دکتر سید نعمت الله عبدالرحیم زاده
سخنرانی شیمون پرز، رییس رژیم اسرائیل، مقاله روزنامه گاردین به قلم نیک هاپکینز و گزارش اخیر واشنگتن پست همگی حاکی از جو تبلیغاتی گسترده علیه ایران در روزهای اخیر است که به شدت نگاهها را به موضوع حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران از سوی آمریکا یا اسرائیل جلب کرده است.
این جو تبلیغاتی تا آن حد پیش رفته که رهبران کشورهای روسیه، آلمان و فرانسه نسبت به آن واکنش نشان دادهاند و از نگرانی خود در مورد حمله به ایران سخن گفتهاند. در این جو تبلیغاتی، تحلیلها و تفسیرهای مختلف در رسانهها مطرح شده که هر کدام قضیه را از زاویهای خاص مورد بررسی قرار دادهاند اما اصل مسئله هم چنان بیجواب مانده و آن این است که آیا آمریکا یا اسرائیل به ایران حمله خواهند کرد؟
این سوالی است که به سختی میتوان به آن پاسخ گفت و دلیل عمده آن نیز شرایط جدیدی است که در منطقه به وجود آمده است. اگر گزینه حمله نظامی در سالهای گذشته یک گزینه جدی از سوی آمریکا یا اسرائیل بود، در حال حاضر، وضع و شرایط موجود اجازه چنین امری را نمیدهد؛ هر چند که به عنوان یک گزینه محتمل نمیتوان آن را نادیده گرفت و باید همواره آن را در نظر داشت.
این موضوع را میتوان از منظر دیگری نیز دید؛ برای مثال، کسانی در دولت نو محافظه کار بوش بودند که حمله به ایران برای آنان حکم یک وظیفه بود و از جهت ایدئولوژی راستگرای افراطی به آن مینگریستند، یا اسرائیل تا یک سال پیش میتوانست به ایران حمله نظامی کند و مطمئن باشد که عواقب جدی در منطقه در پی نداشته باشد چرا که حکام منطقه چندان بیمیل به این امر نبودند. اما آیا شرایط در وضع فعلی چنین است؟ نه آن راستگرایان افراطی نو محافظهکار در کاخ سفید هستند و نه شرایط منطقه چنان امکان عملی را به اسرائیل میدهد چرا که اگر اسرائیل هر گونه اقدام نظامی علیه ایران کند دیگر این حزب الله یا حماس در شمال و جنوب اسرائیل نیستند که واکنش نشان میدهند، بلکه اکنون تمام مرزهای اسرائیل چنان ناامن شده که امکان شلیک موشک از هر سو وجود دارد. در این مورد نمیتوان از احساسات ضد اسرائیلی در منطقه غافل بود که برای نمونه میتوان به خروج اجباری سفیر اسرائیل از مصر اشاره کرد که بعد از تظاهرات ضد اسرائیلی در قاهره انجام شد.
در هر صورت، تحقق گزینه نظامی علیه ایران به این شرایط پیوند خورده و به همین علت است که حتی شیمون پرز در سخنان خود از حفظ آرامش و بررسی گزینهها سخن گفت و ایهود باراک، وزیر جنگ اسرائیل، در گفتگو با رادیو اسرائیل انجام حمله به ایران را تقریبا منتفی دانست. در واقع، دیگر آن تلقی ایدئولوژیک نسبت به حمله علیه ایران چه در آمریکا و چه در اسرائیل دیده نمیشود و به شدت شرایط موجود و بررسی آن اصل تعیین کننده در این مورد است، اما در اینجا باید توجه داشت که شرایط موجود برای هر دو کشور متفاوت است و به همین دلیل نمیتوان برای این دو کشور از بررسی شرایط انتظار نتیجه واحدی را داشت.
چندی است که مقدمات تبلیغات ریاست جمهوری در آمریکا به راه افتاده و به خصوص در حزب جمهوریخواه، نامزدهای احتمالی به دنبال مطرح کردن خود هستند و از سوی دیگر، باراک اوباما و تیم تبلیغاتی او نیز باید از هم اکنون در فکر به راه انداختن برنامههای خود باشند. باید توجه داشت که قبول اوباما برای خروج سربازهای آمریکایی از عراق بیشتر از آن که مربوط به عراق و حضور سربازهای آمریکایی در آنجا باشد به انتخابات ریاست جمهوری ارتباط دارد تا آن که او با انجام این امر بتواند ادعای تحقق یکی از وعدههایش را بکند. بحران مالی آمریکا یکی دیگر از موضوعات مهم در آمریکا است که کاخ سفید و کارشناسان اوباما را سخت به خود مشغول کرده و منتقدان او نیز سعی میکنند تا از این زاویه بیشترین حمله را به او بکنند. در این شرایط، اوباما به سختی میتواند هزینه غیر قابل پیشبینی یک حمله هر چند بسیار محدود نظامی به ایران را قبول کند و با این کار از قبل خود را بازنده انتخابات کند. گذشته از این، به نظر میرسد آمریکا دیگر قصد ندارد با حمله مستقیم به یکی از کشورهای اسلامی، احساسات ضد آمریکایی در کشورهای اسلامی را تشدید کند. مشارکت محتاطانه آمریکا در حمله ناتو به لیبی این نکته را نشان میدهد.
شرایط در اسرائیل به صورت دیگری است. حمله به ایران برای دولت راستگرای نتانیاهو میتواند از یک جهت راه فراری از مشکلات داخلی و منطقهای اسرائیلیان باشد زیرا با این حمله، حامیان غربی خود را در برابر عمل انجام شده قرار خواهد داد و با کشاندن پای آنان به جنگ علیه ایران، هم فشار خود بر فلسطینیان را افزایش میدهد و هم توجیه مناسبی برای مشکلات سیاسی و اقتصادی داخلی خواهد داشت.
از سوی دیگر، اسرائیل با چنین حملهای و عواقب آن، این امکان را مییابد که به تسویه حساب کهنه خود با حزب الله یا حماس بپردازد و به این وسیله دو خطر مهم در شمال و جنوب را به حداقل ممکن برساند. البته خطر حملات گروههای اسلامی به اسرائیل همچنان به قوت خود باقی است به اضافه این که حتی ممکن است سوریه به عنوان متحد ایران وارد معرکه شود تا معادله فعلی را تغییر دهد. با وجود تمام این احتمالات اما باید توجه داشت که در صورتی اسرائیل از حمله خود منتفع خواهد شد که ایران دست به یک عمل متقابل به مثل شدید بزند و اسرائیل در پاسخ به آن، حامیان غربی خود را به کمک بطلبد. اما آیا ایران چنین خواهد کرد و آیا چنین عملی در اصل به سود ایران خواهد بود؟
باید گفت که آمریکا و اسرائیل برای حمله نظامی به قصد تخریب تاسیسات هستهای ایران با مشکلات زیادی روبرو هستند. نخستین مشکل در خود این تاسیسات است که به دلیل تنوع و گستردگی آن معلوم نیست که حمله به این تاسیسات نتیجهای مطلوب برای آن کشورها داشته باشد و حتی تاثیر جدی بر توان هستهای ایران بگذارد. مشکل دیگر در عکسالعمل ایران نسبت به حمله است که برای آنان قابل پیش بینی نیست. هر چند که مسئولان ایران بارها گفتهاند نسبت به هر گونه تعرضی به شدت واکنش نشان خواهند داد و توان موشکی ایران نیز برای همین امر طراحی شده اما در صورت حمله، ایران از گزینههای متنوعی برخوردار خواهد شد که عمل مقابله به مثل یکی از آنها است. برای مثال، ایران میتواند در پاسخ به چنین حملهای به گزینه دیپلماسی به جای تحرک نظامی رو بیاورد و با شکایت به سازمان ملل مدعی شود که دیگر تاسیسات هستهای اش امنیت ندارد و به این وسیله و با اخراج بازرسان آژانس انرژی اتمی، حتی همکاری خود با آژانس را معلق سازد.
یکی از فرصتهای دیگر ایران استفاده گسترده تبلیغاتی از چنین حملهای در منطقه است تا از احساسات ضد اسرائیلی در منطقه برای عمل مقابله به مثل استفاده کند تا آن که خود دست به اقدامی بزند. به یاد داشته باشیم که حملهای بسیار کوچک به کشتی ترکیهای مرمره، عواقب سنگینی برای اسرائیل داشت که هنوز نیز ادامه دارد و در صورت حمله به ایران، این امر ابعاد بسیار گسترده تر و جدی تری در پی خواهد داشت.
مسئله وحدت داخلی ایران و بالا رفتن روحیه ضد آمریکایی-اسرائیلی نکته دیگری است که به صورت طبیعی بعد از حمله بروز خواهد کرد و این امر به خصوص برای مقامات آمریکایی بسیار نگران کننده است چرا که دامنه آن حتی میتواند به ایرانیان خارج از کشور نیز کشیده شود. نگرانی دیگر آمریکا از عواقب چنین حملهای برای نیروها و منافعش در منطقه است که به شدت در معرض خطر قرار خواهند گرفت به ویژه این که نیروهای این کشور هماکنون در پاکستان و افغانستان حضور وسیعی دارند.
بررسی این شرایط نشان میدهد که گزینه نظامی در شطرنج هستهای ایران اقدامی بسیار پیچیده با عواقب و نتایج پیشبینی نشدهای است که نتایج منفی آن بیش از ایران، متوجه همان کشورهایی خواهد شد که قصد حمله دارند. در این میان، کشوری که بیشترین منفعت را از این اقدام خواهد برد ایران است. از این رو، جو تبلیغاتی در مورد این اقدام را باید بیشتر، یک بازی سیاسی دانست تا زمینهسازی برای انجام اقدامی جدی.