیت عمیق نشد و چرا هنگامی که رزمندگان اسلام در خاک دشمن با عملیاتهای پیدرپی خود درصدد تنبیه متجاوز برآمدند، نگرانی شورا عمیق میشود؟
در همان دورانی که قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران مورد پذیرش قرار گرفت، تفسیرهای متفاوتی از بندهای این مصوبه در ایران مطرح شد که هنوز نیز محل مناقشه است. یکی از مهمترین موضوعات که ایران در قطعنامه ۵۹۸ بهشدت روی آن تأکید داشت، بندهای ۶ و ۷ بود که به نوعی میتوانست آغازگر جنگ و بر همین اساس، مسئول پرداخت غرامت را تعیین کند.
با اینکه دبیرکل سازمان ملل در سال ۱۳۷۰ در گزارش خود به شورای امنیت به صورت مشخص، عراق را آغازگر جنگ عنوان کرد، بنا بر برخی شواهد حقیقی این موضوع ایران را در رسیدن به اهداف مطلوب چندان کمک نکرد.
ولایتی، وزیر امور خارجه وقت حتی پیش از گزارش دبیر کل سازمان ملل تأکید کرده بود: «ما به دنبال اجرای کامل و دقیق قطعنامه شورای امنیت هستیم و تأمین خسارات وارده در جنگ تحمیلی به ایران و پرداخت غرامت از سوی عراق چیزی است که هرگز از آن نمیگذریم».
کمال خرازی، وزیر خارجه دوره اصلاحات هم گفته بود: «آنچه پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ انجام گرفت در درجه اول اجرای بند ۶ بوده که توفیقی برای جمهوری اسلامی ایران بود و دبیرکل بعد از بررسیهایی که کرد رسما به شورای امنیت سازمان ملل گزارش کرد که آغازگر جنگ، رژیم عراق بود. این یک توفیق بود. با این حال شورای امنیت هیچ عکسالعملی نسبت به گزارش دبیر کل نشان نداد و طبیعی بود که در فضای سیاسی آن موقع نمیخواستند کاری علیه عراق و به نفع جمهوری اسلامی ایران انجام بدهند.
در همین باره علی خرم، مشاور وزیر امور خارجه وقت و رئیس ستاد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ درباره گزارش سال ۱۳۷۰ گفت: «این گزارش در شورای امنیت ثبت شد و شورای امنیت نه، آره گفت و نه، نه گفت. میتوانست اکشنی انجام بدهد و قطعنامهای صادر بکند، ولی این نیازمند رابطه خوب ایران با همان اعضای دائم شورای امنیت بود. ایران باید اقلا با سه چهار تا از این اعضای شورای امنیت رابطه خوبی میداشت، ما با هیچیک رابطه عالی نداشتیم. کسی نبود برای ما در شورای امنیت در مقابل عراق یقه پاره کند. در حالی که در مقابل کویت اکشن داشتند». با اینکه هدف ایران پس از اعلام صدام به عنوان متجاوز، دریافت غرامت جنگی بود، اما دبیرکل سازمان ملل چنانکه طارق عزیز یکی از مسئولان ردهبالای رژیم بعث از او نقل کرده است، در یکی از مذاکراتش به خسارات عراق اشاره کرد و گفت: «چه کسی غرامت خسارات عراق را خواهد داد؟ عراق هم باید غرامت بگیرد».
همانطور که گفته شد، با وجود همه انتقادات یکی از شروط اصلی جمهوری اسلامی در پذیرش قطعنامه تعیین متجاوز و برآورد و پرداخت خسارات جنگ بود که این دو موضوع مهم با اینکه غیرمستقیم در بندهای ۶ و ۷ قطعنامه قابل برداشت است، اما نهتنها به شکل صریح در این قطعنامه مورد اشاره قرار نگرفت، بلکه بنا بر گفتههای علی خرم، مشاور وزیر امور خارجه وقت ایران قدرت دیپلماسی مؤثری برای پیشبرد این موضوع را در میان اعضای شورای امنیت در اختیار نداشت. پس از پایان جنگ نیز برخی تحولات شکلگرفته در عراق مثل حمله این کشور به کویت و پس از آن فروپاشی رژیم بعث عراق در جریان حمله آمریکا به این کشور و نیز استقرار دولتهای متحد با ایران در عراق، پیگیریهای جمهوری اسلامی ایران برای اخذ غرامت از عراق را هیچگاه برای ایران فراهم نکرد.