صباح زنگنه گفت: اینکه امارات خودش را به آب و آتش بزند، به آفریقا برود، به افغانستان برود، به کشورهای مختلف برود، اینها میتواند ناشی از یک احساس نگرانی و ضعف تواناییها تلقی شود. باید در کنار ایران بتواند احساس آرامش کند و زمینههای توسعه روابط و همکاریها را بهعنوان یک دستور دائمی قرار دهد.
پروژه عادیسازی و بهبود روابط کشورهای عربی منطقه با اسرائیل، به نقطه جدیدی رسید. امارات متحده عربی و بحرین حالا به برگزاری رزمایش مشترک با اسرائیل و البته آمریکا رسیدهاند. روز پنجشنبه اعلام شد از چهارشنبه ۱۰ نوامبر برابر با ۱۹ آبان، رزمایش مشترکی دریایی پنجروزه با حضور آمریکا، اسرائیل، امارات متحده عربی و بحرین در دریای سرخ آغاز شده است که این دریا در مسیر کانال سوئز قرار دارد.
به گزارش شرق، در عین حال از سوی دیگر، وزیر خارجه امارات اخیرا به سوریه سفر کرده است و این در نقطه مقابل در مسیر عادیسازی دوباره روابط کشورهای عربی با سوریهای دیده شده که تا چندی پیش در منطقه بهجز ایران متحد چندانی نداشت. این تعاملات امارات متحده عربی بهعنوان یکی از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، برای ایران معنادار و اثرگذار است.
برای بررسی معنا و اثر این تحرکات، گفتوگویی با صباح زنگنه، کارشناس مسائل منطقه داشتهایم. او در تصویر کلی منطقه معتقد است امارات متحده عربی نسبت به ایران بهعنوان یک کشور بزرگ در منطقه، نگرانیهایی دارد و ایران باید آنها را بسنجد و در جهت رفع آنها اقدام کند تا از ظرفیتهای این رابطه استفاده بهتری داشته باشد.
ماجرای رزمایش با حضور اسرائیل و همکاری امارات متحده عربی و بحرین در آن چیست؟
این پروژه، پروژهای است که میتواند بهعنوان یک مشوق یا یک شکلات از سوی اسرائیل برای امارات تلقی شود؛ درحالیکه این پروژه مسائل زیادی دارد، از لحاظ ژئوپلیتیکی، زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی. اسرائیل تلاش میکند کشورهای تولیدکننده نفت مثل امارات یا عربستان را تشویق کند به این پروژه ملحق شوند، اما این پروژه آثار سوء زیادی بر همسایگان فلسطین اشغالی دارد. یکی از آثارش بر کانال سوئز خواهد بود و میتواند ضربهای به اقتصاد مصر وارد کند.
از طرف دیگر، مشکلات جدی از نظر سرزمینی برای اردن ایجاد خواهد کرد و مشکلات زیستمحیطی در منطقه بسیار محدود ایلات در پی دارد که بر بندر عقبه هم تأثیرات منفی خواهد گذاشت؛ خصوصا محیطزیست آن منطقه محدود که حرکت جریانهای آب در آن منطقه بسیار محدود است و مشکلات را میتواند سنگین کند.
از لحاظ اجرائی نیز ورود اسرائیل به این پروژه عملا با رقابت جدی نسبت به لبنان و فلسطینیهاست که در سرزمینهای اشغالی هستند و همچنین با سوریه و روبهرویش مصر ایجاد خواهد کرد. بههرحال، اسرائیل دنبال دو امتیاز از امارات است؛ یکی سرمایهگذاری و دوم تأمین منابع نفتی. به نظرم پروژه بلندپروازانه و خطرناکی برای منطقه و محیط زیست تلقی خواهد شد.
اتفاق دیگری که اخیرا افتاد، سفر وزیر خارجه امارات به سوریه و بهطورکلی افزایش این نوع رفتوآمدها با دمشق است. این چه تأثیری بر روابط با ایران خواهد گذاشت؟
تحلیلها در این زمینه زیاد است. تفسیرهای خوشبینانه و بدبینانه در این مورد فراوان است. واقعیت قضیه چیز دیگری است و آن، این است که پروژه ساقطکردن حکومت سوریه و ایجاد رژیم جدید در سوریه شکست خورده است. از طرف دیگر، سوریه توانسته است ۱۰، ۱۱ سال مقاومت کند و موجودیت و توانمندی خودش را اثبات کند.
حضور ترکیه در شمال شرقی خاک سوریه برای امارات و عربستان یک تهدید محسوب میشود و رقابت خصمآلودی با حضور ترکیه وجود دارد. ترکیه بهعنوان سمبل یا نماینده جریان اخوانالمسلمین تلقی میشود که در سوریه دست به جنایتهای زیادی هم زده است و برای امارات هر نوع حضور یا شکلگیری هستههای اشغال سرزمینی در سوریه یا عراق، یک تهدید به حساب میآید. از این باب، نزدیکشدن امارات به سوریه را باید نگاه کرد.
از طرف دیگر، بازسازی سوریه فرصتی بسیار مغتنم و بزرگ محسوب میشود که امارات سعی میکند از این فرصت غافل نباشد و سیاستهای قبلیاش را قطعا باید تغییر بدهد و از رفتارهای خصمانه و تلاش برای ساقطکردن دولت و نظام یا حمایت از گروههای تروریستی دست بکشد.
اگر این نوع تغییرات در سیاستهای امارات اعمال بشود و بخواهد در سوریه حاضر شود، اتفاقا از طرف جمهوری اسلامی ایران مورد استقبال قرار خواهد گرفت؛ چراکه نشان خواهد داد حمایتهای ایران از سوریه و دولت سوریه نتیجه داده است و صادقبودن ایران و همچنین درستبودن تحلیلش به اثبات میرسد. بههرحال، این حضور میتواند هم به بهبود شرایط در سوریه بینجامد و هم امارات به اصلاح سیاستهایش دست بزند.
درباره بحث یمن نیز صحبتهایی شده است و به نظر میرسد این تمایل وجود دارد که بحث جنگ یمن به پایان برسد. این بخشی از بحثهای بین ایران با عربستان و امارات هم بوده است. اگر بحران یمن واقعا به پایان برسد و درگیری عربستان در یمن متوقف شود، این چه تأثیری بر منطقه و روابط خواهد داشت؟
بله، همینطور است و آثارش هم روی این حوزهها خواهد بود. مهم این است که سیاست اعمال زور و استفاده از نیروی قهریه و تحمیل جنگ بر ملتها و کشورها شکست خورده است. عربستان هم برای کشور خودش و هم برای مردم یمن خسارتهای زیادی به بار آورده است. اگر مردم یمن در فضای امن و آرامی زندگی کنند، قطعا عربستان و سایر کشورهای شبهجزیره عرب، استفادههای بیشتری خواهند برد.
سیاست اعمال هژمون باید در شبهجزیره عرب خاتمه پیدا کند و این چشمانداز مثبتی میتواند تلقی شود. البته امارات سیاستهایش را در یمن مقداری متفاوت کرده و تلاش کرده است بر جنوب یمن مسلط شود و سعی کرده قبایل و احزابی را در جنوب یمن عامل خودش قرار دهد. اما آن هم هر روز دارد دچار مشکل میشود و شکستهای متوالی بر آن تحمیل میشود. منطقه کلا با توقف جنگ در یمن میتواند به توسعه همکاریهای منطقهای و همگراییها امیدوار باشد. توسعه فراهم خواهد شد، رفاه مردم بیشتر خواهد شد و از دشمنیها کاسته خواهد شد.
جایگاه عربستان با دو تجربهای که از خودش نشان داد، آسیب دیده است که تجربههای موفقی نبودند؛ یکی محاصره قطر و یکی جنگ یمن؛ اینها دو همسایه شمال و جنوبش بودند. چنین تجربههایی میتواند برای آینده مسئولان عربستان تجربههای ارزشمندی باشد تا با بقیه همسایهها از در صلح و همکاری پیش بروند و امنیت همه آنگاه تأمین خواهد شد.
مسئله دیگری که مطرح است، این است که در عین همه این چالشها، ایران با این کشور تراز تجاری بالایی داشته است و سخنگوی گمرک در همین شهریور گفته بود امارات از پنج مقصد عمده صادراتی ایران بوده و جایگاه ویژهای دارد. ایران چگونه میتواند در این زمینه منافع خود را افزایش بدهد؟
به نظر میآید امارات در یک فضای نگرانی به سر میبرده است. همچنین ایران نسبتبه امارات چارچوب مشخص و روشنی در سیاستها و استراتژیهایش تعریف نکرده است یا اگر هم تعریف کرده باشد، به تفاهم دوجانبه نرسانده است. امارات از حضور یک همسایه بسیار بزرگ و قوی با جمعیت تحصیلکرده، با سابقه تاریخی، فرهنگی و... و قدرت تأثیرگذاری در منطقه و جهان احساس نگرانی میکند. ایران باید این نگرانیها را بسنجد و در یک گفتوگوی دوجانبه، مستقیم و صریح با امارات سخن بگوید.
امارات به خاطر آن نگرانیها و شاید با اهداف دیگری، تحت تأثیر نیروهای دیگری تلاش کرده است توان و امکانات خودش را در ۱۰ جا مصرف کند تا خودش را عرضه و ارائه کند. این نیاز دارد به درک جامعهشناسانه و روانشناسانه. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک کشور بزرگتر در منطقه باید بتواند این نگرانیها را درک و برطرف کند.
به نظرم میآید زمینههای همکاری و توسعه ارتباط با امارات خیلی فراتر از بحث ترانزیت کالا ازطریق امارات است. چشماندازهای خیلی بزرگی به نظرم میآید که هنوز باز نشده و بحث نشده است. نیاز دارد که به صورت اساسی با امارات به بحث گذاشته شود.
اینکه امارات خودش را به آب و آتش بزند، به آفریقا برود، به افغانستان برود، به کشورهای مختلف برود، اینها میتواند ناشی از یک احساس نگرانی و ضعف تواناییها تلقی شود. باید در کنار جمهوری اسلامی ایران بتواند احساس آرامش کند و زمینههای توسعه روابط و همکاریها را بهعنوان یک دستور دائمی قرار دهد.
به عنوان سؤال آخر، فکر میکنید چقدر میشود به پروژه نشست بغداد که عراق امسال به دنبالش است، امید داشت که به نتیجه و به شکلگیری اجماع در منطقه برای گفتگو منجر شود؟
بهعنوان شخصی که مسائل منطقه و مسائل عراق را بهطور ویژه دنبال میکنم، باید بگویم عراق نیازمند یک اعاده اعتماد بهنفس است. تحقیرهای زیادی بر عراق وارد شد. زمانی انگلیسیها عراق را اشغال کردند، قبل از آن عثمانیها اشغال کرده بودند. این اشغالها توسط قدرتهای مختلف بهطور مستمر و مکرر یک آثار منفی روانی در جامعه عراق ایجاد کرده و میکند.
عراق تا استقلال ظاهری در ۱۹۲۱ کسب کرد، با فاصلهای با کودتاهای متعدد و متوالی مواجه شد. به یک بیثباتی و عدم استقرار گرفتار شد. تا از این دیکتاتورها و کودتاها خواست نجات پیدا کند، با اشغال بعدی و تهاجم گسترده بعدی آمریکا مواجه شد. این اتفاق هیچ روحیه سازندهای در مردم عراق باقی نگذاشت.
قحطیها، یکمیلیونو ۵۰۰ هزار نفر کشته و تحریمهای آمریکا، اینها آثاری منفی بر جای گذاشته و شاکله اجتماعی مردم عراق را بهشدت آسیبپذیر و شکننده کرده است. برای خروج از این حالت عراق باید به پروژه جدیدی وارد شود و آن پروژه، این است که یک ساختار نظام مدرن ایجاد کند، به یک قدرت مورد احترام در منطقه تبدیل شود و بتواند از امکانات و ظرفیتهای داخلی خود برای توسعه زندگی مردم و توسعه کشور و نظام برخوردار بشود. اما این نیازمند دقت در انتخاب شرکا برای ورود به این پروژه و آیندهنگری است.
انتخاب شرکایی که بتواند اقتصاد عراق را دگرگونه کند، از یک اقتصاد سوسیالیستی و رانتی تبدیل شود به یک اقتصاد زنده، فعال و با اتکا به توان مردم و نیروهای متخصص عراقی. این شرکا چه کسانی هستند؟ عراق فعلا اقتصادش بر محور نفت میچرخد. خریدار نفت عراق، چین، هند و شرق آسیا هستند؛ بنابراین باید بتواند از این اهرم و از این ابزار برای توسعه خودش استفاده کند. حضور آمریکا و ادامه نفوذ آمریکا در عراق مانع همکاری عراق با کشورهای زیادی شده است؛ مانع همکاری با چین است، مانع همکاری با جمهوری اسلامی ایران است و مانع همکاری با سوریه شده بود و با دیگران مگر کشورهایی که در مدار آمریکا بچرخند.
برای تأمین یک اقتصاد سرزنده و متحول، همکاریهای عراق باید تعریف جدیدی پیدا کند. صادرات نفت عراق بیشتر به شرق آسیاست؛ بنابراین فشارآوردن بر عراق تا یک خط لولهای از طریق اردن به بندر عقبه ایجاد کند، میتواند نوعی فشار نابجا محسوب شود. همکاری عراق با همسایگانش و با اردن مشکلی ندارد، اما نه در سطحی که به مستهلکشدن اقتصاد عراق منجر شود. عراق ظرفیتهای زیادی دارد؛ در کشاورزی، در صنعت و در تجارت. موقعیت عراق به او این امکانات را میدهد، اما اگر این پروژه به سمت تحقق اهداف خاص محورسازی و دوقطبیسازی آمریکا برود، بعید به نظر میآید عراق بتواند از آن سودی ببرد و بیشتر به استهلاک ظرفیتها، نیروها، توانها و سرمایههایش منجر خواهد شد.
عراق خود چندین میلیون جوان بیکار اعم از تحصیلکرده و غیرتحصیلکرده دارد. اگر بخواهد مثلا با مصر همکاری کند و یک میلیون یا یکمیلیونو ۵۰۰ هزار کارگر و کشاورز مصری بیایند و در عراق کار کنند، این یعنی ازبینبردن ظرفیت اشتغالزایی در عراق. مسائل بسیار زیادی وجود دارد و باید طراحی این همکاریها خارج از اغراض سیاسی قدرت مسلطی که آمریکاست باشد. باید حول محور منافع مردم عراق تعریف شود.