اقدام روسیه در حمله به اوکراین نوعی عبور از خط قرمزهای بین المللی بود با این حال، آنچه در میدان جنگ به نفع ملتهاست، تکیه بر عقل و منطق و محاسبات عینی، و نه صرفِ احساسات است. مسالهای که اوکراینِ امروز باید مد نظر داشته باشد و روی حمایتهای بلندمدت اروپا و به ویژه آمریکا از خود قمار نکند.
فرارو- علی رغم گذشت چند ماه از آغاز "جنگ اوکراین" و به نوعی فرسایشی شدنِ این جنگ، هنوز چشم انداز روشنی جهت پایان یافتن درگیریها میان روسیه و اوکراین وجود ندارد. رهبران ارشدِ هم روسیه و هم اوکراین، از اراده خود جهت پایان دادن به جنگ خبر میدهند با این حال، با توجه به اینکه هیچکدام از آنها حاضر به واگذاری امتیازات ارضی به طرف مقابل نیستند، چندان نمیتوان تحقق این مساله (پایان یافتن جنگ) را حداقل در شرایط کنونی واقع بینانه دانست.
به گزارش فرارو، روسها که عمده تحرکات خود را معطوف به شرق اوکراین کردهاند و جمهوریهای دونتسک و لوهانسک را نیز خودمختار ساختهاند، ایجاد یک کمربند و منطقه حائل میان خود با اوکراین را کاملا در راستای منافع و امنیت ملی خود میدانند. در واقع، کرملین سعی دارد در برابر گرایش تشکیلات ناتو به حرکت به سمت شرق، سدهای مستحکمی ایجاد کند و امنیت خود را تقویت کند.
در نقطه مقابل، اوکراین که با فرسایشی شدن جنگ و حمایتهای گسترده مالی و تسلیحاتی کشورهای غربی از خود، تا حد زیادی تقویت شده و توانسته سایه تهدید روسها را از کیِف دور کند، قائل به این است که بایستی بار دیگر تمامیت ارضی خود را بازیابد و این پیام را به روسها برساند که نمیتوانند هر زمان با غرب به چالش خوردند، بخشی از خاک اکراین را همچون شبه جزیره کریمه، ضمیمه خاک روسیه کنند.
البته که در این رابطه "جان میرشایمر" استاد شناخته شده آمریکایی حوزه روابط بین الملل بر این باور است که کنشگری فعال آمریکا و ناتو در اوکراین و موقعیت منفعل دولت اوکراین در این رابطه، تا حد زیادی محرک آغاز جنگ اوکراین بوده و اساسا اینکه کیِف نتوانسته از تبدیل شدن خود به یک مهره در دست جهان غرب جلوگیری کند، در نهایت برای آن بحران سازی کرده و جنگی گسترده را علیه این کشور به راه انداخته است.
با این همه، یک سوال اساسی در این نقطه مطرح میشود و آن این است: واقع بینانهترین گزینه و سناریو جهت خاتمه دادن به جنگ اوکراین چیست؟ جهت ارائه پاسخی جامع به این سوال، ابتدا باید چند گزاره که اکنون بیش از هر زمان دیگری خود را به نمایش گذاشته اند، مرور کنیم.
اولا، روسها کاملا این نکته را به نمایش میگذارند که خواهان فرسایشی شدن جنگ هستند و اساسا خودشان را برای این مساله آماده نیز کرده اند. اقتصاد این کشور پس از اُفت ابتدایی خود، اکنون با مدیریت مجموعهای از بهترین بانکدارها و اقتصاددانهای روسی در حال بازیابی است و روسها شگردهای مختلفی را جهت کاستن از سطح فشارهای غرب و تحریمهای آن علیه اقتصادشان، عملیاتی و اجرا کرده و میکنند.
در کنار این ها، روسیه به خوبی میداند که اگر جنگ را حتی تا زمستان سال آینده نیز ادامه دهد، میتواند فشارهای وحشتناکی را به کشورهای غربی به ویژه اروپاییها وارد سازد. موضوعی که در نهایت میتواند موضع آنها را در برابر کرملین نرم و آنها را وادار به پذیرش شروط روسیه کند. باید توجه داشت که روسیه با ظرفیت تولیدی انرژی و همچنین اتحادش با عربستان سعودی در بازار انرژی، اساسا بازیگری نیست که بتوان آن را به راحتی از معادلات انرژی جهان حذف کرد.
از این رو، اگر غرب اکنون توانسته آسیبهای ناشی از تحریمهای انرژی علیه روسیه را مدیریت کند، هیچ اطمینانی وجود ندارد که بتواند در آینده نیز رویهای مشابه را در پیش گیرد. در کنار همه این ها، اقتصاد روسیه به تدریج در جریان تحریمها علیه این کشور در حال دستیابی به نوعی سازگاری و تطابق با وضعیت جدید است. مسالهای که پالسهای منفی را در نوع خود به غرب میفرستد.
دوما، وابستگی اوکراین به جهان غرب در بحث جنگ با روسیه، کاملا عمیق و شدید است. در این راستا شاهد هستیم که ولادیمیر زیلِنسکی در نطقهای خود خطاب به رهبران اروپایی و رئیس جمهور آمریکا، به صراحت اعلام میکند که کشورش بیش از حمایتهای کلامی، به تسلیحات و پول نیاز دارد.
در واقع، زیلنسکی این پیام را به غرب میرساند که اوکراین به نمایندگی از جهان غرب با روسیه میجنگد و اگر اوکراینیها در این جنگ خون خود را میدهند، غرب نیز باید حمایتهای تسلیحاتی و مالی خود را از کیِف تشدید کند. در غیر اینصورت، بایستی دهها برابر آنچه به اوکراین میدهد را در آینده در حوزههای دفاعی و نظامی خود جهت مقابله با توسعه نفوذ روسیه در اروپا هزینه کند.
سوما، همین حالا هم کمکهای چندین میلیارد دلاری آمریکا به اوکراین در دورههای زمانی مختلف و همچنین تضمین ارائه کمکهای تسلیحاتی به این کشور، انتقادات قابل توجهی را در میان سیاستمداران آمریکایی به ویژه در کنگره این کشور برانگیخته است.
به عنوان مثال، به تازگی سناتور "جاش هاولی" از حزب دموکرات که رای منفی نیز به تداوم کمکهای مالی-تسلیحاتی آمریکا به اوکراین داده تاکید کرده که دشمن اصلی آمریکا نَه در اورپا، بلکه در قاره آسیا است. اشاره وی به طور خاص به جمهوری خلق چین است. در این فضا، اینطور به نظر میرسد که به تدریج با فرسایشیشدن جنگ اوکراین و سنگین شدن بار این جنگ روی دوش مالیات دهندگان آمریکایی، صداهای مخالف با اعطای کمکهای آمریکا به اوکراین نیز در حال تقویت و افزایش هستند. البته که میتوان کم کم روندی مشابه را در کشورهای اروپایی نیز در این رابطه مشاهده کرد. مسالهای که به ویژه برای اوکراین زنگهای هشدار را به صدا در آورده است.
چهارم، روسها در مقام یک قدرت جهانی، حاضر نیستند بدون دستاورد به جنگ اوکراین خاتمه ببخشند. در واقع، اگر بنا باشد این سناریو عملیاتی شود، این به معنای شکست مفتضحانه روسیه خواهد بود که نه تنها اعتبار بین المللی روسها را به شدت خدشه دار میکند بلکه جو داخلی در روسیه علیه "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور کنونی این کشور را نیز به شدت سنگین کرده و حتی میتواند زمینه را جهت آغاز برخی شورشها و اعتراضات گسترده علیه وی نیز هموار سازد.
شایدا اساسا به همین دلیل باشد که "هنری کسینجر" وزیر خارجه سابق آمریکا در موضع گیری در رابطه با راههای پایان دادن به جنگ اوکراین تاکید میکند که اوکراینیها باید بخشی از خاک خود را جهت پایان دادن به جنگ، به روسیه بدهند. چرا که اگر چنین نکنند، امکان تداوم یافتن جنگ و وارد آمدن ضربات به مرابت سنگینتر به کشورشان وجود دارد.
پنجم اینکه اوکراینیها نیز از ابتدای شروع جنگ روسیه علیه کشورشان به خوبی این نکته را درک کرده اند که به طور خاص آمریکا، کشورشان را مهرهای جهت برخی تسویه حسابها با کرملین میبیند. در این چهارچوب، نگاه آمریکاییها به اوکراین نه برخلاف آنچه سیاستمداران آمریکایی میگویند و یا رسانههاشان تبلیغ میکنند، توام با دلسوزی و احساسات، بلکه کاملا مبتنی بر اغراض و منافع ملیشان است.
از این منظر، آمریکاییها فقط و فقط به دنبال گرفتار کردن روسها در خاک اوکراین و تضیعف پایگاه و موقعیت داخلی پوتین هستند و هر زمان که لازم ببینند، معاملههای سیاسی مد نظر خود را با محوریت اوکراین و جنگ این کشور با روسیه در پسِ پرده انجام خواهند داد.
*پایگاه خبری-تحلیلی "نشنال اینترست" در مقالهای تاکید میکند ابتکار اوکراین در دستیابی به توافق صلح با روسیه در شرایطی کنونی، در قیاس با ماههای آتی و تحولاتی که امکان دارد در قالب بازی میان قدرتهای بزرگ اتفاق بیفتد، میتواند حامل دستاوردهای به مراتب بیشتری برای این کشور باشد و از قربانی شدن بیشترِ این کشور در قالب درگیریها میان روسیه و آمریکا جلوگیری کند.
از این رو، با توجه به آنچه گفته شد، واقع بینانهترین و مفیدترین گزینه در حال حاضر به ویژه برای طرف اوکراینی، فراهم ساختن زمینههای لازم برای انجام مذاکرات صلح و دستیابی به یک توافق با کرملین در این رابطه است. توجه داشته باشیم که این گزینه، یک گزینه واقع بینانه و نه لزوما مبتنی بر عدالت، درستی و اصول اخلاقی رایج است. البته که واقع بینانه بودن و مفید بودن این گزینه نیز ریشه در چند دلیل دارد.
اولا، اگر اوکراین اکنون که تا حدی وضعیتی مناسبتر در قالب جنگ اوکراین دارد و دولتهای غربی همچنان از آن حمایت قابل توجهی میکنند وارد مذاکره با طرف روسی شود، احتمال اینکه بتواند امتیازات خوبی را از روسها بگیرد به مراتب بیشتر از زمانی است که کشورهای غربی در حمایت از کیِف سست شده باشند و یا فرسایشی شدن بیش از پیش جنگ، آنها را خسته کرده باشد. در وقع، اگر اوکراینیها اکنون با فرصت طلبی اقدام نکنند، فردا دیر خواهد بود و باید امتیازات دردناکتر و بیشتری را به طرف روسی بدهند.
مدل کنشگری آمریکا در قالب جنگهایی نظیر جنگ عراق و یا جنگ در افغانستان و همچنین همکاری و شراکت آن با عربستان سعودی به خوبی نشان داده که این کشور به هیچ عنوان دوست و رفیقی برای تمام فصول نیست و خیلی راحت متناسب با منافع میدانی و راهبردی اش، علیه دوستان و متحدان خود نیز دست به معامله میزند.
دوما، اکنون که وضعیت اوکراین در قالب معادله جنگ با روسیه مساعد است و اوکراینیها در ماههای اخیر در قالب حملات و شبیخونهای مختلف توانسته است بخشهای زیادی از خاک خود را اشغال روسها آزاد کنند، عملا فرصت مناسبی را در اخیار کیِف قرار میدهد تا با روحیه بهتری به جنگ با روسیه خاتمه دهد.
همانطور که پیشتر گفته شد، بدون تردید اشغال بخشهایی از خاک اوکراین توسط روسیه، موضوعی مطلوب و مقبول نیست با این حال، باید توجه داشت که جنک اوکراین صرفا جنگ روسیه با اوکراین نیست بلکه این جنگ در قالب بازی قدرتهای بزرگ معنا پیدا میکند و در بازی بزرگان، هر آن امکان قربانی شدن کنشگری نظیر اوکراین میرود.
سوما، خاتمه جنگ اوکراین در وضعیت کنونی فشارها را علیه اوکراین برخواهد داشت، اما فشارهای بین المللی زیادی را همچنان معطوف به روسیه میکند. موضعی که میتواند چالشهای قابل توجهی را برای کرملین نیز ایجاد کند. تردیدی نیست که خاتمه جنگ اوکراین به معنای خاتمه یافتن سیلی از تحریمهای غرب علیه روسیه نخواهد بود.
در این فضا، اوکراین امکان تجدید قوا و بازیابی خود را خواهد داشت، اما روسیه تازه با چالشهای گستردهای باید دست به گریبان شود. اوکراین میتواند روی تداوم حمایتهای جهان غرب جهت بازسازی خود پس از جنگ حساب ویژه باز کند و البته که از موقعیت اخلاقی بیشتری نیز در قیاس با روسیه در عرصه بین المللی برخوردار خواهد بود.
در نهایت باید گفت که راهبرد اصلی دولت بایدن معطوف کردن تمرکز آمریکا و توانمندیهای راهبردی آن به شرق آسیا جهت مقابله با چین است، با این حال، این راهبرد آمریکا یک بخش پنهان دیگر که تقابل با روسیه در جبهه شرق باشد را نیز شامل میشود.
دراین فضا، خاتمه یافتن جنگ اوکراین، میتواند سیلی از منابع مالی و تسلیحاتی واشینگتن را معطوف به شرق کند که این موضوع خود جدای از اینکه روسها را مجبور خواهد ساخت منابع مالی و نظامی زیادی را در جبهههای غربی خود متمرکز سازند، چارهای برایشان نمیگذارد و آنها را مجبور میکند تا توجه زیادی را به مرزهای جنوبی و شرقیشان نیز معطوف کنند.
موضوعی که میزان قابل توجهی از توانمندیهای روسیه را در شرایطی که همچنان تحریمهای مختلف بین المللی علیه این کشور پا برجا هستند خواهد بلعید و همین مساله روسیه را به کنشگری ضعیف و ضعیفتر و البته آسیب پذیر تبدیل خواهد کرد. موضوعی که کاملا در راستای منافع راهبردی اوکراین است.
در این میان، نباید فراموش کرد که روسیه یک قدرت اتمی است. اقدام آن در حمله به اوکراین نوعی عبور از خط قرمزهای بین المللی بود با این حال، آنچه در میدان جنگ به نفع ملتهاست، تکیه بر عقل و منطق و محاسبات عینی و نه صرفِ احساسات است. مسالهای که اوکراینِ امروز باید مد نظر داشته باشد و روی حمایتهای بلندمدت اروپا و به ویژه آمریکا از خود قمار نکند.