در برابر تحرکات تند پایداریچیها، اما این قالیباف است که راسا وارد میدان شده و با استفاده از همان ادبیات مرسومش درخصوص «سوپرانقلابیها» تلاش میکند، ناف طیفهای رادیکال جناح راست (جبهه پایداری و عدالتخواهان) با اصولگرایان را قطع کرده و نو اصولگرایان را تنها وارث واقعی جناح راست معرفی کند.
اعتماد نوشت: در غیاب طیفهای اصلاحطلب که هنوز نمیدانند تیغه تیز نظارت استصوابی آیا امکان مشارکت در انتخابات را به آنها میدهد یا نه؟ این اصولگرایان هستند که میتینگهای انتخاباتی خود را استارت زدهاند. اما اینبار نه خبری از «اصولگرایان سنتی» است و نه نشانهای از تحرکات انتخاباتی وسیع «نو اصولگرایان» پیداست؛ بلکه این اعضای جبهه پایداری همراه با طرفداران سعید جلیلیاند که در بیعتی خودخواسته، تلاش میکنند سکه اصولگرایی را یکسره به نام خود ضرب کنند.
با هر متر و معیاری که به تحرکات جبهه اصولگرایی نگاه شود، نمیتوان تردید داشت که پایداریچیها اینبار مستقل از سایر گروههای اصولگرایی قرار است در انتخابات مجلس دوازدهم حاضر شوند. ریشه این بینیازی هم برآمده از نقشی است که این طیف طی سالهای اخیر در فضای سیاسی کشور به عهده گرفتهاند. لیدرهای پایداری با توجه به نقشی که این طیف در چینش ترکیب کابینه، تصمیمسازیهای مجلس و... ایفا کرده، احساس میکنند بینیاز از سایر طیفهای جناح راست میتوانند کل قلمروی اصولگرایی را فتح کنند.
در نقطه مقابل، اما نواصولگرایان که بارها زیر ضربات پی در پی جبهه پایداری تلو تلو خوردهاند، تلاش میکنند بازی را به زمینی که توانایی بیشتری در آن دارند، بکشانند. در غیاب اصلاحطلبان که اساسا هنوز در دوراهی حضور یا عدم حضور قرار دارند، تنها برخی گروههای میانهرو به لیدری حزب توسعه و اعتدال و حامیان حسن روحانی هستند که نشانههایی از تحرکات انتخاباتی در میان آنها مشاهده میشود.
راهاندازی سایت حسن روحانی در کنار از پرده بیرون آمدن چهرههایی، چون محمود واعظی، محمدباقر نوبخت و محمدرضا نعمتزاده به عنوان بازوان سیاسی، ارتباطی و اقتصادی طیف نزدیک به روحانی، برخی از تحلیلگران را به این نتیجه مشخص رسانده که طیف میانهروی کشور تلاش میکند سهمی را در انتخابات پیش رو به خود اختصاص دهد.
لیدرهای اصلی اصولگرا، این روزها بیشترین تحرکات انتخاباتی را برنامهریزی میکنند. به عنوان نمونه صادق محصولی دبیرکل جبهه پایداری در روزهای ابتدایی هفته راهی نشست سیاسی بسیج دانشجویی علامه میشود و پایداری را ایستادگی تا پای دار معنا میکند و دو روز بعد، سعید جلیلی در همان دانشگاه در حرکتی تبلیغاتی در سلف سرویس دانشگاه حاضر میشود و در کنار دانشجویان غذا صرف میکند. حرکتی که یکی از دانشجویان آن را پوپولیستی و بیمعنا ارزیابی میکند و از جلیلی میخواهد که به جای یک چنین رفتارهایی توضیح دهد چرا شرایط امروز کشور در بخشهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، ارتباطی و... اینگونه است.
پاسخ جلیلی به این مطالبات دانشجویی، اما از جنش همان اظهاراتی است که پیش از این هم بارها از زبان او بیرون آمده است. حواله مشکلات به دلوتهای قبلی و تطهیر کامل طرفدارانش از مشکلات به وجود آمده. اما تلاش برای سیطره کامل جبهه پایداری و عدالتخواهان بر جناح راست، حرکتی است که نه از امروز و این انتخابات بلکه از میانههای دهه ۸۰ خورشیدی آغاز شده است.
از دورهای که محمود احمدینژاد برنده انتخابات لقب گرفت و تلاش میکرد به جای اصولگرایان سنتی، طیف تازهای از فعالان سیاسی را در منتهیالیه جناح راست، پایهگذاری کند. بر این اساس بود که صادق محصولی در شمایل وزیر کشور دولت احمدینژاد راهی ساختمان میدان فاطمی شد تا با استفاده از منابع و ارتباطاتش، زمینه تثبیت گفتمان احمدینژاد را فراهم سازد. انحراف محمود احمدینژاد از گفتمان اصولگرایی، اما برنامههای پایداری را برای حداقل یک دهه به تاخیر انداخت.
هجران پایداریچیها با نهادهای قدرت، اما در انتخابات مجلس یازدهم به پایان رسید و دور تازهای از قرابت این طیف با قدرت آغاز شد. انتخابات سال ۱۴۰۰ جبهه پایداری را به رفیعترین ایجاد جایگاه سیاسی از بدو تاسیس رساند. دورهای که در آن هم شانس چینش کابینه و هم تاثیرگذاری در حوزه تقنینی کشور نصیب این طیف شد. اما بسیاری از تحلیلگران معتقدند، مانند هر طیف سیاسی دیگری، نزول پایداریچیها در زمان اوج آغاز میشود و نشانههای این نزول را هم انتخابات ۱۴۰۲ میدانند. یعنی همان برههای که پایداری احساس بینیازی کرده و تلاش میکند به تنهایی بار حضور در انتخابات را به دوش بکشد.
در برابر این تحرکات تند پایداریچیها، اما این قالیباف است که راسا وارد میدان شده و با استفاده از همان ادبیات مرسومش درخصوص «سوپرانقلابیها» تلاش میکند، ناف طیفهای رادیکال جناح راست (جبهه پایداری و عدالتخواهان) با اصولگرایان را قطع کرده و نو اصولگرایان را تنها وارث واقعی جناح راست معرفی کند.
قالیباف که دیروز همراه با چهرههایی، چون سیاهکلی، روحالله عباسپور و فاطمه محمدبیگی راهی استان قزوین شده بود، باز هم پای گفتمان انقلاب را پیش میکشد و میگوید: «انقلابی بودن به شعار دادن و داد زدن نیست، بلکه باز کردن از گره کار مردم است.» ادبیاتی که قالیباف پیش از این هم هر بار که از سوی پایداریچیها با حمله تندی مواجه میشد از آن بهره میگرفت تا این واقعیت عریان را یادآوری کند که نسبت جبهه پایداری با آرمانهای اصیل انقلاب، نسبت دوری است و گفتمان این گروه فاقد محتوای لازم برای نمایندگی گفتمان انقلاب است.
از سوی دیگر برخی تحلیلها حاکی از آن است که قالیباف به دنبال آن است که از آتش زیر خاکستر اصولگرایان سنتی هم برای مقابله با جبهه پایداری بهره ببرد. مبتنی بر این تحلیلهاست که قالیباف برنامه دیدار با چهرههایی، چون علی لاریجانی، حداد عادل و ناطق نوری را برنامهریزی میکند تا این پالس را به فضای سیاسی ارسال کند که نواصولگرایان بهرهمند از شرکای متنوعی هستند.
در کشاکش این آیند و روندهای عجیب، هنوز مشخص نیست انتخابات سال ۱۴۰۲ چه نوع انتخاباتی است. آیا در این انتخابات هم باید منتظر مشارکت حداقلی و پیروی طیفهای اصولگرا بود یا اینکه در برای اصلاحطلبان و گروههای میانهرو به گونهای متفاوت میچرخد؟