"پیتر تورچین" فروپاش شناس با بررسی تاریخ از طریق ریاضیات پیچیده در کتاب تازه خود تحت عنوان "پایان اعصار: نخبگان، ضد نخبگان و مسیر فروپاشی سیاسی" قصد دارد تا حدی متقاعد کننده نشان دهد که روندهای چرخهای در روایتهای امید و شکست انسانی وجود دارند.
فرارو- تا زمانی که جوامع پیچیده انسانی وجود دارند افرادی نیز وجود خواهند داشت که فروپاشی قریب الوقوع آنان را پیش بینی میکنند. در سالیان اخیر تجارت آخرالزمان بسیار علمیتر شده است. پیش بینی از طریق احشاء جانوران و نشانههای سیارات جای خود را به دادههای بزرگ ریاضیاتی داده اند. "پیتر تورچین" انسان شناس تکاملی روسی - آمریکایی و متخصص در مدلسازی ریاضی و تجزیه و تحلیل پویایی جوامع تاریخی خود را یک فروپاش شناس میداند. او در رشته زیست شناسی تحصیل کرد و از مدلهای آماری برای بررسی شبکه روابط بین شکارچیان و طعمهها استفاده نموده است.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین و ساندی تایمز، با این وجود، در دهه ۱۹۹۰ میلادی مغز تحلیلی خود را به سمت مجموعهای از پرسشها معطوف ساخت. تورچین به دنبال کشف الگوهای آماری در سیل عظیم دادههای تاریخی بود که از دیدش ممکن بود بتوانند بی ثباتیهای آینده را در جوامع پیش بینی کنند. تورچین روش خود را کلیودینامیک* مینامد. او در مجموعهای از کتابهایش از جمله "جنگ و صلح و جنگ" (۲۰۰۶ میلادی) و "عصر اختلاف" (۲۰۱۶ میلادی) از مجموعه دادههای خود برای ایجاد مبنایی استفاده کرده که بر اساس آن تمام تمدنهای بشری در عصر شهرها دارای سازوکارهای خود تخریبی هستند. او علاوه بر آن که تلاش میکند نشان دهد ریاضیات پیچیده چگونه میتواند قفل این نیروهای از خط خارج کننده را باز کند درصدد آن است تا دریابد چگونه میتواند از بروز این روند جلوگیری کرد.
تورچین در سال ۲۰۱۰ میلادی پیش بینی چشمگیری را انجام داد. این دانشمند علوم اجتماعی در مقالهای در نشریه "نیچر" پیش بینی کرد که دهه آینده دوره "بی ثباتی فزاینده در ایالات متحده و کشورهای غرب اروپا" خواهد بود. حق با او بود: برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا)، ظهور ترامپ و قدرت گیری پوپولیستها در فرانسه و ایتالیا رخدادهای دوره مدنظر او بودند. تورچین از کجا توانست این پیش بینی را انجام دهد؟ دادهها به او میگفتند نخبگان بسیار زیاد هستند. تورچین نظریه "تولید بیش از حد نخبگان" را توسعه داده که طبق آن معتقد است هرگاه نخبگان در یک جامعه بیش از حد وجود داشته باشند معمولا با شروع تکاپوی آنان و از بین رفتن منابع محدود، درگیری ایجاد میشود. او استدلال میکند که وجود نخبگان بیش از حد، منبع اصلی انقلابها، جنگهای داخلی و فروپاشیهای اجتماعی در طول تاریخ بوده است.
بخش مهمی از مجموعه دادههای او به شدت در حال رشد هستند. تورچین در سال ۲۰۱۱ میلادی پروژهای را به نام سشات (نام ایزدبانوی خرد، دانایی و نویسندگی در مصر باستان که گفته میشود نوشتن را اختراع نمود) تاسیس کرد. سشات شامل تعداد زیادی از همکاران متخصص از جمله مردمشناسان، باستان شناسان، مورخان بوده است که بزرگترین مجموعه دادههای جهان در مورد شکوفایی و نابودی جوامع از دوران باستان تا به امروز را ایجاد کنند. تورچین در حالی که اذعان میکند همه یافتهها به طور اجتناب ناپذیر کاری در حال پیشرفت هستند روندهای چرخهای خاصی را در این روایت بزرگ جمعآوری شده از امید و شکست انسانی بیان میکند.
متداولترین الگویی که او ارائه کرده "تناوب فازهای یکپارچه و تجزیه کننده است که تقریبا یک قرن به طول میانجامد". پیشبینیهای او فوریت ویژهای دارند، زیرا جوامع غربی و به ویژه آمریکا بسیار نزدیک به پایان مرحله فروپاشی اخیر هستند که احتمال جنگ داخلی یا فروپاشی سیستمی بالقوه را بسیار بیشتر میکند. مدل او تلاش میکند تا عوامل خاصی را برای پیش بینی این فروپاشی اجتماعی مورد ارزیابی قرار دهد. عوامل کلیدی در این میان نابرابری در حال رشد ثروت و دستمزد، تولید بیش از اندازه نخبگان بالقوه، فرزندان افراد ثروتمند، فارغ التحصیلان با مدارک عالیه، مفسران اجتماعی ناامید و رشد کنترل نشده بدهیهای عمومی هستند. او اشاره میکند که در ایالات متحده و بریتانیا این عوامل در دهه ۱۹۷۰ میلادی چرخش بدی را آغاز کردند. او اشاره میکند که دادههای سالهای نزدیک به سال ۲۰۲۰ میلادی نشان میدادند که انتظار میرفت تلاقی این روندها باعث افزایش بی ثباتی سیاسی شوند.
اگرچه روش رسیدن به چنین نتایجی ممکن است پیچیده باشد و ناشی از بررسی بحران اواخر قرون وسطی در فرانسه و شورش تایپینگ در چین و جنگ داخلی آمریکا و همه نقاط بین آن رویدادها باشد به نظر میرسد نیروهای بی ثبات کنندهای که تورچین توصیف میکند اغلب در معرض دیدمان قرار دارند. ممکن است بخش عمده آن نیروها را از طریق خواندن روزنامههای روزانه درک کنید. او از "پمپ ثروت" به عنوان نیروی محرکه روندهای منفی در تمام جوامع یاد میکند. او در اثر خود اشاره میکند که این پمپ ثروت منحرف شده باعث شده تا پس از سالها توزیع عادلانهتر ثروت آن ثروت از فقرا گرفته شده و به ثروتمندان داده شود. او اشاره میکند که دادهها نشان میدهند در سال ۱۹۸۳ میلادی ۶۶ هزار خانوار با حداقل ارزش سرمایه ۱۰ میلیون دلار در ایالات متحده وجود داشتند. این تعداد از نظر تورم تا سال ۲۰۱۹ میلادی به ۴۹۴ هزار نفر افزایش یافتند. با این وجود، علیرغم افزایش تعداد افراد فوق ثروتمند درآمد و ثروت شهروندان معمولی امریکایی کاهش یافت.
این روند با دومین عامل بیثبات کننده اصلی یعنی آن چه تورچین از آن تحت عنوان "تولید بیش از حد نخبگان" یاد میکند همزمان شده است که در آن تعداد بیشتری از افراد بر سر ساختاری محدود و فاسدتر از امتیازات و قدرت با یکدیگر رقابت میکنند. او به چهار گروه اشاره میکند که این رقابت برای کسب جایگاه به طور دائمی میان آنان صورت میگیرد: نظامیان، اعضای گروههای مالی، اعضای بوروکراسی و گروههای ایدئولوژیک. با افول جوامع توازن میان دستههای ذکر شده از حالت تعادل خارج میشود. نیروهای سرمایه به دنبال نابودی صداهای ایدئولوژیک هستند و نخبگان خود را در برابر یکدیگر در مجموعه جنگهای واقعی یا جنگهای فرهنگی مسلح میکنند و همه چیز از هم فرو میپاشد.
نکته این است که مقدار محدودی از قدرت در هر جامعهای وجود دارد و اگر افراد زیادی با موقعیت و ثروت بالا و انتظارات ناشی از آن متولد شوند تقاضا برای قدرت و شناخت شروع به پیشی گرفتن از عرضه خواهد کرد و احتمالا در نتیجه آن وضعیت درگیری به وجود میآید.
او استدلال میکند که در هر مورد تاریخی از جنگ داخلی امریکا تا جنگ رزها و شورش تایپینگ ایده تولید بیش از حد نخبگان کارآیی توضیح رخدادها را دارد. او استدلال میکند که در هر مورد رقابت درون نخبگانی عامل پیش بینی کننده قابل اعتمادی برای بحران در حال ظهور بود.
جنگ داخلی آمریکا را در نظر بگیرید. تورچین خاطرنشان میسازد که در سالیان پیش از وقوع آن جنگ تعداد میلیونرها در ایالات متحده از چند ده نفر به بیش از ۱۰۰ نفر افزایش یافت. تولید ثروت از طریق راه اهن، معدن و فولاد باعث شد نخبگان شمالی جدید در امریکا با یکدیگر رقابت کنند. منافع بردگان جنوب سیاست آمریکا به نبردی بین منافع متضاد تبدیل شد؛ تضادی که تنها از طریق میدانهای خونین گتیسبورگ و آنتی تام توانست خود را حل کند. او هم چنین به امریکای دوران مدرن نگاه میکند و همان گونه که پیشتر اشاره شد به افزایش ده برابری تعداد خانوارهای امریکایی با حداقل ثروت ۱۰ میلیون دلار اشاره کرده است. تورچین اشاره میکند که این فوران ثروت با افزایش شدید نابرابری همراه بود و همین موضوع مهمترین عامل پشت ظهور ترامپ بوده است. دعوای افراد ثروتمند و فقرای عصبانی منجر به انتصاب یک پوپولیست ثروتمند و عصبانی شد که به دعوا و ستیز علاقه داشت.
به طور مشابه ممکن است برگزیت را نبردی بین نخبگان لیبرال بریتانیا که بر دانشگاه، هنر و بخش عمومی تسلط دارند و نخبگان محافظه کار که بر برخی روزنامهها، بخشهایی از شهر و بخشهای عمده دستگاه دولتی تسلط دارند ببینیم. هر یک از طرفین بر این باور هستند که طرف مقابل از قدرت زیادی برخوردار است. هم چنین، ظهور جنبش اخیر مخالفت با بی عدالتی اجتماعی در امریکا را میتوان به عنوان سلاحی قلمداد کرد که نخبگان فرهنگی امریکا از آن برای کاهش قدرت سنت گرایان قدیمی استفاده میکنند.
تورچین استدلال میکند که نقطه قوت به کارگیری این معیارها به روشی "عینی" در بسیاری از موقعیتهای تاریخی این است که اصول کلی پدیدار میشوند. او در این باره مینویسد: "هدف کلیودینامیک آن است که تمام نیروهای مهم تاریخ را ادغام کند اعم از نیروهای جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و یا ایدئولوژیک". او اشاره میکند از دادههای بزرگ برای توضیح گذشته استفاده میکند و این روش را به عنوان راهی برای تشخیص الگوهایی به کار میگیرد که از دیدش اغلب مورخان سنتی نسبت به آن بی توجه بوده اند.
با این وجود، آیا کلیودینامیک آن اندازه که به نظر میرسد هوشمندانه است؟ تورچین در سال ۲۰۱۰ میلادی پیش بینی خوبی ارائه کرد، اما حتی بدون استفاده از مجموعه دادههای او نیز یک تحلیلگر با نگاهی روشن در آن زمان ممکن بود بتواند روند مهاجرت طولانی مدت، بحران مالی فلج کننده، ظهور چین، جنگ آشفته با تروریسم و فشارهای ناشی از تغییرات آب و هوایی را پیش بینی کند.
این ایده خوبی است که تورچین دارد. یک منشور مفید برای نگاه کردن به بی ثباتی. با این وجود، ایده او به عنوان یک نظریه وحدت بخش تغییر تاریخی بسیار محدود به نظر میرسد همان طور که اغلب نظریههای وحدت بخش تغییر تاریخی معمولا چنین هستند (در این باره به نظریه کارل مارکس بنگرید).
تعجب آور نیست که روشهای تورچین در میان پلوتوکراسی (زرسالاری) نوین در سیلیکون ولی طرفداران مشتاقی دارد در میان میلیاردهایی که نه تنها به ریاضیات پیچیده علاقمند هستند بلکه به چگونگی حفظ تمام صفرهای مرتبط با ثروت ظالمانهشان نیز علاقه دارند. تورچین میگوید: "آنان این موضوع را درک میکنند، اما دو پرسش را مطرح میکنند: چگونه میتوانند از این وضعیت درآمد کسب کنند؟ و چه زمانی باید زمین خود را در نیوزیلند بخرند؟!
تورچین در بیان خواسته خود مینویسد: "جوامع پیچیده بشری برای عملکرد به نخبگان، حاکمان، مدیران و رهبران فکری نیاز دارند. خب، ما نمیخواهیم از شر آنان خلاص شویم. ترفند این است که آنان را مجبور سازیم به نفع همگان عمل کنند".
هم چنین، منتقدان انتقاداتی را نسبت به نظریه تورچین وارد میدانند. برای مثال، در مورد ایده او در این باره که تولید بیش از حد نخبگان منجر به جنگ داخلی امریکا میشود واقعیت آن است که جنگ داخلی امریکا ریشه در ناهماهنگی عمیق فرهنگی و اخلاقی بین شمال پیوریتن و جنوب سوارکار داشت. بسیاری از همین تقسیم بندیهای فرهنگی هنوز باقی مانده و در دو قطبی شدن پیرامون حضور ترامپ در سیاست حال حاضر در امریکا خود را نشان داده است. هم چنین، بریتانیا همانند امریکا در اواسط قرن نوزدهم شاهد انفجاری در ثروت و ایجاد نحبگان جدید بود، اما چرا این وضعیت به بی ثباتی بزرگ در آن کشور نیانجامید. شاید بدان خاطر که یک امپراتوری احتمالا خروجی مفیدی برای نخبگان مازاد بود. هم چنین، نظام سیاسی بریتانیا از انعطاف پذیری برخوردار بود، قوانین مرتبط با ذرت* را لغو کرد و امتیازات را افزایش داد.
بنابراین، تولید بیش از حد نخبگان ممکن است به بیثباتی دامن بزند، اما عوامل فرهنگی و سیاسی معمولا نقش مهم تری ایفا میکنند. تحلیل دادههای تورچین ایدههایی را برای توضیح رخدادهای گذشته و در واقع حال ایجاد میکند با این وجود، تقریبا از عوامل انسانی که رویدادها را هدایت میکنند غافل است: شخصیت ها، برخوردهای فرهنگ، ایمان و هویت و قدرت ایده ها.
این کتاب در بهترین حالت قدری شبیه به بخشهای بی معنای جنگ و صلح است جایی که تولستوی به نظریه حیوان خانگیاش درباره تاریخ اشاره میکند و باور دارد که نه توسط مردم بلکه توسط نیروهای بزرگ تاریخی شکل گرفته است. در بدترین حالت به نظر میرسد که شخصی از یک ربات هوش مصنوعی خواسته تا ماهیت علیت تاریخی را توضیح دهد. "مارک تواین" که تورچین از او نقل قول میکند نوشته بود: "تاریخ تکرار نمیشود، اما اغلب قافیه میشود". این کتاب در جست و جوی قافیههای تاریخ و الگوهای گذشته است، اما با اتکای بیش از حد به دادهها تمام شعر بشری را از دست میدهد.
*کلیودینامیک: روش مطالعاتی است که وقوع حوادث مختلف را اموری تصادفی و در پی هم نمیداند. تورچین میگوید ما اکنون در آن وضعیت قرار داریم.
*قوانین ذرت: به معنای تعرفهها و سایر محدودیتهای تجاری است که در فاصله سالهای ۱۸۱۵ و ۱۸۴۶ در انگلستان برای مواد غذایی و ذرتهای وارداتی وضع شده بود.
بهره برده اند هر چند بخواهبم نامش را سو استفاده از دین و اخلاق بنامیم
خصوصا این قسمتش که خیلی به وضعیت کنونی ایران شبیه است
{نظامیان، اعضای گروههای مالی، اعضای بوروکراسی و گروههای ایدئولوژیک. با افول جوامع توازن میان دستههای ذکر شده از حالت تعادل خارج میشود. نیروهای سرمایه به دنبال نابودی صداهای ایدئولوژیک هستند و نخبگان خود را در برابر یکدیگر در مجموعه جنگهای واقعی یا جنگهای فرهنگی مسلح میکنند و همه چیز از هم فرو میپاشد.}
و همچنین در باره زیاد شدن نخبگان در جوامع و تاثیرش در فروپاشی ان جامعه