کیهان درخصوص طرح نیروی انتظامی درباره حجاب نوشت: چند روزی است که، پلیس برای مهار این «حرام شرعی و حرام سیاسی» وارد میدان شده و با لطیفترین ادبیات و محترمانهترین تعابیر، از آن معدود افرادی که بر خلاف قانون و احکام شرعی - و احتمالا از سر ناآگاهی- رعایت نمیکنند درخواست کرده، رعایت کنند.
جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: فکر میکنم سال ۹۷ بود. دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی تازه شروع شده بود و رفته رفته مردم متوجه کلاه گشادی که در جریان مبارزات انتخاباتی بر سرشان رفته بود، میشدند. برای خرید یک جفت کفش کتانی برای فرزندم به فروشگاهی در پونک رفته بودم. تصور میکنم قیمت کتانی حدود ۹۰ هزار تومان بود. قیمت برایم بالا بود و فروشنده نیز حاضر نبود حتی یک ریال تخفیف دهد. وقتی دلیل را پرسیدم از کسادی بازار، اجاره بالای مغازه و گرانیها شکایت کرد. حس خبرنگاریام گل کرد و با اشاره به وعدههای اقتصادی دولت وقت پرسیدم:
«به چه کسی رای دادی؟» گفت: «به روحانی.» پرسیدم: «الان با این توصیفاتی که کردی، پشیمانی؟» در همین لحظه، خانومی بسیار بدپوشش با وضعی به شدت زننده از جلوی فروشگاه رد شد. گویا، پاسخ سؤالم را دیده باشد، به او اشارهای چشمی کرد و گفت: «اگر گرونی و تورم هست، به جاش اینم هست. راستش از انتخابم پشیمون نیستم» (!) و بلند خندید. همان ایام در جلسه شورای سردبیری روزنامه، ماجرا را برای اعضا تعریف و خیانتی را که طیفی از سیاسیون در این کشور برای کسب مشتی رأی مرتکب شدهاند گوشزد کردم و نسبت به تبعات این خیانت در سالهای «نه چندان دور» هشدار دادم.
همین طیف پس از راهاندازی شورشهای مربوط به فوت مهسا امینی، تلاش گستردهای را به راه انداختند تا مسئله «حجاب و عفاف» را تبدیل به یکی از مسائل اجتماعی اصلی ایران کنند. عدهای با ترفند کهنه «دوقطبی سازی»، جامعه را به دو قسمت کاملا نامساویِ «طرفداران حجاب و عفاف» و «طرفداران بیحجابی و بیعفتی» تبدیل کردند.
برای جا انداختن مسئله بیحجابی و بیعفتی، اقدام به مشابهتسازی، شرعیسازی، سادهانگاری، اولویتبندی مسائل و... کردند. یکی از عوامفریبانهترین روشهایشان سادهسازی مسئله بود. مثلا میگفتند «جمهوری اسلامی ایران با یک تکه پارچه که سقوط نمیکند» یا «این همه مشکلات اقتصادی وجود دارد، چرا چسبیدهاید به یک تکه پارچه؟ مشکلات اقتصادی و معیشت اولویت دارد بر یک تکه پارچه» (!)
حالا چند روزی است که، پلیس برای مهار این «حرام شرعی و حرام سیاسی» وارد میدان شده و با لطیفترین ادبیات و محترمانهترین تعابیر، از آن معدود افرادی که بر خلاف قانون و احکام شرعی - و احتمالا از سر ناآگاهی- رعایت نمیکنند درخواست کرده، رعایت کنند. طی همین سه چهار روز گذشته اما، همان طیفی که نامشان رفت، تمام ظرفیت رسانهای و غیر رسانهایشان را به میدان آورده و با کمک آنور آبیها تا توانستهاند، علیه این اقدام بجا و شایسته و مهم صفآرایی کردهاند. چند سؤال از این طیف میپرسیم:
الف- شما که مسئله حجاب و عفاف را به یک «تکه پارچه» تقلیل میدادید، چرا از بازگشتن همین یک تکه پارچه این همه وحشتزدهاید؟ آیا باورکنیم این لشکرکشی عظیم رسانهایتان، همه به خاطر یک تکه پارچه است؟
ب- مینویسید، نگران کشور، مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی هستید. مگر طی این چهل و اندی سال، براندازی این نظام-که ثمره خون صدها هزار شهید است-آرزویتان نبوده؟ اگر تلاش برای عفیف نگاه داشتن زنان و دختران و حفظ بنیان خانواده، به تعبیر شما «خود براندازی» است، شما که باید خوشحال باشید؟ پس این همه تلاش و تقلا و به در و دیوار کوبیدنتان برای چیست؟
ج- میدانیم-و میدانید- که الگو، قبله و همه آمال و آرزوهایتان «غرب» است. نگاهی به نتایج پژوهشهایی که-نه در روزنامه کیهان-که در معتبرترین رسانههای همان غرب مورد علاقه و قطب آرزوهایتان درباره بلایی که بر سر خانوادهها آمده بیندازید. شاید خانواده دیگران برایتان مهم نباشد، اما آیا، خانواده خودتان هم برایتان مهم نیست؟
اگر چنانچه به دلیل روحیات غربگرایانهتان، غرب را به عنوان یک الگوی موفق در همه امور میبینید به این نکته توجه کنید که غرب در تنها حوزهای که الگو نیست و به معنای واقعی کلمه سقوط کرده همین حوزه خانواده و فرهنگ و اخلاق است. فیلمها و انیمیشنهایی که چند سالی است با همین موضوع با صرف میلیاردها دلار ساخته میشوند را رصد کنید. همینطور گزارشهای تحقیقی معتبرترین رسانههای غرب را. صدها اثر، گزارش و پژوهش با عنوان «خانواده» و با هدف «نجات» آن تولید شده و همچنان در حال تولید است. رفتن راهی که غرب یک بار رفته و به در بسته خورده، و برای نجات تلاش میکند، دیگر یک اشتباه ساده یا بد سلیقگی و انتخاب غلط نیست، در سادهترین حالت «حماقت» است، شاید هم خیانت!
گاهی برای فهم اهمیت یک موضوع، باید سراغ واکنشهای پیرامونی رفت. اکنون که مشغول مطالعه این یادداشتید- بدون اغراق- شاید چیزی بالغ بر صدها رسانه داخلی و خارجی، مکتوب و غیر مکتوب، صوتی و تصویری شبانهروز در حال تولید محتوا علیه همین بیانیه ساده پلیس هستند آن هم بدون رعایت اصول حرفهای و اخلاقی. آنقدر طی این چند روز محتوا علیه حجاب و عفاف و بیانیه ساده پلیس تولید شده، آنقدر در همین چند روز، واژه جعل شده که دود از کله آدم بلند میکند. آیا همین دستپاچگی، این نگرانی و این حجم واکنش دسته جمعی و از سر ترس، اهمیت مسئله حجاب و عفاف را نشان نمیدهد؟ آیا آنها واقعا مسئله حجاب و عفاف را صرفا «یک تکه پارچه» میبینند؟ آنها بهتر از من و شما میدانند، تهِ این راه کجاست!
طی روزهای گذشته تصاویر تکاندهندهای از چند زن یا دختر با پوششهای نیمه برهنه در رسانههای کشور منتشر شده است. برخی مقابل پرچمهای امام حسین (ع) و هیئتهای عزاداری و برخی در مترو یا خیابان. سوای از این که این عده، برای نمایش فحشا، از جایی هدایت میشوند یا خیر، سؤال مهم بعدی را میپرسیم: «انتهای این حجابی که نامش را اختیاری گذاشتهاند کجاست؟» بگذارید پاسخ این سؤال را در بند بعدی بررسی کنیم. بخوانید:
یکی از اعضای تیم همراه دولت که اخیرا به آفریقا سفر کرده است، تعریف میکرد، در جلسهای که با رئیسجمهور اوگاندا داشتند اعلام شد، این کشور آفریقایی پس از جرم انگاری برای همجنسبازی، از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شد و غرب تمام کمکهایش به این کشور فقیر را به دلیل این که، همجنس بازی را جرم تلقی کرده است، قطع کرد.
اوگاندا کشوری مسیحی است، در آن حجاب اختیاری است، نه به مبارزان فلسطین کمک میکند، نه رژیم اسرائیل را غده سرطانی میداند. جایگاه خاصی نیز در روابط بینالملل ندارد و آمریکا را هم شیطان بزرگ نمینامد. اصولا خطری برای غرب ندارد، اما به دلیل جرم دانستن همجنسبازی، مردمان فقیرش تحریم میشوند! میخواهیم بگوییم، تفکری که به دنبال ترویج بیعفتی و بیحجابی است به کدام نقطه مینگرد و به دنبال چیست.
میخواهیم بگوییم، انتهای این مسیر کجاست. تردید نداشته باشید در صورت موفقیت در جا انداختن آنچه نامش را «حجاب اختیاری» گذاشتهاند، سراغ آزادی همجنسبازی، آزادی شرابخواری و... خواهند رفت و اگر اعتراضی هم بشنوند، به کمک دوستان آمریکایی و اروپایی، با اهرم تحریم بازخواهند گشت. میگویید نه؟ به عنوان فقط یکی دو نمونه، نگاهی به واکنشهایشان به خبر مرگ مصرفکنندگان مشروبات بیندازید. همینطور واکنششان به دستگیری آن سلبریتی دارای انحراف جنسی را مرور کنید.
مخاطب بخش پایانی این یادداشت، برخی مسئولین، سیاسیون و پلیس کشورمان است. هیچ چیزی ارزش این را ندارد که به خاطرش، حتی یک خانواده از هم فرو بپاشد، یک جوان معتاد شود و زنی خیانت کند چه رسد به «جذب چند رأی» برای پیروزی در انتخابات. بروید و رسالههای دکتری معتبرترین دانشگاههای دنیا و خودمان راجع به طلاق، بچههای طلاق و فروپاشی خانواده را بخوانید؛ همینطور رسالههایی که با موضوع «خیانت» تهیه شدهاند.
رساله و پایاننامه که دیگر مقاله ژورنالیستی نیست، پژوهشی است دانشگاهی که بعضا با انجام مصاحبههای عمیق و دقیق انجام شدهاند. ما هم میدانیم که انتخابات در پیش است. مبادا برای خاطر یک مشت رأی، دنیا و آخرتتان را بفروشید. و، اما پلیس. پلیس از ارکان اصلی و مهم تنظیم نظم در هر کشوری است.
تضعیف پلیس یعنی، حمله به این نظم. این واقعیت در دنیا از چنان اهمیتی برخوردار است که برخی جامعهشناسان معتقدند چه بسا در کشوری مثل آمریکا، دلیل حمایت بیحد و حصر از پلیس و تبرئه -حتی پلیسهای قاتل- در دادگاهها، همین نکته است. نمیگوییم نقد نکنید. میگوییم حینِ نقد به جایگاه، نقش و اهمیت پلیس هم نیم نگاهی داشته باشید. شورشهای پس از فتنه اخیر نشان داد پلیس ایران، یکی از محجوبترین، مظلومترین و در عین حال مقتدرترین نیروهای نظامی دنیاست و از چنین نیروی نظامی باید حمایت کرد و نباید پلیس را در اجرای این رسالت مهم، تنها گذاشت.