مولوی عبدالحمید، اما از این خودخواهیها و تنگ نظریها گذر کرده و با پشتِ پا زدن به محبوبیتطلبیهایِ ریاکارانۀ این روزگار، از آن گوشۀ محروم و دورافتادۀ کشور، واقعیتی را به عیان دریافته است
احمد زیدآبادی نوشت: مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی از علمای برجستۀ اهلِ سنتّ ایران ضمن انتقادِ شدید از تبعیضهای جاری در کشور گفته است: "قوای مختلف در کشور اکنون یکدست میشوند و اسباب برای بهتر شدن اوضاع فراهم است. "
مولوی عبدالحمید تأکید کرده است: "با وجود این، اگر آقای رئیسی نتواند براساس واقعیتها تصمیمگیری کند، ما دیگر امیدی در آینده نداریم که رئیسجمهوری دیگر بیاید و گرهای از مشکلات بگشاید. بنده دولت جدید را آخرین امید برای ایران میدانم."
سخن مولوی که از موضعی ملی و وطندوستانه بیان شده است، باید به مثابۀ هشدار و اخطاری برای تمام طرفهای منازعۀ سیاسی در ایران تلقی شود. از قضا هر سه نیروی دخیل در منازعات سیاسی کشور این نوع نگاه به مسائل ایران را خوش ندارند و احتمالاً به همین جهت سخنان مولوی را نادیده گرفتند.
بسیاری از اصولگرایان که خواهان تکرار تجربههای شکست خورده و به بنبست رسیدۀ دهههای اخیر هستند، اساساً به هر نکتۀ هشدارآمیزی نسبت به تهدیدها و خطرات پیشِ روی کشور و تشکیک در بارۀ بقای آنان در قدرت، با ترس و خشم و اضطراب و نگرانی واکنش نشان میدهند چنانکه گویی هرگاه سخن از لزوم تغییر سیاستها به میان میآید احساس امنیت روانی آنان زایل میشود.
برخی اصلاحطلبان نیز امید بستنِ مشروطِ هر بخشی از جامعه به رقیب سیاسی خود را به معنای هزیمت نهایی خود تصور میکنند و با نگاهی عمدتاً جناحگرایانه و بیالتفات به سرنوشت نهایی کشور، رقیب را بیشتر خوار و شکست خورده میخواهند تا فردی تغییر جهت یافته و کارآمد و موفق.
سرنگونیطلبان هم که موضعشان روشن است. از نگاهِ بیشترِ آنان، هر کس، در هر مقام و جایگاهی هرگونه امیدی را در مناسباتِ کنونی جستجو کند و یا به ترغیب و تشویق حاکمان به تغییر روش و سیاست شان برای ایجاد چنین امیدی همّت گمارد، به "همدستی با رژیم" و کوشش برای بقای آن متهم میکنند و جز به تسخیر دستگاه قدرت از سوی خود رضایت نمیدهند حتی اگر امکان قدرت گرفتن آنان نزدیک به صفر و چشمانداز چنین تحولی کاملاً تیره و تار باشد!
مولوی عبدالحمید، اما از این خودخواهیها و تنگ نظریها گذر کرده و با پشتِ پا زدن به محبوبیتطلبیهایِ ریاکارانۀ این روزگار، از آن گوشۀ محروم و دورافتادۀ کشور، واقعیتی را به عیان دریافته است که همتایان او اعم از اصولگرا و اصلاحطلب با هزاران امکانات قادر به دریافت آن نبودهاند.
حال سخن این است که اگر به حکم تقدیر یا بخت بد یا طنز روزگار، سرنوشت ایران به عملکرد دولت جدید گره خورده است، چه میتوان کرد؟