داغ و درفش، تهدید و تخریب و بگیر و ببندها چاره کار نیست. همانگونه که رییس دستگاه قضا اشاره کردند، باید ریشه مسائل شناخته شود. در صورت نشناختن ریشه مسائل و دست زدن به کارهایی که تناسبی با مدیریت کارآمد بحرانها ندارد، حتی صورت مساله نیز رفع نخواهد شد تا چه رسد به حل واقعی آنها.
اصغر میرفردی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: در حالی که در شرایط ملتهب کنونی برای برونرفت از مشکلات جامعه، بیش از هر زمان دیگری، نیاز به تدبیر و عقلانیت است، برخی آگاهانه یا ناآگاهانه رویه دور از انتظاری را در پیش گرفتهاند و مردم و به ویژه چهرههای شناخته شده را مورد تحقیر، تخریب و حتی تهدید قرار میدهند. اگر چنین کارهایی به خیر و صلاح جامعه و مردم بود که امروزه جامعه به چنین شرایطی دچار نمیشد. گویی هر کسی که بخواهد برای خود نامی دست و پا کند، ادبیات خشنتری را در قبال مردم و چهرههای شناخته شده مردمی به کار میگیرد.
چنین گفتار و کرداری نه با آموزههای دینی سازگار است و نه با موازین قانونی و در نتیجه برای جامعه بسیار زیانبار است و شکاف مردم و نهادهای حکمرانی را بیشتر میسازد. به جای چنین گفتارها و رفتارهایی بهتر آن است که ریشه مسائل را شناخت و با نگاه واقعبینانه به آسیبشناسی شرایط جامعه پرداخت نه اینکه با اقدامات و مواضع خام و به دور از تدبیر به مسائل و مشکلات موجود افزود.
افرادی که دوران طلایی زندگیشان را برای سربلندی نام و آوازه این سرزمین هزینه و شبانهروزی تلاش کردند و افتخار آفریدند، سزاوار برخوردهای نسنجیده، تحقیرآمیز و تهدیدگونه نیستند.
چه توجیهی وجود دارد که چهرهای، چون علی دایی که ستاره پرافتخاری برای این سرزمین است، مورد بیاحترامی قرار گیرد؟ اگر دیوار حرمتها شکسته شود، چه چیزی میخواهد باقی بماند و چه چیزی ارزش باقی ماندن دارد؟ چرا برخی خود را قطب و محور ارزشها و بایستهها میپندارند و با این تصور، به خود اجازه میدهند به هر سبکی با چهرههای مردمی برخورد کنند؟ چرا به جای اینکه مسوولیتپذیری نخبگان در قبال جامعه ارج نهاده و ارزش چنین افرادی پاس داشته شود، همانند بیگانه و مجرم با آنها برخورد میشود؟ آیا چنین رویهای نمود آشکاری از نخبهسوزی نیست؟ آیا منجر به گسترش بیتفاوتی دیگر نخبگان در قبال مردم و مشکلات آنها و در نتیجه تزریق یأس و نومیدی به پیکره جامعه نمیشود؟
داغ و درفش، تهدید و تخریب و بگیر و ببندها چاره کار نیست. همانگونه که رییس دستگاه قضا اشاره کردند، باید ریشه مسائل شناخته شود. در صورت نشناختن ریشه مسائل و دست زدن به کارهایی که تناسبی با مدیریت کارآمد بحرانها ندارد، حتی صورت مساله نیز رفع نخواهد شد تا چه رسد به حل واقعی آنها.