مؤلف کتاب "علوم انسانی و برنامهریزی توسعه" با اشاره به اینکه دیگر ایدهآلیست چهل سال پیش نیست، گفت: «اگرچه این نکته محرز است که ما در قرن بیست و یک زندگی میکنیم اما باید دید از جهت توسعه، علم و پیشرفت در کجا هستیم؛ چرا که اگر زمان خود را دریابیم بسیاری از مسایل برای ما روشن خواهد شد.»
به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله نشستهای هفتگی شهر کتاب، نشست نقد و بررسی کتاب "علوم انسانی و برنامهریزی توسعه"، مشتمل بر مقالات و تأملات دکتر داوری درباره مبانی علوم انسانی، برنامهریزی توسعه و آینده آن از منظری فلسفی، روز سه شنبه، 13 اردیبهشت ماه 1390 با حضور دکتر رضا داوریاردکانی (مؤلف کتاب)، دکتر محمدرضا بهشتی و دکتر علیاصغر مصلح در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
هر جامعهای علم خودش را دارد
مسئله علوم انسانی، از آن دست مسایل چالشبرانگیزی است که سالهاست در ایران مطرح شده است و آنگونه که دکتر رضا داوری اردکانی در همان آغاز سخنان خود یادآور میشود پس از انقلاب صورتی خاص یافته و با سیاست – که زبان خاص خود را دارد - نیز آمیخته شده است: «هر جامعهای – سکولار یا دینی - علم خودش را دارد، هر چند باید توجه داشت که سکولار بودن به معنای غیر دینی بودن نیست و از سوی دیگر به این معنا نیست که در جامعه دینی، همه چیز دینی است که این به معنای ضد دینی بودن هم نیست.»
مؤلف کتاب "علوم انسانی و برنامهریزی توسعه" ادامه داد: «جامعه دینی میتواند بگوید من علمی میخواهم که متناسب با مبانی دینی باشد و این مسئلهای جدی است که میتواند همچون یک پرسش مورد توجه قرار گیرد. اما در اینجا باید پرسید منظور از این سخن چیست؟ آیا ممکن است علم، دینی شود؟ آیا ممکن است ریاضیات و علوم اجتماعی دینی شوند؟ و اگر فرض هم بگیریم که چنین میشود چگونه این امر ممکن است؟»
داوری این سخن را که علم باید دینی شود، پیش از هر چیز سخن سیاست میداند که اصحاب علوم انسانی و اجتماعی باید آن را به زبان خود بازگردانند: «سخن سیاست، تصمیم و انشاء است. آنکه به علم میپردازد باید ببیند که این گونه احکام چه معنایی دارند؛ شرایط درستی آنها چیست و ما چه تحقیقی میتوانیم درباره آنها انجام دهیم و به کجا میخواهیم برسیم.»
علوم انسانی باید با جامعه همآوا باشد
از نظر این استاد فلسفه، علوم انسانی باید با جامعه همآوا و هماهنگ باشد چرا که علوم هر جامعهای با روح مردم و عالم آن جامعه متناسب است: «اگر جامعهای دینی شود، علمش دینی است اما نه به این معنا که ضرورتاً مبانی آن از کتاب آسمانی – که روی سر ما جا دارد – استنباط شود بلکه روح دینی دارد. همان طور که جامعه متجدد، علم متجدد دارد.»
وی تأکید میکند که هر چند مردم اروپا به طور کلی مسیحی هستند اما اگر بگوییم جامعه غربی، جامعهای مسیحی است، به این معنا که روابط، مناسبات و روح جامعه، مسیحی است، آنگاه خواهیم دید که قانون آنجا، قانونی بشری است و عالم آنها، عالمی متجدد است هر چند مردمان آن مسیحیاند: «اما در جامعه قرون وسطی، هر علمی از زمین آن نمیروید، چنانکه در جامعه جدید هم هر چیزی به وجود نمیآید. در واقع آنچه من مورد پرسش قرار دادهام این است که وقتی ما میخواهیم علوم انسانی را دینی و اسلامی کنیم، چه کسی باید این کار را کند و چگونه و در کجا باید صورت گیرد.»
اهل فلسفه به پرسشهای زمان خود توجه میکند
به گفته داوری، مسئله علم دینی، مسئله همه و مسئله جامعه ایران است و از همین روی باید از استادان علوم اجتماعی پرسید که آیا شما سالهاست که نمیشنوید علوم اجتماعی را نقد میکنند و میگویند این علم، علم دینی نیست و مبنای دینی ندارد؟ شما اصلاً پروا نمیکنید؟ آیا این قدر اطمینان دارید؟ اهل فلسفه تا این حد اطمینان ندارد. اهل فلسفه باید به پرسشهای زمان خود توجه کند؛ اینکه این پرسشها از کجا و چرا آمدهاند و به کجا خواهند رسید.
وی افزود: «اهالی علوم اجتماعی باید در این بحث مشارکت کنند. اگر میگویند نمیشود علوم انسانی را دینی کرد، باید نشان دهند که چرا نمیشود و اگر میگویند میشود، باز باید نشان دهند که چگونه میشود.»
علوم انسانی را برای چه میخواهیم؟
این استاد فلسفه که همواره در آثار و سخنان خود بر این نکته تأکید دارد که علم هر جامعهای متناسب با نظم آن جامعه است، شکلگیری علوم انسانی در قرن نوزده اروپا را در پاسخ به پرسشهای همان زمان میداند تا از این رهگذر بحرانها طرح شوند: «به عنوان مثال مارکس بحرانهای کاپیتالیسم و بحران جامعه جدید را طرح کرده است. دیگران هم مسایل جامعه جدید را مطرح کردهاند تا جامعه بتواند مسیر خودش را به نحو عادی ادامه دهد.»
"علوم انسانی را برای چه میخواهیم؟"؛ این پرسش شاید یکی از اصلیترین پرسشهایی است که مؤلف کتاب "علوم انسانی و برنامهریزی توسعه" چه در این کتاب و چه در دیگر آثار و سخنان خود همواره مورد تأکید قرار میدهد: «غربیها برای این سؤال جواب دارند اما ما چه پاسخی به آن میدهیم. ما باید این شق را کنار بگذاریم که چون غرب علوم انسانی دارد، ما هم آن را میخواهیم. ما اول باید بگوییم که چه نیازی به علوم انسانی داریم. اگر میخواهیم با علوم انسانی به مسایل جامعه خود بپردازیم که باید گفت نه توانستهایم و نه خواستهایم از آن در رابطه با جامعه خود استفاده کنیم.»
برای برنامهریزی به علوم انسانی نیاز داریم
رییس فرهنگستان علوم در ادامه تأکید کرد که اگر ما علوم انسانی را میخواهیم تا با آن برنامهریزی کنیم، آنگاه باید توجه داشته باشیم که بدون علوم انسانی اساساً برنامهریزی ممکن نیست: «ما از زمان قوامالسلطنه برنامه توسعه داشتهایم اما این برنامهها همواره برنامه هزینه کردن بودجه بوده و این بودجه هم که همان پول نفت بوده است؛ در حالیکه برنامهریزی با تقسیم و توزیع بودجه متفاوت است. برای برنامهریزی به علوم انسانی نیاز است و اگر علوم انسانی میخواهیم باید در کار تدبیر آینده باشیم. اما ما به کدام علوم انسانی برای این برنامهریزی نیاز داریم؟»
وی ادامه داد: «اگر ما بنای جامعهای را میگذاریم که ارزشها، روابط، مناسبات و غایات آن غیر از نظم عمومی در سراسر عالم است آنگاه باید علومی متناسب با آن نیز داشته باشیم. ما اگر میخواهیم زندگی خود را با سیر پیشرفت تکنولوژی تنظیم کنیم به علوم انسانی نیاز داریم اما به کدام علوم انسانی؟ اگر ما طراح جامعهای دینی باشیم آنگاه به علوم اجتماعیای نیاز داریم که این جامعه را بسازد یا اگر درستتر بخواهم بگویم در سیر ساخته شدن این جامعه، این علوم نیز ساخته میشوند.»
نقد علوم انسانی به معنای فهم آن است
داوری در پایان بخش نخست سخنان خود گفت: «درست است که ما باید علوم انسانی غرب را نقد کنیم اما این نقد به معنای فهم آن است. من هیچ حکم ارزشیای ارائه نمیکنم بلکه میگویم وظیفه ما این است که اگر گفته میشود علوم اجتماعی باید اسلامی شود، باید نشان داد که این امر چگونه ممکن است. عالم از آن وجه که عالم است، غرضورزی و لجبازی نمیکند، آن هم با معنویت و دین مردم. اما مسئله این است که اگر ما میخواهیم دین را به عالم قدس بازگردانیم همتی عالی میخواهد.»
دکتر داوری با نفوذترین متفکر علوم انسانی است
دکتر علیاصغر مصلح سخنران دیگر نشست نقد و بررسی کتاب "علوم انسانی و برنامهریزی توسعه" بود که در آغاز سخنان خود با تأکید بر اینکه همدلانه این کتاب را خوانده است، این اثر دکتر داوری را از چند وجه مهم دانست: «به گمان من ایشان با نفوذترین متفکر علوم انسانی بعد از انقلاب هستند و بیشک بهتر از هر کسی نبض فرهنگ ایرانی را در دست دارند. بنابراین وقتی کتابی را به عنوان یک فیلسوف راجع به یکی از مسایل مبتلابه جامعه ایران مینویسند، آن کتاب را باید مهم تلقی کرد.»
وی افزود: «دکتر داوری در کتاب خود میگویند ما دو جهان توسعه یافته و در حال توسعه داریم که جهان نخست حاصل تحولی درونزا بوده که روح واحدی نیز بر آن حاکم است. اما این توسعه یافتگی باید بسط مییافت و این چنین شد که یک طرف شد جهان مدرن و طرف دیگر جهانی که مدرن نیست. این توسعه یافتن اصلی بود که سبب شد کشورهای غیر اروپایی به تدریج توسعه پیدا کنند هر چند این توسعه یافتن با برنامه از بیرون همراه بود.»
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: «نکته مهم دکتر داوری این است که جهان جدید، جهانی است که روحی واحد بر آن حاکم است اما هماکنون به جهان پسامدرن وارد شده که در آن، حالت سستی به وجود آمده است. در واقع ما با جهانی رو به رو هستیم که برخی کشورها توسعه یافتهاند و برخی همچنان مثل گذشتهاند.»
دکتر داوری از ضرورت پیدایش عالمی دیگر سخن میگوید
این دانشآموخته فلسفه در آلمان در ادامه به نقل قولی از ریتر، متفکر آلمانی اشاره کرد و گفت: «به قول ریتر کشورهای در حال توسعه به سمت آیندهای کشیده میشوند که ریطی به گذشته آنها ندارد. آقای دکتر داوری هم گفتهاند که اگر کشورهای در حال توسعه، توسعه نیابند اساساً آیندهای نخواهند داشت. این توسعه با برنامهریزی ممکن است و برنامهریزی هم با علوم انسانی ممکن میشود.»
مصلح اما خود را بدبینتر از دکتر داوری میداند چرا که از نظر وی علوم انسانی از ابتدا در ایران بیصاحب و بیپدر بوده است: «مشکل ما این است که در همان مرحله تصور دچار سوء تفاهم هستیم و هنوز به مرحله تصدیق نرسیدهایم. مسئله این است که مقصود از آنچه که امروز در ایران علومانسانی نامیده میشود، توسعه است و نه تربیت انسان آن گونه که ما مراد میکنیم.»
وی ادامه داد: «دکتر داوری این سخن را طرح میکنند که ما در عالمی زندگی میکنیم که ضرورتاً باید توسعه پیدا کنیم و توسعه زمانی ممکن است که ضرورتاً علوم انسانی داشته باشیم. اما نکتهای که وجود دارد این است که ایشان در طرح مسئله خود، از ضرورت پیدایش عالمی دیگر سخن میگویند. یکی از نقدهایی که بر ایشان وارد میشود این است که گاهی رشته بحث از جایی مشخص آغاز میشود اما به جایی ختم میشود که معلوم نیست کجاست و گویی بیشتر حالت انتظار و امید است.»
مدرنیته انعطافپذیر است
از نظر مصلح نگاه داوری، به معنایی فلسفی، نگاهی انقلابی است، بدین صورت که باید عالم دیگری پدید آید که علوم انسانی دیگری نیز متناسب با آن حاصل شود: «اما از نظر من راه دیگری هم هست و آن راه، همراهی و توجه به فرآیند است یعنی به جای آنکه به عالمی دیگر بیندیشیم به گفتوگو توصیه کنیم.»
وی گفت: «دکتر داوری به درستی میگویند که غرب آینده عالم نیست اما بیشک راه آینده از غرب میگذرد. من فکر میکنم میتوان به تعبیری گفت که مدرنیته انعطافپذیر است و پذیرای فرهنگهای دیگر نیز هست و بنابراین شاید بتوان با گفتوگو، تنها منتظر عالمی دیگر نبود چرا که به نظر میرسد این امر به نوعی بیعملی میانجامد.»
زبان کتاب، زبان تحکم نیست
دکتر محمدرضا حسینی بهشتی سومین سخنران نشست نقد و برسی کتاب "علوم انسانی و برنامهریزی توسعه" بود که از گرد آمدن نکات پراکنده و مهم در یک مجموعه، بیان صریحتر و روشنتر مسایل و طرح نکات قابل تأمل و طرح مسئله خوب درباره علوم انسانی، بیآنکه در پاسخ تعجیل شود به عنوان نکات مهم و مثبت کتاب یاد کرد.
وی افزود: «زبان و لحن کتاب نیز به گونهای است که هر چند اندیشه خاصی را مطرح میکند اما به عرض اندام اندیشههای دیگر هم مجال میدهد و این احتمال را نیز در نظر میگیرد که شاید دیگران هم در این زمینه حرفی برای گفتن داشته باشند. زبان این کتاب، زبان تحکم نیست بلکه به دیگران هم راه میدهد و این چیزی است که ما در جامعه نیز به آن نیاز داریم. از طرف دیگر ایشان دعوت به درنگ میکنند و این امر در شرایطی است که شتابزدگی و عجله در موضعگیریها له یا علیه دیگران بسیار رایج است.»
بنیه نظری علوم در ایران ضعیف است
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران با تأکید بر این نکته که بیتردید علوم انسانی رایج در بستر مغربزمین شکل گرفته و مبتنی بر نگرشی خاص نسبت به انسان، جهان و خداست که در عصر جدید به وجود آمده است، تصریح کرد: «باز تردیدی نیست که علوم انسانی در آغاز کار، خودش را مشابه علوم دقیقه میدیده و در روش نوعی الگوبرداری میکرده است.»
وی خاطرنشان کرد: «نگاه کردن به علوم انسانی از منظرهای دیگر به نظر میرسد نه فقط مفید است بلکه بر اساس آنچه در کل دنیای ما در حال رخ دادن است، ضروری نیز هست و ما باید هدفگذاری و غایات این علوم و نسبت آنها با ما در رابطه با خدا، انسان و جهان را بررسی کنیم.»
این استاد فلسفه با اشاره به اینکه متأسفانه بنیه نظری علوم در ایران بسیار ضعیف است، سخنانش را پی گرفت و یادآور شد: «شناخت علوم بدون شناخت پیشینه آنها ممکن نیست. ما چارهای نداریم و نسلی هستیم که باید از پایین آجر به آجر دیواری را بچینیم و بالا بیاییم در حالی که پل زدنهای معمول راه به جایی نمیبرند و دوام زیادی ندارند.»
بهشتی در پایان سخنان خود با مهم خواندن عنوان کتاب گفت: «این امر مهم است که تا چه اندازه فهم یا تلقی روشنی از توسعه و برنامهریزی در جامعه ما وجود دارد. ما در این مفاهیم که مفاهیمی خنثی نیز نیستند تا چه اندازه تصوری از توسعه و پیشرفت داریم. آیا لوازم و تبعات آن را پذیرفتهایم؟ و آیا اگر این لوازم و تبعات در زندگی ما تحقق پیدا کند آنگاه احساس خوشبختی خواهیم کرد؟ من فکر میکنم که لازم است ما تکلیفمان را با این دو مفهوم توسعه و برنامهریزی روشن کنیم.»
آیا ما میتوانیم از توسعه عدول کنیم؟
در پایان این نشست دکتر داوری در پاسخ به مسایلی که دکتر مصلح و دکتر بهشتی مطرح کردند، نکاتی چند را یادآور شد و گفت: «من در اوایل انقلاب میگفتم که در جامعه اسلامی، روابط، غایات و مقصدی دیگر وجود دارد و بنابراین نیاز نیست ما همان مسیری را طی کنیم که غرب رفته است.»
وی افزود: «آقای دکتر مصلح گفتند باید این امر را تعدیل کرد که من آن را تعدیل کردهام. حال من قدری کانتی هستم و میگویم آیا ما میتوانیم از توسعه عدول کنیم؟ آقای دکتر بهشتی و آقای دکتر مصلح گفتند ضرورت است. اما اگر میتوانیم از توسعه عدول کنیم باید بگوییم چگونه میتوانیم این کار را بکنیم و اگر نمیتوانیم آنگاه باید آن را بپذیریم.»
رییس فرهنگستان علوم ادامه داد: «اگر ما میخواهیم راه توسعه را طی کنیم، شرایطی دارد اما اگر بگوییم که ما خودمان راه توسعه را تعیین میکنیم آنگاه من میگویم باید این راه را مشخص کرد. آقای دکتر بهشتی به درستی گفتند که ما باید مرادمان از توسعه را مشخص کنیم. اما اگر توسعه نمیخواهیم و افقی در برابر ما گشوده شد، آنگاه که درک عالم دیگری برای ما پیدا شود، علم دیگری پیش ما و در دل و جان ما وجود خواهد داشت.»
تاریخ ما پیوستگی ندارد
داوری با اشاره به تاریخ 150 ساله اخیر در ایران گفت: «در این مدت هر نسلی، نسل قبل خود را فراموش کرده است و این یعنی تاریخ ما پیوستگی ندارد در حالی که وجود این پیوستگی ضروری است. ما به تاریخ بیتوجهیم حال آنکه به عنوان بشر به آن نیاز داریم چرا که اگر تاریخ گسیخته شود آنگاه فکر گسیخته خواهد شد.»
وی تصریح کرد: «اگر من میگویم که ما دو راه داریم به این معنا نیست که راههای میانه را نادیده میگیرم و این امر را موجه میدانم که باید در راه توسعه متفکرانه حرکت کنیم. اما سخن گفتن از این امر آسان و رفتن به این راه بسیار مشکل است.»
من ایدهآلیست چهل سال پیش نیستم
داوری با اشاره به اینکه ما باید پیش پای خود و امکاناتمان را ببینیم و آن کاری را که میتوانیم انجام دهیم، تصریح کرد: «من ایدهآلیست چهل سال پیش نیستم. اگر در این راه اهل قبول خاطر شدیم آنگاه به نظر من بعید نیست که این افق گشوده و مقصد پیدا شود.»
وی ادامه داد: «درست است که ما اول، سخنان را نقل میکنیم اما نمیتوانیم در نقل بمانیم. باید دید که این سخنان چرا، به چه کسی و چگونه گفته شده است. باید دید که بزرگان علوم انسانی غرب به ما چه میگویند. با عالمان باید به زبان علم حرف زد و با اهل تفکر با همدلی و همزبانی.»
این استاد فلسفه با اشاره به کتاب دیگر خود، "ما و تاریخ فلسفه اسلامی" که آن نیز به تازگی منتشر شده است، گفت: «من در آن کتاب حرفهای بیخطری گفتهام اما در این کتاب حرفهایی زدهام که میتواند خطرناک باشد.»
داوری در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: «این نکته محرز است که ما در قرن بیست و یک زندگی میکنیم اما باید دید از جهت توسعه، علم و پیشرفت ما در کجا هستیم؛ چرا که اگر ما زمان خود را دریابیم بسیاری از مسایل برای ما روشن خواهد شد.»