رستمیزاده همیشه به دنبال راهحلی میگشت تا خود و خانوادهاش بادنیای زنبورها آشنا شوند. او بالاخره فکر خوبی به ذهنش رسید واین کار را عملی کرد: «برای انجام این کار فکر کردم آکواریومی بسازم وزنبورها را در آن نگهداری کنم. البته حتی اگر برای زنبورها شرایط خوبی در یک محفظه شیشهای درست کنید که آنها بتوانند آنجا دوام بیاورند، اجازه فضولی به شما نمیدهند. زنبورها به طور غریزی با یک لایه موم شیشه را مات میکنند تا شما نتوانید آنها را ببینید؛ برای حل این مشکل باید ترفندی بهکار میبردم.