فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
نقدِ صوفی نه همه صافیِ بیغَش باشد
ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد
صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بُوَد گر مَحَکِ تجربه آید به میان
تا سِیَه روی شود هر که در او غَش باشد
خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رُخ که به خونابه مُنَقَّش باشد
ناز پروردِ تَنَعُّم نَبَرَد راه به دوست
عاشقی شیوهٔ رندانِ بلاکش باشد
غمِ دنیای دَنی چند خوری؟ باده بخور
حیف باشد دلِ دانا که مُشَوَّش باشد
دلق و سجادهٔ حافظ بِبَرَد باده فروش
گر شرابش ز کفِ ساقی مَه وَش باشد
شرح لغت: محک: به کسر اول و فتح دوم سنگ آزمون/ تنعم: به ناز و نعمت زیستن/ دنیی دنی: مال و جاه پست دنیوی
آنان که اسیر دنیای دون هستند و در ناز و نعمت و خوشی پرده در شده اند، راه وصال به کوی دوست را نخواهند یافت، چرا که فقط کسانی میتوانند در راه عشق قدم بگذارند که درد آن را چشیده اند و در این وادی سختی خای زیادی تحمل کرده اند.
گرفتار شدهای و کسی به فکر تو نیست، برای رهایی از آن باید غم و قصه را فراموش کنی و اسرار دلت را برای کسی بازگو نکنی.