bato-adv
کد خبر: ۶۲۷۶۵۰

زنده زنده می‏‌سوزانمت

زنده زنده می‏‌سوزانمت

برخی از تحلیلگران از این بیم دارند که کمپین آزار و اذیت آنلاین، برای هموار کردن راه برای حمله طراحی شده باشد. واعظ می‏گوید: «در آستانه جنگ عراق، جامعه مهاجر عراق موقعیت خوبی در تلاش برای اضافه کردن جزئیات به بحث سیاست نداشت یا طرفدار مداخله نظامی ایالات متحده بود. در میان ایرانیان خارج از کشور هنوز این موضوع صادق نیست.» واعظ نگران است که ممکن است این تحول به‌زودی رخ دهد.

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۰ - ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲

اکتبر سال گذشته، درحالی‌که اعتراضات در ایران جریان داشت، شری حکیمی دعوت آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده را برای دیدار پذیرفت. در اتاق پذیرایی پرزرق و برق وزارت امور خارجه آمریکا، حکیمی و تعداد انگشت‌شماری از زنان ایرانی-آمریکایی دیگر دور میزی در مقابل بلینکن نشستند و در مورد اعتراضات ضددولتی ایران، واکنش حکومت ایران به آن و نحوه برخورد ایالات‌متحده با حوادث بحث کردند. سه نفر از شرکت‌کنندگان - از جمله حکیمی - در عکسی با بلینکن ظاهر شدند که او در توئیتر منتشر کرد. بلینکن نوشت: «ما همچنان به یافتن راه‏هایی برای پاسخ به خشونت دولت ایران علیه زنان ادامه می‏دهیم. امروز، من با فعالان جامعه مدنی ملاقات کردم تا در مورد اینکه ایالات متحده چه کار‌های بیشتری می‏تواند انجام دهد، گفتگو کنیم.»

به گزارش هم‌میهن، حکیمی زیاد به آن عکس فکر نکرد. او بنیانگذار و مدیر اجرایی یک سازمان غیرانتفاعی است که برابری جنسیتی را در سراسر جهان ترویج می‏کند. او از توافق هسته‏ای ایران در سال ۲۰۱۵ حمایت کرد و میزگرد‌هایی را با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت ایران، در طول مذاکرات و پس از آن رهبری کرد. اما حکیمی عموماً از کانون توجه دوری می‏کند. او حضور متوسطی در رسانه‏های اجتماعی دارد و تبلیغات زیادی نمی‏کند. با این حال، ساعاتی پس از انتشار عکس بلینکن، اوضاع تغییر کرد. یکی از کاربران در توئیتی سوال کرد: «یعنی چه که حکیمی در جلسه بود؟» این حساب کاربری در ادامه حکیمی را عامل حکومت ایران خواند. حکیمی در ایالات متحده متولد شده و از سال ۲۰۰۶ به ایران نرفته است. سال ۲۰۰۶ سفری به ایران داشت که هدفش پژوهش درباره بیماری‏های مقاربتی در ایران بود.

حکیمی آن شب در حالی به خواب رفت که امیدوار بود این حملات فروکش کند. اما حملات بدتر شدند. روز بعد، کاوه شهروز، وکیل کانادایی و عضو اندیشکده با بیش از ۳۰ هزار دنبال‌کننده در توئیتر ویدئویی به تاریخ سال ۲۰۱۵ منتشر کرد که در آن حکیمی با هیجان در مورد عکس گرفتن با محمدجواد ظریف صحبت می‏کرد. شهروز این عکس را توئیت کرد و حکیمی را متهم کرد که برای ایران لابی کرده است. اتهامات شهروز به حکیمی مورد توجه قرار گرفت؛ در طول تنها دو روز، پست او نزدیک به ۳۵ هزار بار منشن شد. بسیاری از آن پست‏ها حکیمی را حامی حکومت می‏خواندند. دیگران گفتند که او دست‌نشانده است.

توئیتر در مقایسه با اینستاگرام فضای بهتری برای حکیمی بود. او در اینستاگرام بیشتر پیام‏های خشونت‏آمیز دریافت می‏کرد. حتی برخی او را تهدید به تجاوز کردند. دیگران او را تهدید به کشتن کردند. یکی گفت: «من پیدایت می‏کنم و زنده‌زنده می‏سوزانمت.» برخی از افرادی که به او پیام دادند، گفتند که می‏دانند کجا زندگی می‏کند. حکیمی یک هفته بعد را در خانه ماند و خواب به چشمش نیامد. در آپارتمانش سیستم‏های امنیتی نصب کرده بود. او برنامه "DeleteMe" را دانلود کرد تا اطلاعات شخصی خود را در حالت آفلاین نگه دارد. او دراز کشید. اما تهدید‌ها همچنان ادامه داشتند.

مشخص نیست که بسیاری از مهاجمان چه کسانی هستند، زیرا بسیاری از حملات ناشناس هستند و اغلب از حساب‏های رسانه‏های اجتماعی بدون منشأ مشخص استفاده می‏کنند. برخی از آزار و اذیت‏ها ممکن است توسط موسساتی سازماندهی‌شده باشد، نه افراد واقعی. اما تعداد زیادی از اشخاص حقیقی نیز حملات را انجام می‏دهند. برخی از آن‌ها چهره‏های شناخته‌شده‌ای در جامعه مهاجران ایرانی هستند، برخی دیگر کمتر شناخته‌شده‌اند، اما همگی آن‌ها تندرو‌هایی هستند که تعهدی تهاجمی به منزوی کردن ایران دارند. در مورد اهداف آن‌ها باید گفت که آنچه آن‌ها به اشتراک می‏گذارند سابقه حمایت از دیپلماسی میان ایران و غرب یا گزارش‏های اطلاعاتی است که به بحث در مورد نحوه رفتار ایالات متحده و متحدانش با جمهوری اسلامی می‏پردازد. صنم نراقی‌آندرلینی، بنیانگذار یک سازمان فمینیستی که با طرح‏های صلح به رهبری زنان در کشور‌های مختلف کار می‏کند، گفت: «آن‌ها تلاش می‏کنند ادعا کنند هر کسی که جزئیات یا درجه‏ای از پیچیدگی را وارد گفت‏وگو کند، عامل حکومت است.».

بحث پیرامون ایران، یک فوریت تازه‌یافته است. از زمانی که دونالد ترامپ، رئیس‏جمهور سابق آمریکا در سال ۲۰۱۸ از توافق هسته‏ای ایران خارج شد، تهران به برنامه هسته‏ای خود سرعت بخشیده است و اکنون زمان گریز هسته‏ای‏اش کاهش یافته است. یک مقام ارشد آمریکایی تخمین زده که ایران اکنون می‏تواند مواد شکافت‏پذیر برای تولید یک بمب را در حدود ۱۲ روز تولید کند. ژنرال مارک‌میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش، به کنگره گفته است که ایران تنها به چند ماه برای ساخت سلاح نیاز دارد.

جو بایدن، مانند اسلاف خود، متعهد شده است که از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کند. موضوع همکاری‏های دفاعی ایران و روسیه، تحرکات منطقه‏ای تهران، و برخورد حکومت با معترضان داخلی نیز مسائلی دیگر هستند. به صورت جداگانه، رسیدگی به هر یک از این مشکلات برای بایدن دشوار است. در مجموع، آن‌ها چالشی خارق‏العاده ایجاد می‏کنند و بایدن در تلاش برای حل آن است. بنابراین، جای تعجب نیست که بسیاری از طرفداران و مخالفان دیپلماسی به‌طور یکسان توافق دارند که پرداختن به ایران به خلاقیت زیادی، به‌ویژه از سوی کشور‌هایی که پذیرای جامعه بزرگ ایرانیان مهاجر هستند، نیاز دارد. دست‏های پیشرو ایران در ایالات متحده و اروپا اغلب اصالتاً ایرانی دارند و همین مسئله موجب می‏شود که در برابر آزار و اذیت آسیب‏پذیرتر باشند. به نظر می‏رسد تهدید‌ها و آزار و اذیت‏ها آسیب‏هایی نیز وارد کرده است. یکی از این آسیب‏ها این است که در بحرانی‏ترین مقطع در روابط آمریکا با ایران از زمان توافق دو کشور در سال ۲۰۱۵، بسیاری از تحلیلگران طرفدار دیپلماسی مجبور به سکوت شده‏اند. علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین المللی بحران حامی دیپلماسی می‏گوید: «هدف این کمپین ارعاب و ساکت کردن مردم است. وی ابراز نگرانی عمیق کرد که اگر کارشناسان و ناظران نتوانند آشکارا بحث کنند و سیاست جدیدی تعیین کنند، بحران هسته‏ای ایران بسیار خطرناکتر خواهد شد.»

در میان کشور‌های دیگر که مهاجران ایرانی در آن حضور دارند، دعوای سیاسی چیز جدیدی نیست. آمریکایی‏‏های کوبایی‏تبار از زمانی که فیدل کاسترو در سال ۱۹۵۹ قدرت را به دست گرفت، در مورد اینکه آیا ایالات متحده باید به‌شدت با دولت کوبا مخالفت کند یا نه، بحث کرده‏اند. یهودیان آمریکایی انواع مختلفی از گروه‏های مدافع و قدرتمند را تشکیل داده‏اند که بر سر حمایت واشنگتن از اسرائیل اختلاف دارند. دیوید فریدمن، سفیر دولت ترامپ در اسرائیل، زمانی اعلام کرد که منتقدان یهودی لیبرال او «بسیار بدتر از کاپوها» (یهودیانی که به نازی‏ها در اداره اردوگاه‏های کار اجباری کمک کردند)، هستند.

برای ایرانیان آمریکایی، اتهامات همکاری گسترده است. فرناز فصیحی، خبرنگار نیویورک‌تایمز که مکرراً در مورد ایران می‏نویسد، تهدید به مرگ و تجاوز جنسی شده و آدرس منزلش در شبکه‏های اجتماعی پخش شده است. یک بار برای نراقی‌آندرلینی یک پیام توئیتری با تصویر یک طناب ارسال شد.

آزار و اذیت به محیط اینترنت محدود نشده است. در اواسط اکتبر، دانشگاه شیکاگو پس از دعوت از نگار مرتضوی، روزنامه‏نگار آزاد ایرانی-آمریکایی برای شرکت در یک رویداد، تهدیدی مبنی بر بمب‏گذاری دریافت کرد. در پاسخ، دانشگاه سطح امنیتی‌اش را افزایش داد. این آزار و اذیت، اعضای مهاجران را در کشور‌هایی غیر از ایالات متحده نیز هدف قرار داده است. هنگامی که روزبه پارسی - یک دانشگاهی و مخالف تحریم – در پنلی درباره اعتراضات ایران در موزه استکهلم شرکت کرده بود، تظاهرکنندگان بیرون ساختمان سعی کردند به ساختمان محل برگزاری پنل، حمله کنند. در برلین، بنیاد Friedrich-Ebert-Stiftung، یک اندیشکده آلمانی مرتبط با حزب حاکم این کشور، در ماه دسامبر رویدادی در مورد ایران را پس از تهدید اعضای میزگرد و کارمندان، لغو کرد. پارلمان بریتانیا برنامه‏ای را که قرار بود در آن یکی از کارشناسان صحبت کند، به دلیل انتشار مقاله‌ای از او در واشنگتن‌پست که در آن خواستار احیای توافق هسته‏ای بین غرب و ایران شده بود، لغو کرد چراکه این فرد قبل از این برنامه مورد حمله قرار گرفت.

این لغو برنامه‏ ها به واسطه آزار و اذیت، تنها یکی از دلایلی است که کار را برای طرفداران دیپلماسی دشوارتر کرده است. کارشناسان سیاست خارجی ایران دعوت به نوشتن مقاله برای مجلات سیاسی را رد کرده‏اند. برخی دیگر نیز به کلی از رسانه‏ها دوری می‏کنند. علی واعظ، مشاور سابق رابرت مالی، نماینده کنونی آمریکا در امور ایران، می‏گوید که این حملات کل موضوع دیپلماسی را وارد فضایی مسموم کرده است. اگرچه ایرانیان بیشتر این آزار و اذیت‌ها را دریافت کرده‏اند، اما این حملات به جامعه مهاجران ایرانی در خارج از کشور محدود نمی‏شود.

کلسی داونپورت، مدیر سیاست منع اشاعه در انجمن کنترل تسلیحات، می‏گوید: «آزار و اذیت‏ها باعث شده در مورد توئیت و انتشار آن دو بار فکر کنم. این واقعیتی بود که او «به اعترافش افتخار نمی‏کرد»، اما درکش آسان است. پس از نوشتن مقاله‌ای که مسیر جدیدی را برای ایران و آمریکا پیشنهاد می‏کند، داونپورت غرق در تهدیدات از جمله علیه فرزندانش شد. او چهار تماس تلفنی متوالی دریافت کرد که تماس‌گیرنده در آن به او توهین‏های جنسی کرد. این آزار و اذیت‌ها علاوه بر ناامید کردن طرفداران دیپلماسی، هزینه‏های شخصی شدیدی را متوجه دریافت‌کنندگان آن کرده است. نراقی‌ندرلینی می‏گوید که خانواده‌اش با اتهاماتی مواجه شده‌اند. مرتضوی می‏گوید وقتی بیرون می‏رود، همیشه مراقب است. حکیمی می‏گوید که بسیاری از دوستانش از او دفاع نمی‌کنند و برخی دیگر اصلاً نمی‏خواهند با او ارتباط داشته باشند و ادامه می‌دهد: «این رفتار مستبدانه است. دموکراسی اینگونه ساخته نمی‏شود.»

البته مهاجران ایرانی که حملات را آغاز می‏کنند، قضیه را متفاوت می‏بینند. از نظر آن‌ها و برای بسیاری از جنگ‏طلبان دیگر، بهترین راه برای متوقف کردن ایران، منزوی کردن آن از سایر نقاط جهان است. اما برخلاف دیگر تندروها، این گروه حمایت از دیپلماسی را نه فقط بی‏نتیجه می‏دانند، بلکه آن را مساوی با حمایت از حکومت ایران می‏دانند. کاوه شهروز، وکیلی که یکی از اعضای ارشد موسسه مک‏دونالد-لوریر کانادا است، در توئیتی نوشته که رقبای ایدئولوژیک او «باید مورد تمسخر قرار گیرند و به‏عنوان دلقک‏های حامی دیکتاتوری با آن‌ها رفتار شود». او بدون ارائه مدرک القاء کرده است که بسیاری از این تحلیلگران در لیست مزدبگیران حکومت ایران هستند. او در توئیتی دیگر نوشته که یکی از تحلیلگران منتقد حملات آنلاین شبیه آدولف آیشمن، معمار اصلی هولوکاست است. او نوشته که فصیحی، خبرنگار تایمز، «سخنانی را به زبان می‏آورد که خودش آنقدر باهوش نیست که آن‌ها را بفهمد.»

برای درک بهتر علت این آزار و اذیت‏ها، اواخر بهمن‌ماه با شهروز تماس گرفتیم. پشت تلفن، او خوش‏برخوردتر بود. در بخش اول گفت‌وگوی ما، او بیشتر شبیه تحلیلگر برجسته‏ای بود که برای وال‌استریت‌ژورنال و گلوب‌اند‌میل نوشته است. او گفت: «من فکر می‏کنم غرب باید برای کمک به مردم ایران برای سرنگونی این حکومت، هر کاری غیر از اقدام نظامی انجام دهد.» او تئوری دیگری را مطرح کرد که مستلزم تحریم‏های فراآتلانتیکی و پایان دادن به روابط دیپلماتیک اروپا با تهران بود. شهروز اندکی پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران به دنیا آمد. او در ۱۰ سالگی به خارج از کشور نقل مکان کرد و به گفته او تجربه خانواده‏اش الهام‌بخش او شد تا یک تحلیلگر سیاسی شود. شهروز همچنین گفت که تهدید‌هایی دریافت کرده است و به آزار و اذیت تحلیلگرانی که با او مخالف هستند اعتراض کرده است. او می‏گوید به دلیل حمایت از تحریم‏های قوی علیه ایران او را «جنگ‌افروز» و «قاتل کودک» خطاب کرده ‏اند.

در تماس‌مان، از شهروز پرسیدیم که آیا تعهد او به آزادی بیان در تضاد با پست‏های خودش و به‏ویژه استناد او به رایش سوم نیست؟ او توجیه کرد و گفت: «بیایید بررسی کنیم. شما یک فردی دارید که روی لباس صلیب شکسته دارد. اگر من واقعاً به این نکته اشاره کنم که «اوه! این شخص در واقع یک نازی است، آیا صرفا به این دلیل که باعث شرم و خشم آن، خلاف آزادی بیان و آزادی‏های شخصی عمل کرده‏ام؟ یا این فقط بیان واقعیت نیست؟» وی گفت: «من هر نوع تهدیدی را محکوم می‏کنم.»، اما او استدلال کرد که «اشاره به حقیقت» کاری مسئولانه است. مقیاس آزار و اذیت‌ها نشان می‏دهد که بسیاری از حملات اصلاً از سوی افراد انجام نمی‏شود. به‌عنوان مثال، مرتضوی در یک مقطع زمانی توسط بیش از ۵۵ هزار حساب کاربری در روز در توئیتر منشن شد که برای یک روزنامه‌نگار آزاد رقمی شگفت‌انگیز است. از این ۵۵ هزار حساب کاربری، حداقل ۱۶۰۰۰ اکانت یا دنبال‏کننده نداشتند و یا دنبال‏کنندگان‌شان کم بود و بیش از ۱۰۰ بار در روز توئیت می‏کردند. یک حساب کاربری هزار و ۶۰۰ بار در روز توئیت می‏کرد.

مارک اوون جونز، استاد دانشگاه حمد بن‌خلیفه و نویسنده کتاب اقتدارگرایی دیجیتال در خاورمیانه، می‏گوید: «تقویت مصنوعی حساب‏های کاربری وجود دارد.» جونز می‏گوید شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‏دهد بازیگران سازمان‏یافته از اینترنت برای شکل دادن به بحث‏ها در مورد ایران استفاده می‏کنند. حتی ممکن است حداقل برخی از این بازیگران مستقیماً توسط تهران تأمین مالی شوند. برخی از حملات هم توسط دشمنان ایران نیز تامین مالی می‏شوند. به‌عنوان مثال، در آوریل ۲۰۲۱، فیس‌بوک صد‌ها حساب جعلی مرتبط با سازمان مجاهدین خلق، یک گروه جنگ‌طلب ایرانی مستقر در آلبانی را حذف کرد. در دوران دولت ترامپ، وزارت امور خارجه ایالات متحده از پروژه انتشار اطلاعات نادرست ایران حمایت مالی کرد. در این ابتکار دیجیتال غیرشفاف، حامیان دیپلماسی و روزنامه‌نگاران، لابی‏گر ایران معرفی می‏شدند. این برنامه پس از آنکه اهداف غربی شکایت کردند که به جای انتقاد از ایران، از پلتفرم خودشان برای آزار و اذیت آن‌ها استفاده می‏کند، متوقف شد.

مدیریت توئیتری این پروژه از سال ۲۰۱۹ غیرفعال بوده است. اما مریم معمارصادقی، که به‌عنوان بنیانگذار این طرح معرفی شده، در جریان اعتراضات اخیر به‌صورت آنلاین فعال بوده و از حمله به افرادی که با آن‌ها مخالف است، ابایی نداشته است. او در ماه اکتبر مرتضوی را به جعل تهدید بمب‌گذاری در دانشگاه شیکاگو متهم کرد. به نظر می‏رسد بسیاری از حملات تندرو مهاجران توسط متخصصان ساخته شده و توسط ربات‏ها اجرا می‏شوند. اما دلیلی وجود دارد که تعداد زیادی از مهاجران عادی نیز در حال توئیت مجدد و ارسال تهدید هستند. در بین مهاجرانی خارج از کشور، تروما عمیق است، و بسیاری از اعضایی که به نحوی از حکومت ایران متضرر شده‏اند، از ایده واشنگتن برای کاهش تحریم‏ها علیه ایران. خشمگین هستند.

اما جامعه روزنامه ‏نگاران و دیگر اعضای صلح‏طلب نیز از تهران آسیب دیده‏اند. فصیحی زمانی خبرنگار نیوریورک‌تایمز در ایران بود که به جاسوسی برای آمریکا متهم شد. آخرین باری که شریف‌پورهیکس به ایران رفت، پیامی تهدیدآمیز و ناشناس در هتل خود دریافت کرد. پس از صحبت با افرادی که مورد آزار و اذیت آنلاین قرار گرفته بودند، به این نتیجه رسیدیم که جرم واقعی قربانیان این آزار‌ها این نیست که از دولت ایران حمایت می‏کنند. اینطور نیست که همه مشکلات را به گردن غرب بیاندازند. قطعاً اینطور نیست که آن‌ها با اعتراض مخالف باشند. در عوض، آن‌ها از مواضع حداکثری غرب علیه ایران حمایت نمی‏کنند.

آنچه غرب باید انجام دهد، مسلما سوالی است که پاسخ به آن دشوار است. واقعیت این است که نیرو‌های ضددیپلماسی در قبال ایران بسیار قدرتمند هستند. در فاصله زمانی اعتراضات، همکاری دفاعی ایران و روسیه و سرعت یافتن برنامه هسته‏ای ایران، غرب را به این نتیجه رسانده که به عقب راندن برنامه هسته‏ای ایران در ازای لغو تحریم‏ها ممکن است ضررش بیشتر از نفع‌اش باشد.

اما استدلال در خصوص استفاده از دیپلماسی نیز قانع‌کننده است. توافق هسته‏ای ۲۰۱۵، به هر حال، توسعه برنامه هسته‏ای ایران را تا زمانی که واشنگتن از برجام خارج شد، متوقف کرد. توافق جدید نمی‏تواند برنامه ایران را تا سال ۲۰۱۵ به عقب برگرداند، اما هرگونه توقف برنامه هسته‏ای ایران مزایایی برای غرب خواهد داشت. اگر تحلیلگران دولت ایالات متحده درست گفته باشند، ایران می‏تواند اورانیوم با درجه تسلیحات بسازد و می‏داند که چگونه آن را در یک موشک جاسازی کند. در نهایت، ممکن است هیچ جایگزینی برای دیپلماسی وجود نداشته باشد. برخی از تحلیلگران از این بیم دارند که کمپین آزار و اذیت آنلاین، برای هموار کردن راه برای حمله طراحی شده باشد. واعظ می‏گوید: «در آستانه جنگ عراق، جامعه مهاجر عراق موقعیت خوبی در تلاش برای اضافه کردن جزئیات به بحث سیاست نداشت یا طرفدار مداخله نظامی ایالات متحده بود. در میان ایرانیان خارج از کشور هنوز این موضوع صادق نیست.» واعظ نگران است که ممکن است این تحول به‌زودی رخ دهد.

حکیمی به نوبه خود تنش بین این دو موضع را احساس می‏کند. حکیمی در ماه‏های اخیر موضع خود را تغییر داده است. برخورد با اعتراضات توسط دولت ایران در نهایت او را به مخالفت کامل با دیپلماسی سوق داده است. اما او انتظار ندارد به این زودی‏ها به کمپین فشار جنگ‏طلب‏ها و طرفدار فشار حداکثری بپیوندد. در واقع، او مطمئن نیست که چقدر می‏تواند همین موضع را حفظ کند. ترول کردن، آزار و اذیت و بمباران شخصیتی ممکن است بیش از آن اثرگذار باشد. او می‏گوید: «من هرگز کسی نبودم که به‌دنبال جلب توجه باشد. من هرگز سعی نکردم برند شخصی خود را بسازم. اما همیشه می‏خواستم تأثیر بگذارم و مردم را دور هم جمع کنم. من همیشه می‏خواستم تغییر ایجاد کنم و حالا احساس می‏کنم که نمی‏توانم.»

برچسب ها: آنتونی بلینکن
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین