فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
به میبفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد
به کوی میفروشانش به جامی بر نمیگیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمیارزد
رقیبم سرزنشها کرد کز این باب رخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاک در نمیارزد
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است، اما به ترک سر نمیارزد
چه آسان مینمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمیارزد
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمیارزد
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمیارزد
شرح لغت: دلق: به فتح اول خرقه/ دنیی دون: مال و مقام پست دنیوی
غم و اندوه در این چرخ گردون هیچ اهمیتی ندارد. قناعت کردن بهترین شیوه برای گذر کردن از مقامات پست دنیوی است و آنان که قناعت پیشه میکنند رهروانی هستند که فقط برای بهرهگیری از ذات دوست قدم در دریای بیکران عشق میشوند.
اتفاقی رخ داده و یار شما به دیاری سفر کرده و شما را رها کرده است؛ در این وادی بازگشتی نیست. شما از رنج دوری او غمگین هستید. شاید زمان آن رسیده که او را فراموش کنید.