شاید تصورش سخت باشد، ولی گویی بسیاری از ایرانیها در دو زیست جهان موازی زندگی میکنند؛ یکی رسمی با الزامات و محدودیتهای خاص خود و دیگری غیررسمی، جدید و به میزان زیادی فارغ از هر ملاحظه و همچنان در حال شکلگیری.
حسین ایمانیجاجرمی - جامعهشناس؛ در «صنعت سرگرمی» دنیای امروز، تعداد هنرمندانی که سعی دارند عجیبوغریب جلوه کنند، کم نیستند. هزاران خواننده هستند که به انواع و اقسام شیوهها، سروشکل و لباس عوض کرده و اداهای متفاوت درمیآورند؛ اما همه اینها یک هدف را بیشتر دنبال نمیکنند: جلب توجه، جذب مخاطب و کسب درآمد. پس عجیببودنی در کار نیست، کاملا هم معمولی بوده و از قواعد بازی در عرصهای پررقابت است. در سال هزاران کنسرت از این قماش برگزار و بدون هیچ اتفاقی تمام میشود و میرود پی کارش. تمام شگفتیاش در همان دو، سه ساعت زمان برگزاری است به مدد فناوریهای نور، صدا و دیگر چیزها.
شبکههای اجتماعی هم مثل اینستاگرام و فیسبوک به کمک آمدهاند برای راهاندازی جریان فَن و فالوور و نمایش قربان و صدقه میان محبوب و لشکرهای میلیونی کمسنوسال طرفداران مجازی. اینها حلقههایی از همان صنعت پولساز سرگرمیاند در کنار کانالهای تلویزیونی ماهوارهای، سایتهای شرطبندی، کالاها و فروشگاهها.
حال چرا خوانندهای مثل تتلو در ایران تبدیل به یک مسئله سیاسی-اجتماعی شده و توجهها را جلب میکند، علت را در خواننده نباید جستوجو کرد، همانطور که ذکر شد او از زمره عادیترینهاست، مسئله در بافت اجتماعی-سیاسی است که او در آن رفتار میکند.
باید به دنبال شناخت و فهم تغییراتی بود که در جامعه در سالهای اخیر روی داده است و کشور را با وجود همه سختگیریهای ایدئولوژیک غربستیزانه، بدل به بخشی از جریان مصرف و فراغت جهانی کرده است با همان سازوکارهایی که در بالا به آنها اشاره شد. به احتمال زیاد، مسئله در همین تضادی هست که در سیاستهای رسمی و واقعیتهای اجتماعی وجود دارد.
تغییرات رویداده در دهههای گذشته مانند سرعت رشد شهرنشینی، بسط طبقه متوسط، افزایش زنان تحصیلکرده و تغییرات ارزشهای اجتماعی از جمعگرایی به فردگرایی، نشان از جامعهای دارد که با وجود همه موانع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جاده مدرنشدن با همه نکات مثبت و منفی آن به شتاب در حال جلورفتن است.
نسل امروز با توجه به مهاجرت بالای جوانان ایرانی به سراسر دنیا، بهویژه آمریکای شمالی و ارتباط میان آنهایی که رفتهاند و آنهایی که ماندهاند، بهشدت جهانی نیز هست. اینترنتیشدن جامعه نیز تحول بزرگ دیگری است که همچون یک شبکه عصبی جدید، میلیونها آدم و اتفاق را در پهنه ایران و جهان به هم وصل میکند. آمار سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی از روند نفوذ اینترنت در کشور، حاکی از ضریب نفوذ ۹۴درصدی است. به عبارت دیگر از هر صد نفر در کشور، ۹۴ نفر به شبکه اینترنت وصل هستند.
با توجه به نکاتی که طرح شد، مسئله تتلو را باید در پرتو سیاستهای فرهنگی رسمی و میزان انطباق آنها با واقعیتهای اجتماعی درک کرد؛ سیاستهایی که در پرتو جهانیشدن دچار محدودیت نیز هستند. هنرمندانی که به هر دلیل امکان کار و فعالیت در داخل کشور از آنها سلب میشود، بساط هنری خود را بدون درنگ و با کمک صنعت سرگرمی جهانیشده در کشورهای همسایهای همچون ارمنستان، امارات متحده عربی و ترکیه پهن میکنند و این بار فارغ از همه ملاحظات رسمی و اجتماعی که زیست در کشور مادر رعایت آنها را الزامی میکرد، تا ته خط را میروند و همه مرزهای هنجاری و ارزشی را جابهجا میکنند.
شاید تصورش سخت باشد، ولی گویی بسیاری از ایرانیها در دو زیست جهان موازی زندگی میکنند؛ یکی رسمی با الزامات و محدودیتهای خاص خود و دیگری غیررسمی، جدید و به میزان زیادی فارغ از هر ملاحظه و همچنان در حال شکلگیری.
بهترین سناریو آن است که این دو جهان درهمتنیده باشند تا قواعد پنهان اجتماع که زندگی را تنظیم میکند و بر فردگرایی افراطی لگام میزند، کار خود را انجام دهند؛ قواعدی که رسمی نیستند و عموما نانوشتهاند، اما با تشکیل اجتماع، کار خود را در تنظیم روابط و مهارزدن بر کنشگران آغاز میکنند.
در هر حال، مسئله مهمی که باید برای آن پاسخی یافت، ظرفیت سیاستهای فرهنگی برای درک و هضم تغییرات بنیادین اجتماعی است که در جامعه روی داده است. هرچه شکاف میان آن دو زیست جهان اشارهشده بیشتر شود، زمینه برای ظهور انواع تتلوها و امواج تتلیسم منفعتطلب، مساعدتر میشود.