بسیاری از رسانههای جریان اصلی همچنان بر روی این موضوع تمرکز میکنند که چرا روسیه در شرف حمله به اوکراین است. این رسانهها از در نظر گرفتن این واقعیت امتناع میورزند که چه مزایای قابل توجهی برای ایالات متحده در تحریک روسیه برای حمله به اوکراین وجود دارد.
فرارو- جک راسموس؛ استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه سنت ماری کالیفرنیا. عمده تمرکز نوشتههای او بر روی نابرابری اقتصادی است. او نویسنده کتاب "رکود حماسی و بحران مالی جهانی" است. او اقتصاددانی کینزی با گرایش چپ است.
به گزارش فرارو، رسانههای آمریکایی، دولت بایدن و جنگ طلبان امریکایی در کنگره میگویند که در تلاش هستند پوتین و روسیه را از حمله منصرف سازند، اما آن چه میآنان میگویند با آنچه انجام میدهند یکسان نیست.
شواهد فراوان حاکی از آن است که ایالات متحده و ناتو خواهان رویارویی هستند رویارویی تا زمانی که جنگ نیابتی بین روسیه و اوکراین در جریان باشد تا آنان بتوانند در گوشهای بایستند و بر روی آتش سوزی با استفاده از تسلیحات خود بنزین بریزند و به اهداف دیگر آمریکا و ناتو دست یابند. این "اهداف دیگر" ایالات متحده - ناتو چه میتوانند باشد؟
حداقل ده دلیل وجود دارند که نشان میدهند چرا نخبگان سیاسی ایالات متحده از هر دو حزب، سیاستمداران جنگ طلب و سرمایه داران مجتمع نظامی - صنعتی از حمله روسیه به اوکراین حمایت میکنند:
در سالیان اخیر و به ویژه از زمان ریاست جمهوری ترامپ، برخی از اعضای ناتو این پرسش را مطرح کردهاند که آیا ایالات متحده به اندازه دهههای گذشته شریک قابل اعتمادی برای این ائتلاف است یا خیر. کشورهایی مانند فرانسه و اکنون آلمان تردیدهای فزایندهای دارند.
صداها در اتحادیه اروپا بلند شده است مبنی بر آن که کشورهای اروپایی باید مسیر را با استراتژی دفاعی خود و نه پیروی از امریکا طی کنند. چین حملات اقتصادی بزرگی را به کشورهای اروپایی عضو ناتو و اتحادیه اروپا وارد ساخته است.
اروپا و چین در حال حاضر اولین یا دومین شرکای بزرگ صادراتی و وارداتی یکدیگر هستند. رهبران کشورهای کلیدی اروپا از این که ایالات متحده آنان را به سمت درگیری در اوکراین سوق دهد عصبانی هستند چرا که این موضوع میتواند میتواند تاثیرات بسیار جدی بر اقتصاد آن کشورها داشته باشد آن هم در زمانی که اقتصاد اروپا کماکان در تلاش برای جهش اقتصادی پس از بهبود از رکورد گذشته است.
شیوع کووید رکود اقتصادی را تشدید کرد. هم چنین، سابقه اقدامات ایالات متحده در خاورمیانه باعث تامل اروپاییها در پیروی از سیاستهای امریکا شده است: امریکا دستاوردهای اندکی کسب کرده و منطقه خاورمیانه را به هم ریخته و تنها برای تغییر تمرکز خود بر چین از منطقه خارج شد. متحدان اروپایی ناتو علاوه بر این کاملا در میان خود دچار تفرقه شده اند.
کشورهای شرق اروپا به عنوان تازهترین اعضای پیوسته به ناتو، به امید ارسال تسلیحات و اعزام سربازان بیشتر از آمریکا پیروی میکنند. بازیگران بزرگی مانند فرانسه و آلمان به میزان کم تری تمایل به پیروی از امریکا دارند.
اگر اظهارات و اقدامات تحریک آمیز ایالات متحده برای درگیری در اوکراین توخالی باشد خطرات سیاسی و اقتصادی برای کشورهای غرب اروپا افزایش خواهد یافت.
افزایش صادرات گاز طبیعی ایالات متحده به اروپا و در نتیجه ایجاد کمبود عرضه در ایالات متحده برای توجیه افزایش قیمت گاز داخلی و سود ایالات متحده در دستور کار دولت امریکا قرار دارد.
آلمان به ویژه در مورد پیروی از رهبری آمریکا در باتلاق دیگری در اوکراین نامطمئن است. "اولاف شولتز" صدراعظم جدید آلمان به ویژه در مورد این چشم انداز عصبی و نگران به نظر میرسد.
مخالفت عمومی زیادی با درگیر شدن حتی به صورت غیر مستقیم آلمان در اوکراین در درون آن کشور وجود دارد. سرمایه داران آلمانی نیز در مورد سرنوشت خط لوله گاز طبیعی نورد استریم ۲ با روسیه اختلاف نظر دارند.
آلمان به شدت به عرضه گاز از این خط لوله نیاز دارد. خرید گاز از روسیه به طور قابل توجهی ارزانتر از خرید گاز طبیعی از ایالات متحده است. سالیان طولانی است که ایالات متحده آلمان را تحت فشار قرار داده تا پروژه خط لوله نورد استریم ۲ را متوقف سازد و گاز طبیعی مایع مورد نیاز خود را از ایالات متحده با قیمتهای بالاتر خریداری کند.
هم چنین، امریکا آلمان را ملزم به ساخت تاسیسات بندری تازه و بسیار گران برای واردات گاز ایالات متحده کرده است. شرکتهای نفتی ایالات متحده میخواهند گاز را بفروشند تا مازاد عرضه گاز طبیعی ایالات متحده را تخلیه کنند.
این امر نه تنها سود حاصل از فروش بیشتر گاز به آلمان را به ارمغان میآورد بلکه کمبود عرضه را در ایالات متحده ایجاد میکند که به شرکتهای آمریکایی این امکان را میدهد تا قیمتها را در بازار داخلی ایالات متحده نیز افزایش دهند.
شرکتهای گاز ایالات متحده که عمدتا متعلق به شرکتهای بزرگ نفتی هستند از سود برد - برد برخوردار خواهند شد. پشت صحنه درگیری در اوکراین، حضور خاکستری رو به جلوی شرکتهای نفتی ایالات متحده است که تقریبا در هر ماجراجویی نظامی آمریکا از دهه ۶۰ میلادی به این سو نقش داشته اند.
نیروهایی سیاسی در ایالات متحده وجود دارند که میخواهند لهستان، رومانی و کشورهای بالتیک را تا حد امکان مسلح سازند و از جمله از استقرار تسلیحات هستهای در آن کشورها حمایت میکنند.
دولتهای آن منطقه از این که با این تندروهای امریکایی جنگ طلب متحد میشوند خوشحال هستند. این به معنای تخصیص بودجه هنگفت تازهای از سوی ایالات متحده، تسلیحات و نیروهای بیشتر امریکا، و تقویت اقتصاد آنان (و بدون شک پر شدن جیب سیاستمداران آن کشورها) خواهد بود.
امپراتوری ایالات متحده بدون هزینه کمک نمیکند. سرمایه گذاران و شرکتهای آمریکایی در حال حاضر، پس از سال ۲۰۱۴ میلادی عمیقا به اقتصاد اوکراین نفوذ کرده اند.
آنان تعداد قابل توجهی از شرکتهای اوکراینی سابق را در بخشهای کلیدی اقتصاد تامین مالی و خریداری کرده اند و یا در غیر آن صورت آن شرکتها را کنترل کرده اند. پسر بایدن تنها نماینده نسل بعدی نخبگان سیاسی ایالات متحده (از هر دو حزب) نیست که در هیئت مدیره شرکتهای اوکراینی حضور دارد و افراد مشابه او فراوان هستند.
از آنجایی که ایالات متحده بودجه و تسلیحات بیشتری به اوکراین میدهد در ازای آن قیمتی را تعیین خواهد کرد. این امر نفوذ امریکا را بر اقتصاد و سیستم بانکی اوکراین افزایش خواهد داد.
نخبگان اوکراینی بیش تری از آن استقبال خواهند کرد، زیرا شکل امپراتوری اقتصادی ایالات متحده نخبگان استعماری و وابسته به امریکا را با به اشتراک گذاشتن بخش بزرگی از کیک اقتصادی با آن کشور یکپارچه میسازد.
مسلم است که در صورت وقوع درگیری نظامی در اوکراین، ایالات متحده و سرویسهای اطلاعاتی میدانی آن از جمله سیا به سوی انجام عملیات در مولداوی حرکت خواهند کرد.
مولداوی کشور کوچکی است که بین جنوب غربی اوکراین و رومانی واقع شده است. سال هاست که بین نیروهای تحت حمایت روسیه که نیمی از کشور را اداره میکنند و نیم دیگر کشور که طرفدار غرب است آتشبس نا آرامی حاکم بوده است.
ایالات متحده تلاش خواهد کرد تا این وضعیت را تغییر دهد و آن کشور را به هژمونی کامل طرفدار غرب تبدیل کند.
ساده لوحانه است اگر فکر کنیم نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده و نیروهای مرتبط با آن که عمیقا در تظاهرات و اعتراضات عمومی اخیر در بلاروس و قزاقستان نقش داشتند در تشدید تنش در اوکراین بی تاثیر هستند.
روسیه به دولتهای مذکور کمک کرده است تا تظاهراتی را که برخی از آنها مانند قزاقستان قیامهای خشونت آمیز بودند را سرکوب کنند.
اگر ایالات متحده اوکراین را به طور کامل به سمت ناتو متمایل سازد میتواند اطمینان حاصل کند که قادر خواهد بود تلاشهای خود را برای بی ثبات کردن بلاروس و قزاقستان در مرزهای روسیه تشدید کند.
اهداف بعدی اجرای الگوی مشابه اوکراین خواهند بود الگویی که از سال ۲۰۱۴ میلادی آغاز شد و اکنون در سال ۲۰۲۲ به اوج خود رسیده است.
نمیتوان مزایای بالقوهای را که درگیری در اوکراین برای رئیس جمهور فعلی امریکا و حزب دموکرات در عرصه سیاست خارجی به همراه خواهد داشت نادیده گرفت.
این موضوع به بایدن و حزب دموکرات اجازه میدهد در سال انتخاباتی سخت گیرتر به نظر برسند چرا که به نظر میرسد در انتخابات رای دهندگان امریکایی از حزبی که در قبال روسیه موضع سخت گیرانه تری دارد بیشتر حمایت میکنند البته تا زمانی که این رویکرد سخت گیرانه به درگیری مستقیم کشور مقابل با امریکا منجر نشود.
اوکراین یک فرصت کلاسیک برای جنگ نیابتی ایالات متحده است جنگ از آن نوعی که امریکا ترجیح میدهد از راه دور در زمین یک کشور دیگر (اوکراین) با نیروهایش و یا تحت پوشش نیروهای ناتو علیه روسیه انجام دهد.
جنگهای آمریکا در خاورمیانه به پایان رسیده اند. ساخت تسلیحات و فناوری تازه برای مقابله با چین در آسیا زمان بر خواهد بود. قرارداد ایالات متحده برای ارائه آخرین زیرساختهای هستهای به استرالیا تنها یکی از این نمونهها است.
جنگ نیابتی در اوکراین بهعنوان یک بهانه مناسب برای افزایش هزینههای دفاعی به نفع مجتمع نظامی-صنعتی ایالات متحده است. مخارج دفاعی ایالات متحده به وضوح خارج از کنترل است.
هزینههای پنتاگون به تنهایی در حال حاضر ۷۷۸ میلیارد دلار است و حتی پس از خروج ایالات متحده از خاورمیانه هم چنان در حال افزایش است.
مجموع هزینههای دفاعی ایالات متحده بیش از ۱ تریلیون دلار در سال است که سایر بخشهای دولتی را نیز شامل میشود: انرژی، بخشهای ایالتی، امنیت داخلی، سیا، آژانس پروژههای پژوهشی پیشرفته دفاع (دارپا)، آژانس امنیت ملی و سایر بخش ها. مجتمع نظامی - صنعتی ایالات متحده هرگز وقت خود را تلف نمیکند و پس از پایان یک درگیری به منظور جلوگیری از کاهش هزینههای دفاعی پس از جنگ به دنبال تشویق سیاستمداران به ایجاد درگیری دیگری است.
هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی از هم فروپاشید فشار آن مجتمع نظامی به ایجاد جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ میلادی دامن زد و پس از آن به هزینههای جنگ ادامه داد و توجه ایالات متحده را به خاورمیانه معطوف ساخت.
مداخله ایالات متحده در سومالی در دهه ۹۰ میلادی و در بالکان باعث ادامه این روند شد. دشمن مناسب بعدی "تهدید تروریستی" در پی حمله یازدهم سپتامبر در ایالات متحده بود. این امر باعث افزایش هزینههای دفاعی و جنگی در دو دهه بعد از آن شد از جمله جنگ در عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و جنگ نیابتی ایالات متحده در یمن.
اکنون ایالات متحده از جنگهای مستقیم خاورمیانه خارج شده و به یک دشمن جدید نیاز دارد تا هزینههای جنگ را ادامه دهد. ساختن چین به عنوان هدف زمان میبرد.
با این وجود، در این میان تنش میان اوکراین و روسیه باعث خواهد شد تا کنگره دلارها را به سمت ماشین ایجاد کننده جنگ مجتمع نظامی - صنعتی آمریکا سرازیر سازد.
یک درگیری طولانی مدت در اوکراین، تامین مالی و حمایت از متحدان ایالات متحده و ناتو در شرق اروپا، در نهایت میتواند منجر به گسترش جنگ به دیگر کشورهای متمایل به روسیه شود. برای روسیه این بدان معنی است که ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه هدف هجمه امریکا خواهند بود.
با توجه به جنگ در اوکراین، جنگ طلبان در ایالات متحده بدون شک توجیه و بهانهای را با تلاشها برای بی ثبات سازی دیگر کشورها توسط نهادهای امنیتی امریکا و حتی شاید نیروهای ویژه عملیاتی پیدا خواهند کرد.
این بدان معنی است که نه تنها آزمایش سلاحهای امریکا در برابر روسیه انجام میشوند بلکه سلاحهای روسی نیز در برابر دفاع ایالات متحده مجبور به آزمایش میشوند.
در آن صورت، نقاط ضعف تسلیحاتی آشکار شده و اجازه اصلاح و ارتقاء تسلیحات برای استفاده بالقوه در آینده در نقاط دیگر جهان را میدهند. ایالات متحده به خصوص علاقمند به آزمایش تسلیحات سایبری خود است و در مقابل، در صورت تشدید بحران اوکراین روسیه را وادار خواهد ساخت تا بخش اعظمی از توانایی خود را آشکار سازد.
یکی دیگر از زمینههای مورد علاقه امریکا آزمایش این موضوع است که موشکهای ضد زرهی ساخت چگونه کار میکنند و موشکهای ایالات متحده - ناتو در برابر سیستمهای ضد موشکی روسیه مانند اس -۵۰۰ چه عملکردی دارند.
همه موارد فوق، نشانهای از مزایای یک درگیری مستقیم در اوکراین علیه نیروهای روسی برای امریکا هستند. اوکراینیها بهای انسانی و اقتصادی این درگیری را پرداخت خواهند کرد و در مقابل، ایالات متحده و شرکتهای آن از لحاظ اقتصادی و استراتژیک بهرهمند خواهند شد.
اروپا در میان پیامدهای اثرات اقتصادی یک درگیری یا خطرات سیاسی بزرگ آن گرفتار خواهد شد. در آن صورت، اروپا از نظر اقتصادی بیشتر به امریکا وابسته خواهد شد امری که به نفع واشنگتن خواهد بود.
منبع: گروه رسانه ای Z Communications
ترجمه: فرارو
این همه دلیل را گفت اما یک کلمه در رابطه با اشتیاق شدید پوتین به حمله به اکراین نگفت!
روس ها همیشه نقش بدشون در تاریخ را بازی کردن
دخالت غرب در قزاقستان بدلیل وجود درصد بالای روس تباران و قرارگیری در مرکز آسیا که امکان دسترسی نظامی به آن را دشوار میکند جزء محالات است.
اما مسخره تر از همه امکان تست پدافند اس-۵۰۰ روسیه در مقابل تسلیحات غرب است. اس-۵۰۰ هنوز به مرحله عملیاتی واقعی نرسیده و در مرحله اول فقط برای دفاع از مسکو خواهد بود. مگر آمریکا میخواد مستقیم به مسکو حمله کنه که قابلیت اس ۵۰۰ رو بسنجه؟