واقعیت این است که این ایده که مهاجرت سبب کاهش دستمزد میشود، درست نیست، زیرا ما فکر نمیکنیم اگر نیروی کار مازاد در کشور داشته باشیم، دستمزدها کاهش مییابد. این تصور ایدهای بود که توماس روبرت مالتوس فیلسوف سده هجدهم فکر میکرد درست است.
مارکت پلیس- روز دوشنبه جایزه نوبل در رشته اقتصاد به سه اقتصاددان برای تحقیقاتی که در حوزه درک نحوه تاثیر نیروهای اقتصادی بر زندگی واقعی انجام داده بودند، اعطا شد. یکی از آنها یعنی آقای کارد از دانشگاه برکلی بود که به دلیل تحقیقات در حوزه تاثیر واقعی حداقل دستمزد بر اشتغال این جایزه را دریافت کرد. او ثابت کرد افزایش حداقل دستمزد لزوما به کاهش اشتغال منجر نمیشود.
این یافته انتظارات متعارف در حوزه افزایش دستمزدها را که دانشجویان در دانشگاه میآموزند به چالش کشیده است. کارد در یک مصاحبه با خبرنگار مارکت پلیس گفته است: «صدها فرضیه دیگر در اقتصاد وجود دارد که درست نیستند و اینکه آن فرضیات چقدر اشتباه هستند باید مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.» در مطلب حاضر گفتوگویی که صبری بنآچور با آقای کارد انجام داده ارائه شده است.
علت آنکه شما جایزه نوبل را دریافت کردید موضوع تحقیق شما و نیز نحوه مطالعه آن بود. توضیح دهید چطور شد که به بررسی تاثیر حداقل دستمزد بر اشتغال اقدام کردید.
قبل از افزایش حداقل دستمزد در ایالت نیوجرسی حداقل دستمزد این ایالت و پنسیلوانیا و نیز اکثر ایالتهای دیگر در آن زمان ۲۵/ ۴دلار در ساعت بود. موضوع به دهه ۱۹۹۰ بازمیگردد بنابراین قیمتها بسیار پایینتر بود. در آن زمان قانونگذاران نیوجرسی اعلام کردند حداقل دستمزد را به ۰۵/ ۵دلار درهر ساعت افزایش میدهند. اما در پنسیلوانیا چنین تصمیمی گرفته نشد، بنابراین ما فورا تحقیق درباره رستورانهای فستفود را در دو ایالت آغاز کردیم.
حداقل دستمزد در نیوجرسی بالا رفت. اما در پنسیلوانیا چنین نشد. ۱۰ماه بعد ما بار دیگر درباره همان رستورانها بررسی کردیم که در تکتک رستورانهای یاد شده رشد اشتغال به چه شکل بود. به این موضوع فکر کردیم که اگر روندی فصلی وجود داشته باشد یا هر عاملی که بر صنعت رستورانهای فستفود اثر بگذارد، میتوانیم با نگاه به آنچه در پنسیلوانیا وجود دارد، آن عوامل را بیابیم و اثرشان را حذف کنیم، طوریکه صرف تاثیر افزایش حداقل دستمزد در نیوجرسی بررسی شود.
با این روششناسی شما متوجه شدید افزایش حداقل دستمزد لزوما به اشتغال لطمه نمیزند. بسیاری از اقتصاددانانها نسبت به نتیجه بهدست آمده از تحقیقات شما تردید داشتند. چطور ممکن است تاثیر نداشته باشد. آیا شما متوجه شدید چرا چنین تاثیری وجود ندارد؟
ما توضیحی منطقی داشتیم و آنچه طی ۳۰ سال اخیر رخ داده به همه نشان میدهد چرا توضیح ما منطقی است. قبل از افزایش حداقل دستمزد، اوضاع در دو ایالت نیوجرسی و پنسیلوانیا نسبتا خوب بود و تعداد زیادی از مغازهها به دنبال جذب نیروی کار بودند. آنها انواع مشوقها را برای جذب نیروی کار ارائه میکردند یعنی اوضاع دقیقا شبیه حالا بود، بنابراین تعداد زیادی از صاحبان کسبوکار به دنبال استخدام نیروی کار بودند.
ممکن است بپرسید چرا آنها دستمزدها را بالا نمیبردند. یک پاسخ آسان وجود دارد و آن این است که اگر آنها از این روش استفاده میکردند، تعدادی نیروی کار جذب میشد. اما آنها مجبور بودند دستمزد نیروی کار کنونی خود را نیز بالا ببرند. اما اگر طبق قانون آنها مجبور بودند دستمزدها را بالا ببرند، میتوانستند نیروی کار جدید جذب کنند و برای نیروی کار قدیمی پاداش در نظر بگیرند.
آنچه بسیار جذاب است این است که نیروهای اقتصادی در دنیای واقعی کمی پیچیده هستند. آیا استانداردهای دیگری از نحوه تفکر اقتصادی وجود دارد که بتوان آنها را به چالش کشید؟
موضوع تعیین دستمزد از سوی کارفرما و تاثیرگذاری آن یک موضوع مهم در حوزه شکاف دستمزد بین زن و مرد است. زیرا تحقیقاتی که من مدتها پس از تحقیقات اولیه انجام دادم، نشان میدهد کارخانهها برای زنان نسبت به مردان دستمزد پایینتری در نظر میگیرند، بنابراین سود کار کردن برای شرکت سوددهتر برای زنان کمتر از مردان است. اخیرا من همین تحقیقات را درباره نیروی کار سفیدپوست و غیر سفیدپوست در برزیل انجام دادم.
در این کشور تعداد زیادی نیروی کار غیر سفیدپوست و دادههای قابلاتکا وجود دارد. من به این نتیجه رسیدم که همان شکاف دستمزد بین دو گروه وجود دارد، بنابراین فکر میکنم همان ایده برای تعیین سطح دستمزدها صادق است. صدها فرض دیگر در اقتصاد وجود دارد که درست نیستند و درباره اینکه این فرضیهها چقدر نادرست هستند، باید تحقیق شود.
یکی از علل اعطا شدن جایزه نوبل به شما این است که شما از آزمایشهای طبیعی استفاده میکنید و این آسان بهنظر میرسد. نظر شما چیست؟ یک پدیده طبیعی آن بیرون وجود دارد و شما میتوانید آن را اندازهگیری و ارزیابی کنید، اما شما در دنیای واقعی چطور آن شرایط را پیدا میکنید؟
اقتصاددانهای کار معمولا روی یک موضوع یا مجموعهای از موضوعها کار میکنند و سعی میکنند تحولات در سیاستگذاریها و ویژگیهای قانونی را زیرنظر بگیرند بنابراین تحقیقات به معنای ارزیابی دادههاست و اگر بخواهید روی نیروی کار با دستمزد پایین تحقیق کنید باید بدانید حداقل دستمزد در هر ایالت چه میزان است. در حالحاضر حداقل دستمزد در شهرهای مختلف متفاوت است و اگر بخواهیم روی این موضوع کار کنیم باید آن فهرست را در اختیار داشته باشیم.
احتمالا ناگهان متوجه میشوید که سانفرانسیسکو حداقل دستمزدها را بسیار بالا برده است و به خود میگوید میتوان درباره اثرات این اقدام تحقیق کرد. این یک راه یافتن موضوع تحقیق است. روش دیگر این است که ما مثل دیگر مردم به اخبار گوش میکنیم و ناگهان یک نفر اعلام میکند این افراد احمق این کار را انجام دادهاند. ما میگوییم احتمالا اقدام آنها احمقانه بوده، اما میتوانیم روی علل این کار تحقیق کنیم.
به این ترتیب فرصتی برای تحقیق پدید میآید. روشهای بسیار متنوع برای یافتن موضوع تحقیق وجود دارد. برای مثال یکی از روشهایی که این روزها مورد استفاده قرار میگیرد، توجه به سیستمهای حقوقی و نیمه حقوقی نظیر دادگاه مهاجرت است. قاضیهای مختلف به پروندهها در این دادگاهها رسیدگی میکنند و اگر آن قاضیها دیدگاههای مختلف داشته باشند، احتمال آنکه حکم فرد در هنگام محاکمه متفاوت باشد زیاد است و به این ترتیب شما میتوانید اثرات نهایی سیستم قضایی را بررسی کنید.
از شما همچنین به خاطر تحقیقات درباره مهاجرت قدردانی شده است. شما در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که مهاجرت به ایران به کاهش سطح دستمزدها منجر نمیشود. نحوه تحقیق شما در این حوزه چگونه بود و اجازه دهید بپرسم چطور مهاجرت تاثیر منفی بر سطح دستمزدها ندارد؟
واقعیت این است که این ایده که مهاجرت سبب کاهش دستمزد میشود، درست نیست، زیرا ما فکر نمیکنیم اگر نیروی کار مازاد در کشور داشته باشیم، دستمزدها کاهش مییابد. این تصور ایدهای بود که توماس روبرت مالتوس فیلسوف سده هجدهم فکر میکرد درست است. این باور وجود داشت که نیروی کار بیشتر به معنای متوسط دستمزد پایینتر است.
در سده نوزدهم اقتصاددانها به این نتیجه رسیدند که اگر همزمان با افزایش نیروی کار، سرمایهگذاری در کشور افزایش یابد، افزایش نیروی کار به کاهش سطح دستمزدها منجر نمیشود، بنابراین این یک قانون در اقتصاد نیست که افزایش تعداد نیروی کار یعنی وضعیت درآمدی همه بدتر میشود.
جایزه نوبل اقتصاد چند سال پیش به پل رومر برای ارائه «تئوری مدرن رشد» داده شد. یکی از بنیانهای تئوری مدرن رشد این است که اقتصاد بزرگ میتواند کارآتر باشد و ثروت سرانه بالا رود، زیرا فرصتهای بیشتری برای نوآوری وجود خواهد داشت و اختراعات بیشتری صورت خواهد گرفت، بنابراین این ایده که افزایش نیروی کار سبب بد شدن وضعیت بازار کار خواهد شد یک پیشبینی اقتصادی نیست.
من همیشه از اینکه همه اقتصاددانها چنین باوری داشتند ناراضی بودم. در مورد ورود تعداد زیادی مهاجر کوبایی به میامی یعنی کسانی که تخصصی نداشتند مشخص بود که تعداد نیروی کار فاقد تخصص افزایش مییابد، اما عملا تغییری در سطح دستمزدها ایجاد نشد.
حتی برای دیگر مهاجران فاقد تخصص در میامی از جنبه آمریکاییهای آفریقاییتبار این ایالت نیز تغییری در دستمزدها بهوجود نیامد در حالیکه طبق برخی الگوها انتظار میرفت سطح دستمزدها کاهش یابد. البته برخی اثرات بسیار بسیار کوچک مشاهده شد، بنابراین باور به اثرگذاری منفی ورود نیروی کار بر دستمزدها اشتباه است. از این نوع فرضهای اشتباه بسیار زیاد است.