bato-adv
کد خبر: ۱۲۴۸۲۹
سرمقاله روزنامه های امروز پنجشنبه

سرمقاله: چرایی عدم بازدید غیر متعهدها از مراکز هسته‌ای

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «تابلوي بلند تهران»، «پارادوکس سازنده در سياست خارجي مصر»، «آيا اجلاس تهران دستاوردي براي حل بحران سوريه نداشت؟»، «ضرورتي به نام پويايي حوزه‌ها»، «چرایی عدم بازدید غیر متعهدها از مراکز هسته‌ای»، «در باب نتايج اجلاس تهران»، «توفان آيزاك وموج درآمدهاي نفتي»، «جایگزینی اصلاحات امری ناشدنی است»، «تورم تک‌رقمی، از آرزو تا واقعیت»و...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۹ - ۱۶ شهريور ۱۳۹۱

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «تابلوي بلند تهران»، «پارادوکس سازنده در سياست خارجي مصر»، «آيا اجلاس تهران دستاوردي براي حل بحران سوريه نداشت؟»، «ضرورتي به نام پويايي حوزه‌ها»، «چرایی عدم بازدید غیر متعهدها از مراکز هسته‌ای»، «در باب نتايج اجلاس تهران»، «توفان آيزاك وموج درآمدهاي نفتي»، «جایگزینی اصلاحات امری ناشدنی است»، «تورم تک‌رقمی، از آرزو تا واقعیت»و...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: تابلوي بلند تهران
«تابلوي بلند تهران»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد:

1- نگاه به كارهاي بزرگ و ماندگار مانند نگاه كردن به آسمان خراش ها از فاصله نزديك است. همچنانكه از نزديك نمي توان تمام نماي آن آسمان خراش را به خوبي رويت كرد، كارهاي بزرگ را نيز نمي شود به فوريت و بدون فاصله گرفتن زماني ديد و فهميد و درك كرد. اثر كارهاي ماندني و تاريخي در طول زمان است كه به چشم مي آيد. مانند آسمان خراش كه فاصله از آن هر قدر بيشتر شود، بهتر رخ مي نمايد و بلنداي آن در افق نگاه نمايان تر مي گردد.

اكنون يك هفته پس از اجلاس سران غيرمتعهدها در تهران اين وضعيت مصداق دارد. از يك سو به رغم تلاش ها و تحركات و دسيسه هاي نظام سلطه براي ديده نشدن اين اجلاس در سطح دنيا، بازتاب هاي گسترده رسانه اي حاكي از آن است كه نه سياست «سانسور» و «سكوت» جواب داده و نه مي شود در جنگ رسانه اي - Mediawar- ولو با لطايف الحيل، تحريف ها و شيطنت ها، بناي رفيع اجلاس تهران را كوچك و كوتاه جلوه داد. حجم انبوهي از اعترافات رسانه هاي غربي و حتي صهيونيستي وجود دارد كه نشان مي دهد آنها نتوانسته اند نماي اجلاس تهران را به يك ساختمان كوچك تنزل دهند.

براي همين است كه رويترز اذعان مي كند اجلاس تهران، كودتاي ديپلماتيك عليه پروژه انزواي ايران است. نيويورك تايمز ناگزير آن را «همايش اميد» مي خواند و حتي فاكس نيوز - داراي مواضع راديكالي- با اشاره به حاشيه رفتن طرح انزواي ايران، از پيامدهاي اين اجلاس در آينده احساس نگراني كرده و با لحني هشدار دهنده از «رياست بزرگ ترين بلوك راي دهنده سازمان ملل در اختيار ايران» خبر مي دهد.

ترجيع بند رسانه هاي دنيا اعتراف به اين موضوع است كه سياست هاي آمريكايي و اسرائيلي درباره ايران به شكست انجاميده است و از همين روي چامسكي درباره اجلاس تهران اين واقعيت را علني مي كند كه «آمريكا و غرب در تقابل با ايران تنها هستند.»
با اين حال در اين فرصت كوتاه پس از اجلاس تهران نمي توان پيام ها و پيامدهاي راهبردي آن را به محاسبه نشست. آينده نشان خواهد داد كه تاثير اجلاس نم در مناسبات و معادلات دنيا تا چه حد خواهد بود و چه انقلاب بزرگي در پهنه تصميم گيري هاي كشورهاي «مستقل» و «غيرمتعهد به گفتمان سرمايه داري» به وقوع پيوسته است.

2- اجلاس تهران را بايد از منظري راهبردي مورد واكاوي قرار داد. اين اجلاس فقط بيانگر شكست سياست هاي آمريكايي و صهيونيستي عليه ايران نيست. نكته مهم اين است كه اجلاس مذكور نه تنها ثابت كرد جمهوري اسلامي ايران منزوي نيست بلكه انزواي «گفتمان آمريكايي» در پهنه مديريت جهاني را نشانه رفت و به درستي به هدف نيز زد.

اگر آلبركامو 45 سال پيش هنگام دريافت جايزه نوبل ادبيات به اين واقعيت اعتراف كرد كه «ما در عصر فحشاي كلمات زندگي مي كنيم، صلح مي گوييم و از آن جنگ اراده مي كنيم، آزادي مي گوييم و از آن اسارت اراده مي كنيم، علم مي گوييم و از آن جهل اراده مي كنيم و...» و اين حقيقت به يك خاطره تاريخي و حس نوستالوژيك تبديل شد؛ جمهوري اسلامي در ساحتي عميق تر و دقيق تر اين مسئله را به يك مبارزه مبدل نموده و سيماي بدون روتوش مدعيان آزادي، دموكراسي، حقوق بشر و ... را در پهنه روابط بين الملل فاش ساخته است.

بيش از سه دهه است كه ساختار معيوب نظام به اصطلاح بين الملل از سوي جمهوري اسلامي به چالش كشيده شده و اين خود داراي خيرات و بركات پرشماري بوده است.

3- بيانات راهگشا و حكيمانه رهبرمعظم انقلاب اسلامي در نشست تهران، حقيقتي را براي همه به ويژه دو سوم كشورهاي جهان تبيين كرد كه به منزله ضربه استراتژيك به ستون خيمه ليبرال دموكراسي و كاپيتاليسم است.

«آقا» در بيانات روشنگرانه شان در افتتاحيه اجلاس سران -9/6/91- پاشنه آشيل قدرت ها را مورد اشاره قرار داده و خاطرنشان كردند؛ «با سوء استفاده از همين سازوكار غلط است كه آمريكا و همدستانش توانسته اند زورگويي هاي خود را در لباس مفاهيم شريف بر دنيا تحميل كنند. آنها مي گويند «حقوق بشر» و منافع غرب را اراده مي كنند، مي گويند «دموكراسي» و دخالت نظامي در كشورها را بجاي آن مي نشانند، مي گويند «مبارزه با تروريسم» و مردم بي دفاع روستاها و شهرها را آماج بمب ها و سلاح هاي خود مي سازند.» و بلافاصله اينچنين نقاب دروغين حقوق بشر را از سيماي مدعيان غربي كنار زدند؛ «در نگاه آنها بشريت به شهروندان درجه يك و دو و سه تقسيم مي شود، جان انسان در آسيا و آفريقا و آمريكاي لاتين ارزان و در آمريكا و غرب اروپا گران قيمت گذاري مي شود.»

و بالاخره رهبر انقلاب پس از تبيين ماهيت واقعي قدرت هاي استكباري، چگونگي تداوم حيات قدرت ها را اين گونه به تصوير كشيدند كه؛ «... با شبكه رسانه اي انحصاري و سازمان يافته، دروغ هاي خود را راست و باطل خود را حق و ظلم خود را عدالت طلبي وانمود مي كنند و در مقابل هر سخن حقي را كه افشاگر فريب آنهاست دروغ و هر مطالبه برحقي را ياغيگري مي نامند.»

4- اتفاق مباركي كه در حال وقوع مي باشد اين است كه علاوه بر ملت هاي مستقل و آزاديخواه، اكنون بسياري از مقامات كشورها نيز عزم خود را جزم كرده اند تا اين واقعيت ها را ببينند و حقايق را بشنوند. به عنوان مثال رئيس جمهور بنين كه رئيس اتحاديه آفريقاست در سفر به تهران و شركت در اجلاس غيرمتعهدها تقاضاي ملاقات با رهبر انقلاب مي كند و در ديدار با «آقا» مي گويد؛ «من سه بار نطق شما [در افتتاحيه اجلاس] را گوش كردم و سه بار هم متن آن را خواندم.»

5- اكنون بايد گفت اين بزرگ ترين ضربه و لطمه اي است كه آمريكايي ها و صهيونيست ها از اجلاس تهران ديده اند و براي همين است كه مقامات تل آويو عجزآلود به ناسزاگويي عليه 120كشور شركت كننده در اجلاس تهران روي آورده اند؛ چون فهميده اند سخنان منطقي و حكيمانه رهبر ايران كه خواسته بحق و مطابق با فطرت همه انسان هاي پاك سرشت است در دل و جان آن ها نفوذ كرده است.

6- اگر مشكل آمريكايي ها و صهيونيست ها در مواجهه با ايران اين بوده و هست كه آنچه برنامه ريزي و طراحي مي كردند با خطاي در محاسبات ممزوج بوده و به قول سي ان ان، نتيجه معكوس در پي داشته است، اكنون اجلاس تهران، مشكلات را براي آنها مضاعف كرده است؛ چرا؟

چون ماهيت اصلي آنها كه در گرو قدرت رسانه اي بوده دچار يك ضربه كاري شده و آن همانا رسانه قدرتمندي به نام جمهوري اسلامي است كه با رياست بر جنبش غيرمتعهدها اين پتانسيل و ظرفيت را داراست كه يك بلوك رسانه اي عليه قدرت هاي غربي و صهيونيستي ايجاد نمايد.

7- در پايان اين نكته را نيز بايد به نكات بالا علاوه كرد كه اگر خيزش ها و انقلاب هاي منطقه در بستر بيداري اسلامي با اقدام جوان 26 ساله تونسي در 17دسامبر 2010 شعله كشيد و در 17سپتامبر 2011 اين بيداري منجر به جنبش فراگير و 99درصدي وال استريت شد و اعتراض به سياست هاي واشنگتن و تل آويو به خاك آمريكا كشيده شده است؛ اجلاس تهران، تابلوي بلندي را برافراشته تا نه تنها حركت به انحراف كشيده نشود بلكه با پيشقراولي و پيشتازي ايران اسلامي و هوشياري و آگاهي روزافزون ملت ها و دولت ها، تابلوهاي دروغين «حقوق بشر»، «دموكراسي»، «مبارزه با تروريسم» و... به زير آيد و اين كانون عصبانيت ها، ناسزاگويي ها و سردرگمي هاي صهيونيست ها و كابوها است؛ اينطور نيست؟

خراسان: پارادوکس سازنده در سياست خارجي مصر
«پارادوکس سازنده در سياست خارجي مصر» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضا رضاخواه است كه در آن مي‌خوانيد:

«الاسلام هوالحل»، اسلام تنها راه حل است، اين جمله را شايد بتوان کليدي ترين شعار جماعت اخوان المسلمين در طول ۸۰ سال گذشته دانست. اسلام حداکثري، تاکيد براحياي خلافت و امت اسلامي، جدانبودن دين از سياست و همچنين تاکيد بر شريعت به عنوان منبع قانون گذاري و مشروعيت، مولفه هايي بوده که از آغاز تاکنون گفتمان حاکم بر اخوان المسلمين را شکل مي داده است.

با اين حال به دنبال بيداري اسلامي در مصر و سرنگوني نظام ديکتاتوري خاندان مبارک در اين کشور شاهد اتخاذ مواضعي ظاهرا متناقض و پارادوکسيکال از سوي جماعت اخوان المسلمين و منسوبين به آن بوده ايم. البته بايد تصريح شود که چنين برداشتي ازعملکرد اين جماعت بيش از آن که به حقيقت نزديک باشد ناشي از تصوير نادرستي است که نسبت به شيوه هاي عملکرد اخوان المسلمين در ذهن جهانيان به ويژه ما ايراني ها شکل گرفته است.

جنبشي اصلاحي و نه انقلابي
درک اين واقعيت که جماعت اخوان المسلمين به عنوان يک جنبش مذهبي در طول دوره حيات پرفراز و نشيب خويش هيچ گاه داعيه انقلابي گري نداشته و همواره بر «دعوت» و «تبليغ» به عنوان مبناي يک حرکت اصلاحي و تدريجي در جامعه تاکيد داشته است، مي تواند در تحليل عملکرد محافظه کارانه اخواني ها، در جريان درگيري هاي خياباني مصر و ميدان التحرير که به انقلاب ۲۵ ژانويه منجر شد، بسيار مفيد باشد.

نزديک  به يک قرن مبارزه، زندان رفتن، شهادت و شکنجه جماعت اخوان المسلمين توسط دولت هاي مختلف در مصر، واقع گرايي، محافظه کاري و انعطاف پذيري را به هويت اسلامي اين جنبش افزوده است. سفر اخير محمد مرسي رئيس جمهوري منتخب مردم مصر به چين و حضور وي در کنفرانس عدم تعهد در تهران، مواضع وي در قبال گذرگاه رفح و صحراي سينا را بسياري از تحليل گران آغازي بر يک تغيير بنيادين در رويکرد سياست خارجي مصر دانسته اند. واقعيتي که ياسر علي سخنگوي محمد مرسي آن را اين گونه بيان مي کند: « محمد مرسي خواهان ارتباط با تمامي ملت هاي عربي و منطقه اي است مشروط بر اين که اين روابط در راستاي منافع ميهن و شهروندان مصري باشد.

ما بر اصول و مواضع قديمي پافشاري نمي کنيم و معتقديم ايجاد ساختارهاي جديد در روابط بين الملل يک ضرورت است. ما در راستاي منافع ميهن گام برمي داريم.» با اين حال اعزام سفير جديد قاهره به تل آويو، دريافت کمک يک ميليارد دلاري از آمريکا، تلاش براي حفظ روابط با عربستان سعودي، مسکوت گذاردن پيمان کمپ ديويد، همسويي با ائتلاف سازش در منطقه به رهبري عربستان در مسئله سوريه و... باعث شده تا برخي نيز اقدامات متفاوت با دولت پيشين را روبنايي و سطحي ارزيابي کنند و تأکيد کنند که در زيربناي سياست خارجي مصر تغييري ايجاد نشده است.

چارچوبي براي تحليل سياست خارجي
براي تبيين سياست خارجي يک کشور در حوزه روابط بين الملل بهره گيري از ۲ چارچوب تئوريک «سازه انگاري» و «نو واقع گرايي»، بيشترين طرفدار را در بين علماي علم سياست دارد. سازه انگاري با تأکيد بر سرمنشاء دروني شکل گيري سياست خارجي؛ بر نقش هويت يک ملت در رويکردهاي بين المللي آن پافشاري مي کند. اين تئوري عنوان مي دارد که تغيير در هويت ها باعث تغيير در «کارگزار» و به دنبال آن ايجاد تغيير بنيادي در «ساختار» مي شود. همچنين دگرگوني در سياست بين المللي زماني رخ مي دهد که باورها و هويت هاي کنشگران داخلي تغيير کند. از سوي ديگر نو واقع گرايي در مقابل با تأکيد بر محيط بين المللي مختصات ساختاري نظام بين الملل را در اتخاذ تصميم گيري در سياست خارجي موثر مي داند.

در حالت کلي چارچوب نوواقع گرايي در تلاش براي پاسخ به اين سوال است که «چگونه دولت ها با وجود تفاوت در نظام هاي سياسي و ايدئولوژيک رفتار مشابهي در سياست خارجي دارند؟» در چارچوب نوواقع گرايي رويکرد دولت ها در عرصه بين المللي با توجه به دو هدف کلي معين مي شود يکي اهداف داخلي که شامل افزايش توانايي هاي اقتصادي، نظامي و ارتقاي سطح زندگي مردم مي باشد و ديگري اهداف خارجي که به دنبال تقويت جايگاه يک کشور در عرصه خارجي و اتحادهاي بين المللي است. با توجه به مطالب ذکر شده تغيير عملکرد دولت نوپاي محمدمرسي در حوزه سياست خارجي با ارائه يک چارچوب تحليلي جديد يعني ترکيبي از دو تئوري سازه انگاري و نوواقع گرايي امکان پذير است.

به بيان ديگر به دنبال فروپاشي نظام مبارک و احياي کرامت مردم مصر شاهد ارتقاء مولفه هايي چون استقلال طلبي، اسلام گرايي، استکبار ستيزي و عزتمندي در کنار ديگر مولفه هاي هويتي مردم مصر هستيم. امري که توجيه گر حمايت سياستمداران و دولت مردان مصري از آرمان فلسطين، حق هسته اي ايران، تعامل بيشتر با چين در چارچوب نگاه به شرق و فاصله گرفتن از وابستگي کامل به آمريکا، مي باشد. از سوي ديگر حضور بيش از ۲ ميليون کارگر مصري در عربستان و پيوندهاي مذهبي ميان دو کشور، نياز مصر به کمک هاي اقتصادي صندوق بين المللي پول و بانک جهاني، وجود پيوندهاي محکم در ساختار نظامي مصر با پنتاگون، حساسيت بيش از حد کشورهاي غربي به ويژه آمريکا بر روي امنيت اسرائيل و... باعث شده برخي سياست هاي دوران مبارک همچنان در مصر جديد نيز دنبال شود.

پارادوکس سازنده‌اي
فرجام سخن اين که دولت اخواني مصر در تلاش است تا با بهره گيري از انعطاف پذيري و محافظه کاري که دستاورد هشت دهه فعاليت سياسي است با کشيدن مرزهاي هويتي خود به داخل زمين بازي محيط بين الملل، سياست خارجي بر اساس منافع ملي مصر را پي گيري کند. برداشتن بيعت اخوان المسلمين از محمد مرسي به هنگام انتخابش به عنوان رئيس جمهور فارغ از اين که نشان مي دهد مرسي رئيس جمهور تمامي مصري ها اخواني و غير اخواني است، معني ديگري نيز دارد و آن يعني باز گذاردن دست يک عضو سابق جماعت اخوان بر عبور از ايدئولوژي و ورود به عرصه عمل گرايي. «پارادوکس سازنده اي» که در سياست خارجي مصر ديده مي شود، بر اساس منافع اين کشور، محدوديت هاي بين المللي و مولفه هاي هويتي مردم مصر جديد شکل گرفته است. از همين رو نبايد انتظار داشت سياست هاي دولت محمد مرسي در عرصه بين الملل و تصميمات دستگاه ديپلماسي مصر الزاما با سياست هاي مصر زمان مبارک در تضاد و يا الزاما همسو باشد.

جمهوري اسلامي: تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:

برگزاري شانزدهمين اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران و آغاز رياست سه ساله كشورمان بر بزرگترين نهاد بين‌المللي پس از سازمان ملل متحد، از رويدادهاي مهم روزهاي اخير و بي‌ترديد يكي از موفقيت‌هاي بزرگ جمهوري اسلامي ايران بود. اين اجلاس درحالي در تهران به پايان رسيد كه شركت بي‌سابقه اعضا و مسائل مطرح شده در آن، اميدها براي ايجاد نظمي نو، مبتني بر مشاركت همه ديدگاه‌ها در اداره جهان و جايگزيني با نظام يكجانبه گراي نظام سلطه را افزايش داده است.

صراحت كشورهاي شركت كننده در تكرار تكيه بر دستاوردهاي گذشته جنبش در مبارزه عليه امپرياليسم، استعمار، استعمار نو، نژادپرستي و آپارتايد، استكبار و تمامي اشكال مداخله خارجي و همچنين تاكيد آنها بر حاكميت ملي كشورها، برابري دولت‌ها، تماميت ارضي كشورها و عدم دخالت در امور آنها، با اتخاذ تدابير لازم براي جلوگيري از اقدامات تجاوزكارانه و دفع اين اقدامات يا ديگر انواع نقض صلح، تشويق و ترغيب همگان به حل و فصل اختلافات بين‌المللي به طرق صلح آميز يا به هر طريقي كه صلح و امنيت بين‌المللي و عدالت به خطر نيفتد، ضمن خودداري از تهديد و يا استفاده از زور عليه تماميت ارضي يا استقلال سياسي هر كشور، تير خلاصي است بر سلطه آمريكا كه كاخ سفيد با استناد به آن به خود اجازه لشگركشي به كشورها با ناديده گرفتن قوانين بين‌المللي و حتي نظر شوراي امنيت كه خود كارنامه درخشاني در اين باره ندارد، مي‌دهد.

يكي از موفقيت‌هاي اين اجلاس را بايد تنظيم سند محتوايي نشست تهران در 700 بند دانست كه به تصويب 120 كشور عضو جنبش عدم تعهد رسيد. همچنين صدور بيانيه 11 بندي پاياني سران و تاكيد بر مخالفت با اجراي تحريم‌هاي يكجانبه، احترام به حقوق هسته‌اي كشورها از جمله ايران، همدردي با قربانيان تروريسم از جمله شهداي هسته‌اي ايران، ممانعت از نژادپرستي و اسلام هراسي، تأكيد بر تشكيل دولت فلسطين با مركزيت قدس، گفت و گوي اديان و تمدن‌ها و ايجاد سازوكاري براي پيگيري مصوبات را بايد از موفقيت‌هاي جمهوري اسلامي ايران دانست.

به هر حال اين اجلاس با همه موفقيت‌هاي پيدا و پنهان آن به پايان رسيد، البته اين بدان معنا نيست كه نقاط ضعف و اشتباهاتي در برگزاري آن وجود نداشت ولي اميدواريم كه تجارب برگزاري چنين اجلاس بزرگي بتواند دستمايه اقدامات هماهنگ و كم نقص‌تر در آينده باشد.

نكته اساسي ديگري كه در پس برگزاري اجلاس شانزدهم وجود دارد، آغاز رياست ايران بر جنبش عدم تعهد است كه متضمن برنامه ريزي دقيق و ايجاد ساختارهاي ديپلماتيك پويا براي عملياتي كردن اين مهم و متحول كردن جنبش و خارج نمودن آن از وضعيت انفعالي است. طبيعتاً اعضاي جنبش انتظار دارند در پرتو مديريت ايران بر عدم تعهد، شاهد نقش‌آفريني جنبش در حوزه سياست و امنيت بين‌المللي و كانون‌هاي چالش برانگيز باشند. بنابر اين گام مهم ايران پس از برگزاري اجلاس تهران، فعال كردن ديپلماسي چند جانبه و ايجاد تمهيدات مديريتي و كسب مهارتهاي ديپلماتيك در ائتلاف‌سازي و هماهنگ سازي غيرمتعهدها براي ايجاد اجماع بين 120 كشور عضو در عرصه‌هاي مختلف است كه بايد وجهه همت مسئولان قرار گيرد.

از رويدادهاي هفته جاري بايد به انتشار گزارش تكراري و مغرضانه مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي درباره فعاليت‌هاي هسته‌اي اشاره كرد كه منعكس كننده بي‌كم و كاست دشمني‌ها و شايعه پراكني‌هاي آمريكا عليه حقوق اساسي ملت ايران بود. انتشار اين گزارش علاوه بر محتواي كذب ومغرضانه اش، به خاطر همزماني با برگزاري اجلاس موفقيت آميز اجلاس "نم" در تهران و تاكيد 120 كشور جهان بر حق استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي، اين گمان را به يقين تبديل كرد كه آقاي آمانو درصدد كم رنگ كردن موفقيت و مقبوليت ايران و ضربه زدن به پيروزي كشورمان در ميان كشورهاي غيرمتعهد است.

در هفته جاري اعضاي شوراي عالي حوزه‌هاي علميه سراسر كشور با رهبر انقلاب ديدار كردند. در اين ديدار، ايشان با تاكيد بر تربيت روحانيون و علماي تأثيرگذار، خواستار تحول در حوزه‌هاي علميه و ارتقاي سطح اخلاق و معرفت ديني شدند. حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، روح حاكم بر حوزه‌هاي علميه را تربيت علماي وارسته بيان كرده و در تبيين لوازم بيروني و محتوايي فعاليت‌هاي حوزه‌هاي علميه، بر مواردي همچون پرهيز از تقليد روش‌هاي مديريتي ديوان سالارانه، گسترش تشكيلات اداري، موازي كاري و مدرك گرايي تأكيد كردند.

در موضوعات خارجي مسائل سوريه، در صدر خبرها و گزارش‌ها قرار داشت. در هفته جاري، اخضر ابراهيمي، ديپلمات و سياستمدار كهنه كار الجزايري به عنوان نماينده دبيركل سازمان ملل در موضوع سوريه، مأموريتش را رسماً آغاز كرد. اخضر ابراهيمي در بدو كار تأكيد كرد مخالف مداخله نظامي در سوريه است. با اينحال وي اعلام كرد كه مأموريت بسيار دشواري را پيش رو دارد.

اخضر ابراهيمي درحالي وارد بحران سوريه مي‌شود كه اين كشور در شرايط خاصي به سر مي‌برد. مداخلات خارجي به خصوص از جانب غرب و چند كشور منطقه كه از آغاز ناآرامي‌هاي سوريه شروع شده بود اكنون وارد مرحله ارسال سلاح‌هاي مختلف و در سطحي گسترده به شورشيان و تروريستها شده است. مسئله اين است كه مواضع ويژه سوريه و بخصوص پافشاري به حمايت از خط مقاومت و اتخاذ سياست ضد صهيونيستي، مورد خشم رژيم صهيونيستي، غرب و متحدين منطقه‌اي آنها قرار داشته است و اين دولتها درصدد فرصتي بودند تا خشم و كينه خود را عليه دولت سوريه بروز داده و از سوريه انتقام بگيرند كه ظاهراً تحولات اخير و ناآرامي‌هاي سياسي، اين فرصت به اين دولتها داده است.

واقعيت اين است كه نظام حكومتي سوريه نيز همچون ديگر كشورهاي منطقه داراي ضعف و قوتهايي است ولي برجسته كردن ضعف‌هاي حكومت دمشق و دميدن در آتش تنش‌هاي داخلي اين كشور، حربه‌اي است كه دولتهاي استعمارگر، رژيم صهيونيستي و دولتهاي مرتجع منطقه از آن براي به زير كشيدن دولت بشار اسد و ساقط كردن آن بهره‌برداري مي‌كنند. اين سياست خصمانه و حذفي جبهه ضد سوري موجب شده است تمامي تلاش‌هاي مسالمت آميز براي حل بحران سوريه به شكست بينجامد. اكنون نيز كه تلاش اخضر ابراهيمي براي حل بحران سوريه آغاز شده است، زماني به نتيجه خواهد رسيد كه دخالت‌هاي خارجي در اين كشور متوقف و ارسال سلاح به گروههاي شورشي قطع شود و تا زماني كه اين دخالت‌ها متوقف نشود چشم انداز روشني براي حل بحران سوريه پديد نخواهد آمد.

اين هفته نيز چندين نظامي ناتو در حمله يك نيروي پليس افغانستان كشته شدند. حمله نيروهاي دولتي افغانستان به نيروهاي غربي مستقر در اين كشور چندي است كه شيوع پيدا كرده و درحال افزايش است. اين گونه حملات نگراني دولتهاي غربي و نيروهاي اشغالگر را در افغانستان كه تاكنون از ناحيه شبه‌نظاميان مسلح و گروههاي شورشي هدف حمله قرار مي‌گرفتند دو چندان كرده است.

در همين رابطه وزارت دفاع افغانستان اعلام كرد صدها سرباز افغان در ارتباط با حمله به نيروهاي ناتو دستگير يا اخراج شده‌اند. بديهي است كه اين بازداشت‌ها و اخراج‌ها ناشي از فشار دولتهاي خارجي بر كابل بوده است. آمريكا نيز اعلام كرد برنامه آموزش يك هزار نيروي پليس افغانستان را متوقف كرده است چرا كه بيم آن مي‌رود در بين اين نيروها، افراد ضد ناتو و مخالف حضور خارجي‌ها حضور داشته باشند.

واقعيت اين است كه مسئله اصلي، حضور ناخواسته و مسئله ساز اشغالگران در افغانستان است و ادامه اين حضور تنش‌زا، ادامه بحران در افغانستان را به دنبال داشته است. دولتهاي غربي و سازمان ناتو نيز به جاي ا ينكه به اين واقعيت تن دهند به دليل ترس از رسوايي و شكست‌هاي بيشتر، آنرا كتمان مي‌كنند و درصدد پاك كردن صورت مسئله مي‌باشند.

پس از گذشت نزديك به 11 سال حضور ناتو در افغانستان، اين سازمان و اعضاي آن كارنامه روشن و عملكرد مثبتي براي ارائه به ملت‌هاي خود و افكار عمومي جهان ندارند. اكنون وخامت اوضاع به حدي رسيده است كه نيروهاي ناتو ديگر به نيروهاي امنيتي افغانستان نيز كه تا پيش از اين متحد ناتو شمرده مي‌شوند، اعتماد و اطميناني ندارند.

اين هفته گزارش‌ها حاكي از آن بود كه نيروي هوايي ارتش مصر و آمريكا در حال برگزاري مانور نظامي مشترك هستند. اين اولين مورد از اين نوع همكاري پس از انقلاب ملت مصر و روي كار آمدن حكومت جديد مي‌باشد. از سوي ديگر دولت آمريكا تاكيد كرده است كمك‌هاي خود به مصر را كه به حدود يك ميليارد و پانصد ميليون دلار مي‌رسد ادامه خواهد داد. به گفته مقامات آمريكايي، واشنگتن در قبال اين كمك‌ها از امكان دسترسي به كانال سوئز و استفاده از حريم هوايي مصر برخوردار خواهد بود. اين گونه همكاري‌ها و مناسبات، به خصوص درحالي كه حكومت جديد در مصر بر سر كار آمده است تداوم سياست‌هاي رژيم گذشته را تداعي مي‌كند و قطعاً آن چيزي نيست كه مورد خواست و نظر مردم انقلابي مصر باشد.

از انگيزه‌هاي اصلي قيام ملت مصر عليه رژيم گذشته، وابستگي آن رژيم به قدرتهاي استعماري، به خصوص آمريكا بوده است. مردم مصر بر اين باور بودند كه وابستگي كشورشان به استعمارگران، آنها را به نوكري مطيع و متحدي بي‌اختيار تبديل كرده است. رژيم سابق به خاطر همين وابستگي بود كه توان اعتراض به اقدامات اشغالگرانه رژيم صهيونيستي را نداشت. تداوم اين روند در شرايط كنوني، با اهداف انقلاب مصر مغاير است و دولتمردان كنوني آن كشور بايد متوجه اين نكته باشند كه ادامه اين سياست آنها را به همان مسيري سوق مي‌دهد كه رژيم گذشته در آن قرار داشت.

رسالت: آيا اجلاس تهران دستاوردي براي حل بحران سوريه نداشت؟
«آيا اجلاس تهران دستاوردي براي حل بحران سوريه نداشت؟» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد:

بررسي و اتخاذ موضع در خصوص بحران هاي منطقه اي يکي از دستور کار هاي هميشگي اجلاس غير متعهدها در 16 دور گذشته  بوده است. 120 کشور عضو اين جنبش در سند نهايي اجلاس هاي گذشته و يا بيانيه هاي پاياني که معمولا کشور ميزبان در تهيه و تدوين آن نقش بسزايي دارد و يا حتي در ساير اسناد نظير گزارش گزارشگران ويژه که در مراسم اختتاميه قرائت مي شود، مواضع اعضا را در خصوص بحران هاي منطقه اي ابراز مي دارند.

در شانزدهمين اجلاس غير متعهدها که در تهران برگزار شد فصل دوم سند نهايي که به تصويب اعضاي اين جنبش رسيد به بحران هاي منطقه اي به ويژه در خاورميانه ، آفريقا و آمريکاي لاتين پرداخته شده است. يکي از مهمترين مسائل منطقه اي حوزه خاورميانه که در اجلاس شانزدهم در دستور کار غيرمتعهدها قرار گرفت موضوع مناقشه برانگيز بحران سوريه بود. در موضوع حل بحران سوريه  بين اعضا اختلافات عمده اي وجود داشت که مي توانست منجر به يک شکاف سياسي گردد که البته با مديريت هوشمند جمهوري اسلامي هم مسئله سوريه در سند پاياني و ساير اسناد مطرح شد و از منافع ملت و دولت قانوني اين کشور دفاع شد و هم از وقوع يک شکاف سياسي نظير آنچه در سال 1979 در خصوص حمله اتحاد جماهير شوروي به افغانستان رخ داد جلوگيري شد.

در اجلاس ششم که در "هاوانا" برگزار شد وقتي پيشنهاد پشتيباني از خواسته‌هاي جمهوري اسلامي ايران که تازه به اين جنبش پيوسته بود عليه آمريکا مطرح شد، تعدادي از کشورها تاکيد کردند که بايستي تجاوزات آمريکا به ايران و دخالت نظامي شوروي در افغانستان هر دو با هم در جلسات جنبش مطرح و بررسي شود. در اين دوره با اينکه اکثريت اعضا خواستار محکوميت حمله اتحاد جماهير شوروي به افغانستان بودند اما تعداد محدودي از کشورها که از نفوذ نسبتا بيشتري برخوردار بودند نظير الجزاير، عراق و هند از همراهي با اکثريت امتناع کردند.

مديريت هوشمند جمهوري اسلامي در اجلاس شانزدهم تابع يک الگوي دو وجهي بود که از يک سو در جايگاه رياست "نم" مي بايست توافق اکثريت اعضا را در يک مکانيسم تصميم گيري کاملا اجماعي جلب کند و از طرفي در جايگاه منافع و امنيت ملي جمهوري اسلامي مواضع اصولي کشورمان را در خصوص بحران سوريه به پيش ببرد. از اين رو تلاش شد موضوع سوريه هم در سند 700 بندي تهران مطرح شود و هم در ساير اسناد اجلاس شانزدهم بدان پرداخته شود.

در سند تهران که به چند زبان اصلي غير متعهدها ترجمه شده است حداقل در 3 تا 4 بند به طور مشخص به موضوع سوريه پرداخته شده است. در يکي از بندهاي اين سند که به تصويب کليه اعضاي جنبش نم رسيده چون يکي از اصول غير متعهدها عدم مداخله کشورهاي خارجي در امور داخلي ساير کشورهاست با مداخله خارجي در امور سوريه نيز مخالفت شده است. در اين سند حمله نظامي آمريکا به سوريه در سال 2008 محکوم شده و در بند ديگر با تحريم هاي يک جانبه عليه سوريه مخالفت شده است. در سند تهران همچنين با تقدير از تلاش هاي "کوفي عنان" فرستاده سازمان ملل در امور سوريه که به معناي تاکيد بر طرح 6 ماده اي وي براي حل بحران سوريه است از ماموريت آقاي اخضر ابراهيمي استقبال و حمايت شده است.

در بند ديگري از اين سند بر به وجود آمدن تسهيلات لازم براي ارسال کمک هاي بشر دوستانه به کشور سوريه تاکيد شده است. جالب توجه اين است که اين موارد در اجلاس کارشناسان بدون تحفظ و در کمترين زمان ممکن به تصويب رسيده است. اگر چه برخي به خصوص غربي ها و رسانه هاي حوزه آتلانتيک فکر مي کردند موضوع سوريه محل مناقشه اصلي در اجلاس تهران خواهد شد اما در کميته سياسي کارشناسان ارشد که به رياست کشور کوبا برگزار شد تنها کشور قطر در خصوص بندهاي مذکور ملاحظاتي داشته که با ارائه فرمول قابل قبولي توسط کوبا و مشارکت فعال ايران مسئله بلافاصله حل شد.

نکته در خور توجه ديگر اينکه کشور عربستان نيز نه در اجلاس کارشناسان ارشد، نه وزراي خارجه و نه اجلاس سران هيچ مخالفتي با اين پاراگراف در خصوص سوريه نمي کند. اغلب کشورهاي اسلامي و عربي که در اين اجلاس با اين مواضع موافقت کردند کمتر از يک ماه پيش در اجلاس سران کشورهاي اسلامي(OIC) در مکه مواضع صريحي عليه دولت سوريه گرفته بودند و حتي اين کشور را لغو عضويت کردند. با اين حال جمهوري اسلامي توانست در اجلاس تهران آنها را بر سر پاراگراف فوق در سند نهايي
غير متعهدها متقاعد نمايد.

جمهوري اسلامي ايران علاوه بر سند 700 بندي اجلاس تلاش کرد در قالب تروئيکاي "نم" که متشکل از روساي سابق، فعلي و آينده غير متعهدها يعني مصر، ايران و ونزوئلاست نيز بيانيه اي به منظور حل بحران سوريه صادر کند که البته با مخالفت مصر اين تلاش به جايي نرسيد. مصري ها در اجلاس تهران تاکيد ويژه اي بر پيشنهاد رئيس جمهور کشورشان در اجلاس (OIC) مکه داشتند. محمد مرسي رئيس جمهور مصر در اين اجلاس پيشنهاد کرده بود  کميته اي درون سازمان همکاري اسلامي براي حل بحران سوريه ايجاد شود که از کشورهاي عربستان سعودي و مصر و ترکيه و ايران تشکيل شده باشد.

با اين حال مردان ديپلماسي کشور نااميد نشدند و پروژه دفاع از مردم مظلوم سوريه و دولت قانوني اين کشور را که امروز در معرض بي سابقه ترين حمله تروريست هاي آفريقايي تبار و سلفي هاي برخي کشورهاي منطقه هستند و به نيابت از آمريکا و رژيم صهيونيستي با يکي از حلقه هاي مقاومت مي جنگند  به گونه اي ديگر پيگيري کردند.

در آخرين لحظات برگزاري اجلاس، جمهوري اسلامي ضمن احترام به نظرات و ديدگاه هاي مختلف اعضا در بحران سوريه از طريق گزارش گزارشگر ويژه که با تصويب اعضا به يکي از اسناد معتبر اجلاس تبديل شد بندي را به تصويب رساند که از طريق آن رئيس شانزدهمين دوره غير متعهدها يعني ايران مي تواند با همکاري ساير اعضا در خصوص حل بحران هاي منطقه اي ورود پيدا کند و با طرف رايزني قرار دادن کشورهاي مختلف عضو که به انتخاب خود رئيس است در خصوص مهمترين مسائل و مشکلات منطقه اي کميته هاي مشورتي تشکيل دهد. اين مجوز بدين معناست که اگر کشوري به هر دليلي در پي اخلال در مسير حل مشکلات و بحران هاي منطقه اي بود، مي تواند مورد رايزني رئيس جنبش قرار نگيرد. بدين صورت مسئله اي که در تروئيکا به وجود آمده بود نيز از بين مي رود.

تلاشهاي حقوقي و ديپلماتيک جمهوري اسلامي به منظور پيشبرد منافع کشورمان در موضوع سوريه در قالب يک الگوي دو وجهي در عين حال نافي اقدامات و تمهيدات ديپلماتيک برخي کشورهاي عربي که در موضع تخاصم با دولت سوريه هستند، نيز نبود.

جمهوري اسلامي ايران از آنجا که شايد غير متعهد ترين و مستقل ترين کشور در هزاره سوم باشد فضاي کلي حاکم بر اجلاس تهران را مجال و مجلايي براي تضارب ديدگاه ها و تعاطي افکار مقامات و روساي هيئت هاي کشورهاي مختلف قرار داده بود و از ابراز ديدگاه هاي مخالف با مواضع ايران نيز ابايي نداشت. به نحوي که بسياري از ميهمانان در اجلاس تهران در خصوص بيان مواضع خود به مراتب راحت تر بودند و فارغ از محذوريت ها و تعارفات متداول در حوزه ديپلماسي به موضع گيري مي پرداختند.

از همين رو برخي از کشورهاي عربي که در موضع تخاصم با دولت قانوني سوريه هستند نيز تلاش کردند در ادامه مواضعي که "مرسي" رئيس جمهور مصر اتخاذ کرد با تشکيل يک کميته مشورتي در حاشيه اجلاس مواضع خود را در موضوع سوريه به پيش ببرند. البته اين جلسه نه به جمع بندي در خصوص سوريه رسيد و نه منجر به صدور بيانيه اي شد که اين نيز يکي ديگر از موفقيت هاي کشورمان در موضوع مديريت اجلاس با محوريت پيشبرد منافع ملي و اجتناب از غالب شدن حاشيه ها بر متن بود.

از طرفي مقامات ارشد کشورمان در حاشيه اجلاس در ديدارهاي دو جانبه و چند جانبه اي که بين آنها با روسا و مقامات ساير کشورها صورت مي پذيرفت با اولويت قرار دادن حل بحران سوريه از موضع جمهوري اسلامي ايران تلاش کردند واقعيات پنهان جنگ نيابتي در سوريه را تشريح کرده و با برجسته سازي خطر صهيونيسم به عنوان دشمن اصلي در منطقه مسائل جهان اسلام را (اصلي و فرعي) کنند.

مآلا بايد گفت مديريت دو وجهي جمهوري اسلامي ايران بر شانزدهمين اجلاس غير متعهد ها با تاکتيک برجسته سازي دشمن اصلي يعني رژيم صهيونيستي که کانون اصلي توليد خباثت و دشمني در جهان است ضمن ارتقاي جايگاه بين المللي ايران و اثبات توانايي هاي کشورمان در مديريت مشترک جهاني، توانست منجر به پيشبرد مواضع اصولي جمهوري اسلامي در بحران سوريه بدون به وجود آوردن هيچ‌گونه تنش و حاشيه اي شود. اين دستاورد بزرگ محصول حرکت جهادي در دستگاه ديپلماسي بود که موفقيتي تاريخي براي کشور سرافرازمان به حساب مي آيد.

سياست روز: ترك‌تازي در جاده بن‌بست
«ترك‌تازي در جاده بن‌بست» عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم ماني الوند است كه در آن مي‌خوانيد:

حزب آقاي اردوغان از لحظه اي كه به اريكه قدرت رسيد با تكيه بر اسلام گرايي در سوداي احياي بخشي از جبروت دولت عثماني بود. امپراتوري اي كه بيش از ششصد سال بر گستره اي وسيع از گيتي، متشكل از اكثر بخشهاي خاورميانه، بخشي از آفريقاي شمالي و بخشهايي از اروپاي شرقي و جنوب شرقي و قفقاز حكم ميراند.

رجب طيب اردوغان با عَلم اسلام خواهي و با بهره گيري از هوش سياسي چهره هايي چون احمد داوود اوغلو(وزير امور خارجه)، در پشت پرده شديدا به اصول لائيسيته آتاتورك وفادار ماند اما در ظاهر، با استفاده از نام اسلام، تلاش كرد خاطرات دوران امپراتوري را در حافظه تاريخي مسلمانان منطقه زنده كند و از اين طريق بر دامنه قدرتش در منطقه و جهان بيفزايد.

تقابل با اسرائيل، بخصوص بر سر ماجراي كشتي مرمره، تركيه و حزب عدالت و توسعه اردوغان را به چهره اي محبوب در منطقه بدل كرد. فصلي تازه آمد و تركيه را به تقلا براي يافتن محصول انداخت. حمايت از مخالفان حكومت مبارك موضع آنكارا را در قبال بازي تازه آشكار كرد: همراهي با باد براي دروي محصولي پر بار. تركيه در اين انديشه بود كه مدلي شود براي حكومت مصر و از اين طريق، به عنوان برادر بزرگتر، موقعيتي برتر پيدا كند و مستعمره قديمي را دوباره به خدمت گيرد. اما بازي مصر چندان به نفع تركيه تمام نشد، چرا كه مصر جديد نه به عنوان دنباله رو كه به يك رقيب منطقه اي تازه براي تركيه تبديل شد و با تركيب ليبراليسم و دين، وزني را كه اردوغان و حزبش براي خود قائل بود به نفع خود تصاحب كرد. اما بازي سوريه از همه مهم تر بود؛ كشوري كه تا پيش از وزيدن باد، دوست بود و برادر، ناگهان تبديل به دشمن شد. تركيه سريع تغيير موضع داد و تبديل شد به دشمن شماره يك حكومت بشار اسد. اردوغان كه زماني بخاطر ايستادن مقابل اسرائيل به قهرماني براي مردم عرب تبديل شده بود ناگاه به سمت اسرائيل برگشت و مقابل دمشق ايستاد. مقابل سوريه و ايران و هم راستا با اسرائيل و عربستان و امريكا.

اما اتفاقات موافق ميل حزب آقاي اردوغان رخ نداد. بحران سوريه تبديل شد به يك چالش كردي تازه براي آنكارا. حزب اردوغان با دور شدن از ايران و نزديك تر شدن به امريكا و اسرائيل در افكار عمومي مردم منطقه منفور شد و جبهه اي تازه از علويان و كردها و مسيحيان سوريه مقابل خود ايجاد كرد و مهمتر از همه، تنفر مردم تركيه را نسبت به خود برانگيخت. آقاي اردوغان كه زماني داشت به قهرمان مردم تركيه و حتي مردم منطقه تبديل مي شد با وارد شدن در بازي اي اشتباه، همه اعتبار سياسي خود را از دست داد و كشور تركيه را دوباره به سطح يك خدمتكار منطقه اي براي غرب تنزل داد.

ترك تازي آقاي اردوغان و دوستانش در حزب عدالت و توسعه بسيار خوشبينانه آغاز شد اما...

تهران امروز: ضرورتي به نام پويايي حوزه‌ها
«ضرورتي به نام پويايي حوزه‌ها» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم آیت الله حسن ممدوحی است كه در آن مي‌خوانيد:

امروزه فلسفه قانون‌گذاري كشور و دكترين نظام به وسيله حوزه علميه انجام مي‌شود از سوي ديگر دستگاهي كه وظيفه هدايت و سرپرستي ديني مردم را برعهده دارد نيز حوزه علميه است. از اين رو حوزه علميه همانند ديگر نهادها و سازمان ها براي تثبيت جايگاه و موقعيت خويش و تسهيل راه‌هاي دستيابي به اهداف تعريف شده بايد پويايي خود را در همه شرايط حفظ كند.

نبايد ناديده گرفت كه موقعيت فعلي كشور براساس دين و نظام صادقانه الهي و اسلامي ماست كه همه به آن اعتقاد دارند پس براي بهبود وضعيت خود در دنيا بايد به اين حوزه اهميت و بهاي بيشتري داده شود. امروزه ما نيازمند تحول ، پويايي و نوآوري هستيم. تنها با بهره‌گيري خلاقانه از تغيير است كه مي‌توان از آسيب شوك آينده در امان بمانيم و به موقعيتي بهتر دست پيدا كنيم و اين مهم تنها با برنامه‌ريزي فرصت‌هاي نو پديد مي‌آيد و حتي از اين طريق مي‌توان تهديدها را تبديل به فرصت كرد به همين دليل توصيه‌اي كه مي‌توان براي پويايي حوزه‌هاي علميه به مسئولين داشت، اين است كه قدر گنجينه عظيم حوزه را بدانند زيرا تنها حوزه است كه مي‌تواند شاكله نظام جمهوري اسلامي را كه همان اسلام ناب است زنده و پويا نگه دارد.

حوزه‌هاي علميه نيز بايد تلاش كنند تا از جمله مراكز پيشرو و پويا در ميان مؤسسات ديني سراسر جهان باشند. براي پويايي در يك امر ، ابتدا مي‌بايست نسبت به ضرورت آن باور و ايمان پيدا كرد به حدي كه ضرورت آن دلمشغولي و دغدغه طلبه‌ها شود و بر مبناي آن تامل و برنامه‌ريزي صورت پذيرد. ضعف عمده اي كه اين روزها درحوزه ديده مي‌شود در برنامه‌ريزي، هدف‌گذاري و تبليغات به روز و موفق است كه بايد با بررسي‌‌هاي كارشناسي مرتفع شود. به علاوه پويايي، يك امرموقتي و مربوط به امروز و فردا نيست ، بلكه يك امر تدريجي ، مستمر و دائمي است از اين رو به دانشجويان حوزه و كساني كه در حوزه هستند پيشنهاد مي‌كنم بر پايه علمي خود تاكيد بيشتري داشته باشند و به دنبال درجات بالاي علمي باشند اما در اين راه نبايد علميت‌گرايي را فداي مدرك‌گرايي كنند.

حمايت: چرایی عدم بازدید غیر متعهدها از مراکز هسته‌ای
«چرایی عدم بازدید غیر متعهدها از مراکز هسته‌ای» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم محمد حسن آصفری است كه در آن مي‌خوانيد:

برگزاری اجلاس غیر متعهدها در تهران آثار مثبت و برکات فراوانی برای جمهوری اسلامی به همراه داشت که یکی از آن‌ها اثبات اعتماد کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها به فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان بود و خنثی‌کننده تبلیغات کسانی که دایم در رسانه‌‌های خود این‌گونه القا می‌کنند که جامعه جهانی به برنامه هسته‌ای ایران نگرانی‌های عمیقی دارد و جمهوری اسلامی باید به روش مد نظر آنان، اعتماد دنیا را به دست آورد.

این ادعا در حالی مطرح می‌شود که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تا به حال در گزارش‌های خود مدرکی دال بر وجود انحراف در فعالیت‌های هسته‌ای ایران ارائه نکرده است و بیشتر گزارش‌های آژانس بر اساس حدس و گمان تنظیم شده است که خود این موضوع به گویاترین نحو ممکن ثابت می‌کند که موضوع هسته‌ای ایران به ابزاری سیاسی در دست غرب تبدیل شده است تا از این طریق و یا افزایش فشارها جلوی پیشرفت و خودکفایی کشور را بگیرند.

با این حال جمهوری اسلامی در ایام برگزاری شانزدهمین دوره اجلاس غیر متعهدها، امکان دسترسی به چهار بخش تأسیسات هسته‌ای، مراکز فرهنگی، اماکن زیارتی و تفریحی و مراکز صنعتی کشور را برای مهمانان در نظر گرفته بود که این بازدیدها بنا به تمایل و درخواست مهمانان صورت می‌گرفت.

پیشنهاد دیدار سران کشورها از تأسیسات هسته‌ای ایران نشان‌ داد که جمهوری اسلامی درصدد شفاف‌سازی فعالیت‌‌های هسته‌ای‌ خود است، اما از سوی دیگر، تمایل نداشتن مقامات کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها برای دیدن مراکز هسته‌ای ایران، با وجود اعلام آمادگی تهران حاکی از اعتماد آنان به جمهوری اسلامی است؛ بنابراین به دشمنان و بدخواهان نظام ثابت شد که تبلیغات منفی آنان ضد جمهوری اسلامی تأثیری بر کشورها ندارد.

علاوه بر این اثبات شد کسانی که برنامه هسته‌ای ایران را غیر صلح‌آمیز جلوه می‌دهند، تعدادشان اندک است و القائات منفی آنان تأثیری بر کشورهای آزاده و مستقل ندارد و نمی‌توانند با ادامه این روش و دادن گزارش‌های دروغین به آژانس جلوی اراده ملت‌ها را بگیرند.

اگر فشار آمریکا و برخی از کشورهای غربی بر سایر ملت‌‌ها برداشته شود و همه بتوانند آزادانه اظهارنظر کنند، به جز عده معدودی که منافع خود را در حمایت از آمریکا و اسرائیل می‌دانند، همه بر صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران صحه می‌گذارند؛ همان طور که اکنون این موضوع از سوی کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها تایید شده و بارها از سوی این کشورها در مجامع بین‌المللی مورد تاکید قرار گرفته است
 
مردم سالاري: در باب نتايج اجلاس تهران
«در باب نتايج اجلاس تهران» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حجت الاسلام علي عسکري است كه در آن مي‌خوانيد:

در ياداشت قبلي که پيش‌از برگزاري اجلاس شانزدهم جنبش غيرمتعهدها در ايران به نگارش درآمد و انتشار يافت به نحوه شکل‌گيري، اهداف و مصوبه‌هاي پانزده اجلاس گذشته اين جنبش اشاره شد و بر ضرورت بي‌طرفي دبيرکل سازمان ملل متحد و پيشگيري از يک جانبه‌گرائي آمريکا تأکيد گرديد .

اينک که اجلاس شانزدهم با رياست جمهوري اسلامي ايران در تهران برگزار شد، ضرورت دارد نکاتي را در مورد دست‌آوردهاي اجلاس تهران، قوت و ضعف و مسائل پيراموني اين جنبش فراگير جهاني بازگو نمايم. دست‌آوردهاي اجلاس براي ايران:

شکي نيست که برگزاري اجلاس جنبش غيرمتعهدها يک فرصت طلائي براي ايران بود و آثار مثبت داخلي و بين‌المللي زيادي داشت.

از جمله آثار آن، در داخل ايران اين بود که انسجام مديريتي، سياسي، انتظامي و امنيتي خوبي را باعث گشت و دست‌آورد مهم آن، نشان‌دهنده وحدت مسئولان نظام در راستاي منافع ملي بود. و در خارج باعث گرديد طلسم غرب بويژه آمريکا و اسرائيل در رابطه با منزوي‌سازي ايران در عرصه‌هاي بين‌المللي شکسته شود، سياست خارجي ايران ارتقا پيدا کند و در عصر بيداري اسلامي، کشور ايران و رهبري آن در کانون توجه جهانيان قرار بگيرد، بطوري که در اين اجلاس و فرصت پيش آمده، سران و مقامات بلندپايه يکصد و بيست کشور دنيا از نزديک شاهد پيشرفت‌ها و توانمندي‌هاي ايران بودند و با حضور خود در ايران دانستند کشور بزرگ و داراي تمدن ديني و ملي ايران چگونه با تکيه بر اراده مردم و رهبري از چنگ قدرت اهريمني آمريکا و اسرائيل نجات و خلاصي پيدا کرده و در عمل آرمان عدم تعهد به قدرت‌هاي سلطه‌جو را عينيت بخشيده است .دست‌آوردهاي اجلاس براي دنيا و جامعه جهاني:

اين اجلاس دست‌آوردهاي خوبي هم براي جامعه جهاني و کشورهاي دنيا داشته که بسياري از آنها در راستاي اهداف جنبش غيرمتعهدها در اجلاس تصويب شد و در بيانيه رسمي اجلاس شانزدهم انتشار پيدا کرد. محورهاي مورد تأکيد در بيانيه گوياي التزام کشورهاي عضو جنبش، به منشور ملل متحد بود. جنبشي که با احتساب سه سال رياست ايران بر آن شصت ساله خواهد شد و تجربه گرانسنگ عدم تعهد به قدرت‌هاي استکباري را در طي سال‌هاي متمادي در خود به همراه دارد و حرکت آن براي جامعه جهاني مي‌تواند بسيار نويدبخش باشد. با نگاه اجمالي به بندهاي مختلف و متنوع بيانيه، هوشمندي شرکت‌کنندگان در اجلاس بويژه ميزبان و رئيس جديد آن بسيار مشهود است.

بطوري که در آغاز و طليعه بيانيه، با نفي يک جانبه‌گرائي در وضع فعلي جهان، به ضرورت شکل‌گيري نظامي منصفانه، جامع و شفاف و مؤثر براي مديريت مشترک جهاني بر مبناي عدالت و انصاف و مشارکت همه کشورها جهت مواجهه با چالش‌ها و مخاطرات کنوني دنيا تأکيد گرديده و اولويت‌ها به درستي در نظر گرفته شده است و ضمن ضروري دانسته شدن مقابله با چالش‌هاي امنيتي، اجتماعي، زيست‌محيطي، بهداشتي، پناهندگان، مواد مخدر، جرائم سازمان يافته فراملي، حمله‌هاي سايبري و تروريسم، حفظ صلح و امنيت بين‌المللي همچنان در صدر دستور جنبش معرفي شده و تأکيد گرديده که ساختار تصميم‌گيري بين‌المللي در زمينه صلح و امنيت ناکارآمد است و در برابر تغيير از خود مقاومت بيشتري نشان مي‌دهد و لازم است در اين رابطه چاره‌انديشي شود .

ديگر نکات و دست‌آوردهائي که در بيانيه مورد توجه قرار گرفته، عبارت است از:

1ـ تأکيد شد سازمان ملل متحد به عنوان نهادي جهان شمول براي يافتن راه‌حل‌هاي مشترک براي مسائل مشترک و مقابله با چالش‌هاي جهاني در راستاي مباحث مربوط به مديريت جهاني تقويت و اصلاح شود و براي دست‌يابي به چنين هدفي احيا و تقويت نقش مجمع عمومي سازمان ملل و تجديد ساختار در شوراي امنيت منظور نظر باشد .

2ـ اعلام شده است که زندگي صلح‌آميز در دنيا در صورتي ميسر است که تنوع در جامعه جهاني به رسميت شناخته شود، زيرا که هر ملتي داراي ارزش‌ها و نظريه‌هاي خاص خود است بنابراين از تلاش براي تحميل ارزش‌ها بر ساير اعضاي جامعه بين‌المللي بايد پرهيز شود .

3ـ بر لزوم ايجاد کشور مستقل فلسطين، تصريح شد و اعلام گرديد اشغال سرزمين فلسطين و جنايات مستمر رژيم صهيونيستي در اراضي اشغالي همواره علت اصلي وضعيت بحران در خاورميانه بوده است و هر راه‌ حلي براي اين بحران مستلزم پايان بخشيدن به اشغال و اعاده حق لاينفک مردم فلسطين در رابطه با حق تعيين سرنوشت آنها و ايجاد کشوري پايدار و مستقل در فلسطين به پايتختي قدس شريف است و اعاده حقوق ملي مردم فلسطين تنها راه برقراري صلح پايدار و منصفانه در منطقه است .

4ـ تمامي اشکال حقوق بشر غيرقابل تفکيک و مرتبط با هم دانسته شد و اعلام گرديد، مسائل حقوق بشر بايد براساس همکاري و رويکرد سازنده، غيرتقابلي، غيرگزينشي، عادلانه، منصفانه، بي‌طرفي، متوازن، عيني و دور از ملاحظات سياسي مدنظر قرار گيرد و در اين ميان توجه ويژه به حقوق و ظرفيت‌هاي زنان و نوجوانان و مشارکت آنان در فرايند‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي ضرورتي انکارناپذير است .

5ـ غيرانساني‌ترين سلاح‌ها، سلاح‌هاي هسته‌اي معرفي گرديد و تأکيد شد، تمامي کشورهاي عضو پيمان منع اشاعه سلاح‌هاي هسته‌اي به تعهدات خود در چارچوب ماده 6 پيمان پايبند باشند و براي نابودي کليه سلاح‌هاي هسته‌اي خود در يک چارچوب زماني مشخص اقدام نمايند. در اين رابطه تدوين کنوانسيون جامع امحاي سلاح‌هاي هسته‌اي ضرورت دارد .

6ـ ضمن به رسميت شناخته شدن حق هسته‌اي صلح‌آميز براي ايران از سوي سخنرانان، در بيانيه‌اي رسمي اعلام شد، تمامي کشورها بايد بتوانند از حق مسلم و انکارناپذير خود براي توسعه، توليد و استفاده از انرژي هسته‌اي براي مقاصد صلح‌جويانه، بدون تبعيض و منطبق بر تعهدات حقوقي مربوطه، بهره‌مند شوند و همه کشورها از جمله جمهوري اسلامي ايران در زمينه استفاده صلح‌آميز از فناوري هسته‌اي و سياست‌هايشان در زمينه چرخه سوخت بايد محترم شمرده شوند.

7ـ هرگونه حمله يا تهديد به حمله، عليه تأسيسات هسته‌اي صلح‌آميز فعال يا در حال ساخت به منزله خطري جدي عليه انسان‌ها و محيط‌زيست و نقض حقوق بين‌الملل و برخلاف اصول، اهداف و منشور ملل متحد و مقررات آژانس بين‌الملل هسته‌اي معرفي شد و اعلام گرديد تدوين سندي جامع و بين‌المللي که حمله يا تهديد به حمله، عليه تأسيسات هسته‌اي مورد استفاده براي توليد انرژي را منع کند، مورد نياز مبرم است.

8ـ سران و مقامات شرکت‌کننده در اجلاس تهران اعلام کردند، تمامي اقدامات تروريستي از جمله تروريسم دولتي بايد بدون هرگونه ابهامي محکوم شود و همه کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد لازم است در جهت تحقق، جهاني عاري از تروريسم بکوشند. همچنين تأکيد کردند تمامي قربانيان تروريسم از جمله دانشمندان و محققين ايراني که قرباني اقدامات تروريستي ضد بشري شده‌اند، شايسته عميق‌ترين ابراز همدردي هستند.

9ـ شرکت‌کنندگان در اجلاس ضروري دانستند که با تلاش‌هاي معطوف به تحميل تک فرهنگي يا تحميل مدل‌هاي خاص سياسي،‌ اقتصادي، اجتماعي، حقوقي يا فرهنگي مخالفت شود و گفتگوي ميان اديان، فرهنگ‌ها و تمدن‌ها که مي‌تواند به تقويت صلح، امنيت، ثبات و توسعه، احترام به تنوع فرهنگي براساس عدالت، اخوت و برابري و کاهش تقابل کمک کند، ارتقا يابد .

10ـ در بيانيه رسمي اجلاس آمده است، نژادپرستي و تبعيض نژادي توهين آشکار به کرامت و برابري انسان‌ها است. اشکال جديد نژادپرستي و جنايات مرتبط با آن در قسمت‌هاي مختلف جهان موجب نگراني بسيار زياد است.

در نتيجه ضروري است که با اتخاذ تصميمات قاطع و داشتن اراده سياسي، به تمامي اشکال و نهادهاي نژادپرستي و تبعيض نژادي، بيگانه هراسي، اسلام هراسي و مانند آن و نيز بردگي تحت اشکال جديد و قاچاق انسان در هر جايي که اتفاق افتد، پرداخته شود.

11ـ همچنين در بيانيه تأکيد شده است که جنبش عدم تعهد بايد تمامي امکانات خود و اعضا را براي اجراي تصميمات و اراده سران کشورهاي عضو که در اسناد جنبش منعکس مي‌شوند، بکار گيرد و بر همين اساس جنبش بايد درصدد ايجاد ساز و کاري، مستحکم براي پيگيري و اجراي مصوبات خود باشد. نکته جالب توجه ديگر اين است که در ضمن بندهاي مصوب بيانيه اجلاس به مطالبي به شکل توصيه‌اي اشاره شده و از جمله اعلام گرديده، کشورهاي عضو جنبش، توافق دارند که مانع از تهديد حق کشورها براي تصميم‌گيري بر مبناي اراده آزاد خود و در چارچوب نظام‌هاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي خود شوند. چرا که چنين اقدام‌ها و يا قوانيني به منزله نقض آشکار منشور ملل متحد، قوانين بين‌الملل، نظام تجاري چندجانبه و هنجارها و اصول حاکم بر روابط دوستانه ميان کشورها است. در همين راستا کشورهاي عضو توافق دارند با چنين اقدامات و قوانين و کاربرد آنها مخالفت و آنها را محکوم کنند و بنحوي مجدانه درصدد خنثي کردن چنين تلاش‌هايي باشند .نقاط قوت اجلاس:

در يک جمع‌بندي اجمالي و فشرده با توجه به سخنراني‌ها و بيانيه‌ پاياني و بويژه ديدارهاي بعضي از سران با مقام رهبري، نقاط قوت اجلاس عبارت است از:

اول ـ مقابله عيني و عملي با آمريکا و اسرائيل:

حضور 120 هيأت از کشورهاي جهان از قاره‌هاي مختلف دنيا در تهران علي‌رغم فضاسازي رسانه‌هاي غربي و صهيونيستي عليه ايران، شکست سياسي آمريکا و اسرائيل را پديدار ساخت. سخنان صريح و افشاگرانه رهبري انقلاب اسلامي و سران بعضي از کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد در تبيين مطالبات جهاني دولت‌ها و ملت‌ها، عليه يک جانبه‌‌گرائي آمريکا و اقليت صهيونيست پيروزي بزرگي بود براي ايران و جنبش عدم تعهد.

دوم ـ مواضع تهاجمي اتخاذ شده در اجلاس عليه اسرائيل و قدرت‌هاي استکباري از قبيل آنچه که در سخنان رهبري ايران و سران کشورها مطرح شد، نويدبخش و اميدآفرين بود. مواضع سنجيده و پخته اعلام شده باعث گرديد بيانيه‌اي جامع و شفاف به تصويب اجلاس برسد .

سوم ـ اجلاس شانزدهم در تهران و ايران انقلابي تشکيل گرديده بود. ايراني که استراتژي مهم آن آزادي قدس شريف و سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين است. تشريح خيانت‌ها و جنايت‌هاي رژيم صهيونيستي اسرائيل بيش از اجلاس‌هاي قبلي در اجلاس شانزدهم مطرح و محور عمده بحث‌هاي سياسي بود تأکيد بر تأسيس کشور مستقل فلسطين به پايتختي قدس شريف که آرمان ملت ايران و ديگر ملت‌هاي آزاد و مسلمان دنيا است در حضور دبيرکل سازمان ملل متحد، مطالبه‌اي بود که مطرح شد و به تصويب رسيد. نقطه قوتي که بسيار مهم است چيزي که سازمان ملل بايد ساز و کار مناسبي را براي تحقق آن با کمک غيرمتعهدها منظور نمايد .

چهارم ـ از جمله نقاط قوت اجلاس تهران همراهي مسئولان سران سه قوه، نخبگان کارآمد و بويژه آيت‌الل هاشمي رفسنجاني با رهبري نظام و انقلاب بود که در رسانه‌هاي داخلي و خارجي جلوه‌اي خاص داشت. اين اقدام زيبا و هوشمندانه انسجام و وحدت استراتژيکي در داخل ايران را به تصوير کشيد و ثابت کرد که فرافکني تبليغاتي دشمنان نظام و رسانه‌هاي صهيونيستي مبني بر اختلاف و دوگانگي در ميان مسئولان جمهوري اسلامي سياست شيطاني و نخ نما شده‌اي، بيش نيست .

پنجم ـ تکرار و تأکيد صريح رهبري از روي درايت و تدبير بر موضع بر حق انرژي هسته‌اي صلح‌آميز که فرمود: «انرژي هسته‌اي صلح‌آميز براي همه و سلاح هسته‌اي را براي هيچ‌کس» در اجلاس چنان اثرگذار بود که دو بند مهم بيانيه پاياني را مختص به خود کرد. اين اقدام سنجيده ايران گوياي اين است که ديپلماسي صلح‌آميز هسته‌اي ايران در جامعه جهاني و در ميان اکثريت کشورهاي دنيا علي‌رغم خواست آمريکا و اسرائيل و چند هم‌پيمان غربي آنها، اصلي پذيرفته شده و بدون بازگشت است .

ششم ـ نقطه قوت ديگر اين اجلاس اين بود که نشان داد گفته رهبر جمهوري اسلامي ايران مبني بر اينکه اتاق فکر دنيا و جهان نبايد با ديکتاتوري چند کشور غربي اداره شود، مطالبه به حق است و امکان تحقق آن از راه تغيير در ساختار سازمان ملل و شوراي امنيت دور از دسترس نيست .

هفتم ـ نخست‌وزير کشور قدرتمند و اثرگذار هندوستان پس از ديدار با رهبر انقلاب اسلامي ايران اعلام کرد، از تسلط و علاقه رهبر انقلاب اسلامي ايران به مسائل کشور هند شگفت‌زده شدم. اين قبيل اظهارات بعضي ديگر از سران شرکت‌کننده در اجلاس، گوياي قوت و صلابت مثال‌زدني براي ايران است چيزي که در دوران سه سال رياست ايران بر جنبش غيرمتعهدها مي‌تواند منشأ اثر و نفوذ سياسي و قدرت روزافزون جنبش باشد. بديهي است تفاهم و درک متقابل سران متنفذ غيرمتعهدها مي‌تواند در آينده در راستاي کنترل يک‌جانبه‌گرائي آمريکا و قدرت‌هاي سلطه‌گر عمل کرده و آرمان آنها را به واقعيت نزديکتر کند . نقاط ضعف:

الف ـ واقعيت اين است که جنبش عدم تعهد فاقد تشکيلات سازماني مناسب و کارآمد براي پيگيري مصوبات اجلاس‌هاي جهاني و رسمي است و صرفاً برگزار شدن اجلاس سران آنهم هر سه سال يکبار وافي به مقصود نيست و بايد در اين زمينه چاره‌انديشي شود.

ب ـ اين اجلاس نشان داد برخلاف تفکر سازشکارانه و منفعت‌طلبانه بعضي از کشورها، مي‌توان همزمان با ايستادگي شجاعانه در برابر زورگويان يک جانبه‌گرا اعلام موضع کرد و اکثريت کشورها را در موضع مشترک حق، به نفع جامعه جهاني شکل و سازمان داد ولي از آنجا که بعضي از کشورهاي جنبش غيرمتعهدها با شديدترين وجه ممکن به قدرت‌هاي غربي وابسته هستند در عمل همه شأن کاري جنبش آنچنان که مورد انتظار است، تحقق عيني پيدا نمي‌کند .

ج ـ بنا به آنچه گفته شد، گاهي ديده شده اختلاف نظر بر سر مسائل جزئي و موردي، با تحريک عوامل فتنه‌جو و قدرت‌هاي سلطه‌خواه مسائل فرعي و اختلافي را تبديل به چالش کرده و حرکت اصلي جنبش دچار اختلال مي‌شود چيزي که پس از اظهارات آقاي مرسي رئيس‌جمهور مصر در رابطه با سوريه در اجلاس خودنمائي کرد و ترجمه تحريف شده مترجم از بيانات وي آن را به اوج رسانيد و سوءاستفاده رسانه‌هاي صهيونيستي در رابطه با تشديد اختلاف در درون جنبش غيرمتعهد را در پي داشت.

د ـ هزينه مالي برگزاري اجلاس سران به دليل نبود حق عضويت کشورهاي عضو، از نقاط ضعف جنبش محسوب مي‌گردد. نگارنده براين باور است که هزينه مالي و مادي ايران بنا به دست‌آوردهائي مورد نظر ياد ‌شده، زياد جاي بحث و کنکاش ندارد لکن چه اشکال دارد که بنا به ضرورت از بخش خصوصي همانند برگزاري اجلاس در اندونزي استفاده مي‌شد و دولت در موضع تسهيل‌گرائي خودش جريان امر را مديريت مي‌کرد و هزينه‌اي بار بر مردم و بيت‌المال نمي‌شد و يا اينکه ساز و کاري انديشيده مي‌شد که همه بار مالي آن متوجه دولت ميزبان نمي‌شد چيزي که چاره‌انديشي براي آن از اين پس هم خارج از لطف نخواهد بود .

ه ـ با سياسي شدن برگزاري اجلاس در تهران مباحث اقتصادي و توجه به تنگناي معيشتي بخش مهمي از مردم دنيا و جهان کمتر در اجلاس ياد شده منظور نظر قرار گرفت در حاليکه سازمان‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي بطور طبيعي بنا به ضرورت درگير مسائل اقتصادي و بحران‌هاي پيش آمده در سر راه اقتصاد جهاني هستند و در اين ميان اجلاس تهران مي‌توانست با تأکيد بر معادلات اقتصادي در درون جنبش عدم تعهد پويايي در سايه همکاري اقتصادي را نويدگر باشد بويژه که جنبش داراي بيشترين سهم توليد ناخالص ملي در جهان است و بيشترين حجم مواد اوليه و سرمايه در گردش را دارد .

آفرينش: توفان آيزاك وموج درآمدهاي نفتي
«توفان آيزاك وموج درآمدهاي نفتي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:

همزمان با واکنش آمريکا به گراني بهاي طلاي سياه و ادامه ماراتن نفتي عربستان و روسيه، اوپکي‌ها در حالي خود را براي برگزاري جشن نفت 120 دلاري آماده مي‌کنند که بهاي نفت ايران هم با افزايش چند دلاري از مرز 115 دلار گذشت.

در حالي كه توفان اخير آيزاك موجب توقف توليد نفت در خليج مكزيك شده است و با وجود گزارش‌ها درباره احتمال آزادسازي ذخاير انرژي آمريكا و برخي ديگر از كشورهاي غربي و افزايش توليد نفت عربستان به بالاترين ميزان در سه دهه اخير، همچنان قيمت نفت برنت درياي شمال به عنوان شاخص اصلي قيمت جهاني نفت با افزايش مجدد در رقم 116 دلار قرار دارد كه بالاترين رقم طي سه ماه اخير محسوب مي‌شود.

هرچند طبق برنامه‌ريزي تحريم‌كنندگان قرار بود نفت توليدي برخي كشورهاي عربي جايگزين نفت ايران در بازار شود، اما بحران‌هاي مالي ،محدوديت‌هاي فني توليد نفت در اين كشورها و پالايشگران خريدار نفت ايران باعث شد كه مشتريان نفت ايران همچنان باقي بمانند و لذا طرح كوتاه‌مدت جايگزيني نتوانست راه‌حل مناسبي براي جلوگيري از بروز بحران قيمت نفت شود و چنين شد كه ادامه افزايش قيمت نفت به بالا رفتن نرخ فرآورده‌هاي نفتي بويژه بنزين دراروپا و آمريكا به عنوان بزرگ‌ترين استفاده‌كننده نفت و بنزين منجر شد.

هرچند ايران با وجود تحريم‌ها تاكنون توانسته بازارهاي فروش نفت خود را حفظ كند و سياست‌هاي تحريم‌كنندگان نتوانسته موفقيت لازم را درپي داشته باشد اما به هيچ وجه نفي كننده آنها نيست و مسئله مهم ديگر لزوم مديريت بر درآمدهاي ارزي كشور است. در اين زمينه بايد به چند نكته اشاره كرد:

1- تحريم هاي نفتي زماني شكسته خواهد شد كه ما نيازمان به درآمدهاي نفتي كاهش يابد. اينكه ما با افزايش قيمت نفت سرمست از افزايش درآمدها باشيم، امري غيرمنطقي است و نبايد آن را به منزله رهايي از تحريم ها دانست بلكه اين افزايش قيمت درواقع موجب فروش بيشتر ثروت ملي ما ميگردد و غيرقابل بازگشت خواهد بود.

2- افزايش درآمدهاي نفتي در شرايط فعلي كه اقتصاد داخلي ما دچار ضعف و توليد رونق چنداني ندارد، نه تنها نمي تواند گره گشاي معضلات اقتصادي باشد بلكه با صرف آنها در امر واردات و رفع مايحتاج كشور ضربه سنگين تري بر اقتصاد داخلي وارد خواهد شد.

3- افزايش قيمت نفت دركشورهايي كه بودجه نفتي دارند نه تنها موجب پيشرفت اقتصادي نميگردد، بلكه موجب افزايش سطح توقعات و انگيزه بيشتري براي مسولان درجهت صرف اين درآمدها مي گردد. ضمن اينكه اقتصاد نفتي كه برپايه واردات نهاده شده با افزايش قيمت نفت مجبور است كه ارز بيشتري براي واردات كالاهايي همچون بنزين و ديگر اقلام اساسي بپردازد.

4- «کل درآمد نفتي ايران در طول 103 سال گذشته تاکنون حدود يک هزار و 116 ميليارد دلار بوده كه از اين مقدارسهم دولت نهم و دهم تاکنون به 531 ميليارد دلار رسيده است» به معناي ديگرحدود نيمي از درآمد نفت كشور از ابتداي كشف اين طلاي سياه در ايران، درهشت سال گذشته حاصل شده است. حال بايد ديد براساس اين ميزان درآمده حاصله، به پيشرفت اقتصادي نيز نائل شده ايم.

لذا نمي توان افزايش قيمت نفت را ملاكي براي پيشرفت و يا باروري اقتصاد دانست. البته در مواقعي اين امر مي تواند به توسعه كشور كمك كند كه بسترها و زمينه هاي سرمايه گذاري در توليد فراهم باشد، اما در شرايط فعلي اين مهم ميسر نيست و درآمدهاي نفتي ما مصروف امور غيرتوليدي و واردات مي گردد.

5- درحال حاضر تمام توليدكنندگان وتصميم گيرندگان درامور نفتي جهان درصدد افزايش فشارتحريم هاي نفتي بركشورمان مي باشند، لذا در شرايطي كه به سبب توفان در آمريكا، بحران هاي مالي، نزديك بودن فصل سرما و... باعث افزايش قيمت نفت شده ضروري است تا مديريتي علمي و كارشناسي بر درآمدهاي نفتي كشور گردد و از اين فرصت به دست آمده درجهت تقويت بنيه ارزي كشور استفاده شود.

ابتكار: بررسي يک آسيب رفتاري ايرانيان؛ افتخار آفريني کاذب چرا؟
«بررسي يک آسيب رفتاري ايرانيان؛ افتخار آفريني کاذب چرا؟» عنوان يادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم مازيار آقازاده است كه در آن مي‌خوانيد:

مردم ايران يکي از تاريخي ترين و با سابقه ترين ملت‌هاي روي زمين اند و شايد در تمام گيتي ملت‌هاي ريشه داري مشابه ملت ايران به تعداد انگشت‌هاي يک دست نباشد، اما همين مردم داراي خصوصياتي خاص هستند که حاصل عوامل فرهنگي، تاريخي، اجتماعي زيستن در اين جغرافيا در طول ادوار مختلف تاريخي است.

يکي از ويژگي‌هاي ما ايرانيان را شايد بتوان در مقايسه اي با ديگر ملت‌هاي جهان” زرنگي خاص” ما ايراني‌ها دانست. ما ايراني‌ها آدم‌هاي ساده و زودباور نيستيم و در تعاملات اجتماعي مان به راحتي فريب نمي‌خوريم وعلي رغم اينکه خيلي از کشورهاي پيشرفته امروز دنيا داراي مردماني به غايت ساده هستند اما ما مردم ايران که جزء کشورهاي رده متوسط دنيا هستيم زرنگي‌هاي خاص خودمان را داريم که به قول معروف به همين راحتي” رنگ نمي‌شويم و حتي اگر لازم باشد ديگران را رنگ مي‌کنيم”.اما همين مردم زرنگ ايران دهه هاست که بر اين گمان باطل است که شعر سعدي” بني آدم اعضاي يکديگرند – که در آفرينش ز يک گوهرند” بر سردر سازمان ملل نصب شده است! يا بسياري از اقوال و شايعات نادرست که دهان به دهان چرخيده و کمتر کسي به خود زحمت داده تا ماجرا را به طور دقيق و علمي بررسي کند و کشف حقيقت کند و چون اين اتفاق نيفتاده يک عقيده يا گمان باطل دهه‌ها و گاه قرن‌ها سينه به سينه چرخيده و از نسل‌هاي قبلي به نسل‌هاي بعدي منتقل شده بدون اينکه اصلاح شود و سهل است که با توجه به خاصيت” يک کلاغ چهل کلاغ” در هر روايتي اندکي نيز بر بار آن افزوده شده تا يک گلوله برف در نهايت تبديل به بهمن شده است و همه ما زير آوار دروغ، روايت‌هاي نادرست تاريخي و خرافات و جعليات مانده ايم.به موضوع شعر سعدي بر گرديم،

اخيرا يکي از خبرگزاري‌هاي کشورمان همت کرد و گزارشي از صحت و سقم اين گمان که” شعر سعدي بر سر در سازمان ملل نصب شده است” تهيه کرد و مشخص شد که اين گفته به هيچ وجه صحت نداشته و ندارد.اما بدون ترديد سال‌ها و دهه‌ها بود که ميليون‌ها ايراني بر اين گمان باطل بوده اند که شعر شاعر بلند آوازه کشورشان بر سر در سازمان ملل نصب شده است و چه بسيار از ايرانياني که حتي اين مساله را در ديدار با مردم ديگر نقاط دنيا نقل کرده اند و شايد برخي از آنها با اهل فن نشسته و اين روايت مجعول را نقل کرده باشند و شايد” کنف” هم شده اند. در طي اين همه سال کمتر کسي به خود زحمت داد تا برود و تحقيق کند و ببيند شعر سعدي در کجاي ساختمان سازمان ملل در نيويورک نصب شده است و هيچ کس هم به اين فکر نکرد،اين همه گزارش از سازمان ملل توسط تلويزيون خودمان تهيه مي‌شود، اگر خبري بود، حتماً گزارشي تهيه و پخش مي‌شد.

و يا اخيرا يک روايت مجعول و نادرست تاريخي درباره سفررضا شاه به ترکيه دست به دست در فضاي مجازي مي‌چرخد و همه بدون اينکه اطلاعي از صحت و سقم اين روايت نادرست و مجعول تاريخي کسب کنند اين مطلب را در صفحه هايشان با ديگر دوستان به اشتراک مي‌گذارند و اين دروغ و روايت نادرست تاريخي را همچون سم و ويروس تکثير مي‌کنند.يا سال‌ها و دهه‌ها اين ادعاي ناموثق در ميان ايراني‌ها رواج داشته و دارد که:” ايراني‌ها باهوش ترين مردم جهان هستند و ضريب هوشي ايراني‌ها بالاتر از ديگر مردم جهان است و...»

در حالي که تحقيقات علمي موسسات و دانشگاه‌هاي معتبري که روي اين موضوع کار کرده اند چنين ادعايي را تاييد نمي‌کند و مردم ايران در بيشتر تحقيقات علمي در اين زمينه در رده متوسط هوشي جا مي‌گيرند.يا اين يک باور متقن در ميان خيلي از ايراني هاست که ناسا را ايراني‌ها مي‌چرخانند؛ گو اين که فقط دانشمندان ايراني در اين مجموعه علمي و تحقيقاتي مشغول اند و بقيه ملل دنيا، در آنجا نقش دربان و سرايدار را بازي مي‌کنند و براي دانشمندان ايراني، چاي و قهوه مي‌آورند. البته در ناسا، دانشمندان فرهيخته ايراني که مايه افتخارند، کم نيستند ولي اين گونه نيست که متوهم شويم و فکر کنيم ناسا هم از مستعمرات نژاد ايراني است.مثال‌هاي فراواني مي‌توان در اين زمينه ذکر کرد که ادعاها، گفته‌ها و روايت‌هاي ناصحيح تاريخي و شايعات به سرعت برق و باد در جامعه ما تکثير مي‌يابد و ذهن همه را به نسبت به يک موضوع خاص مشوش مي‌کند و يا حتي همچون دروغ بزرگ” نصب شعر سعدي بر سر در سازمان ملل” در باورها رسوب مي‌کند و نسل به نسل منتقل مي‌شود.

چرا چنين است ؟
دليل اينکه ما ايراني‌ها چرا بر خلاف اينکه مردمي زرنگ هستيم ولي اين چنين ساده باور هستيم و دنبال تعقيب صحت و سقم ادعاهايي اين چنين نمي‌رويم چيست؟ البته يک وجه مشترک چهار مثال ذکر شده اين است که ما ايراني‌ها در هر چهار مورد به قول معروف” خودمان را زيادي تحويل گرفته ايم” و شايد يک دليل اين مساله سرخوردگي‌ها و غرور خدشه دار شده ملتي است که صاحب تمدن و امپراتوري بوده و در برهه‌هايي از تاريخ اين غرور با هجوم ديگر اقوام و ملت‌ها به شدت خدشه دار شده است و اين افتخار سازي‌هاي دروغين و جعلي از نظر روان شناسي اجتماعي بيشتر براي التيام بخشيدن به زخم‌هاي اينچنيني بوده است.

تا اينجاي کار مي‌توان پذيرفت که ملتي با جعل برخي روايت‌هاي نا موثق براي خود افتخار آفريني کند اما مساله وقتي خطرناک مي‌شود که اين روايت‌هاي نامعتبر درباره خودمان که در واقع به دست خودمان ساخته مي‌شود و به آن پروبال مي‌دهيم يک ملت را متوهم کند و ما را از شناخت واقعي مقدورات و محذورات مان در فضاي ملي و بين‌المللي بازدارد. اين موضوع دليل ديگري هم مي‌تواند داشته باشد و آن اين که ما، با اين داستان سرايي‌ها، مي‌کوشيم تنبلي‌ها و کاهلي هايمان را بپوشانيم و سستي هايمان را در پشت توهمات، پنهان کنيم تا کمتر دچار عذاب وجدان تاريخي شويم. دليل ديگر براي تبيين مساله”افتخار آفريني کاذب” و سرعت گسترش آن اين است که ما ايراني‌ها ملتي هستيم که بيشتر از آنکه فرهنگ مکتوب داشته باشيم داراي فرهنگ شفاهي هستيم و اساسا به همين دليل است که يکي از پايين ترين آمار مطالعه را در بين ملت‌هاي ديگر دنيا داريم و وقتي کمتر مطالعه مي‌کنيم طبيعتا ذهنمان کمتر علمي و تحقيقي است و بيشتر تمايل دارد تا روايت بشنود. مساله ديگر که مي‌توان در تبيين اين مساله ذکر کرد فضاي نا مطلوب آزادي بيان در طي قرون و دهه‌هاي متمادي است.

چه بسيار داستان‌هاي بي مبنا و مجعولي که در طول تاريخ، به عظمت شاهان اختصاص يافته و مردم، جرأت نقدشان را نداشته اند و تنها موظف بوده اند که باور کنند و با آب و تاب براي ديگران هم باز بگويند تا در گذر زمان، يک واقعيت تاريخي انکار ناپذير تلقي شود. وقتي آزادي بيان و رسانه باشد دروغ‌ها زودتر آنچه که بايد شناخته مي‌شوند و سره از ناسره زودتر تمييز داده مي‌شود و وقتي فرهنگ غالب شفاهي است وآمار مطالعه پايين است؛نتيجتا کم سوادي در جامعه زيادتر مي‌شود و باور پذيري شايعات و روايت‌هاي مجعول که اتفاقا با مذاق خود بزرگ بين ما ايراني‌ها سازگار است، بيشتر مي‌شود و شايد حتي بسياري از ما ايراني‌ها را در کلاس درسي بنشانند و با دلايل منطقي و علمي دروغ بودن بسياري از گمان‌هاي باطل مان را به ما تفهيم کنند، دوست نداشته باشيم بپذيريم که مثلا شعر سعدي بر سردرسازمان ملل نصب نشده و يا ما ايراني‌ها مردم خيلي باهوشي هم نيستيم و هوشمان در حد متوسط است و....چه بايد کرد ؟

براي پاسخ به اين سوال که چه مي‌توان کرد، بايد به بخش قبل رجوع کنيم و در واقع درمان هر دردي در شناخت درست درد است و تا وقتي درد خود را درست نشناسيم طبيعتا درمان درستي نيز نمي‌توان تجويز کرد. به عبارت ديگر هر آنچه که در تبيين دلايل” افتخار آفريني کاذب” ذکر کرديم مي‌تواند در درمان اين درد هم به کارمان آيد: تغيير گام به گام فرهنگ شفاهي به فرهنگ مکتوب و ذهن علمي، بالا بردن سطح آموزش‌ها و مطالعه، رواج آزادي بيان و رسانه براي تبيين هر چه بهتر پديده‌ها و تشخيص سره از ناسره و... اما اينها کارهايي است که مي‌توان انجام داد و بخش ديگري از علل تاريخي و اجتماعي که زمينه ساز شکل گيري وضعيت کنوني است، طبيعتا زمان زيادي مي‌برد تا اصلاح شود و بايد در اين زمينه صبور بود تا تغيير نسل‌ها به مرور ذائقه و ذهنيت جامعه را تغيير دهد. واقعيت اين است که ما ملت کم افتخاري نيستيم و علي رغم نقاط ضعف قابل توجهي که داريم،

اگر واقعا بخواهيم به خود بباليم ليستي بلند بالا از داشته‌ها و افتخارات را داشته و داريم که به آنها بباليم و سرمان در ميان سرها بالا باشد و ديگر چه نيازي به جعل تاريخ و دروغ پردازي داريم ؟ چرا اگر مي‌خواهيم به خود بباليم به حفظ زبان ملي مان در کنار تنوع ساير گويش‌ها و حتي زبان‌ها در جغرافياي ملي خودمان نباليم، چرا نبايد به حفظ تنوع فرهنگي و قومي در ايران زمين بباليم و اين همه رنگ و گويش و فرهنگ و خرده فرهنگ که دست در دست هم فرهنگ ايراني را شکل مي‌دهند مايه مباهات ما نباشد ، چرا نبايد فرش و هنر ايراني، معماري، دهها شاعر جهاني مان، و دهها و صدها دانشمند بزرگ که در طول تاريخ به حرکت رو به پيشرفت علم در دنيا کمک کرده اند سبب افتخار ما نباشد ، چرا از دستاوردهاي امروزين دانشمندان و سينماگران و ورزشکاران و مبتکران امروزي به نيکي ياد نکنيم و قدر بدانيم و مفتخر شويم؟و اساسا چرا نبايد اصل اين شعرزيباي سعدي که قرن‌ها پيش از جدي شدن دغدغه برابري حقوقي انسان‌ها در جوامع انساني اين گونه زيبا سرود:

بني آدم اعضاي يکديگرند
که در آفرينش ز يک گوهرند
مايه سربلندي ما نباشد که اين چنين با”جعل» بخواهيم براي خود افتخار آفريني کاذب درست کنيم.

آرمان: جایگزینی اصلاحات امری ناشدنی است
«جایگزینی اصلاحات امری ناشدنی است» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم احمد خرم است كه در آن مي‌خوانيد:

آقای احمدی‌نژاد در شرایطی گام در عرصه ریاست جمهوری نهاد که آن زمان فضا دو قطبی بود و این فضای دو قطبی عبارت بود از صدای اصولگرایان امروزی و صدای اصلاح‌طلبان.

در این رهگذر، وی با هدفی خاص به عرصه ریاست جمهوری گام نهاد و تصور می‌کرد خود می‌تواند موفق باشد و با این هدف، کشور را به سوی بینش خود سوق دهد. جریان نزدیک احمدی‌نژاد تصور می‌کرد که می‌تواند با حذف اصلاح طلبان صدای دوم را سکانداری کند که از دل اصولگرایان برآمده بود و خواست این را داشت که به عنوان اپوزیسیون درون جناحی اصولگرایان بر جایگاه اصلاح طلبان تکیه بزند و در میان برخی خواست‌ها در جریان احمدی‌نژاد تمام توان خود را در جهت حذف اصلاح‌طلبان به کار بستند و در نتیجه نیرو‌های اصلاح طلب که درصد بالایی از مدیران اجرایی کشور را تشکیل می‌دادند، از گردونه حذف شدند و در این میان، به دنبال این بودند که «رایحه خوش خدمت» را با بهره‌مندی از شعار‌های اصلاح‌طلبانه جایگزین جریان اصلاحات کنند و رایحه خوش خدمت همانطور که گفته شد، قدم در میدان نهاد تا زمینه حیات و ادامه حرکت سیاسی و بقای اصلاح طلبان را کور کند؛ این هدفی بود که دنبال می‌شد و نوع عملکرد نیز بیانگر دنبال شدن این هدف در عمل بود.

طرح یاد شده انجام شد ولی جریان اصولگرا و استوانه‌های اصولگرایی و افرادی که چهره‌های شاخص جریان اصولگرا تلقی می‌شدند، معتقد به دو صدایی نبودند غافل از اینکه در اداره جوامع در شرایط کنونی، این راهبرد دیگر پاسخگوی تمام نیاز‌ها نخواهد بود.

جهان و فضای جهان در قرن بیست و یکم فضای چند صدایی است بنابر این باید عنوان داشت که در کشور ما از طرف جریانی مشخص، طرح جایگزینی صدای دوم که همان اصلاح‌طلبان بودند دنبال می‌شد ولی در عمل چون پایه‌های جریان اصولگرایی معتقد به اصلاح‌طلبی به شیوه اصلاح‌طلبان نبود دیده شد که رایحه خوش خدمت نیز در این میان دچار مشکل شد و آن صدا نیز نتوانست جایگزین جریان اصلاحات شود اما باید گفت که چه اصولگرایان بخواهند صدای دوم جریان آقای احمدی‌نژاد و مشایی باشد و چه نخواهند، صدای دوم صدای اصلاحات است و در بدنه اجتماعی نه تنها نفوذ جریان اصلاحات کمتر نشده بلکه این اقبال عمومی افزون‌تر از گذشته نیز شده است و صلاح و مصلحت کشور و پایداری و توسعه کشور در این است که برخی اصولگرایان در بدو امر چند صدایی را در عمل بپذیرند.

دنياي اقتصاد: تورم تک‌رقمی، از آرزو تا واقعیت
«تورم تک‌رقمی، از آرزو تا واقعیت» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم یاسر ملایی است كه در آن مي‌خوانيد:

بر اساس گزارش سال ۲۰۱۲ صندوق بین‌المللی پول، ایران با نرخ تورم 3/21 درصد در سال ۲۰۱۱، در کنار برخي کشورهای ديگر همانند بلاروس (2/53)، ونزوئلا (1/26) و ویتنام (7/18) رتبه‌هاي بالاي تورم را به‌خود اختصاص داده‌اند.

موضوع تورم، از درد‌های مزمن اقتصاد ایران در نیم قرن اخیر بوده است. طی این مدت، با وجود اینکه در برهه‌های کوتاهی به تورم تک رقمی نزدیک شدیم، ‌اما هیچ‌گاه نتوانسته‌ایم این مشکل را به طور ریشه‌ای درمان کنیم.

هر از چند گاهی، خالی از لطف نیست که عوارض تورم روی اقتصاد ملی را مرور کنیم و ریشه‌های اصلی این پدیده در سطح اقتصاد کلان و عوامل ماندگاری آن در سطح اقتصاد سیاسی را بر شمریم. به امید اینکه این یادآوری‌ها بتواند اثری هرچند کوچک، به همراه داشته باشد.

مهم‌ترین عارضه تورم، ایجاد وضعیت بی‌ثباتي در اقتصاد است. بی‌ثباتی اقتصادی باعث کاهش انگیزه‌ عوامل اقتصادی برای فعالیت و سرمایه‌گذاری مولد شده و فعالیت‌های کاذب اقتصادی را رونق می‌بخشد. به بیان دیگر، ثبات و رونق اقتصادی دو روی یک سکه‌ هستند.

عارضه دوم، این است که شرایط تورمی دولت‌ها را مجبور به اتخاذ سیاست‌های کنترل قیمت و اعمال نرخ‌های دستوری می‌کند. این رفتار، علاوه بر اختلال در مکانیزم سیگنال‌دهی قیمت‌ها در اقتصاد، باعث ایجاد فشار ناعادلانه به واحدهای تولیدی و کاهش انگیزه‌ آنها برای ادامه فعالیت یا سرمایه‌گذاری جدید می‌شود. نمونه این اتفاق را می‌توان در بازار طیور و لبنیات در چند ماه اخیر مشاهده كرد. تجربه نیم قرن اخیر در اقتصاد ایران به روشنی نشان می‌دهد که قیمت‌گذاری دستوری هرگز نتوانسته است مشکل تورم را حل کند، اما کسی قادر نیست سیاست‌گذاران را در این مورد توجیه كند!

دو عارضه مهمی که در بالا اشاره شد، در کنار سایر عوارضی که شرایط تورمی برای سلامت یک اقتصاد ایجاد می‌کند، گویای این نکته است که وجود تورم برای اقتصاد ملی، «یک مشکل بزرگ» است و باید برای حل آن چاره‌ای اندیشیده شود، اما ریشه‌ این پدیده چیست؟

به نظر قاطبه اقتصاددانان و به گواهی تجربه‌ کشورهای جهان در دو دهه‌ اخیر، ریشه‌ تورم چیزی جز رشد لجام‌گسیخته‌ نقدینگی نیست. کسانی که ريشه تورم را تغییرات نرخ ارز یا اصلاح قیمت حامل‌های انرژی یا نوسانات قیمت طلا می‌دانند، هیچ‌گاه به این پرسش اساسی پاسخ نداده‌اند که چرا تغییرات شدید همین نرخ‌ها طی سال‌های اخیر در بازارهای جهانی، باعث ایجاد تورم در کشورهای جهان نشده است؟ و چرا طی این مدت، متوسط نرخ تورم جهانی در سطح بسیار پایین و تک‌رقمی بوده است؟

خوشبختانه، امروزه در عالی‌ترین سطوح مدیریت کشور این موضوع ثابت شده است که برای حل مشکل تورم چاره‌ای جز کنترل نقدینگی وجود ندارد (مقام معظم رهبري در دیدار اخیر خود با هیات دولت، به طور مستقیم به این موضوع اشاره نموده‌اند).

با وجود اینکه موضوع کنترل نقدینگی، در نگاه اول امری سهل و در اختیار بانک مرکزی به نظر می‌رسد؛ انگیزه‌هایی در سطح اقتصاد سیاسی وجود دارد که همواره موانع بزرگی را بر سر راه کنترل نقدینگی ایجاد می‌کنند. به عنوان مثال، امسال که سال پایانی فعالیت دولت دهم محسوب می‌شود، مانند سال‌های پایانی هر دولت دیگری، تمرکز اصلی دولتمردان روی اتمام پروژه‌های نیمه‌تمام عمرانی و قرار دادن آنها در رزومه و افتخارات کاری خود تا پیش از پایان دوره‌ مسوولیت‌شان است. بنابراین، فشار زیادی بر نظام بانکی برای تامین مالی پروژه‌های عمرانی و طرح‌هایی از قبیل مسکن مهر وجود خواهد داشت و امید به کنترل تورم در این دوره، با واقعیات کشور تطابق ندارد.

از هر روی، کشورهای بسیاری در دنیا یافت می‌شوند که در کارنامه ۲۰ سال اخیر خود، تورم‌های بالای ۵۰ درصد را تجربه کرده‌اند، اما با یک عزم ملی در سال‌های اخیر، موفق به کنترل نرخ رشد نقدینگی و دستیابی به تورم‌ ۵ درصدی شده‌اند. کشورهایی چون بلغارستان، رومانی، ترکیه، روسیه، ارمنستان و برزیل، نمونه‌هایی از این دست هستند؛ بنابراین جای امیدواری بسیاری وجود دارد که کشور ما نیز با درس گرفتن از تجارب جهانی به این موفقیت نائل آید. به امید آن روز.

گسترش صنعت: ادغام وزارت صنایع و بازرگانی و بهبود عملکرد اصناف تولیدی
«ادغام وزارت صنایع و بازرگانی و بهبود عملکرد اصناف تولیدی» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم داود چراغی است كه در آن مي‌خوانيد:

ادغام وزارتخانه‌های بازرگانی و صنایع از جمله موضوع‌هایی است که در چند سال گذشته از یک‌سو مورد توجه دولت برای کاهش تعداد وزارتخانه‌ها و اصلاح ساختار نظام تولید و بازرگانی کشور بوده است و از سوی دیگر برخی افراد و گروه‌های صنفی، به‌خصوص تشکل‌های وابسته به اتاق‌های صنایع و بازرگانی و تشکل‌های زیرمجموعه شورای اصناف کشور، پیگیر انجام این مهم برای بهبود وضعیت فعالان اقتصادی کشور هستند.

شایان ذکر است، دو وزارتخانه‌ صنایع و بازرگانی، هرکدام مسوولیت بخشی از نظام تهیه، تدارک و عرضه کالاها و خدمات کشور را برعهده دارند و پیش از این با وقوع هرگونه تغییر و نوسانی در مقدار و قیمت کالاها و خدمات در بازار کشور، مدیران این دو وزارتخانه سعی در واگذاری مسوولیت نوسان به‌وجودآمده به وزارتخانه دیگر داشته‌اند. چراکه به اعتقاد مدیران هرکدام از این دو وزارتخانه، زنجیره تامین کالاها و خدمات کشور به‌هم پیوسته و درکنار هم فعالیت دارند، براین اساس برای تنظیم بازار کالاها و خدمات مختلف، باید همزمان باتوجه به ظرفیت‌های تولید و بازرگانی کشور، برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری کرد. البته اختلاف‌های این دو وزارتخانه فقط مربوط به نگاه بخشی هر کدام به عناصر مختلف زنجیره تامین کالاها و خدمات دیگر وزارتخانه نبود، بلکه در زمینه موضوعات دیگر نیز بین این دو وزارتخانه اختلاف‌نظر و دیدگاه وجود داشت. در این بین برخی اختلاف‌های این دو وزارتخانه، باعث ایجاد مشکلاتی برای برخی تولیدکنندگان یا عرضه‌کنندگان کالاها و خدمات در کشور شده است. از جمله می‌توان به اختلاف این دو وزارتخانه در تعریف اصناف تولیدی و صنایع کوچک اشاره داشت. این مساله باعث عدم امکان استفاده هر یک از این دو گروه از تولیدکنندگان از حمایت‌های دولت، در حوزه وزارتخانه مربوطه شده است.

بدین‌شکل که اصناف تولیدی امکان استفاده از تسهیلات وزارت صنایع و معادن سابق به واحدهای تولیدی را نداشته‌اند و صنایع کوچک و متوسط از حمایت‌های وزارت بازرگانی سابق برخوردار نبوده‌اند. اصناف اگرچه براساس قانون نظام صنفی، زیرمجموعه وزارت بازرگانی سابق فعالیت داشتند اما این بخش دربرگیرنده طیف وسیعی از فعالیت‌های تولید، توزیع، خدمات و خدمات فنی کالاها و خدمات هستند که بخش زیادی از فعالیت‌های زنجیره تامین کالا و خدمات در کشور همچون تولید، واردات، حمل‌ونقل، ذخیره‌سازی، فرآوری، بسته‌بندی و در نهایت عمده‌فروشی و خرده‌فروشی کالاها و خدمات را دربرمی‌گیرند. بدین‌ترتیب، اگرچه می‌توان حوزه فعالیت‌ و وظایف وزارتخانه‌های بازرگانی و صنایع سابق را به‌صورت جداگانه تفکیک کرد، اما به‌صورت کلان این دو وزارتخانه متولی برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری فرآیند زنجیره تامین کالاها و خدمات هستند. براین اساس نیز دولت برای ساماندهی نظام تولید و توزیع کالاها و خدمات کشور برای توجه همزمان به اهداف متعالی حمایت از تولید کالاها و خدمات در داخل کشور از یک طرف و همچنین توجه به رعایت حداقل استانداردهای مربوط به حقوق مصرف‌کنندگان در همه مراحل فرآیند تولید، تجارت و عرضه کالاها و خدمات از طرف دیگر، در نهایت اقدام به ادغام این دو وزارتخانه مهم و اساسی کرد.

در سال‌های گذشته همواره اختلاف‌های زیادی بین مسوولان بازرگانی و صنایع‌ومعادن کشور در ارتباط با عدم توجه به اهداف، ارزش‌های و دغدغه‌های مدنظر این دو وزارتخانه، توسط دیگری وجود داشته است. در این زمینه وزارت بازرگانی سابق متولی تنظیم بازار کالاها و خدمات، دغدغه عرضه کالاها و خدمات به قیمت و کیفیت مناسب برای مصرف‌کنندگان را در مناطق مختلف کشور داشته که باتوجه به این هدف دربرخی مواقع، اولویت تامین کالاها و خدمات مورد نیاز برای تنظیم بازار را به‌جای تامین از محل کالاهای داخل، به تامین از طریق واردات از سایر کشورها می‌کرد. البته باید توجه داشت که در هراقتصادی به دلایل متعدد، بخشی از نیازهای کشور به کالاها و خدمات، از محل بازارهای جهانی تامین می‌شوند. ضمن آن‌که بخشی از تولید مازاد بر نیاز کشور نیز با توجه به مزیت‌های نسبی و رقابتی به سایر کشورها صادر می‌شد. درنتیجه کشورها از طریق تجارت با سایر کشورها، اقدام به تامین کسری مورد نیاز داخل و همچنین عرضه مازاد تولید داخلی می‌کردند، موضوعی که برای دوام هر اقتصاد پویایی در جهان امروزی امری حیاتی است.

با ادغام این دو وزارتخانه سایر مشکلات مربوطه به تداخل مدیریت صنایع کوچک و متوسط و اصناف تولیدی برطرف شده و با سیاست‌گذاری واحد بر همه واحدهای تولیدی کشور، باعث بهبود وضعیت تولید محصولات مرغوب در فضای رقابتی در کشور شده است. در هر حال ادغام این دو وزارتخانه، اگرچه در زمانی بسیار سریع انجام گرفته اما باتوجه به مشکلات زیادی که در حوزه تولید و بازرگانی کشور وجود داشته، فرصت مناسبی برای دستیابی به اهداف متعالی، توجه همزمان به تولید کالاها و خدمات در داخل و همچنین توجه تولیدکنندگان داخلی به معیارهای مطلوب مد نظر مصرف‌کنندگان شده است. به‌طورکلی باید توجه داشت که تولید محصولات داخلی باعث خلق درآمد و ثروت در کشور و به‌تبع آن ایجاد اشتغال برای نیروی کار می‌شود. بر این اساس، افزایش تولید محصولات دارای استانداردهای کیفی و کمی مد نظر مصرف‌کنندگان در کشور، فضای مناسب برای ایجاد اشتغال نیروی کار در کشور را فراهم می‌کند.

در نتیجه با عملی شدن ادغام این دو وزارتخانه و اصلاح امور مربوط به رعایت استانداردهای مختلف در تمام زنجیره‌های تولید، عرضه کالاها و خدمات در کشور، اول از همه منافع مصرف‌کنندگان با ارائه کالاها و خدمات استاندارد با قیمت مناسب از یک طرف و همچنین امکان فعالیت مصرف‌کنندگان به‌عنوان نیروی کار از طرف دیگر تامین می‌شود. در این بین لازم است نهاد متولی نظام تهیه، تدارک و توزیع کالاها و خدمات کشور، از ابزار واردات و صادرات کالاها و خدمات همچون کشورهای دیگر برای تامین نیازهای کشور به مواد اولیه، ماشین‌آلات و کالاها و خدمات مناسب برای تامین کسری کشور به این محصولات و مهم‌تر از همه ایجاد رقابت سازنده بین تولیدکنندگان داخلی، به‌خوبی استفاده کند. بدین ترتیب ادغام وزارتخانه‌های صنایع و بازرگانی فرصت مناسبی برای توجه به تولید کالاها و خدمات مطلوب و مناسب با توجه به حداقل استانداردهای مدنظر باتوجه به حقوق مصرف‌کنندگان به‌وجود آورده است. براین اساس نظام تهیه، تدارک و عرضه کالاها و خدمات با برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری با توجه همزمان و حتی بیشتر به تامین کالاها و خدمات مورد نیاز کشور از محل تولید داخلی، باعث رشد و توسعه بخش‌های تولیدی و به‌تبع آن اشتغال در کشور می‌شوند.

درنتیجه با اصلاح مشکلات ساختاری اقتصاد کشور همچون قراردادن فقط یک متولی دولتی برای ساماندهی نظام تولید، تدارک و توزیع کالاها و خدمات در جهت منافع مصرف‌کنندگان، زمینه دستیابی به اهداف متعالی مدنظر دولتمردان یعنی رشد و توسعه اقتصاد کشور میسر شود. بدین ترتیب بنگاه‌های مختلف تولیدی در یک فضای رقابتی و با استفاده از ابزار و روش‌های نوین فعالیت، برای کسب روزی حلال اقدام به رقابت در سرمایه‌گذاری و به‌تبع آن تولید کالاها و خدمات مطلوب در داخل کشور و عرضه آنها به ‌مصرف‌کنندگان داخلی و خارجی کنند. ضمن آن‌که سیاست‌های حمایتی دولت، از تولید کالاها و خدمات در بنگاه‌های تولیدی کشور، دربرگیرنده همه بنگاه‌های تولیدی کشور چه بنگاه‌های کوچک، متوسط و بزرگ زیرمجموعه صنایع کشور یا اصناف تولیدی زیرمجموعه تشکل‌های صنفی باشد. البته همواره باید توجه داشت که موتور رشد تولید کالاها و خدمات در بازارهای داخلی و صادرات به سایر کشورها، بر عهده بنگاه‌های کوچک و بزرگ که بیشتر در ایران زیرمجموعه اصناف فعالیت دارند، است.

منبع: جام جم
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین