برگزاری رزمایش مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی در دریای مدیترانه، با نام «درخت بلوط» که حدود «شش هزار و چهارصد» سرباز آمریکایی در کنار بیش از «یکهزار و پانصد» سرباز اسرائیلی و نیز «یکصد و چهل» فروند هواپیما از جمله بمبافکنهای استراتژیک «ب-۵۲» و جنگندههای فوق پیشرفته «اف-۳۵» و همچنین «دوازده» شناور از جمله یک ناو هواپیمابر در آن شرکت میکنند.
نورنیوز نوشت: فرمانده پیشین نیروی دریایی رژیم صهیونیستی پنجشنبه ششم بهمن مدعی شد که این رژیم «باید هر چه زودتر» به ایران حمله کند!
به گزارش شبکه آی۲۴ اسرائیل، ژنرال «الیعزر ماروم» گفته؛ زمان در گذر است و ما باید این کار را زودتر انجام دهیم تا قبل از اینکه دیر شده باشد، زودتر یعنی همین سال آینده.
به گفته او، ایران در آستانه دستیابی به سلاح هستهای است و اسرائیل باید سال آینده به تأسیسات هستهای ایران حمله کرده و برنامه ایران را خنثی کند.
پیشتر نیز «زاخی هانگبی»، مشاور جدید امنیت ملی اسرائیل گفته بود که اگر برنامه حمله به ایران بخواهد به مرحله اجرایی برسد، در دولت بنیامین نتانیاهو خواهد بود.
این ادعاها در حالی مطرح میشود که همزمان صهیونیستها از رزمایش مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی در دریای مدیترانه خبر دادهاند، رزمایشی با نام «درخت بلوط» که حدود «شش هزار و چهارصد» سرباز آمریکایی در کنار بیش از «یکهزار و پانصد» سرباز اسرائیلی و نیز «یکصد و چهل» فروند هواپیما از جمله بمبافکنهای استراتژیک «ب-۵۲» و جنگندههای فوق پیشرفته «اف-۳۵» و همچنین «دوازده» شناور از جمله یک ناو هواپیمابر در آن شرکت میکنند.
به ادعای تایمز اسرائیل این رزمایش در مجموع «پیامی به جمهوری اسلامی» تلقی میشود، در حالیکه مقامهای آمریکایی بلافاصله اظهار کردند: «این مانور به طور خاص کشور مشخصی را هدف قرار نداده است.»
نکته اینکه؛ مجموع این سخنان و ادعاهای رسانهای با عنوان آمادگی رژیم صهیونیستی برای مقابله با ایران، برجستهسازی میشود تا تصویری از جنگی نزدیک را در ذهن مخاطب ایجاد نماید، چه، پناه آوردن به جنگ خیالی راهکاری است که غالبا کشورهای غربی نیز از آن برای فرار از تمرکز در خصوص مشکلات داخلی بهکار میگیرند.
نگاهی به حقایق جاری در سرزمینهای اشغالی بیانگر آن است که سران این رژیم همواره مدعی اجرای گزینه نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران بودهاند. همچنین صهیونیستها به طور معمول هر رزمایشی را که به صورت مستقل یا مشترک با غربیها برگزار کردهاند به آمادگی برای مقابله با ایران نسبت دادهاند.
جالب توجه اینکه بسیاری از سفرهای مقامات رژیم صهیونیستی به آمریکا و بالعکس آمریکاییها به سرزمینهای اشغالی نیز به این آمادگیها نسبت داده شده است که آخرین آن سفر بایدن به سرزمینهای اشغالی بود، حال آنکه جهان میدانست این سفر در جستجوی منابع جدید انرژی است.
در بُعد عملی نیز وقتی رژیم صهیونیستی توان مقابله با غزه در محاصره با کوچکترین امکانات را ندارد و در سه روز مجبور میشود تا تن به آتشبس با شروط مقاومت دهد و یا زمانی که با هشدار مقاومت مجبور به عقب نشینی از مناطق نفتی مرزهای لبنان میشود، چگونه میخواهد با ایرانی مقابله کند که حتی به اذعان دشمنانش، در نظم نوین جهانی ایفای نقش میکند!
به بیان دقیقتر؛ رفتارهای رادیکالی و افراطی کابینه نتانیاهو موجب درگیریهای جدید و کشتههای بیشتر صهیونیستها شده، چنانچه یورش به جنین و کشتار زنان و کودکان که به دنبال قدرتنمایی و اقتدار افراط گرایانه بود در این عرصه نیز ناکام ماند و تنها یک روز بعد از این کشتار، فلسطینیها در پاسخ، چندین صهیونیست را کشته و زخمی کردند، عملیاتی که نشان داد این رژیم حتی در عمق سرزمینهای اشغالی توان تامین امنیت خود را ندارد.
شاید این تبلیغات موهوم برای توجیه بودجه خواهی نظامیان به علت شدت گرفتن بحرانهای اقتصادی و سیاسی رژیم صهیونیستی باشد، چنانچه در سال ۲۰۲۰ نیز وقتی در قالب طرح تنوفا بر لزوم برخوردار شدن از بودجهای کلان جهت اجرای این طرح تاکید کردند، تنوفا عملا طرحی برای کاسبی نظامیان شد؛ لذا در این شرایط میتوان گفت که ادعاهای مطرح شده در مورد گزینه نظامی علیه ایران، تکیه بر توهمات و تخیلهایی است که بانیان آن نیز در ناتوانی برای اجرای آن تردید ندارند و صرفاً به عنوان مولفهای برای فرار از بحرانهای داخلی به آن چنگ میزنند.
بهویژه اینکه آمریکا و اروپا به عنوان متحدانی که صهیونیستها نیازمند همراهی آنها برای هرگونه جنگ افروزی هستند این روزها حتی توان تأمین نیازهای جنگ اوکراین را ندارند و حاضر به ورود در ماجراجوییهای دیوانهوار صهیونیستها در برابر ایران نیستند، زیرا به درستی میدانند حاصل کاشت باد، درو کردن طوفان خواهد بود که هزینههای جبران ناپذیری را به آنها تحمیل خواهد کرد.