bato-adv

ناگفته‌هایی از زندگی؛ جواد قارایی مستندساز معروف تلویزیون

ناگفته‌هایی از زندگی؛ جواد قارایی مستندساز معروف تلویزیون

جواد قارایی گفت: بسیاری از کشور‌ها در دنیا هستند که بیشترین درآمدشان از بخش توریستی است و ما هم باید تلاش کنیم صنعت گردشگری کشورمان تقویت شود و همه با خودشان به کشور ما ارز بیاورند و خاطرات و فرهنگ خوب ما را به کشورشان ببرند. جالب اینکه همه توریست‌ها کاملا با احتیاط وارد کشور می‌شوند و وقتی به وطن خودشان برمی‌گردند ایران را «فوق العاده» ارزیابی می‌کنند.

تاریخ انتشار: ۱۶:۰۶ - ۱۶ مرداد ۱۴۰۲

جواد قارایی ازدواج کرده است و دلیل اینکه چرا همسرش را در سفر‌ها همراه نمی‌برد را توضیح داد. مستند‌های ایرانگرد یکی از برنامه‌های خوب تلویزیون است.

به گزارش مهر، جواد قارایی را با مستند‌های جذاب و دیدنی اش می‌شناسیم. قصد داریم کمی بیشتر با زندگی شخصی این مستندساز آشنا شویم. او از سختی‌های سخت و شیرین سفرهایش می‌گوید. جواد قارایی تهیه کننده، کارگردان و راوی برنامه «ایرانگرد» بدون ادا درآوردن و وانمود کردن، به راستی عاشق ایران است. عاشق سفر، طبیعت‌گردی و از همه این‌ها مهم‌تر تصویر کردن زیبایی‌های ایران برای دیدن همگان. شاید همین صداقت او است که باعث شده بدون اینکه بازیگر یا خواننده باشد، کارهایش به چشم بیاید، به موفقیت و شهرت برسد و «ایرانگرد» او یکی از پرطرفدارترین برنامه‌های تلویزیون شود.

ازدواج و خانواده جواد قارایی

جواد قارایی سال‌ها پیش و قبل از اینکه مستندساز شود ازدواج کرده است. او به خاطر مشکلاتی که در ادامه آورده ایم، می‌گوید نمی‌تواند همسر و خانواده خود را در سفر‌ها همراه خود ببرد. نام پسرش پارسا است و به گفته خودش وابستگی زیادی به پدرش دارد. جواد قارایی متولد سال ۱۳۵۷ است.

مصاحبه با جواد قارایی درباره زندگی شخصی اش

در این گفتگو تلاش کردیم از آن فضای تکراری فاصله بگیریم و سراغ لایه‌های دیگری از زندگی قارایی برویم. حتی سراغی از پارسا پسر سه ساله او هم گرفتیم. قارایی همانطور که پرکار و فعال است، با ریتم تند حرف می‌زند و با وجود اینکه ۵۰ دقیقه بیشتر با او گپ نزدیم، گفتگوی مفصلی را در ادامه می‌خوانید:

عشق شما به سفر ریشه در کجا دارد؟ در مصاحبه‌های متعددی که داشته‌اید این موضوع را تکرار کرده‌اید که ۱۵ سال سفر رفته‌اید تا به زمان کلید خوردن «ایرانگرد» رسیده‌اید. بچه پولدار بودید که مدام به سفر می‌رفتید و کل ایران را گشتید؟

نه. سفر حتما نیازی به پولدار بودن ندارد. به ویژه سفر‌هایی که من می‌کنم. همه با هواپیما سفر می‌روند و در هتل می‌خوابند، اما من با اتوبوس، قطار یا هرچیزی که گیرم می‌آمد به مناطق بکر می‌رفتم. در این مناطق پول حرف اول را نمی‌زند بلکه رابطه بین آدم‌ها از اهمیت برخوردار است. من ذاتا عاشق طبیعت، طبیعت نشین‌ها و چیز‌های بکرم.

من از ۱۷ سالگی کوهنوردی را آغاز کردم و عضو فعال باشگاه کوهنوردی دماوند شدم. اما سرانجام به این نتیجه رسیدم که همه چیز کوه نیست و دره‌ها، بیابان‌ها، آدم‌ها، پوشش گیاهی و جانوری هم جذابیت زیادی دارند. اینگونه بود که از کوه اشباع شدم و به مرور به مردمی رسیدم که در طبیعت زندگی می‌کنند و ارتباط آن‌ها با طبیعت برای من بسیار جذاب بود. اینکه طبیعت بر روحیه آن‌ها چه تاثیر مثبتی گذاشته است، فرهنگشان چگونه است و... سعی کردم به مردم شناسی برسم.

شما مدیریت جهانگردی خوانده‌اید. منظور من از سوال قبلی این بود که بالاخره نمی‌شود که ۱۵ سال کار نکرد و فقط به سفر رفت. شما با توجه به رشته‌تان راهنمای تور بودید که می‌توانستید این همه سفر کنید؟ آن موقع ازدواج نکرده بودید؟

چرا ازدواج کرده بودم و در زمینه گردشگری مشغول به فعالیت بودم. مدیر بخش گردشگری یکی از شرکت‌ها بودم و برای توریست‌های آن‌ها تور‌های حرفه‌ای طراحی می‌کردم؛ اینگونه که آن‌ها از نقطه الف به نقطه ب ایران بروند و مناطق خاصی را با همراهی راهنمایان تور ببینند. تا اینکه با یکی دو تا از دوستان مستندساز همکاری کردم و بعد به این نتیجه رسیدم نگاه متفاوتی نسبت به آن‌ها دارم. همه چیز به نگاه آدم‌ها برمی‌گردد. آن زمان با خودم گفتم باید آنچه در مغز و ذهنم می‌گذرد، بسازم.

همان زمان دوره‌های مستندسازی، فیلمنامه‌نویسی و تصویربرداری انجمن سینمای جوان را پشت سر گذاشتم و در این ۱۵ سال همیشه دوربین به دست بودم. یک آرشیو خوب از طبیعت و مردمان ایران دارم و می‌خواهم تا دو سه سال دیگر به عکاسی در ایران ادامه دهم تا مجموعه‌ام کامل شود و نمایشگاه‌هایی در ایران و خارج از کشور برگزار کنم. به فکر چاپ کتاب هم هستم. پس از پشت سر گذاشتن دوره‌ها هم دو قسمت مستند با هزینه شخصی خودم ساختم و در شبکه چهار ارائه کردم و باقی را هم که در مصاحبه‌های دیگر خوانده‌اید.

مستندسازی علی‌رغم تفکر برخی که از سر بی‌اطلاعی آن را کاری ساده می‌دانند و حتی در برآورد‌های تلویزیون هم معمولا مبالغ کمتری برای آن حتی نسبت به سریال‌های آپارتمانی اختصاص داده می‌شود، امری هزینه‌بر و جدی است. شما چطور با هزینه شخصی موفق به ساخت این دو قسمت شدید؟

من تلاش بسیاری کردم تا این کار را با حداقل هزینه تولید کنم و در عین حال درصدد بودم از کیفیت آن نکاهم. درست است که باید صرفه‌جویی و مدیریت زمان کرد، اما هیچوقت نباید از کیفیت زد و هر موقع لازم بود باید وقت و پول هزینه کرد. برای مثال کمپانی‌های معتبر دنیا پول و زمان خوبی روی کار‌ها حتی آثار مستند کوتاه می‌گذارند و به سود‌های بسیاری می‌رسند. من همه دار و ندارم را با دل و جان برای آن دو قسمت گذاشتم و جواب هم گرفتم.

نکته‌ای که درباره مجموعه «ایرانگرد» وجود دارد این است که عشق شما به سفر، طبیعت و مردم ایران کاملا مشهود است. اینگونه نیست که صرفا به این‌ها به عنوان سوژه نگاه کرده باشید.

تفاوت کار من با دیگر مستند‌ها نگاه متفاوتم بود. من ارتباط خوبی با طبیعت و مردمان طبیعت‌نشین برقرار می‌کنم، چون عاشقشان هستم. شاید خیلی از آن‌هایی که فیلم‌هایی درباره طبیعت می‌سازند به آن عشق نمی‌ورزند، اما من وقتی در طبیعت دچار چالش می‌شوم تازه حالم خوب می‌شود، اما دیگران اینگونه نیستند. وقتی ۱۵-۲۰ روز حمام و سرویس بهداشتی نداشته باشید، مدام مجبور شوید غذای کنسروی بخورید، صبح ساعت چهار بیدار شوید و معلوم نباشد کی بتوانید بخوابید و فقط مجبور باشید کار کنید، یا کیلومتر‌ها پیاده‌روی کنید، برای خیلی‌ها خوشایند نیست. اما من وقتی این سختی‌ها برایم ایجاد می‌شود احساس می‌کنم حالم بهتر می‌شود.

واکنش خانواده‌تان مقابل این رویه شما چیست؟ دوری و نگرانی برای شما و...

همیشه تحمل می‌کنند. این کار من است. آن‌ها می‌دانند که من عاشق کارم هستم. در کنارش خانواده‌ام را هم خیلی دوست دارم، عاشقشان هستم، اما به هر حال این کار من است.

آن‌ها را با خود به سفر نمی‌برید؟

نمی‌شود بیایند. در شرایط کاری ما اصلا خانم‌ها نمی‌توانند دوام بیاورند. خیلی سخت است به ویژه پیمایش‌های طولانی، سرما، گرما، طوفان و... اصلا همین که سرویس بهداشتی نیست را خانم‌ها نمی‌توانند تحمل کنند. چه برسد به اینکه جای خواب بدی داشته باشیم و مشکلات دیگر...

من خودم تا به حال سه بار خانه‌ام را سمپاشی کرده‌ام بس که کک و ساس در این سفر‌ها با ما به خانه می‌آمد. برای همین موارد ما سعی می‌کردیم تیم جمع و جوری داشته باشیم.

چند نفر بودید؟

- برای «ایرانگرد» ۱ و ۲ ما سه نفر بودیم، چون باید تیم جمع و جوری داشته باشم. اما برای سری جدید احتمالا از ۵، ۶ نفر استفاده می‌کنم.

علاقه ندارید «ایرانگرد» را به شبکه مستند ببرید که تخصصی در این زمینه کار می‌کند؟

وقتی شبکه یک از من خواسته ادامه کار را بسازم چرا باید این کار را انجام بدهم؟ قبول دارم که آن شبکه اختصاصی است، اما هنوز مخاطبان آن به اندازه شبکه یک نرسیده‌اند. دکتر احسانی هم به خوبی از برنامه حمایت کرده و خواستار کلید خوردن «ایرانگرد ۳» است. به اعتقاد من مستند از همه ساختار‌ها جذاب‌تر است و در حالی که سریال با یک بار دیدن نخ‌نما و تکراری می‌شود حداقل خود من مخاطبانی دارم که بار‌ها قسمت‌های مختلف کار را دیده‌اند و از آن سیر نشده‌اند. من می‌خواهم پلی بین مردم و طبیعت باشم.

شبکه یک که دیگر گروه مستند ندارد؟

-بله گروه مستند این شبکه حذف شد و ما با گروه اجتماعی و آقای شریعت پناهی کار می‌کنیم که واقعا فعال و حامی ما است.

در گفتگو‌های قبلی از «مردمان ایران» به عنوان پروژه جدیدتان نام برده بودید که قرار است پنج سال طول بکشد. اطلاعات بیشتری از این کار بدهید.

من از این اثر نام بردم تا اسمش را ثبت کنم. با دکتر پورمحمدی معاون سیما نیز گفتگو و اعلام کردم می‌خواهم یک کار حسابی درباره ایران و ایرانیان انجام بدهم. کاری که هم درباره شهرنشینان است، هم روستانشینان و همه اقوام و مناطق مختلف ایران را در برمی‌گیرد. ما می‌خواهیم این کار را با سیستم فورکی تصویربرداری کنیم و دقت و جزئیات عمیقی داشته باشیم. البته این کار به بعد از پایان یافتن «ایرانگرد ۳» موکول می‌شود. طرح این مجموعه در حال تکمیل است و بسیار گسترده خواهد بود.

تکلیف «ایرانگرد» چه می‌شود؟ با سری سوم به پایان می‌رسد؟

خیر مسلما تا سری پنجم و ششم هم جواب می‌دهد. چون ایران بسیار وسیع است و تنوع اقلیمی و مردم‌شناسی بسیار بالایی دارد و نمی‌توانیم به همین راحتی «ایرانگرد» را تمام کنیم. این مجموعه به آن شکل ایده‌آل من می‌شود که بتوانم چند سال برای آن وقت بگذارم. «مردمان ایران» هم پروژه بسیار گسترده‌ای است و به نوعی به رابطه انسان و طبیعت می‌پردازد. این مجموعه یک کار تلفیقی است که خیلی حرفه‌ای‌تر به آن نگاه می‌کنیم.

این اثر راوی ندارد و یک مستند محض است که به همه اقوام می‌پردازد. طبیعت بیابانی، جنگلی، کوهستانی و حاشیه رودخانه در ایران کاملا با هم متفاوت هستند و انسان‌های مختلفی هم در آن زندگی می‌کنند که فرهنگ و نگاه متفاوتی دارند و ما می‌خواهیم همه این‌ها را به تصویر بکشیم. در کنار این موارد به روستانشینان می‌پردازیم و در نهایت به زندگی شهری می‌رسیم و به زیبایی‌ها و چالش‌های آن می‌پردازیم و در نهایت به یک جمع بندی می‌رسیم.

ما کشور بزرگی هستیم که اتفاقا سرِ زبان‌ها افتاده‌ایم و گردشگران دنیا ما را می‌شناسند. با این حال ما هنوز چیزی نداریم که به آن‌ها ارائه کنیم. مثلا یک بسته دی وی دی به آن‌ها بدهیم و بگوییم این ایران ما است با همه کاستی‌ها و بیشی‌ها، با همه زیبایی‌ها و تاریخ و فرهنگ و مردم آن. البته در این مجموعه بیشتر می‌خواهیم به زیبایی‌ها و داشته‌هایمان بپردازیم و حال مردم را خوب کنیم.

«ایرانگرد» هم همین رویکرد را داشت.

بله فقط بعضی وقت‌ها در «ایرانگرد ۲» درباره برخی از مشکلات روستانشین و طبیعت‌نشین گفتگو می‌شد که به خاطر وظیفه‌ای بود که بر گردنمان بود و مردم اصرار می‌کردند که مشکلاتشان را بازگو کنیم. می‌خواهم در «مردمان ایران» جهانیان را به کشورمان علاقمند کنم.

بسیاری از کشور‌ها در دنیا هستند که بیشترین درآمدشان از بخش توریستی است و ما هم باید تلاش کنیم صنعت گردشگری کشورمان تقویت شود و همه با خودشان به کشور ما ارز بیاورند و خاطرات و فرهنگ خوب ما را به کشورشان ببرند. جالب اینکه همه توریست‌ها کاملا با احتیاط وارد کشور می‌شوند و وقتی به وطن خودشان برمی‌گردند ایران را «فوق العاده» ارزیابی می‌کنند.

می‌شود گفت «مردمان ایران» نسخه بین المللی «ایرانگرد» است.

دقیقا. هدف ما تولید یک کار بین‌المللی است. کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما پرداختن به مردم و طبیعت در کنار یکدیگر است. افزایش تعداد دوربین‌ها حداقل چیزی است که می‌خواهیم و باید سه دوربین داشته باشیم. در «ایرانگرد» یک لانگ شات داشتیم و همه جزئیات را از دست می‌دادیم، اما برای «مردمان ایران» باید به گونه‌ای دیگر عمل کنیم تا بتوانیم پرتره و نمای بزرگ و جزئیات را در کنار هم داشته باشیم.

با مستندهایتان باعث آبادانی جایی هم شده‌اید؟

خبر‌های خوبی شنیده‌ام. ما در سری اول کارمان به شاه میل لرزان رفتیم که روستایی به واقع بکر و دارای خانه‌های چوبی و زیبا وسط جنگل است. مردم آنجا قصد داشتند کم کم خانه‌سازی کنند و سراغ معماری شهری بروند. اما وقتی قسمت مربوط به آن‌ها روی آنتن رفت، انگار به زیبایی‌های روستایشان پی بردند و از ساخت و ساز در آنجا منصرف شدند.

آن‌ها تصمیم گرفته‌اند روستایشان را حفظ و خانه‌های قدیمی را مرمت کنند یا در روستای زرآباد سیستان و بلوچستان می‌خواستند اسکله بزنند و آلاچیق و هتل راه بیندازند. با این حال ما از زیبایی‌های این روستا گفتیم، اینکه باید طبیعت بکر آن حفظ شود و گردشگران از خانه‌های محلی به عنوان اقامتگاه استفاده کنند، تا هم اهالی بومی نفعی ببرند و هم گردشگر‌ها با فرهنگ ایرانی آشنا شوند. محرومیت‌هایی که در دیگر روستای سیستان و بلوچستان وجود داشت هم با مطلع شدن مسئولان توسط تماشای کار ما، کم کم دارد رفع می‌شود.

شما اصالت آذری دارید؟

بله، ولی تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم هم همینطور.

اهل کجایید؟

زنجان.

اینگونه نبود که روی اصالتتان تعصب داشته باشید و یکی از بهترین برنامه‌هایتان را به زنجان اختصاص دهید؟

من اصلا در این ۲۶ قسمت در زنجان برنامه نداشته‌ام.

در دوران کودکی چطور؟ به زنجان رفت و آمد داشتید که اینگونه جرقه علاقه به طبیعت در وجود شما زده شود؟

خیر ما آنجا فامیلی نداریم و رفت و آمدی نداشتیم. من در شهر به دنیا آمدم و بزرگ شدم.

بعد از این همه سفر‌هایی که داشتید، دلتان نمی‌خواهد به جای تهران در یکی از این شهر‌های زیبایی که از آن مستند ساختید زندگی کنید؟

مجبورم در تهران زندگی کنم، چون کارم در تهران است. همه عوامل برنامه و منابع آن هم در تهران هستند. با این حال خیلی وقت‌ها اصلا در پایتخت نیستم.

چند روز از ۳۶۵ روز در تهران هستید؟

کمتر از نصف سال. می‌شود گفت دوپنجم سال را تهرانم و باقی زمانم به سفر می‌گذرد.

رابطه‌تان با پارسا پسرتان چگونه است؟

او خیلی به من وابسته است. کمی که بزرگ‌تر شود حتما او را به سفر می‌برم. خود او هم خیلی طبیعت را دوست دارد و عاشق طبیعت است.

زمانی که پارسا به دنیا آمد، پیش همسرتان بودید؟

پارسا ۶ اسفند سال ۹۰ به دنیا آمد و من تا دو ماهگی‌اش پیش او بودم و هیچ سفری نرفتم و کنار همسرم ماندم. اتفاقا پارسا هم خیلی به من وابسته است و آن زمان مدام در آغوش من آرام می‌شد.

سفر خانوادگی هم می‌روید؟

- بله اتفاقا اخیرا به شیراز رفتیم. بین پخش سری دوم «ایرانگرد» و تولید سری سوم، زمان کوتاهی دارم که آن را به خانواده اختصاص دادم.

از آسیب‌های جسمی که در سفر‌ها متحمل آن‌ها شدید، چیزی باقی مانده است؟

بله پرده دیافراگمم پاره شده و هنوز وقت نکرده‌ام آن را عمل کنم. منتها، چون این جراحی دوران نقاهتی را نیز بعد از خود دارد، باید صبر کنم تا بعد از سری سوم مستندم سراغ آن بروم. دیسک کمر و گردن دارم که می‌دانم اگر جراحی‌شان کنم تا یک سال نمی‌توانم کار کنم و برای همین سعی می‌کنم با ورزش خودم را نگه دارم. می‌خواهم آنقدر کار کنم تا به بازنشستگی نزدیک شوم و بعد سراغ این کار‌ها بروم. فکر می‌کنم بعد از «مردمان ایران» حتما دیسک‌هایم را عمل می‌کنم.

فکر نمی‌کنم با ایده‌آلی که شما در سر دارید در همکاری با تلویزیون بتوانید به آن دست پیدا کنید. هیچوقت به فکر جذب حامی مالی برای این کار نیفتاده‌اید؟

در سری اول و دوم «ایرانگرد» که کسی جلو نیامد.

یادم می‌آید سازمان حفاظت محیط زیست از شما تقدیر کرد. جز این تقدیر برای مشارکت در ساخت قسمت‌های بعدی اظهار تمایل نکردند؟

سازمان محیط زیست وضعیت مالی چندان خوبی ندارد. اما میراث فرهنگی سازمانی دارای درآمد خوب است که جلو نیامده است. به ویژه که کار ما دقیقا مطابق با رویکرد میراث فرهنگی است، اما آن‌ها کمکی به ما نمی‌کنند.

خودتان سراغشان رفته‌اید و برای مشارکت پیشنهاد داده‌اید؟

نه هنوز به این سازمان نرفته‌ام. اما اینکه کار ما پخش شده و هیچ تماسی از میراث فرهنگی با ما نگرفته‌اند و واکنشی به مجموعه نشان نداده‌اند معلوم است برایشان اهمیتی ندارد. فعلا که با سازمان صداوسیما کار می‌کنیم و مشکلی هم نیست. اما برای «مردمان ایران» به بودجه سنگینی نیاز داریم، البته نه به نسبت سریال‌های معمولی تلویزیون! این کار اثری بین‌المللی و بزرگ خواهد بود که اعتقاد دارم حتی اول می‌تواند در سینما‌ها اکران شود و بعد به تلویزیون بیاید؛ بنابراین من نباید گیر و گرفتار بودجه آن باشم.

خدا را شکر جناب پورمحمدی اعلام حمایت کرده و میراث فرهنگی هم باید جلو بیاید. چون کار ما بزرگ‌ترین تبلیغ برای ایران است که تا همیشه می‌ماند و تا ۱۰۰ سال دیگر هم کاربرد دارد و فرد آمریکایی که یک قرن دیگر به دنیا می‌آید با دیدن آن قطعا تمایل پیدا می‌کند به ایران سفر کند. دقیقا برعکس سریال‌ها که صرفا مصرف داخلی دارند و تاریخ مصرفشان زود تمام می‌شود، اما هدف ما ثبت زیبایی‌های ایران است، زیبایی‌هایی که خیلی‌هایشان در خطرند و باید حداقل زودتر آن‌ها را ثبت کنیم.

حالا شما روی مخاطب بین‌الملل تأکید دارید، اما بسیاری از ایرانی‌ها هم به درستی کشور خودشان را نمی‌شناسند و حاضرند با صرف هزینه‌های بسیار، پولشان را در کشور‌های همسایه خرج کنند تا اینکه با نصف آن میزان هزینه، کمکی به اقتصاد کشور خودشان داشته باشند.

دقیقا. اتفاقا در پیام‌های بسیاری که حتی از ایرانی‌های خارج از کشور به دست من می‌رسد مدام سوال می‌کنند چطور می‌شود به فلان نقطه ایران که شما از آن مستند ساختید رفت؟ اما اطلاع رسانی درستی در این زمینه نمی‌شود. اشکال از ما است که نتوانسته‌ایم به درستی این زیبایی‌ها و راه رسیدن به آن‌ها را به مردم نشان بدهیم؛ بنابراین اول از همه باید صنعت گردشگری داخلی هم تکان بخورد. همین اتفاق کاملا به نفع ما خواهد بود و در مرحله دوم هم که موفق به ارزآوری از سوی خارجی‌ها می‌شویم و اقتصادمان بارور می‌شود.

خودتان چقدر اهل سینما و تلویزیون هستید؟

من فیلم‌های خیلی خاصی را که می‌شنوم خیلی خوبند نگاه می‌کنم. از طرفی آدم رئالی هستم و آثاری را دوست دارم که به واقعیت نزدیک باشد. به ویژه مستند‌های خوب جهان را هم زیاد تماشا می‌کنم.

اگر بخواهید ارزیابی داشته باشید ما چقدر با بهترین‌های جهان فاصله داریم؟

فاصله‌مان خیلی زیاد نیست و اگر قدری تلاش کنیم می‌توانیم به پای آن‌ها برسیم، البته اگر حمایت هم صورت بگیرد.

شما نه تنها خیلی پرکارید، بلکه حتی حرف زدنتان هم سریع است و ریتم تندی دارید.

بله خیلی‌ها هم به این موضوع ایراد می‌گیرند و می‌گویند چرا اینقدر تند حرف می‌زنی. حتی زمان خواندن گفتگوی متن مستندها، اول پلاتو خیلی آرام حرف می‌زنم و بعد کمی که می‌گذرد می‌بینم گازش را گرفته‌ام و دارم می‌روم! آنوقت مسئول استودیو وادارم می‌کند دوباره از نو پلاتو بخوانم. بله من آدم خیلی فعالی هستم و حرف هم تند تند می‌زنم.

البته یک جا‌هایی روایتتان مونوتن می‌شود.

بله قبول دارم.

واکنش جواد قارایی به شایعه مهاجرتش

جواد قارایی راوی و سازنده مجموعه مستند «ایرانگرد» که تا به حال پنج فصل از آن روی آنتن تلویزیون رفته است، به تازگی در پستی اینستاگرامی، درباره سفر خود به کشور عمان و برنامه‌سازی برای معرفی جاذبه‌های گردشگری این کشور خبر داده است؛ پُستی که با واکنش‌های بسیار زیادی در فضای مجازی روبه‌رو شده است.

قارایی درباره این موضوع به «ایسنا» توضیح داد: دو سال قبل در برنامه «خندوانه» دیدید که طرحی را به نام «سفر به سرزمین رویاها» ارائه دادم. این طرح درباره دو گردشگر خارجی بود که به ایران می‌آمدند و ما قرار بود از آن‌ها فیلم بگیریم و با این برنامه طبق فرمایش مقام معظم رهبری با پروژه ایران‌هراسی مقابله کنیم. این طرح را نوشتم، اما متاسفانه نه وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و نه سازمان صداوسیما حمایتی نکردند و حالا آن طرح در گوشه‌ای خاک می‌خورد.

وی ادامه داد: پس از آن، طرح «ایرانگرد کوچک» را ارائه دادم که درباره ایران و ایران‌شناسی برای بچه‌ها برنامه بسازیم؛ تا کودکان که آینده‌سازان فردای کشور محسوب می‌شوند، ایرانِ خود را بهتر بشناسند. چون معتقدم کودکان اگر درباره ایرانشان آگاهی کمی داشته باشند، یک خطر است. اتفاقا آن طرح را هم در برنامه «خندوانه» عنوان کردم و به شبکه‌های نهال و امید دادم، اما متاسفانه باز هم هیچ حمایتی نشد.

قارایی همچنین درباره فصل جدید برنامه «ایرانگرد» نیز گفت: «ایرانگرد ۶» در حالی که طرح کامل آن را از مدت‌ها پیش به سازمان ارائه کردم، اما به جایی نرسیده و هیچ خبری نشده است. من هم هفت ـ هشت ماه است که خانه‌نشین‌ام. در جلسه نخبگان با آقای رییس‌جمهور هم که دعوت شده بودم، به ایشان گفتم که باید برای کارآفرینی، رونق اقتصادی و مقابله با ایران‌هراسی، در زمینه صنعت گردشگری کار کنیم، اما می‌بینیم که حمایتی نشدم.

جواد قارایی، سازنده مجموعه مستند «ایرانگرد» درباره پروژه‌ای که از طرف مسؤولان عمان به او پیشنهاد شده است، توضیح داد: هفت ـ هشت ماه است که به طرح‌هایم پاسخی داده نمی‌شود و خانه‌نشین هستم. به همین دلیل، دعوت مسؤولان عمانی را پذیرفتم تا برنامه‌ای را برای تلویزیون عمان بسازیم. درخواست آن‌ها این بود که پروپوزالی برای معرفی جاذبه‌های گردشگری عمان به مردم جهان بدهم. آن‌ها علاقه دارند که کشورشان در سطح جهانی شناخته شود. مطمئنم که می‌توانیم کار بزرگی انجام بدهیم.

اولویت من ایران است

قارایی در پایان گفت: اولویت من ایران است، اما عمان انگار قدرم را بیشتر می‌داند. هنوز هم اگر وزارت گردشگری یا سازمان صداوسیما بخواهند که «سفر به سرزمین رویاها»، «ایرانگرد ۶» یا «ایرانگرد کوچک» را بسازیم، قطعا و یقینا اولویت اول و آخرم ایران است. همین‌طور که همیشه گفته‌ام قهرمان زندگی من شهید چمران است که دانشگاه برکلی آمریکا را با پول و شهرت رها می‌کند تا به ایران بیاید و برای ایران کار کند. من هم دوست دارم که به ایران خدمت کنم، اما وقتی بهایی داده نمی‌شود، مجبورم جایی بروم که قدرم را بدانند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین