چهار ضربه چاقو به پهلو، شکم و قفسه سینه او زد، همان لحظه تصمیم سوزاندن جسد در بیابانهای پرند را گرفت. جسد را به بیابانهای پرند انتقال دادیم و آنجا به آتش کشیدیم.
پانزدهم تیرماه زن میانسالی به کلانتری ۱۱۳ بازار رفت و از ناپدیدشدن پسرش خبر داد.
به گزارش شرق، شاکی گفت: پسر ۲۳سالهام به نام فرید، مربی بدنسازی است. او از چهارم فروردین ناپدید شده و همسرش نیز مدعی است فرید دو نفر از دوستانش را به قتل رسانده و متواری شده و در این مدت چندباری از طریق فضای مجازی با او در رابطه بوده است.
کارآگاهان در نخستین گام سراغ شهناز، همسر فرید رفتند. او گفت: شب قبل از ناپدیدشدن فرید، دو نفر از دوستانش به منزل ما آمده و پس از شرب خمر سوار ماشین شده با هم قرار استخراج عتیقهجات گذاشتند. سپس به حوالی جاده ساوه رفتیم اما مدتی بعد با چند نفر دیگر که در آنجا بودند، درگیر شدند. در این نزاع فرید دو نفر از آنها را با چاقو به قتل رساند و متواری شد.
کارآگاهان در بازرسی از خانه فرید هیچ مدرکی به دست نیاوردند اما در تحقیقات از همسایگان به سرنخ مهمی رسیدند. یکی از همسایهها گفت: حوالی نیمهشب روزهای نوروز مردی ناشناس را پشت فرمان خودروی فرید در حال خروج از پارکینگ دیدم. جلو آسانسور با همسر و دخترش روبهرو شدم که همسرش اظهار کرد فرید بهدلیل مصرف مشروبات الکلی حالش بد شده و در حال انتقال او به بیمارستان هستند.
در ادامه مشخص شد مرد جوان با همسرش اختلاف زیادی داشت و دو بار از او جدا شده اما با وساطت خانواده و بهخاطر بچهاش با شهناز زندگی دوبارهای را آغاز کرده بود.
زمانی که تیم تحقیق مدارک و شواهد را در کنار هم قرار داد، فرضیه قتل فرید و داستانسرایی از سوی همسرش مطرح شد.
در نهایت شهناز به جنایت اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با پسری به نام حامد در فضای مجازی آشنا شدم. او در کار مدلینگ بود و در رابطه با عکاسی از دخترم و ساخت پیج رابطه ما صمیمیتر شد. در این مدت از کتکها و رفتارهای بد فرید برای او گفتم و از او خواستم با همسرم صحبت کند. روز حادثه حامد از فرید خواست برای صحبت به یکی از اتاقهای خانه بروند و ناگهان صدای درگیری از داخل اتاق شنیده شد و من فورا وارد اتاق شدم و دیدم حامد با چاقو فرید را کشته است.
بهدنبال اظهارات زن جوان، حامد دستگیر شد و گفت: پس از آشنایی با شهناز چند بار او را ملاقات کرده بودم تا اینکه در روز حادثه از من درخواست کمک کرد که با همسرش صحبت کنم. حوالی ساعت هفت عصر به خانه آنها رفتم. شوهرش را دیدم که به حالت بیهوش روی زمین افتاده بود؛ شهناز از من خواست تا یک ویلچر تهیه کنم. حدود ساعت سه صبح با تهیه ویلچر به خانه شهناز برگشتم. شهناز از بیدارشدن شوهرش که بیهوش شده بود وحشت داشت؛ بنابراین چهار ضربه چاقو به پهلو، شکم و قفسه سینه او زد، همان لحظه تصمیم سوزاندن جسد در بیابانهای پرند را گرفت. جسد را به بیابانهای پرند انتقال دادیم و آنجا به آتش کشیدیم. بنا بر این گزارش، تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
خدا خودش رحم کنه