در نشست نقد «شوهر آهوخانم» گفته شد، اگر ميخواهيد به دركي از اين برسيد كه چرا «اغوا» به جاي خود باقي است، ميتوانيد اين رمان را بخوانيد. همچنين توصيف نجف دريابندري از اين رمان، همراه با ذوقزدگي خوانده شد.
نشست نقد رمان «شوهر آهوخانم» نوشته عليمحمد افغاني عصر روز گذشته (سهشنبه، 20 تيرماه) در سري نشستهاي باشگاه كتاب تهران در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد.
در آغاز نشست، بخشي از اين رمان خوانده شد و در ادامه، حسن ميرعابديني رمان «شوهر آهوخانم» را مفصل خواند و گفت: اين رمان حدود 800 صفحه است كه تا سال 87 ، 15 بار چاپ شده است و فيلمي براساس آن ساخته شده و ويژگيهاي رمان رئاليستي ايران را در خود دارد.
او افزود: اگر از دور به ادبيات معاصر نگاهي بياندازيم، يك جريان ادبيات رئاليستي در آن وجود دارد كه با آثاري چون «تهران مخوف» شروع ميشود و شكل هنري آن را در كارهاي صادق هدايت بايد جستوجو كرد. ويژگي خاصي هم دارد و به دليل آميخته شدنش با جريانهاي سياسي، ويژگيهاي هنرياش تقويت نشده و نيمهرئاليستي است. دليل ديگر آن شايد اين است كه ما همه ايسمها را به خوبي طي نكردهايم و ملغمهاي از آنها را داريم. رمان «شوهر آهوخانم» هم در لبه دهه 40 و در بين رمان شبهرئاليستي و رئاليستي نوشته ميشود كه بعد از اين رمان، آثاري چون «سووشون» سيمين دانشور و «همسايهها»ي احمد محمود به عرصه ميآيند.
اين منتقد ادبي جريان ديگر در ادبيات را جريان ادبيات تجربهگرا خواند و گفت: جريان ادبيات تجربهگرا بيش از آنكه به مسائل بزرگ و مهم توجه كند و بخواهد به مكانها توجه كند، زمان و مكاني نه چندان دقيق دارد و موضوعات را در ابهام ميگذارد. رمانهايي چون «شازده احتجاب» گلشيري، «بوف كور» هدايت و «ملكوت» بهرام صادقي در اين جريان نوشته شدهاند.
ميرعابديني ادامه داد: افغاني «شوهر آهوخانم» را در زندان مينويسد. او در كرمانشاه به دنيا آمده، براي خدمت به نظام به تهران ميآيد و براي تحصيل به آمريكا ميرود و آنجا زبان ميآموزد و با رمان نو آشنا ميشود. چون جزو حزب توده بوده، دستگير ميشود و به زندان ميرود. آنجا رمانش را مينويسد و وقتي بيرون ميآيد، آن را چاپ ميكند و كساني چون نجف دريابندري، نقدهاي بسيار مثبتي در مجلاتي چون «سخن» و «راهنماي كتاب» بر آن مينويسند و حتا نجف ميگويد، در دورهاي كه انتظار آن نميرفت، بهترين رمان فارسي نوشته ميشود و بهترين رماننويس فارسي رخ مينمايد. او اين رمان را با كارهاي بالزاك و تولستوي مقايسه ميكند و ميگويد او از زندگي عادي مردم ايران يك تراژدي عميق به وجود آورده است. در اين گفتهها ذوقزدگي است؛ اما اين رمان به هر حال در دوره پس از كودتا نوشته ميشود كه پيش از آن، ادبيات يأسآوري وجود دارد و در اين دوره نويسندگان بيشتر ترجمه ميكنند و آثار شاخص اين دوره، آثاري سمبوليك و اسطورهيي هستند و در اين دوره است كه اين رمان رئاليستي زاده ميشود.