داستانهای نگفته بسیاری در دالانهای تاریخ مفقود شدهاند.
تاریخ را قهرمانان ساختهاند ـ قهرمان کوچک و بزرگ. اما قهرمانان فقط در جنگها ساخته نمیشوند. قهرمانان میتوانند اندیشمندان، کاوشگران، فرماندهان، شخصیتهای مذهبی و هر کسی بین این آدمها باشند.
به گزارش راهنماتو، نکته اینجاست که برخی از قهرمانان که خدمتهای پنهانی کردهاند از چشمان عموم مخفی ماندهاند. این افراد اغلب در سایه معاصران مشهورتر خود قرار گرفتند؛ این درحالیست که اگر نه بیشتر از آنها، به اندازه آنها شجاع، باهوش و مقاوم بودند.
داستان این افراد گنجینههای پنهانی است که میتواند ظرفیتهای مغفولمانده بشر را برای ما روشن سازد. با راهنماتو همراه باشید تا چند مورد از این قهرمانان ساکت را با شما در میان بگذاریم.
هاپتیا ریاضیدانی یونانی و فیلسوفی نوافلاطونی بود که در مصر در زمان حکومت رومیها زندگی میکرد. این زن، در زمانی که زنان دسترسی محدودی به سواد و آموزش داشتند، خدمات مهمی به ریاضیات و نجوم ارائه کرد و در تدریس و پیشرفت علوم ذهنی نقش بسیار مهمی داشت.
از او اغلب به عنوان یکی از برجستهترین زنان اندیشمند و متفکران دوران خودش تجلیل میشود. هاپتیا تحت آموزشهای پدرش، تئون از اسکندریه، قرار داشت. او علوم و دانشهای متنوع از فلسفه تا ریاضیات و نجوم را از پدرش آموخت.
او یکی از پیشگامان تلفیق باورهای فلسفی با ریاضیات و مطالعات علمی بود و به این ترتیب نگاهی کلنگر به فهم جهان داشت. او آثار ریاضی پیشینیانش را تصحیح و پالایش کرد و رساله خودش در زمینه جبر، نظریه اعداد و هندسه را به نگارش درآورد. او در مقابل هنجارهای اجتماعی آن دوران مقاومت کرد و هم به زنان و هم به مردان آموزش میداد.
متأسفانه زندگی هاپیتا پایان غمانگیزی داشت. او در خشونتهای ناشی از تنشهای مذهبی و سیاسی در اسکندریه جان باخت. عقاید ضدمسیحی او و ارتباطش با فرماندار اورستس او را هدف حملات قرار داد و در سال ۴۱۵ میلادی به طرز بیرحمانهای توسط طرفداران مسیحیت در اسکندریه کشته شد.
بودیکا یک ملکه سلت از قبیله ایسنی در بریتانیای باستان در قرن اول میلادی بود. از او به عنوان جنگجویی شجاع و نیرومند که در بین سالها ۶۰ تا ۶۱ میلادی مردمانش را علیه رومیها به شورش واداشت، یاد میشود.
بعد از مرگ شوهرش، پادشاه پراستاگوشف، رومیها کنترل سرزمینهای قبیله ایسنی را برعهده گرفتند و با او و مردمانش بدرفتاری کردند. بودیکا در پاسخ مردماش و قبایل همسایه را علیه رومیها بسیج و ارتشی باشکوه جمع کرد. نیروهای او حملات ویرانکنندهای علیه سکونتگاههای رومی آغاز کردند. رهبری بودیکا و تشنگی مردمش برای انتقام از سرکوب رومیها به زنجیرهای از پیروزیهای پشتسرهم منجر شد.
اما ارتش شورشی او نهایتا از فرمانده رومی پالینوس شکست خورد. میگویند بودیکا یا در نبرد کشته یا بعدا خودکشی کرد تا از خودش را از اسارت برهاند.
امپراتوریس کومارادوی یکی از شخصیتهای برجسته در طی امپراتوری گوپتا بود که از قرن چهارم تا ششم میلادی در هند دوام آورد. این امپراتوریس نقش مهمی در حمایت از و توسعۀ هنر، فرهنگ و آموزش در دوران طلایی تاریخ هند ایفا کرد. او همسر امپراتور شاندراگوپتای دوم، یکی از ستایشبرانگیزترین حاکمان امپراتوری گوپتا بود. دوران حکومت او با دورهای از دستاوردها در زمینههای مختلف شامل ادبیات، علوم و هنر مصادف شده بود.
او به ویژه با غارهای معروف اودایگاری مرتبط دانسته شده که گروهی از غارهای تراشیده شدهاند که به معبد تبدیل شدهاند. این غارها مملو از مجسمهها و کتیبههایی است که بسیاری از آنها به تجلیل از کومارادوی و خدمات او مرتبط است. گفته شده که او نقش مهمی در ایجاد و حمایت از این غارها ایفا کرده است.
موچیزوکی شخصیتی تأثیرگذار در دوران سنگوکو در قرن شانزدهم در ژاپن بود. او را به عنوان نینجای زن و موسس شبکه زنان جاسوس میشناسند.
پیشینه یا روزهای ابتدایی زندگی چیومه هنوز معماست، اما باوری هست که میگوید او زنی نجیبزاده یا همسر یک سامورایی بوده است. وقتی همسرش در نبرد کشته میشود، او تصمیم میگیرد که از مهارتهایش برای کمک به قبیله استفاده کند. چیومه گروهی از زنان جاسوس، که عمدتا دختران یتیم یا زنان فقیر بودند را جمع میکند تا شک کمی را برانگیزد. این زنان جاسوس با عنوان «کونویچی» نقشی حیاتی در جمعآوری اطلاعات، جاسوسی و عملیات خرابکاری در دورانی که ژاپن پر از تنش و آشوب بود، ایفا میکردند. آنها از مهارتشان در استتار، دزدی و نفوذ برای جمعآوری اطلاعات و کمک به مردمان قبیلهشان استفاده میکردند.
شبکه جاسوسان چیومه بسیار مؤثر عمل کرد و نهایتا باعث نجات و موفقیت مردمان قبیلهشان شد.
کین شی هوآنگ نخستین امپراتور چین بود که به دلیل نقش محوریاش در اصلاحات و تشکیل چین یکپارچه تحت سلسله کین (۲۲۱ تا ۲۰۶ قبل از میلاد) معروف است. او تا حد زیادی تحت نفوذ فلسفه حقوقی بود. این فلسفه روی قوانین سختگیرانه و قدرت دولت تأکید زیادی داشت. بسیاری از مشاوران حقوقی نقش مهمی در شکل دادن به اندیشههای سیاسی کین ایفا کردند که یکی از برجستهترینهایشان لی سی، هان فی و شونزی بودند.
آنها به اصلاحات اداری، تمرکز قدرت و تشکیل یک سیستم اداری مرکزی و قوی در چین کمک کردند. آنها چارچوبی برای اجرای سخت قانون و تنبیهات شدید ایجاد کردند. آنها ایده نظم اجتماعی از طریق آموزش سختگیرانه اخلاقی و کنترل دولتی را نیز ترویج دادند.
این مشاوران به کین شی هوآنگ کمک کردند تا قدرتش را مستحکم کند، قوانین را استانداردسازی و دولت مرکزی را تقویت کند.
درحالیکه کین شی را بیشتر به خاطر ساخت دیوار بزرگ چین یا ارتش سربازان گلی میشناسند، درواقع این مشاوران حقوقی او بودند که در شکل دادن به سیستمهای اداری و حقوقی در چین نقشی محوری ایفا کردند و بنیادی مستحکم را در تاریخ چین بنا نمودند.
ماهاربال در دوران دومین جنگهای پونیک (۲۱۸ تا ۲۰۱ قبل از میلاد) شخصیتی برجسته بود و به عنوان مهندس هانیبال بارکا و استراتژیست نظامی ایفای نقش میکرد. هانیبال، یکی از ژنرالهای معروف کارتاژی، که به خاطر تاکتیکهای جسورانهاش معروف است، ارتش خود، شامل ماهاربال، را به سمت نبردی جسورانه علیه رومیها گسیل کرده بود.
ماهاربال نقشی حیاتی در حمایتهای لوجستکی و اثرگذاری نیروهای هانیبال در طی این سفر حماسی که از میان کوههای آلپ میگذشت ایفا کرد. او مهندس ارشد بود و ساخت و ساز و نگهداری از زیرساختهای ضروری مثل پلها و جادهها را تحت نظر داشت و به این وسیله حرکت ارتش را تسهیل میکرد.
شاید یکی از معروفترین لحظات بعد از نبرد Cannae در سال ۲۱۶ قبل از میلاد به وقوع پیوست. هانیبال حملهای ویرانگر علیه جمهوری روم را آغاز کرد. ماهاربال به او توصیه کرد که خیلی سریع به روم حمله کند که شانس با آنها یار خواهد بود. اما هانیبال تصمیم گرفت که محتاطانهتر برخورد کند.
رویداد «پیشنهاد ماهاربال»، به نمادی از فرصتسوزی در تاریخ نظامی در جهان تبدیل شده است. با اینکه توصیه او نادیده گرفته شد، او همچنان افسری توانمند و وفادار در ارتش هانیبال باقی ماند و خدمت کرد.
بیروت شخصیتی تاریخی اهل لیتوانی بود. زنی از نجیبزادگان که در حدود قرن چهاردهم زندگی میکرد. از او به خاطر نقشش در محافظت از فرهنگ لیتوانی و مقاومت در برابر گرایش به مسیحیت در زمانی که آیین پاگانیسم در لیتوانی سلطه داشت، تجلیل میشود.
بیروت با دوک اعظم لیتوانی ازدواج کرده بود. برطبق داستانهای عامیه، علی رغم تلاشهای شوهرش برای ترغیب او به گراییدن به مسیحیت، بیروت از پذیرش این دین خودداری کرد. برای او محافظت از باورها و فرهنگ لیتوانی بسیار مهم بود.
در زمان بیروت مسیحیت به سرعت در حال گسترش در اروپای شرقی بود. بیروت در فرهنگ مردمی لیتوانی نمادی از مقاومت در برابر فشارهای خارجی و محافظت از باورهای پاگانی (جادوگری) است.
هوآنگ دوآپو زنی شریف در تاریخ چین است که در قرنهای ۱۳ و ۱۴ میلادی زندگی میکرد و در ابداع نساجی که انقلابی در صنعت ابریشم ایجاد کرد و به اقتصاد چین کمک مهمی کرد، پیشگام بود.
او در خانوادهای فقیر به دنیا آمده بود، اما استعداد شگرفی در پارچهبافی داشت و خیلی زود در این زمینه متخصص شد. او به سراسر چین سفر کرد و هم خودش آموخت و هم دانشاش را با دیگران به اشتراک گذاشت. او ابداعات زیادی از جمله ماشینهای جدید پارچهبافی، روشهای توسعهیافته بافت و معرفی تکنیکهای نوین رنگرزی داشت.
خدمت او به صنعت ابریشم هم باعث افزایش کیفیت پارچههای ابریشم شد و هم تولید این پارچه را افزایش داد و باعث شد که بخش بزرگتری از جامعه به این محصول دسترسی پیدا کنند.
این اقدامات اثر ژرفی روی اقتصاد چین در طی سلسله یوآن (۱۲۷۱-۱۳۶۸) داشت.
ویبیا پرپوچوآ، که به سنت پرپچوآ نیز معروف است یکی از نخستین شهدای مسیحی بود که در قرنهای دوم و سوم میلادی در استان رومی آفریقا (تونس امروزی) زندگی میکرد. داستان زندگی او را بیشتر از روی نوشتههای خودش به خصوص «آرزوهای سنت پرپچوآ» میتوان فهمید.
او زنی از نجبا و یک مادر بود که ایمانی قوی به مسیحیت داشت. با اینکه به دلیل ترویج و تبلیغ مسیحیت در دورانی که این دین هنوز در امپراتوری روم شناخته نشده بود، مورد تعقیب قرار گرفت و زندانی شد، همچنان به ایمان خودش پایبند ماند.
مهمترین خدمت او نوشتن خاطرات روزانهاش در زندان بود که بینشی ارزشمند درباره زندگی مسیحیان اولیه و چالشهایی که با آن مواجه بودند به دست میداد. پرپچوآ را به همراه پیروانش جلوی حیوانات درنده انداختند و سپس با شمشیر به قتل رساندند.
اشتیاق آنها به تحمل این رنجها به خاطر مسیحیت، آنها را به نمادهای پایداری از ایثار و شهادت در دین مسیح تبدیل کرده است.
احمد بن فلدان مسافری عرب و نویسندهای اهل بغداد در قرن دهم میلادی بود. او را بیشتر به خاطر داستانهای پرجزئیاتش درباره سفر به منطقه ولگا در اروپای شرقی و مشاهدات او از فرهنگهای مختلف، به ویژه فرهنگ وایکینگها، میشناسند.
سفرهای ابن فلدان به سفارش خلیفه عباسی انجام کرد و در بدو امر ماهیتی سیاسی و اکتشافی داشت. او در طی سفرش با بلغارهای ولگا، مردمان ترک، مواجه شد و فرهنگ، رسوم و مذهب آنها را ثبت کرد.
اما مهمترین مواجهه او در این سفرها با وایکینگهای روس بود که او آنها را «مردمان روس شمال» مینامید. او درباره ظاهر، پوشش، آیینهای خاکسپاری و فعالیتهای تجاری آنها اطلاعات دقیقی کسب کرد که باعث شد نوشتههای او به یک منبع ارزشمند تاریخی برای مطالعه فرهنگ وایکینگهای اولیه تبدیل شود.
نوشتههای ابن فلدان از زاویهای متفاوت به تعاملات بین جهان اسلام و فرهنگهای اروپای شمالی نگاه انداخته است.
همه این آدمها که نامشان کمتر در تاریخ شنیده شده است گاهی هنجارهای مسلط را به چالش کشیدند و گاهی سعی کردند میراث گذشتگان را حفظ کنند و گاهی تجسم مقاومت در برابر دشمنان بودند. این موارد نشان میدهد که بشر تاریخی پرچالش و تنش را طی کرده است.
داستانهای نگفته بسیاری در دالانهای تاریخ مفقود شدهاند.