او قرصهای روانگردان، مشروبات الکلی و ماریجوانا مصرف میکند. وقتی اعتراض میکنم پاسخی جز کتک و فحش نصیبم نمیشود. تمام بدنم را کبود و سیاه میکند، حق اعتراض ندارم. بهدلیل خشونت چند بار قصد داشتم جدا شوم، ولی با وساطت اطرافیان برگشتم. هنوز دو سال از زندگی مشترک ما نگذشته، ولی دیگر حاضر نیستم ثانیهای در کنار این مرد باشم، امنیت جانی ندارم.
زنی که میگوید قربانی خشونت خانگی شده است، با مراجعه به پلیس شکایت خود را مطرح و داستان زندگیاش را بازگو کرد.
این زن با مراجعه به پلیس استان خراسان شمالی گفت: از زندگی قبلیام خیری ندیدم، فکر میکردم انتخاب دومم صحیح است، چون هر دو شرایطمان مثل هم بود و یک بار ازدواج ناموفق داشتهایم. زمانی که ۱۰ سال بیشتر نداشتم، پدر و مادرم را از دست دادم. فرزند آخر خانواده بودم و، چون سنم پایین بود، بعد از فوت والدینم با خواهر و برادرانم زندگی کردم. درس خواندم و در رشته مورد علاقهام تحصیل کردم و الان چند سال است که در یک اداره مشغول کار هستم. از شوهر اولم جدا شدم و بعد از آن دوست صمیمی و همکلاسیام واسطه ازدواج من با برادرش شد. آنقدر از برادرش تعریف و تمجید کرد که خام شدم و بهواسطه شناختی که از دوستم داشتم با برادرش ازدواج کردم. ما در طبقه پایین خانه پدرشوهرم زندگی مشترک خود را آغاز کردیم.
او ادامه داد: از اول ازدواج یک روز خوش در کنار او نداشتم و احساس خوشبختی نمیکردم. او و خانوادهاش گربه را دم حجله کشتند و از روز نخست زندگی برایم تعیین تکلیف میکردند. بسیاری از مخارج عروسی، زندگی و... را خودم دادم هرچند اینها برایم مهم نبود و دوست داشتم همسرم کمی من را از لحاظ عاطفی درک کند. او دوست داشت تحکم کند و من مانند زیردستش اوامر بیچونوچرای او را اجرا کنم. انگار بویی از اخلاق و انسانیت نبرده بود.
دائم با فحاشی و کتککاری با من برخورد میکرد، حتی مدتی مانع سر کار رفتنم شد. او کنترلی روی رفتارهایش ندارد. عصبی است و زود از کوره درمیرود و من کیسهبوکس او هستم. انواع بدرفتاریهای جسمی و عاطفی را نسبت به من انجام میدهد. حتی در رابطه زناشویی نیز خشونت به خرج میدهد. او قرصهای روانگردان، مشروبات الکلی و ماریجوانا مصرف میکند. وقتی اعتراض میکنم پاسخی جز کتک و فحش نصیبم نمیشود. تمام بدنم را کبود و سیاه میکند، حق اعتراض ندارم. بهدلیل خشونت چند بار قصد داشتم جدا شوم، ولی با وساطت اطرافیان برگشتم. هنوز دو سال از زندگی مشترک ما نگذشته، ولی دیگر حاضر نیستم ثانیهای در کنار این مرد باشم، امنیت جانی ندارم.
سروان نساء ایزانلو، کارشناس ارشد معاونت اجتماعی پلیس، درباره این پرونده و موارد مشابه توضیح داد: زنان به شیوههای مختلفی مورد خشونت و سوءاستفاده قرار میگیرند؛ از آزار و اذیت و خشونت فیزیکی گرفته تا آزار روحی، جنسی و... که در درازمدت میتواند خطرات و پیامدهای جبرانناپذیری را با خود بههمراه داشته باشد. خشونت علیه زنان متداولترین نوع خشونت است که غالبا توسط نزدیکترین فرد خانواده مانند شوهر به وقوع میپیوندد که دارای عواقب جسمانی مانند جراحت، شکستگی، بریدگی و... است و، اما رفتارهایی مانند مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، اختلالات روانی و شخصیتی موجب بروز خشونت میشود که علاوه بر آسیب جسمانی، آسیبهای روحی شدیدی مانند افسردگی، اضطراب، ترس، اقدام به خودکشی و... را در فرد آسیبدیده بههمراه دارد.
این کارشناس درباره شکایت زن جوان خاطرنشان کرد: در این پرونده شاهد خشونت جسمی و عاطفی مرد نسبت به همسرش هستیم و مرد با رفتارهای خشونتبار، تمام محاسبات و ایدئالهای زن را درباره ازدواج و زندگی مشترک به هم ریخته است.
نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که این زن با وجود یک ازدواج ناموفق باید برای ازدواج و انتخاب همسر با دقت کامل، موشکافانه و شناخت عمل میکرد و بهواسطه تعریف و تمجید دوستش دست به انتخاب غلط نمیزد و اکنون مورد آزار و اذیت روحی و جسمی واقع نمیشد.
در اینگونه شرایط بهتر است با مشاوره و نظر کارشناسان این امر تصمیم گرفت. بههرحال این ازدواج روی داده و بهتر است این زن و شوهر هر دو به مراکز مشاوره مراجعه و قبل از جدایی راههای دیگر را برای ادامهیافتن زندگیشان در آرامش امتحان کنند.