یکی از نکات کلیدی در داستان سریال Stranger Things از محبوب‌ترین سریال‌های نتفلیکس این است که شخصیت الون (یازده) بخشی از یک آزمایش فوق سری است که به شکلی مخفیانه در آزمایشگاه انجام می‌شود. این آزمایشات تاثیر زیادی روی شخصیت الون دارند که ضرورتاً تاثیرات مثبتی نیستند و در جا‌هایی دانشمندان در تحقیقات خود چنان زیاده روی می‌کنند که عواقب مرگباری در پی دارد.
به گزارش روزیاتو، آزمایش‌های خطرناک و ریسکی یکی از نقاط تمرکز اصلی ژانر علمی تخیلی است و دانشمندان در این فیلم‌ها به خاطر نیات خوب، اما اشتباهشان یا تمایل به زیاده روی برای رسیدن به چیزی حتی اگر غیراخلاقی باشد شناخته می‌شوند. این آزمایشات در آزمایشگاه‌ها انجام می‌شوند، اما به شکلی غیرمنتظره عواقبی هولناک در پی دارند. فیلم‌های ترسناک علمی تخیلی بسیاری ساخته شده اند که در آن‌ها دانشمندان در آزمایشات خود زیاده روی می‌کنند و در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین‌های آن‌ها آشنا کنیم.
واضح است که در بحبوحه یک جاه طلبی علمی، همیشه جایی برای قضاوت نادرست وجود دارد. درست بعد از این مرحله است که دانشمندان از خود می‌پرسند: «چطور توانستم انقدر احمق باشم» و این دقیقاً همان چیزی است که در فیلم The Lazarus Effect رخ می‌دهد. دو محقق تصمیم می‌گیرند که تحقیق روی جنازه حیوانات مرده ایده جالبی خواهد بود برای اینکه ببینند آیا بازگرداندنشان به زندگی ممکن است یا نه.
یک مورد زنده کردن یکی از این حیوانات باعث می‌شود که حیوان زنده شده به شدت خشن و تهاجمی باشد. در ادامه، از روی درماندگی، یکی از محققان بعد از اینکه به صورت تصادفی می‌میرد، به زندگی بازگردانده می‌شود و پس از آن است که هرج و مرج آغاز می‌شود. نیازی به گفتن ندارد که پیام فیلم The Lazarus Effect این است که باید مردگان را به حال خودشان رها کرد تا در آرامش باشند.
فیلم‌های علمی تخیلی زیادی هستند که در آن‌ها دانشمندان دست به جدا سازی ژن‌ها و خلق مخلوقات هیبریدی می‌زنند. اگر چه چنین ایده‌ای بسیار هیجان انگیز به نظر می‌رسد، اما همیشه عواقب منفی پیش بینی نشده‌ای رخ می‌دهد. یکی از این موارد اتفاقی است که در فیلم The Island Of Dr. Moreau رخ می‌دهد.
این فیلم که بر اساس رمانی نوشته اچ جی ولز ساخته شده، پرچم‌های خطر بسیاری دارد و یکی از آن‌ها لوکیشن داستان استو این جزیره و دانشمندی که در آن دست به خلق کردن موجودات هیبریدی زده، بسیار شبیه دنیای Jurassic World Dominion است.
به جای خلق دایناسورها، اما در این فیلم شاهد هیبرید‌های انسانی/حیوانی هستیم که در جزیره این سو و آنسو می‌روند و موش آزمایشگاهی دکتر موریو هستند. همانطور که قابل پیش بینی و قابل درک است، این موجودات هیبریدی می‌خواهند انسان باشند و به همین دلیل لیه دکتر موریو شورش می‌کنند و در نهایت او به دست موجوداتی که خود خلق کرده کشته می‌شود.
در فیلم‌های ترسناک علمی تخیلی، خلق چیزی جدید و استفاده از آن برای آرمانی مثبت و نیک همیشه نتایج خوبی در پی نداردو گاهی اوقات این کار شرایط را بدتر از قبل می‌کند و فیلم Mimic مثالی ترسناک از این موضوع است. این فیلم نگاهی عمیق به ماجرای سوسک‌هایی است که یک بیماری کشنده کودکان را شایع می‌کنند. برای مقابله با این سوسک ها، یک زیست شناس نوعی جدید از سوسک‌ها را خلق می‌کند که همتایان ناقل بیماری خود را می‌کشند. انجام چنین کاری در تئوری بسیار ساده است تا اینکه این سوسک‌های همجنس خوار تصمیم به خوردن انسان‌ها می‌گیرند. در حالی که بیولوژیست‌های داستان انتظار چنین نتیجه‌ای را ندارند، اما باید به این چنین عواقبی فکر کرده و خود را برای زمانی که همه چیز طبق برنامه و انتظار پیش نمی‌رفت آماده می‌کردند.
اگر بخواهیم به یک چیز خاص اشاره کنیم که در فیلم‌های ترسناک علمی تخیلی اغلب دیده می‌شود این است که حتی اگر کاملاً امن به نظر برسند، برخی از آزمایش‌ها طوری است که نباید با آن‌ها ریسک کرد. یک مثال بزرگ از چنین اتفاقاتی در فیلم The Fly رخ می‌دهد وقتی آزمایشی انجام می‌گیرد که کاملاً بی خطر به نظر می‌رسد.
آندره دلامبر تصمیم می‌گیرد دستگاه ترانسپورتر خود را آزمایش کند، اما یک مگس ساده با او وارد دستگاه می‌شود و باعث می‌شود همه چیز به سرعت به بیراهه برود. اگر چه این اتفاق عمدی نبود، اما اگر سالن ترنسپورت نبود هرگز شاهد تغییر شکل و دگردیسی هولناک شخصیت اصلی داستان نبودیم. در حالی که نسخه سال ۱۹۵۸ فیلم The Fly بسیار ترسناک است، نسخه بازسازی شده سال ۱۹۸۶ از جلوه‌های ویژه بهتری برخوردار است که آن را به واقعیت یک فیلم ترسناک علمی تخیلی نزدیک‌تر می‌سازد.
وقتی می‌خواهیم مرز‌های علم را جابجا کنیم، معمولاً از حیوانات به عنوان تست استفاده می‌شود. اما در این مورد، محقق ماجرا به همکارانش می‌گوید که از او برای آزمایش استفاده کنند و همانطور که از یک فیلم ترسناک علمی تخیلی انتظار دارم، همه چیز طبق برنامه پیش نمی‌رود. فیلم Hollow Man که داستانش از رمان The Invisible Man ساخته اچ جی ولز الهام گرفته شده، کوین بیکن را در یکی از کمتر دیده شده‌ترین نقش هایش دارد، جایی که وی یک دانشمند مغرور به نام سباستین کین است.
به دلیل انگیزه‌های خودخواهانه اش، کین می‌خواهد موش آزمایشگاهی تحقیق خودش باشد و در ادامه کشف می‌کند که دیگر نمی‌تواند پروسه انجام شده را برعکس نماید. در نتیجه انزوا و اشتباهات و نقص‌های شخصیتی خودش، کین به تهدیدی برای دیگران تبدیل می‌شود، حتی برای همکارانش در این پروژه. چیزی که این فیلم را ترسناک‌تر می‌سازد این است که آزمایش صورت گرفته در Hollow Man روی انسانی است که دقیقاً می‌داند دارد چکار می‌کند.
فیلم Re-Animator یک کمدی ترسناک کالت کلاسیک است با آزمایشات علمی فراوان که همگی در مورد بازگرداندن مردگان به زندگی است. همانطور که هر طرفدار فیلم‌های علمی تخیلی ترسناک انتظار دارد، همه چیز خوب پیش نمی‌رود. اولین آزمایش یا سر قطع شده یک استاد دانشگاه آغاز می‌شود و بعد‌ها در مورد نمونه‌های آزمایشی دیگر تکرار می‌شود. به جای بازگشت و عملکردی مناسب، این جنازه‌های زنده شده حالتی شبه زامبی پیدا می‌کنند. بعد از اینکه بسیاری از این جنازه‌ها به زندگی بازگردانده شده و بخشی از مغز آن‌ها برداشته می‌شود، اتفاقات هولناکی رخ می‌دهد که ناشی از اشتباهات صورت گرفته در این آزمایش جاه طلبان هستند.
فیلم Firestarter که بر اساس رمانی از استفن کینگ به همین نام در سال ۱۹۸۴ ساخته شده هنوز هم به دلایل بسیاری مورد ستایش قرار می‌گیرد، از جمله به خاطر داستان فیلم و اینکه چگونه علم نقش مهمی در زندگی شخصیت اصلی داستان ایفا می‌کند.
یک بار دیگر، اینجا از آزمایشات ژنتیک استفاده می‌شود و دو نفر که بعد‌ها ازدواج می‌کنند تصمیم می‌گیرند در این آزمایشات شرکت داشته باشند. مشارکت این دو در آزمایش مذکور باعث می‌شود هر دوی آن‌ها و دختر آینده شان توانایی آتش روشن کردن با استفاده از قدرت ذهنشان را داشته باشند. تلاش‌ها برای استفاده از قدرت‌های چارلی به عنوان یک سلاح خیلی خوب پیش نمی‌رود، زیرا چارلی خیلی مطیع نیست و اتفاقاتی رخ می‌دهد که شبیه سرنوشت شخصیت الون در Stranger Things است.
در همه فیلم‌های علمی تخیلی ترسناک در مورد زیاده روی دانشمندان، شخصیت اصلی داستان عامل آزمایشات هولناک نیست. برخی شخصیت‌های اصلی در زمان نامناسب در مکانی نامناسب گرفتار می‌شوند و هدف آزمایشات هولناک دانشمندان قرار می‌گیرند. فیلم Leviathan ساخته سال ۱۹۸۹ فیلمی است که بسیار تحت تاثیر فیلم کالت کلاسیک The Thing قرار داشت.
به جای اینکه دانشمندان انجام دهنده آزمایش‌های عجیب و غریب قهرمانان یا شخصیت‌های اصلی داستان باشند، آن‌ها قربانی این آزمایشات می‌شوند، پس از آنکه یک مشروب الکلی حاوی مواد جهش زا مصرف کرده که باعث می‌شود فرد به یک موجود قاتل بسیار ترسناک تبدیل شود.
همیشه وقتی در فیلمی علمی تخیلی شاهد فعالیت‌های آزمایشی پشت در‌های بسته هستیم اتفاقات هیجان انگیز و عجیبی رخ می‌دهد. حتی وقتی دانشمندان تصمیم می‌گیرند ایده خوبی است که از دی ان‌ای انسان و موجودات فرازمینی برای خلق یک فرم جدید از حیات استفاده کنند، نتیجه جالب‌تر نیز می‌شود. فیلم Species داستان خوبی دارد، اما چیزی که مخاطبان بیش از همه از این فیلم به یاد دارند، عنصر پرتنش جنسی داستان است.
سیل که یک هیبرید فضایی است بخشی از یک گونه فرازمینی است که ذاتاً شکارچی است و نیازی مبرم به داشتن فرزند بعد از رسیدن به سن بلوغ دارند. سیل به دنبال یک انسان مذکر است تا با او آمیزش کرده و از وی بارور شود و در صورتی که این انسان‌ها نتوانند نیازش را براورده کنند، وی آن‌ها را می‌کشد.
فیلم Splice روی دو دانشمند تمرکز دارد که تصمیم می‌گیرند آزمایش‌های علمی بحث برانگیزی انام داده و دی ان انسان را با دی ان‌ای خاصی که خود در آزمایشگاه ساخته اند ترکیب نمایند و نمونه‌ای جدید از حیات به نام درن خلق کنند. به جای اینکه نتیجه مورد نظر آن‌ها حاصل شود، همه چیز به بدترین شکل ممکن پیش می‌رود و شرایط نیز به همان اندازه بغرنج می‌شود.
در حالی که نتیجه فاجعه بار از همان ابتدا برای بیننده قابل پیش بینی بود، تکامل درن طوری است که تماشای آن بسیار تکان دهنده و دشوار است. مخلوق ترکیبی این فیلم نمونه کامل این قضیه است که برخی چیز‌ها را باید دست نزد و به حال خود رها کرد، به ویژه اگر مقامات دولتی این آزمایشات را ممنوع اعلام کنند.
سفر به دژهای باستانی ایران؛ حیرتانگیزترین قلعههای تاریخی ایران که باید ببینید 
چطور مینیمالیسم را به بخشی از سبک زندگی خود تبدیل کنیم؟ 
به این ۹عادت روزمره بله بگویید تا پختهتر شوید 
بیوگرافی بازیگران سریال سلمان فارسی + عکسهای شخصی و حواشی جدید 
زیباترین بنادر جنوبی ایران برای گردش و خرید ارزان در فصل سرما 
۱۰نگرانی بیمورد که بعد‌ها میفهمید ارزشش را نداشت! 
